بسمه تعالی
|
|
نگرانی نسبت به انحراف سازمان تبلیغات از حوزه ماموریتی خود آنزمان جدیتر میشود که بدانیم ریاست این سازمان که باید دغدغه اصلی خود را معطوف به حل موضوعات فرهنگی و بررسی راهکارهای عملیاتی برای مقابله با تهاجم جدی فرهنگی دشمن بکند، این روزها به دنبال تشکیل فلان ائتلاف سیاسی و یا نمایندگی از یک عنصر سیاسی در ساز و کاری انتخاباتی همچون 8+7 ا ست.
|
سازمان تبلیغات اسلامی یکی از نهادهایی بود که بعد از انقلاب و به دستور امام خمینی(ره) در سال 1358 شکل گرفت تا بعنوان ستادی در جهت هرچه مردمیتر شدن تبلیغات اسلامی گام بردارد اما این روزها عملکرد برخی از زیرمجموعههای این سازمان و همچنین برخی رفتارهای رئیس آن، نگرانیهایی را درباره به حاشیه رفتن ماموریت اصلی سازمان تبلیغات اسلامی به وجود آورده است.
به گزارش رجانیوز، در اساسنامه سازمان تبلیغات اسلامی 17 وظیفه برای این نهاد فرهنگی ذکر شده است (اینجا). با مرور این هفده بند میتوان تبیین و شناساندن معارف و ارزشهای اسلامی و شناسایی و آگاهی بخشی نسبت به تهاجمات فرهنگی دشمنان اسلام را محور این وظایف دانست. اهمیت وظایف این سازمان و گستردگی فعالیتهای آن باعث شده است تا عملا به یکی از بزرگترین نهادهای فرهنگی کشور تبدیل شود و همین امر نیز بودجه فراوانی را به سمت این نهاد سرازیر کرده است.
با این حال نگاهی به عملکرد این سازمان با احتساب نقاط قوت غیرقابل چشم پوشی آن، این سوال جدی را مطرح کرده است که آیا تغییر برخی رویکردها در این سازمان عریض و طویل فرهنگی ضروری به نظر نمیرسد؟
سازمان تبلیغات اسلامی در سالهای گذشته توانسته است با حضور موثر در برخی عرصهها از جمله عرصه سایبر، تولید برخی محصولات فرهنگی همچون عروسک، اسباب بازی و یا بازی کامپیوتری و انیمیشن و حتی فیلمهای سینمایی، کتاب و نشریات فرهنگی قابل قبول، در این عرصهها تا حدودی نقشی که از آن انتظار میرفته را ایفا کند.
این در حالی است که شاید یکی از موفقترین حوزههای فعالیت سازمان تبلیغات را بتوان ایجاد زیرساختهای قابل قبول در عرصه سایبر که نمود آن در مجموعه تبیان به عنوان یک مجموعه سایبری با رویکرد تبلیغی منعکس شده است عنوان کرد. موفقیتهای قابل قبول در حوزه تولید و انتشار کتابهای پرفروش انقلابی و دینی که قالبا از سوی انتشارات سوره مهر و حوزه هنری سامان داده شده است و حمایت از تولید نشریاتی همچون سوره اندیشه و یا تولید فیلمهایی همچون یه حبه قند و سلما را می توان از این اقدامات بر شمرد.
اما به نظر میرسد به موازات این اقدامات غیرقابل انکار و چشم پوشی، نتقادات نسبت به فعالیتهای سازمان تبلیغات اسلامی هم کم نباشد. اگرچه در حوزههای مختلف شدت و ضعف پیدا میکند. سازمانی که طبق اساسنامه قرار بود «گسترش کمی و کیفی تبلیغات دینی مردمی و برانگیختن احساس مسئولیت عمومی در قبال اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» را جزو اهدافش بداند این روزها در برخی حوزهها از خط مشی تعیین شده بسیار فاصله گرفته است.
ماندن در چارچوبهای اداری عملیات فرهنگی، ساخت فیلمهایی که بعضا تا مدتها در توقیف ماندهاند و اجازه نمایش پیدا نمیکنند و تبدیل شدن رسانههای این سازمان از رسانههایی با رویکرد فرهنگی به ارگانهایی حزبی و شخصی، برخی آفاتی است که این روزها این نهاد فرهنگی و انقلابی به آن دچار شده است.
با این حال به نظر می رسد وجود برخی نکات در کارنامه این سازمان، نگرانی هایی را نسبت به انحراف سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی از حوزه مسئولیت ها و ماموریتهای اصلی ایجاد کرده است. تولید برخی از فیلمها در این نهاد و البته توقیف آنها، از آن لطیفههای گریهداری است که نمی توان آنرا نادیده گرفت. محمد حسین نیرومند که خود زمانی در سازمان تبلیغات اسلامی حضور داشته است درباره این فیلمها گفته بود:
«با توجه به شناختی که از تولید فیلم در حوزه هنری دارم به جرات می توان گفت تقریبا همه فیلم های حوزه هنری با حمایت و موافقت ایشان تولید می شود، از این رو موفقیت یا عدم موفقیت تولید فیلم در حوزه هنری بیش از هرکس دیگری متوجه آقای خاموشی خواهد بود. به عبارتی کارنامه تولید فیلم در حوزه هنری کارنامه رئیس سازمان تبلیغات اسلامی نیز هست.»
