گفتگوی تفصیلی رجانیوز با دبیرکل جبهه پایداری/
گروه سیاسی: دغدغه اش برای رعایت تقوا و اجرای جزئیات اخلاق دینی، شاید کمتر کسی را متقاعد میکرد که او به عرصه سیاست وارد می شود که هیچ، قرار است در این عرصه به صورت جدی هم نقش آفرینی کند و شاید همین اخلاق مداری او بود که این روزها حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی را از بسیاری سیاستمداران فعال در عرصه سیاسی کشور متمایز کرده است.
با لهجه اصفهانی، لحن خودمانی و آهنگی شیرین سخن میگوید و از لابلای سخنانش آنچه دستگیرت میشود این است که سیاست ورزی ولایت مدارانه و چالش با آزمون هایی که مبنایش ولایتمداری است را مرحله ای غیرقابل چشم پوشی از سلوک اخلاقی و عرفانی خود تعریف کرده است.
رجانیوز ساعتی پس از سخنرانی رئیس جمهور در صحن علنی مجلس، میزبان دبیر کل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شد تا با او درباره همین سلوک اخلاقی در سیاست سخن بگوید و آنکه چگونه می شود سیاست ورزی کرد و نه تنها در ورطه انحطاط نیافتد که هیچ، در مسیر سلوک هم قدم برداشت.
حجت السلام و المسلمین آقاتهرانی در این مصاحبه از جایگاه یک استاد اخلاق که برای اهل سیاست اخلاق می گفته است، دبیر کل جبهه پایداری، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و البته یک تحصیلکرده حوزه و دانشگاه به سوالات ریز و درشت هیات تحریریه رجانیوز پاسخ داد.
آقاتهرانی از احساس تکلیفی که این روزها برای برخی از بزرگان سیاسی و غیر سیاسی کشور ایجاد شده سخن گفت و به جایگاه حساس قبول مسئولیت و پذیرش پست اشاره کرد و با ذکر روایتی از امام صادق علیه السلام که فرمودند: «مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ، مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا» (ملعون است کسى که به ناحق ادعاى ریاست کند، ملعون است آن که اهتمام به آن ورزد)، بر اهمیت آن تاکید کرد.
نقش و جایگاه ولایت فقیه در حفظ و استمرار انقلاب اسلامی و شبهاتی که این روزها مطرح میشود، مانند ماجرای طرح سوال از رییس جمهور و ورود حکیمانه رهبر انقلاب در آن، از جمله مواردی بود که با رییس کمیسیون فرهنگی مجلس به بحث گذاشته شد.
برنامههای جبهه پایداری برای انتخابات ریاست جمهوری و شبهه ائتلاف با این جبهه با کاندیدای دولت موضوع دیگری بود که آقاتهرانی به آن پرداخت و تاکید کرد که این جبهه در انتخابات اگر به گزینه اصلح برسد بدون شک او را معرفی خواهد کرد.
گفتگو با قرائت آیاتی چند از سوره مبارکه نازعات آغاز شد که متن کامل آن در ادامه آمده است:
رجانیوز: از اینکه دعوت ما را پذیرفتید تشکر می کنیم. درباره آیاتی که قرائت شد نکتهای بیان بفرمایید.
طبق روایات ما کسی که بدون لیاقت، تلاش کند رئیس شود ملعون است
بسماللهالرحمنالرحیم، الحمدلله رب العالمین، و الصلوة و السلام علی محمد و آل محمد، سیّما بقیة الله الاعظم ارواح العالمین له الفداه.
«إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّخَبِیرٌ»(1)، خدای اینها در آن روز البته به اینها خبیر و بیناست که چه هستند و که هستند. خیلی خوب است آدم خودش با خودش گرههایش را باز کند و برسد به جایی که بنده باشد، یعنی هیچ چیز جز رضای خدا و بندگی برایش مهم نباشد. اگر آدم به چنین مقامی برسد، همین الان شهید زنده است. شهدا زندهاند. منظورم از این زندگی یعنی هم دارد نفس میکشد و هم شهید است و هر کمالی که برای شهید بگویید برای او هم هست. اگر دقت کنید همه ما، بعضی چیزها اجازه نمیدهد بعضی از حرفها را بزنیم، بعضی چیزها را بنویسیم و بعضی کارها را بکنیم. اگر خوب دقت کنیم میبینیم امور، امور نفسانی است، امور، امور دنیوی و شیطانی است که بازدارنده است و نمیگذارد، وگرنه همه ما مثل امام عصر(عج) عمل میکردیم.
