سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجوزوزارت ارشاد به فیلمهای ضد اخلاقی

بسمه تعالی

هر چیزی که در مورد شش فیلم توقیفی حوزه‌ی هنری لازم است تا بدانید
از کهریزک تا هدف‌مندی یارانه‌ها؛ از خیانت‌های ضربدری تا یک هیولای چادری!

 

گروه فرهنگی: ماجراهای حوزه‌ی هنری و ممانعت از اکران فیلم‌های مسئله‌دار همچنان ادامه دارد و این برای کسانی که بعد از شنیدن خبر مصالحه‌ی وزارت ارشاد با حوزه‌ی هنری، نگران عقب‌نشینی از اکران فیلم‌های مسئله‌دار بودند، خبری خوشحال کننده است. به خصوص که این بار حوزه‌ی هنری شش فیلم شاخص جریان روشنفکری را در لیست سیاه اکران خود در سینماها قرار داده و همین موضوع هم، به شدت جریان روشنفکری را به تکاپو انداخته است؛ تا جایی که تهیه‌کنندگان این شش فیلم تمام اختلافات حاد و دیرینه‌ی خود را کنار گذاشته و با صدور یک بیانیه، به این تصمیم حوزه‌ی هنری به شدت اعتراض کرده‌اند.

هر چیزی که در مورد شش فیلم توقیفی حوزه‌ی هنری لازم است تا بدانید
از کهریزک تا هدف‌مندی یارانه‌ها؛ از خیانت‌های ضربدری تا یک هیولای چادری!

 

گروه فرهنگی: ماجراهای حوزه‌ی هنری و ممانعت از اکران فیلم‌های مسئله‌دار همچنان ادامه دارد و این برای کسانی که بعد از شنیدن خبر مصالحه‌ی وزارت ارشاد با حوزه‌ی هنری، نگران عقب‌نشینی از اکران فیلم‌های مسئله‌دار بودند، خبری خوشحال کننده است. به خصوص که این بار حوزه‌ی هنری شش فیلم شاخص جریان روشنفکری را در لیست سیاه اکران خود در سینماها قرار داده و همین موضوع هم، به شدت جریان روشنفکری را به تکاپو انداخته است؛ تا جایی که تهیه‌کنندگان این شش فیلم تمام اختلافات حاد و دیرینه‌ی خود را کنار گذاشته و با صدور یک بیانیه، به این تصمیم حوزه‌ی هنری به شدت اعتراض کرده‌اند.

به گزارش رجانیوز، در حالی که طی چند هفته‌ی اخیر، هیچ خبر جدیدی از تصمیمات حوزه‌ی هنری در رسانه‌ها منعکس نشده بود، روز گذشته خبرگزاری فارس گزارش داد که حوزه هنری طی نامه‌ای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرده است که فیلم‌های «برف‌روی کاج‌ها» (پیمان معادی)، «من همسرش هستم» (مصطفی شایسته)، «پل چوبی» (مهدی کرم‌پور)، «بی خود و بی‌جهت» (عبدالرضا کاهانی)، «پذیرایی ساده» (مانی حقیقی) و «من مادر هستم» (فریدون جیرانی) را در سینماهای تحت مالکیت خود اکران نمی‌کند.
 
انتشار همین نامه‌ی محرمانه کافی بود تا کارگردانان و تهیه‌کنندگان این فیلم‌ها به سرعت با نوشتن بیانیه‌ای به این موضوع واکنش نشان دهند. در این بیانیه چنین آمده بود:
 