حال با این وصف تولید فیلمهای توقیف شده ای چون «زادبوم» و «زمان میایستد» توسط سازمان تبلیغات اسلامی را باید پای چه کسی نوشت؟
سازمان تبلیغات اسلامی از جمله نهادهایی است که برای پی بردن به وظایفش نیازی به خواندن اساسنامهاش نیست بلکه خود عنوان «سازمان تبلیغات اسلامی» به وضوح حیطه وظایف و دلایل تاسیسش را بیان میکند. شاید همین وضوح و البته وضوح دور شدن این سازمان از آنچه که باید باشد موجب شد تا اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در نامهای به رئیس سازمان تبلیغات اسلامی از اتخاذ برخی سیاستها در این سازمان انتقاد کنند و بنویسند:
«سایت خبرگزاری مهر که بر اساس چارت منتشر شده سازمان تبلیغات، بیواسطه زیر نظر حضرتعالی است، عهدهدار کدام بخش از رسالت فرهنگ ناب شیعی و اسلامی است؟ آیا وارد شدن در منازعات سیاسی له و علیه گروه یا جریانهای خاص، جز معرفی آن سازمان به عنوان ارگانی سیاسی عواید دیگری دارد؟ آیا با برچسب سیاسی یک جریان خاص دیگر میتوان در عرصه فرهنگ تاثیرگذار بود؟»
البته پرسیدن این سوالات اگر با انتشار پاسخ همراه نباشد محل اشکال نیست چراکه اساسا از آنزمانی که رئیس این سازمان رسما نمایندگی شهردار تهران را در ساز و کار سیاسی 8+7 پذیرفت، دیگر نمیتوان انتظار داشت که انتقاد از سیاسیکاری خبرگزاری منتسب به نهاد تحت مدیریت خود را موجه بداند. حال آنکه این نهاد تحت مدیریت فرهنگی باشد یا نه چندان فرقی نمیکند!
نگرانی نسبت به انحراف سازمان تبلیغات از حوزه ماموریتی خود آنزمان جدیتر میشود که بدانیم ریاست این سازمان که باید دغدغه اصلی خود را معطوف به حل موضوعات فرهنگی و بررسی راهکارهای عملیاتی برای مقابله با تهاجم جدی فرهنگی دشمن بکند، این روزها به دنبال تشکیل فلان ائتلاف سیاسی و یا نمایندگی از یک عنصر سیاسی در ساز و کاری انتخاباتی همچون 8+7 ا ست. موضوعی که اعتراضاتی را نه از بیرون حتی از درون مجموعه سازمان تبلیغات نیز برانگیخته و خواه ناخواه سایه سنگین رقابتهای انتخاباتی را بر سر این سازمان مهم فرهنگی گسترانیده است.
این در حالی است که انتقادها از مهمترین ارگان رسانهای سازمان تبلیغات اسلامی به سیاسی کاری و جناحی بودن آن محدود نمیشود بلکه حتی دور حوزه فرهنگ و هنر نیز وجود دارد. برخی از عکسها و مطالبی که در حوزه فرهنگ در این رسانه منتشر میشوند هر از گاهی انتقاداتی را در پی میآورد.
واقعیت آن است که فعالیت سیاسی و راه اندازی رسانهای سیاسی نه تنها ایراد ندارد که حتی اگر در چارچوب اهداف انقلاب و نظام باشد امری لازم است، اما آیا اینکار از سوی نهادی که مهمترین وظایف را در حوزه فرهنگ بعهده دارد قابل قبول است؟ حال آنکه تمرکز دشمنان کشور و اسلام بر حوزه فرهنگ و هنر بر کسی پوشیده نیست. مخصوصا وقتی رهبر انقلاب دغدغه خود نسبت به مساول فرهنگی را اینچنین بیان کردهاند:
«درعرص? فرهنگ، بنده به معناى واقعى کلمه، احساس نگرانی مىکنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغههایى است که آدمى به خاطر آن، گاهى ممکن است نصفِ شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع کند. من چنین دغدغهاى دارم.»
شاید بیراه نباشد اگر بگویم حضور در عرصه سیاست به عنوان عنصری جزء و در حد نماینده یک کاندیدا در محافل مختلف سیاسی و حتی فرهنگی، نه تنها شان رئیس سازمان تبلیغات و این سازمان را زیر سوال برده است، بلکه فعالیتها و کارنامه قابل قبولی که در برخی حوزهها از پیش وجود داشته است را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است.