شاید کسانی که جوانترند، ندیده باشند، ولی نوارش را دیده یا از دیگران شنیده باشند که امام دو بار فرمودند. یک بار درباره تهران مثال زدند که اگر همه انبیا در تهران جمع شوند، عین هم فکر میکنند و با یکدیگر اختلاف ندارند. یک بار هم کلیتر فرمودندکه اگر همهشان جمع شوند اختلاف نمیکنند و حتی قربان همدیگر هم میروند. حضرت موسی(ع) میمیرد برای حضرت عیسی(ع) و بالعکس، چون نفسانیتی نیست و میداند که او فقط دارد برای خدا کار میکند. ممکن است این زمان و مکان و موقعیت، نحوه کار را عوض کند، مثل امام حسین(ع) و امام مجتبی(ع). اگر امام مجتبی(ع) در زمان امام حسین(ع) بودند، عین همان کاری را میکردند که آقا امام حسین(ع) کردند، ولی چون زمان و مکان و آدمها و شرایط عوض میشود، برخورد امام هم تغییر میکند. جالب است در زمانی که امام دیگر هست، این امام عین او عمل میکند. امام حسین(ع) در دوران صلح عین امام مجتبی(ع) عمل میکند.
این گویای این است که بازی نیست، ولی اگر بازیهای نفس باشد. حتی آدم وقتی نگاه میکند، من بزرگترها را دیدهام که وقتی طرف فکر میکند کارش خدایی است، مثل مرحوم همدانی «اعلیاللهمقامه» میفرمود: «اینها همهاش نفس است». معلم حاذق بهراحتی متوجه میشود که خدا نیست، بلکه فقط اسمش خداست و خیال میکند. خدا واقعاً به ما رحم کند. من میترسم که موقع مرگ وقتی چشمهایمان باز شود، متوجه شویم که قرآن خواندن، نماز خواندن، در میدان جنگ و در فتنه رفتنمان، سکوتمان، در فتنه نرفتنمان و هیچ چیزمان برای خدا نبوده است و همهاش برای نفس بوده است.
خلاصه همهمان مشکل داریم. البته دارای مراتب هست، ولی حیف است. من فکر میکنم اگر خدا توفیق میداد که یک مقدار بیشتر به خودمان بیندیشیم و حواسمان را جمع خودمان میکردیم، وضعمان بهتر میشد. شاید یکی از چیزهایی که خیلی کمک کند همین باشد که آدم جایگزینی کند، یعنی احساس کند اگر آقا امام زمان(عج) در این موضع بودند، چه کار میکردند. واقعاً امام عصر(عج) همین را از من میخواهند؟ خودشان همین جور عمل میکردند؟ اگر نمیکردند، باید تغییر موضع داد.
یکی از همین آقایانی که کاندیدا شده بود و بحث بود که برای ریاست جمهوری بیاید. دو حدیث برای یکی از آقایان خوانده بود: «مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ» (کافی،ج2،باب طلب الرئاسة،ص297) کسی که خودش را با ریاست برساند یا قرار بدهد، ملعون است. در جای دیگری هست: «مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا»((کافی،ج2،باب طلب الرئاسة،ص297) کسی که تلاش کند رئیس شود ملعون است. با اینکه مسئله حل نمیشود.