«در شرایطی که سینمای ایران بیش از پیش به سمت دولتی شدن پیش می‌رود،‌ تعدادی فیلم‌های مستقل وجود دارد که در بخش خصوصی و با بودجه شخصی ساخته شده‌اند. این فیلم‌ها با تمام سوتفاهم‌هایی که بر آن‌ها اتفاق افتاد‌، سرانجام توانستند از مجاری سخت مجوزهای ارشاد بگذرند و آماده‌ی نمایش عمومی شوند. این فیلم‌ها اینک با برخورد غیرمسئولانه‌ی مدیران حوزه‌ی هنری مواجه شده‌اند که در بهترین شرایط خواستار ممیزی مجدد و مکرر این فیلم‌ها برای نمایش در سینماهای حوزه هستند و متأسفانه هیچ فرد و گروهی نیز پاسخگوی این مدیریت چندگانه‌ی فرهنگی نیست. هشدار می‌دهیم این حرکات افراطی که فردا گریبانگیر دیگر همکاران‌مان هم خواهد شد، منجر به حذف بخش خصوصی و مرگ سینمای اجتماعی ایران می‌شود. از همه‌ی همکاران سینمایی، نهادهای صنفی‌، اصحاب رسانه و مطبوعات و دوست‌داران سینمای ایران برای بقای سینمای ایران یاری می‌طلبیم.»
 
اما جالب‌تر از متن بیانیه، نام کسانی است که آن را امضا کرده‌اند. از روشنفکرنمایانی چون «پیمان معادی»، «مانی حقیقی»، «عبدالرضا کاهانی»، «مهدی کرم‌پور» و «غلامرضا موسوی» که به شدت دل در گروی مدیریت‌های اصلاحاتی و طیف خانه‌ی سینما دارند، تا امثال «سید جمال ساداتیان»، «علی سرتیپی» و  «برادران شایسته» که از موافقان سرسخت انحلال خانه‌ی سینما و جز طیف حامیان شمقدری محسوب می‌شوند،  همه و همه در یک اتحاد به شدت نادر که هیچ‌گاه با این کیفیت محقق نشده بود، رو در روی حوزه‌ی هنری ایستاده‌اند و از این اقدام حوزه ابراز نگرانی کرده‌اند.
 
این وحدت بی‌سابقه بیش از هر چیزی بیانگر آن است که این بار سیاست‌گزاران حوزه‌ی هنری جای درستی را هدف گرفته‌اند. به عبارت بهتر، حوزه‌ی هنری فیلم‌هایی را تحریم کرده است که برای جریان روشنفکرنمای وطنی، دیده شدن این فیلم‌ها و یا لااقل تعدادی از این فیلم‌ها، بسیار مهم است؛ تا جایی که پای مسائل بی‌ربطی چون ورشکستگی بخش خصوصی را در بیانیه‌هایشان به میان می‌کشند و سپس خطر چنین تحریمی را در کمین تمام سینماگران ایرانی می‌خوانند. اما به راستی چه موضوعاتی در این شش فیلم مطرح شده است که چنین اهمیتی یافته‌اند؟
 
به نظر می‌رسد که با توجه به اکران پنج  فیلم‌ این لیست در جشنواره‌ی فیلم فجر و نمایش خصوصی یک فیلم دیگر -«من مادر هستم»-  می‌توان با اتکا به دیده‌ها و نه شنیده‌ها، به بررسی محتوایی این شش فیلم پرداخت تا با ذکر بخش‌هایی از داستان فیلم و وقایع فیلمنامه، مخاطبان خود درستی یا نادرستی اقدام حوزه‌ی هنری را به قضاوت بنشینند. 
 
1- «برف روی کاج‌ها» نخستین فیلم «پیمان معادی» -فیلمنامه نویس ایرانی الاصل متولد آمریکا- در مقام کارگردان است. فیلمی که می‌توان آن را شاخص‌ترین محصول امسال سینمای خیانت زده‌ی ایران با موضوع خیانت دانست. «برف روی کاج‌ها» البته با استقبال شدید قشر معدود اما پرسر وصدای «جشنواره رو»‌ی سینمای ایران روبرو گردید و توانست عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در جشنواره‌ی سی‌ام فجر کسب کند. اما در عین حال، به دلیل پرداخت مثبت به موضوع خیانت و قبح‌زدایی از آن، با انتقاد شدید اهالی جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی روبرو گردید. 
 