گاهی اوقات انسان واقعاً باید بیاید وسط میدان. اگر همهاش این بود که به میدان نیائیم و حالت پرهیز، تقوا معنا میشد، خیلی آسان میشد، اما گاهی اوقات به میدان نیامدن خلاف شرع است، چون باید تشخیص داد که «او» چه میخواهد. یک وقتی میخواهد بیایی و فریاد و داد بزنی، یک وقتی هم باید سکوت کنی، پس کلیت ندارد. حتی گاهی اوقات گفته میشود مخالفت با نفس، هر چه نفست میخواهد، همان را نکن، این هم راهکار نیست یا هر چه نفست دلش میخواهد، آن کار را نکن. مثلاً عالمی هست و دلم میخواهد احترامش کنم، حالا این کار را بکنم یا نکنم؟ گاهی آن چیزی که دل من میخواهد، خدا هم همان را میخواهد. یک وقت عشقم هست که به جبهه بروم، یک وقت میترسم. اگر عشقم باشد، معیار حق و باطل علاقه من است یا نه؟ معلوم نیست. بنابراین ملاک نیست.
آدم باید دقیق شود که «او» چه میخواهد. نفس آدم ریاست میخواهد. حالا بیایم یا نیایم؟ بگویم نه یا بگویم بله؟ امیرالمؤمنین(ع) وقتی ریاست مطرح شد، نیامد؟ پس نمیشود به شکل کلی گفت و کار خیلی سخت میشود.
مطلب این است که اخلاقی که ما به آن قائلیم، اخلاق انسانی نیست، ولی بستر زیرین اخلاق اسلامی دقیقاً شرع است. اگر وظیفه و جایگاه من این است که در اینجا رئیس شوم، اگر نیایم که بگویم منم، این خلاف شرع است و باید بیایم و بگویم که من هستم و شما هم باید حمایت کنید. کار خیلی پیچیده میشود.
رجانیوز: ما به تصمیمات بسیار مهم و بزرگی نزدیک هستیم. اولاً این حرفی که دارم مطرح میکنم درست است یا خیر؟ شما میزان صحت و سقم آن را تعیین بفرمایید. شما اشاره کردید به «مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ». از آن طرف هم بالاخره یک نفر باید بیاید. مگر میشود خودش را کنار بکشد که ازاذل و اوباش بیایند.
خلاف شرع است. واجب است که طرف بیاید. اگر دید برایش تعیّن دارد، باید بیاید.
بن مایه ریاست طلبی نفسانیت است
رجانیوز: سئوال من این است. اگر کسی که میآید، اگر خودش میآید و خودش را در معرض قرار میدهد و احساس میکند که خودش یک چیزی هست، آیات متعددی هست که مثلاً «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُواأَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ »(2) و خلاصه هر قدر گندهتر و پرمدعاتر و جلو انداختن خود بیشتر و در مقام و موقعیت خطیرتر قرار دادن، خدا به حساب او میرسد و بالاخره یک جایی آبروی او میرود، اما کسی که مأمور است و خدا او را مأمور کرده است، خودش هم بالاخره «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا»(3). از اینجا به بعد وظیفه خدا میشود که از او مراقبت کند، چون بالاخره او مأمور خودش هست. میگوید خودت مرا فرستادی. قصهاش متفاوت است. میشود گفت اگر فرد، مأمور یعنی امر شده از جانب خدا نباشد، بیخودی دارد خودش را ضایع میکند.
دو مطلب هست. یکی اینکه من وظیفهام چیست؟ یکی اینکه خدا وظیفهاش چیست؟ خدای تعالی وظایف را مشخص میکند. بعضی جاها هم سنتهای الهی است و حتی برای خودش انضباط داده است که من این جوری میکنم، بنای من بر این است «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا» و یا «الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ»(4)، عاقبت مال اینهاست و قابل انکار نیست، اما اینها دو تاست. من فکر میکنم او چه میخواهد بکند، هر کاری میخواهد بکند. آن پیروزیای هم که «او» دارد میگوید، عین پیروزیای که ما میفهمیم نیست.
رجانیوز: اصلاً پیروزی نیست، یاری است.
همین است. یاری است. گاهی اوقات ما اینها را با هم قاتی میکنیم. میپرسیم آیا امام حسین(ع) در کربلا یاری شد یا نه؟ آیا به هدفی که باید رسید یا نه؟ یا شکست خورد؟ ممکن است شکست از نظر ما این باشد که کسی شمشیر بخورد و بمیرد و اینها شکست خوردهاند. دیدگاه ما این است که به حکومت و حاکمیت نرسید، پس شکست خورد، اما خدای تعالی که این جوری نیست. دیدگاههای خداوند این جوری نیست.