 
در «برف روی کاج‌ها» داستان «رویا» یک مدرس پیانو را می‌بینیم که بعد از مدتی، از رابطه‌ی شوهرش -علی- با یکی از شاگردانش مطلع می‌گردد. این در حالی است که علی به بهانه‌ی یک سفر کاری ایران را ترک کرده و درخواست طلاق داده است. اما رویا تصمیم می‌گیرد تا این ماجرا را از همه حتی مادرش پنهان نگه دارد و در خانه‌ی فعلی خویش، به زندگی ادامه دهد. با ورود تصادفی یکی از همسایگان این زن -نریمان- به زندگی او، این بار عشق عمیق‌تر و پرشورتری بین رویا و نریمان شکل می‌گیرد و همه‌ی این‌ها در حالی رخ می‌دهد که رویا همچنان همسر علی است و نریمان هم می‌داند که با یک زن شوهردار در ارتباط است. در پایان هم علی پشیمان از کرده‌ی خویش از سفر بازمی‌گردد و خواستار آن است که رویا او را ببخشد. رویا هم که حالا فهمیده است که اطرافیانش ماجرای خیانت علی به او را از مدت‌ها پیش می‌دانستند و از او پنهان کرده‌اند، این بار با صداقتی مثال زدنی در همان بدو ورود همسرش، ماجرای رابطه‌ی خود با نریمان را بازگو می‌کند و از احساسی می‌گوید که هیچ‌گاه در طول 14 سال زندگی مشترک خود با علی، آن را تجربه نکرده است.
 
برخورد به شدت معمولی و عادی با خیانت و تأکید فیلم بر افشای خیانت و پنهان نکردن آن، ارائه‌ی تصویر بسیار پرشور و جذاب از عشق‌های نامشروع خارج از خانواده و ارائه‌ی تصویری سرد از روابط زناشویی، طرح تئوری «خیانت در پاسخ خیانت» و محق دانستن زوجین در خیانت متقابل به یکدیگر و مضامینی از این دست، مهم‌ترین مواردی بودند که باعث شدند تا این فیلم به یکی از فیلم‌های مسئله‌دار امسال سینمای ایران تبدیل شود.
 
2-«پذیرایی ساده» اما داستان متفاوتی دارد. «محمد حمزه‌زاده» از مدیران سیاست‌گزار حوزه‌ی هنری چندی پیش در یادداشتی با عنوان «چهارشنبه سوری در سینمای ایران» بدون اشاره به نام این این فیلم، آن را این‌ طور توصیف کرده بود: «حوزه‌ی هنری از رییس جمهور محترم توقع دارد ابتدا فیلمی را که با نظارت و شاید کمک همین سازمان سینمایی تولید شده و در طول هشتاد دقیقه، هشت سال سیاست‌گذاری‌ها و زحمات دولت عدالتخواه در توجه به مردم و مناطق محروم را به بدترین وجه ممکن سیاه و مخدوش می‌کند و نتیجه این توجه را از بین رفتن انسانیت و راستی، درستی، صداقت و شرافت آدم‌ها معرفی می‌کند، به نظاره بنشینند و بعد درباره‌ی تصمیمات حوزه‌ی هنری در کنترل از طریق اکران قضاوت کنند.»
 
 
«پذیرایی ساده» داستان مرد و زنی را -که نسبت آنها با هم مشخص نیست- نشان می‌دهد که در منطقه‌ای محروم به راه افتاده و با انگیزه‌ای نامعلوم بین مردم پول پخش می‌کنند. آنها ابتدا در قبال بخشش این پول‌ها، مطالبه‌ای از مردم ندارند، اما کم‌کم تصمیم می‌گیرند تا شرافت مردم را با این اسکناس‌ها بخرند و جالب آنکه مردم هم به شدت با آنان همراهی می‌کنند و حتی یکی از این جماعت، حاضر می‌شود تا جنازه‌ی فرزندش را در قبال پول به این دو نفر بفروشد!
 