رجانیوز: دیدگاه مطلق تاریخ است.
بله، دیدگاه مطلق تاریخ است. وقتی نگاه میکنیم میبینیم گاهی اوقات انگار واژهها معانی دیگری دارند. وقتی دقت میکنیم میبینیم یاری شده است، اما نه به این معنایی که ما خیال میکنیم. پس اینها به ما جهت دقیق نمیدهد که حالا بیایم یا نیایم؟ کشته بشوم، میتوانم یاریشده باشم، پیروز ظاهری هم بشوم میتوانم یاریشده باشم. حالا چه کار کنم؟ آن طرف قضیه هم همینطور است و معیار حق و باطل برای من نمیشود و برای من وظیفه معین نمیکند. آن چیزی که برایم وظیفه تعیین میکند این است که باید دقیقاً بروم روی میزان، ببینم که...
رجانیوز: شاخص چیست؟
بله، آیا من وظیفه دارم بیایم یا ندارم؟ عقل هم به من کمک میکند. وحی به جزئیاتش وارد میشود و عقل کلیاتش را بیان میکند.
رجانیوز: خود آدم میفهمد.
ممکن است خودم بفهمم یا دیگران به من بگویند. حالا اگر نفهمیدم، وظیفهام نیست که بیایم؟ اینجاست که انسان باید توجه داشته باشد که تعلقات را کنار بگذارد تا بتواند درست بفهمد. اگر تعلق به دنیا به هر شکلی بیاید، کار را خراب میکند. من الان وظیفه دارم که به اینجا بیایم، چون این کار از من ساخته است. میدانم که کسی هم نمیتواند و من میتوانم. وجوب تعیّن برای من پیدا شده است. آقایان مراجع اینطورند که میگویند من اعلم و از همه ملاترم، از من تقلید کنید. بعد از آن چه؟ حالا دیگر این شمائید که باید تحقیق کنید و ببینید من واقعاً این اهلیت را دارم یا نه؟ اگر رسیدید، بیایید تقلید کنید، اگر نرسیدید، نکنید. اگر همه ما تعلق دنیوی نداشته باشیم، به همین رأی میدهیم یعنی پیغمبر برنده است، ولی اگر نفسانیات، پول، زن، شهرت و بقیه چیزها در میان بودند، آن وقت به دلایل مختلف از انبیا جدا میشوند، مثل امام حسین(ع) که تنها شدند. هر کدام از آنها هم دلیلی داشتند. یکی ملک ری میخواست، یکی میترسید، یکی تطمیع و یکی تهدید شده بود. همه دلایل دنیوی داشتند و هیچکس بیدلیل نبود و کار مشکل شد.
حالا این طرفیها را نگاه کنید. تعلق ندارند و لذا در تشخیص راحتاند. میداند که باید امام را یاری کند. آخرش چه میشود؟ هر چه که میخواهد بشود. حتی امام گفتند: «هر کس بماند کشته میشود»، گفتند: «خوب بشویم. اگر قرار است یاری امام چنین سرانجامی داشته باشد، داشته باشد. مسئلهای نیست».
بهطور عمده شاید بشود گفت افرادی که ریاستطلبی میکنند، بُنمایه آن نفسانیت است.
رجانیوز: ریاستطلبی میکنند، خودشان را در معرض عاقبت به شری قرار میدهند.
بله، آن وقت معلوم هم هست و میشود تشخیص داد. یک وقتی کسی برای خدمت میآید، یکی میآید که بشود رئیس.
رجانیوز: همهاش یکی است.
شکلش یکی است، ولی همهاش یکی نیست. شما رفتار این دو طیف را ببین. یکی مثل پیامبر(ص) وقتی در رأس قرار میگیرد، رابطهاش با فقیر و فقرا عوض شد؟ دیگران عوض شدند. عدهای از موالی، غلامان و بردگان که آزاد شده بودند آمدند خدمت امیرالمؤمنین(ع) و گفتند: «یا علی! در زمان پیغمبر(ص) ایشان به ما زن میداد، اموال بیتالمال را مساوی تقسیم میکرد، هدیهای که به ایشان میدادند به ما هم سهمی میداد، الان اینطور نیست. اصلاً سهمی نداریم. ما هم گفتهایم، اما محلمان نمیگذارند». عبارتش هم عبارت عجیبی است: این اعراب! عربهای جاهلی که نمیفهمند و به نام مسلمانی در رأس کار قرار گرفتهاند. حضرت امیر(ع) فرمودند: «من حل میکنم». بر حضرت وارد شدند و حضرت فریاد میزد و غضبناک شد. آنها گفتند: «ما هرگز نمیپذیریم» و به اینها نمیدهند. دنباله قصه این است که امیرالمؤمنین(ع) بیرون آمد، درحالی که بهقدری غضبناک بود که عبایش رها شده بود و روی خاک میکشید و فرمود: «اینها با شما مثل یهود برخورد میکنند. شما دختر میگیرند، ولی به شما دختر نمیدهند. چیزهایی که میگویند به شما نمیدهند. سهم شما را میخورند». حضرت در آنجا تبعیض را خیلی واضح بیان کردند.
آدمی که دنبال ریاست است، اصلاً سبک کارش با کسی که میخواهد واقعاً خدمتی بکند، فرقی میکند.بدعتهایی که در اسلام وارد میشود و یا شده است، چیزهایی که زمان پیامبر(ص) نبوده است و حضرت برنمیتابید و بعدها ایجاد کردند. اگر میگفت دنبال ریاست نرو، آدم نمیآمد و به این بلاها هم مبتلا نمیشد، ولی باید دید وظیفه هست یا نه؟
رجانیوز: بحثی که مخصوصاً بعد از سال 88 مطرح شد - میتواند مبنای عمل باشد و مبنای عمل هم شد و الان هم مبنای اختلاف است - نحوه تعامل با نظر و خواست ولیفقیه است، یعنی نگاهی که ما به یک فقیه و جایگاه ولیفقیه در جامعه داریم. رویکردی هست که میگوید حتی باید منویّات ولیفقیه را هم استخراج کنیم و ببینیم در نیت ایشان چه میگذرد و بر آن مبنا عمل کنیم، رویکردی هم هست که میگوید باید به آن چیزی که تصریح میشود عمل کرد و وظیفه ما اجرای آنهاست. غیر تصریحات را هم آنچه که به فکر خودمان میرسد، عمل میکنیم. نمونه آخرش هم بحث سئوال از رئیسجمهور و دعوایی بود که راه افتاد و گفتند که به ما تصریح نشده است، در صورتی که نیت حضرت آقا مشخص بود که چیست. حکمت آقا معلوم بود، اما آنها نمیخواستند این حکمت را بفهمند و میگفتند ایشان نظری ندارند و ساکت هستند. غیر از بحث میان سیاستمداران و مسئولین، حتی در حوزه هم میشنویم ـمخصوصاً از طرف معتقدین به مکتب نجف ـ که میپرسند شما این حرفها را از کجای نظریه ولایت فقیه استخراج کردهاید؟ و حتی گاهی انگ هم میزنند که شما اخباری هستید که به این شکل با ولیفقیه نسبت برقرار میکنید. میخواهیم بدانیم کدامیک از اینها درست میگویند؟
سئوال سختی است! اولاً باید معنا کنید که ولی یعنی چه و جایگاه آن از کجا آمده است؟ و آیا اصلاً چنین چیزی داریم؟ نداریم؟ در دوران انبیا(ع) و اهلبیت(ع) اصلاً چنین چیزی بوده است؟ نبوده است؟
برگردیم و نگاهی بکنیم و ببینیم پیامبر اکرم(ص) و بعد اهلبیت(ع) چگونه عمل میکردند. نسبت به پیامبر اکرم(ص) که خداوند صراحتاً میفرماید: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»(5): هر کس از رسول اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. اطاعت چیست؟ به اعتقاد بنده اطاعت دارای مراتب است. اطاعت خدا هم همینجور است. مثلاً من الان میخواهم مطیع خدا باشم. روایت خیلی خوبی هم هست که تعدادی از چیزها «حرام بَبِّنٌ» کاملاً روشن است که حرام است، مثل زنا، عرقخوری، دزدی، فحش دادن، آدمکشی، قماربازی و... یعنی اگر کسی از شما بپرسد، میتوانید قسم بخورید و بگویید به قرآن حرام است! واضح هم هست که مثلاً آدمکشی بناحق حرام است، مگر اینکه او کسی را کشته باشد و یا کشتنش دلیل خاصی داشته باشد، والا به حسب عادی کسی نمیتواند کسی را بکشد. مال کسی را حق نداریم برداریم.