آخرین ساخته‌ی مانی حقیقی اما از حیث توهین به مردم و به خصوص قشر مستضعف، پدیده‌ی عجیب و کم‌سابقه‌ایست. چرا که بدیهی است وقتی «مانی حقیقی» -نوه‌ی روشنفکر معروف ابراهیم گلستان و فرزند لیلی گلستان- از ویلای معروف خاندان گلستان در لواسان، تصمیم می‌گیرد طی یک فداکاری به مناطق محروم کشور نزول اجلال کند، نتیجه فیلمی چون «پذیرایی ساده» خواهد شد. او در این فیلم، قشر مستضعفی را به تصویر می‌کشد که همه چیز خود را –شرافت، انسانیت و ناموس‌شان را- با پول معامله می‌کنند و قشر ثروتمند هم به این رفتار آنها می‌خندد. البته عده‌ای همچون «محمد حمزه‌زاده» معتقدند که حقیقی در این فیلم، منش دولت احمدی‌نژاد در سفرهای استانی را به سخره می‌گیرد و برخی دیگر هم، محتوای فیلم را به نقد هدف‌مندی یارانه‌ها مرتبط دانسته‌اند. البته اگر بشود موارد یادشده را نقد دانست!
 
3- «بی‌خود و بی‌جهت» -فیلم نمونه‌ای مجله‌ی فیلم در جشنواره‌ی سی‌‌ام فجر- مصداق کامل تسویه حساب یک کارگردان با قشری است که از آنها متنفر است. فیلم هیچ چیزی ندارد جز یک «هیولای چادری» که همه‌ی کاراکترهای فیلم چون عروسک‌های خیمه‌شب بازی، مقهور او هستند. «کاهانی» با ساخت این فیلم علاوه بر ثبت عنوان اولین فیلم «real time» سینمای ایران، توانسته رکورد دیگری را هم کسب کند و آن خلق کثیف‌ترین و حیوان صفت‌ترین کاراکتر «مادر» در سینمای ایران است. این حد منفی نشان دادن یک کاراکتر در سینمای ایران را که کاهانی در مورد «مادر چادری» و مذهبی فیلمش اعمال کرده است، تنها می‌توان با تصویر منفی درجه‌داران عراقی در سینمای دهه‌ی شصت ایران مقایسه کرد. 
 
 
«مادر چادری» فیلم «بی‌خود و بی‌جهت» یک انتقام کامل از همه‌ی زنان چادری ایرانی است که از دید آقای کارگردان هیچ وجه انسانی ندارند. او دخترش را چنان در این فیلم به بازی می‌گیرد که تا مدت‌ها تصویر سنگدل او در ذهن مخاطب باقی می‌ماند و پایان مضحک فیلم هم تأیید دیگری بر هیولاصفتی این زن است. این کاراکتر قاعدتاً «چادری»  و «مذهبی» را که از فیلم کاهانی بگیرید، می‌ماند یک کودک به شدت شرور و اعصاب خرد کن و چندین سکانس توالت! بقیه‌ی شخصیت‌ها همانی هستند که بارها و بارها دیده‌ایم. شخصیت‌های غیرمذهبی درمانده‌ای که اسیر دست یک زن مقتدر مذهبی هستند.
 
4- «پل چوبی» فیلمی است در مورد فتنه‌‌ی 88 با چاشنی مقادیری عشق و خیانت. سازندگان این فیلم به شدت تلاش کرده‌اند تا مانند مانند «کازابلانکا»، یک داستان عشقی را در پس زمینه‌ای از حوادث سیاسی مطرح کنند. داستان عشق قدیمی یک مرد متأهل -«بهرام رادان»- به سرکار خانم «هدیه تهرانی» را  در ایام فتنه‌ی 88!
 