این یک دسته از احکام هستند که روشن هم هستند و میشوند «حرامٌ بَیِّن».
یک دسته هم «حلالٌ بَیِّن» هستند. خوردن گوشت هر مرغی که در جامعه اسلامی ذبح شده باشد، حلال است. مال خودم حلال است، مادرم است و میخواهم نگاهش کنم، این کتاب خودم است میخواهم بنویسم.
یک دسته چیزهایی هستند که: «شبهاتٌ بین ذلک»، بین این دوتاست و نمیدانم این است یا آن. اینجا چه کار میکنیم؟ در اینجا آدم عاقل احتیاط میکند.
باید دید جایگاه ولایتفقیه در اسلام چیست و ولایتمداری یعنی چه؟ بیشک ولایتمداری کفی دارد و سقفی. اگر کف آن را بگیریم چه عوارضی دارد و به کجا میرسیم؟ اگر سقفش را بگیریم به کجا میرسیم. هر کدام آثار خاص خودش را دارد. تعارف هم ندارد و نمیتوانیم همه اینها را قاتی کنیم. مثلاً بیایم بگویم مجلس و شورای نگهبان باشند، قوانینی که از مجلس میرود، شورای نگهبان بررسی کند. شورای نگهبان هم همه آدمهای خوب و فقیه و قانونداناند و حرفشان هم بسیار درست است و باید اطاعت کرد و نظرشان هم باید جدی گرفته شود و کسی شوخی هم نکند و جدی هم تعقیب شود. همه اینها درست! اما شورای نگهبان میخواهد چه کند؟ اگر بنای او بر آن است که ببیند قانونی خلاف اسلام و خلاف قانون اساسی نباشد، توقع اینکه قانون بتواند رشد عالی بدهد و شما را به سقف برساند، توقع نابجایی است.یعنی چیزی که شما از این آقایان خواستهاید...
رجانیوز: این است که خلاف اسلام و قانون اساسی نباشد.
اما نخواستید که حتماً پیشرفت شما را تضمین کند و بعد بگویید پیشرفت اسلام و از این حرفها نمیشود. با این برنامه ممکن است چند تا قانون پیشرفته هم داشته باشیم، ولی شما از اول چنین چیزی را نخواستهاید که به این سمت برویم و این اندازه کار کنیم و شورای نگهبان تا اینجا پای کار بایستد و ما به اینجا برسیم. یا حتی شورای انقلاب فرهنگی. چه توقعی دارید و چه کسانی هستند. اینها خودشان بحثهای دقیقی است. بعد به کجا میرسد؟
اخیراً یکی از آقایان علما طرحی داده بود که ریاست جمهوری پارلمانی بشود. یک وقتی هم حضرت آقا این مطلب را مطرح کردند که نمایندهها بیایند و رئیسجمهور را انتخاب کنند.
ایشان محاسن قضیه را گفته بودند که هزینه کمتر میشود، بعضی از عوارضی که الان هست نخواهد بود، ولی این مجلس و این نماینده؟ باید در باره خودمان هم درست فکر کنیم.
رجانیوز: حرفی را مطرح کردید که...
نه واقعاً! چه توقعی دارید؟ از اول باید مشخص کنید که قرار است این ساختمان چند طبقه باشد، آن وقت پایهاش را روی آن حساب بریزید. اگر قرار است یک طبقه باشد، لازم نیست اینقدر خرج کنید، ولی اگر میخواهید 100 طبقه باشد، پایه و همه چیزش فرق میکند. بله، ما انقلاب کردیم، شروع شد. اسلام هم حد نصابی دارد و حد اعلایی. برای همه اینها باید فکر کرد. الان 30 سال هم گذشته و شاید جای همه اینها هم باشد. یعنی مجلس جا افتاده، کارش معلوم است. دولت جا افتاده، کارش معلوم است. قوه قضائیه همینطور. حتی جایگاه ولایتفقیه را خیلی چیزهایش را فهمیدهایم و میدانیم. قابل بحث و بررسی است که انسان بتواند آن چیزی را که اسلام میخواهد پیاده و مطرح کند. میدانیم که کاملترین برنامه مال اسلام است. باید برویم و آن را پیدا کنیم و برنامههایمان را با آن تطبیق بدهیم. این خیلی فرق میکند و یک چیز نابی میشود و نباید هم ترسید.
خدا رحمت کند مرحوم بهشتی را. ایشان خیلی روی این قضیه تکیه داشتند که بیاییم یک تکه از اسلام را جدی عمل کنیم و ببینیم چه نتیجهای میگیریم. گاهی اوقات حتی نمیگذارند به عنوان pilot در یک جای کوچک تحقیقی کنید و پایش بایستید و نشان بدهید که اسلام چیست، درحالی که واقعیت این است که بر اساس اعتقاد ما این کار شدنی است و اسلام بهترین است، ولی هنوز اینطور نشده است. چه بگویم؟
رجانیوز: در باره اظهارنظرهایی که الان دارد اتفاق میافتد...
آن چیزی که بنده بلدم و فهمیدهام، در قرآن به صراحت آمده که فتنه همیشه هست. حتی در بعضی از آیات سال آن هم معین شده است. بعضی از فتنهها کوچکترند و بعضیها بزرگتر و شکلهای مختلفی هم دارند و زائیده اختلافنظرها و طبیعی هم هستند. آدم امروز هم با دیروز فرق میکند. یک وقتی این انسان وقتی برایش پیامبر میآمد، با انداختن یک عصا و اژدها شدن ایمان میآورد. یعنی با چشمش که میدید باور میکرد. سامری هم وقتی میخواهد مردم را گول بزند از همین شیوه استفاده کرد. اسلام اینجور نیست. اسلام دین کتاب و فکر و قلم و نوشتن «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ»(6) است. پیداست که قرآن با انسان دیگری روبروست و حرف دیگری دارد. این دین که به این شکل پیش میآید، معلوم میشود خیلی حرف برای زدن دارد و اهل منطق و محاجه و جدل و برهان است. پس در برابر این هم باید فتنههای مناسب با خودش وجود داشته باشد. اگر گفتید آقا! راهبردهای پیشرفتهای مجازی و چه و چه، خب باید بدانید که پسرفتهای مجازی هم هست و اتفاقاً آنها زودتر هم درست شدهاند و قبل از اینکه اصلاً شما بخواهید این را مطرح کنید، آنها داشته و آوردهاند. یعنی خطر جدی است.
جالب است که گفتهاند در دوره آخرالزمان وقتی گناهان جدیدی میآیند، به همان نسبت بلاهای جدید میآیند. شاید شما بلا را بیماری و این جور چیزها معنی کنید. ممکن است امتحان معنا کنیم که میکنند. امتحانات نو به نو و مناسب با شرایط میآیند. به گذشته تاریخ و الان نگاه کنید. یک روز سر ثقیفه اختلاف میکنند که فهمیدن مسئله شاید خیلی سخت نیست، اما یک روز طرف قرآن دست میگیرد و میآید و میگوید با من دعوا داری و شما میمانی که طرف امام را بگیری یا طرف قرآن را. قضیه خیلی پیچیدهتر میشود. داستان خوارج با جنگ معاویه و عمروعاص قابل مقایسه نبود. معاویه و عمروعاص را خیلیها میفهمیدند، اما بعداً کار خیلی سخت میشود و این طبیعی است، چون امتحان اصلاً یعنی همین که هر چه جلوتر میرود، امتحان پیچیدهتر و سختتر میشود و جالب است که آنهایی که در امتحانات سختتر میمانند، قبول میشوند. آنهایی که در امتحانات اول رفوزه شدند، رفتند.