 
«مهدی کرم‌پور» که سابقه‌ی به سخره گرفتن دفاع مقدس در قالب انیمشین را در فیلم «جایی دیگر» دارد، این بار با موضعی میانه‌تر از امثال «کمال تبریزی» در فیلم «خیابان‌های آرام»، به سراغ فتنه‌ی 88 می‌رود و در خلال داستانش، سری به کهریزک هم می‌زند و به صورت محتاطانه برای بازداشتی‌های «فتنه‌ی 88» مرثیه سر می‌دهد. هر چند که ضعف فنی فیلم، باعث شده است تا بسیاری از طعنه‌ها و پیام‌های فیلم کارکرد عکس پیدا کنند.
 
5- «من مادر هستم» آخرین فیلم مجری عزل شده‌ی هفت -«فریدون جیرانی»- است که آن را می‌توان نمونه‌ی کاملی از سینمای خیانت در ایران دانست. جیرانی که پیش از این در «آب و آتش» داستان زندگی یک فاحشه و در «شام آخر» ماجرای عشق یک داماد به مادر زنش را روایت کرده بود، در «من مادر هستم» سراغ خیانت‌های ضربدری می‌رود و آن قدر در نشان دادن این موضوع و البته مسائلی مانند مشروب‌خواری کاراکترهای فیلمش افراط می‌کند که در میان این همه فیلم با موضوع خیانت و با وجود تمام تلاش‌های مسئولین سینمایی برای فرار از توقیف، فقط «من مادر هستم» مهر توقیف می‌خورد. شدت و پیچیدگی این خیانت‌های ضربدری به حدی است که توضیح آنها و معرفی همه‌ی شخصیت‌های دخیل در این خیانت‌ها، به شدت کار دشوار و از توانایی نگارنده خارج است.
 
 
6- «من همسرش هستم» آخرین فیلم این لیست و اولین فیلم «مصطفی شایسته» -تهیه‌کننده‌ی مطرح سینمای ایران- در مقام کارگردان است. فیلمی باز هم با موضوع خیانت و تم حق متقابل زوجین در شکستن حریم‌ها در صورت خیانت یکی از طرفین. از آن فیلم‌هایی که کسی نمی‌فهمد مشکل زوج متمول اصلی فیلم در چیست و این همه لاابالی‌گری به چه دلیل رخ می‌دهد؟ فقط می‌توان این را دریافت که خیانت بر جامعه‌ی ایرانی سیطره پیدا کرده است!
 
 
این توضیح مختصر، به خوبی نشان می‌دهد که جریان روشنفکری بر خلاف گذشته، بیش از آنکه بر فروپاشی اقتصادی نظام جمهوری اسلامی تأکید کند، بر فروپاشی اخلاقی آن متمکز شده است و این شش فیلم جز شاخص‌ترین نمونه‌های تلاش این جریان برای ترسیم این بحران اخلاقی در جامعه‌ی ایران هستند. بنابراین می‌توان متوجه شد چرا تحریم این شش فیلم توسط سینماهای تحت مالکیت حوزه‌ی هنری، تا این حد بر صاحبان این فیلم‌ها و روشنفکرنمایان ایرانی سنگین آمده است و چه چیز آنها را مجاب کرده است تا با مخالفان قسم خورده‌ی خود بر سر یک میز بنشینند و علیه حوزه‌ی هنری بیانیه صادر کنند. اما مهم‌تر از وحدت این افراد، مسئله‌ی ثبات عقیده‌ی مسئولان حوزه‌ی هنری است. باید منتظر ماند و دید که در روزهایی که قطعاً فشارهای جریان روشنفکری به بالاترین حد خود خواهد رسید، آیا حوزه‌ی هنری مقاومت می‌کند یا نه؟

+ نوشته شـــده در چهارشنبه 91/6/29ساعــت 9:22 صبح تــوسط عباس | نظر