رسوایی بزرگ دیپلماسی تروریستی! چالش آمریکایی ها در پهنه سیاست

بسمه تعالی

ح

رسوایی بزرگ دیپلماسی تروریستی! (یادداشت روز) 

چالش آمریکایی ها در پهنه سیاست خارجی و عرصه دیپلماتیک به وضعیت وخامت باری مبدل شده و اکنون یک حالت اورژانسی پیدا کرده است. توخالی بودن ژست دیپلماتیک آمریکایی ها که داعیه دیپلماسی خود را بر «مبارزه با تروریسم» پمپاژ می کردند؛ هر روز بیشتر از گذشته عیان و نمایان می شود.
اکنون پیوند آشکار و درهم تنیده کابوها با تروریست ها به یک افتضاح و رسوایی بزرگ تبدیل شده است و از جمله تأسیس دفتر گروهک تروریستی منافقین در واشنگتن در پنج شنبه گذشته (22 فروردین-11 آوریل) بخشی از این ماجراست.
وزارت خارجه آمریکا هر چند در سال 1997 اعلام کرد گروهک منافقین، یک سازمان تروریستی است و در ادامه و در سال 2003 فعالیت های این سازمان تروریستی را در خاک ایالات متحده ممنوع دانست ولی شواهد و قرائن همواره از حمایت واشنگتن از تروریست ها حکایت داشته است.
نکته قابل تأمل این است که در سال های اخیر ردپای حمایت و پشتیبانی آمریکا از تروریست ها آشکار شده و تنها بر مبنای تحرکات پنهان نیست.
از همین روی به عنوان نمونه مشاهده می شود که وزارت خارجه آمریکا 28 سپتامبر 2012 در اقدامی وقیحانه نام گروهک تروریستی منافقین (سازمان مجاهدین خلق) را از فهرست گروه های تروریستی خود حذف کرد و اکنون چند ماه پس از حذف نام این گروهک از لیست گروه های تروریستی آمریکا، این تروریست ها در نزدیکی کاخ سفید دفتر تأسیس می کنند تا کابوها و تروریست ها ساقدوش یکدیگر شوند. ناگفته پیداست که گروهک تروریستی منافقین در شرایط کنونی محلی از اعراب ندارد و به تعبیر مجله آمریکایی آتلانتیک این گروهک تنها نقش یک مهره سوخته را دارد و عملکرد آمریکا در قبال این گروهک تروریستی را باید در ذیل اشتباهات خطرناک و مکرر به ارزیابی نشست.
بنابراین موضوع اصلی این یادداشت هم به تأسیس دفتر این گروهک تروریستی در واشنگتن اختصاص ندارد چرا که امروز وضعیت فلاکت بار گروهک تروریستی منافقین مشهود است و این قبیل اقدامات با هدف تبلیغات علیه ایران اسلامی است. این نوشته تلاش می کند دیپلماسی رو به اضمحلال آمریکا را مورد واکاوی قرار دهد که برخلاف ادعای بزرگ «مبارزه با تروریسم» به یک «دیپلماسی تروریستی»! نازل گشته است که در این باره چند نکته قابل اعتناست:
1- آمریکا در تمامی سال های اخیر ثابت کرده است که بصورت یک راهبرد نانوشته از حوزه «دیپلماسی» بسوی «تروریسم» روی آورده است.
البته تبلیغات و فضاسازی های آمریکا بیش از یک دهه است که بر گفتمان به اصطلاح مبارزه با تروریسم متمرکز است.
مشکل این تمرکز این است که صوری و دروغین بودن آن برملا شده است. پروپاگاندای رسانه ای غرب هم قادر نبوده تا برای این ادعای بزرگ- مبارزه با تروریسم- یک ماهیت واقعی بسازد. در سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380) با ربوده شدن چند فروند هواپیما و برخورد آنها با برج های دو قلوی نیویورک و ساختمان وزارت دفاع آمریکا- پنتاگون- ماجرای مبارزه با تروریسم از سوی آمریکایی ها اوج گرفت و به همین بهانه جنگ با افغانستان برای نابودی «طالبان» و «القاعده» و سپس عراق برای نابودی «صدام» شروع شد ولی در همین جا تناقضات غیرقابل انکار، دیپلماسی مبتنی بر تروریسم آمریکایی ها را به وضوح نشان می دهد.
صرفنظر از اینکه شواهد و قرائن مستند و غیر قابل خدشه بر ساختگی بودن حادثه 11 سپتامبر دلالت دارد سؤالی که به میان می آید این است که اگر هدف طالبان و القاعده بوده است چرا این اتفاق عملی نشده است و طرفه آنکه اواخر سال 89، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا طی اظهاراتی اعتراف می کند؛ «طالبان و القاعده را خودمان ساختیم و از [تروریست هایی مانند] اسامه بن لادن در زمان مبارزه علیه شوروی حمایت کردیم»!
از سوی دیگر؛ چطور و بر چه مبنایی، آمریکایی ها امروز از تروریست های گروهک منافقین که حامیان صدام بوده اند حمایت می کنند؟
2- آمریکایی ها نه تنها مبارزه ای را برای برخورد و مواجهه با تروریست ها انجام نداده اند بلکه رسالت اصلی آنها «آموزش تروریست ها»! بوده است.
این اتفاق غیرقابل انکار در راستای همان فرهنگ مزورانه غرب و سیاست های دوگانه آمریکایی است.
همچنانکه «دموکراسی» اسم رمز آمریکایی ها برای قشون کشی به منطقه و غارت و چپاول ثروت ملت ها بوده است و «حقوق بشر» ابزاری برای جنایت و کشتار و خونریزی از سوی واشنگتن است؛ «مبارزه با تروریسم» نیز در راستای «آموزش تروریست ها»! بوده است.
از میان حجم انبوه اقدامات آمریکایی ها در همکاری و پرورش تروریست ها می توان به اسنادی اشاره کرد که رسانه های آمریکایی آنها را به بیرون درز داده اند.
در اینجا می توان افشاگری مجله نیویورکر در فروردین سال 91 را یادآوری کرد.
سیمور هرش روزنامه نگار کهنه کار آمریکایی طی مقاله ای در نیویورکر از این واقعیت پرده برداشت که تروریست های مخالف ایران در آمریکا آموزش می بینند.
این روزنامه نگار آمریکایی با ارایه اطلاعاتی به نقل از یک مقام اطلاعاتی عالی رتبه سابق آمریکا می نویسد؛ «تروریست ها در مکانی واقع در 65 مایلی شمال غرب لاس وگاس در ایالت نوادا آموزش می بینند» و توضیح می دهد؛ «سر فرماندهی مشترک عملیات ویژه وزارت دفاع آمریکا آموزش تروریست ها را در سال 2005 به مدت 6 ماه بر عهده داشته است».
جالب اینجاست که سیمور هرش در آن مقاله به گفته های یک مقام اطلاعاتی آمریکا اشاره کرده و به نقل از او می گوید؛ «آموزش تروریست ها در ایالت نوادا را زیر چتر فعالیت های وزارت انرژی پنهان کردیم چرا که تمامی این زمین در جنوب نوادا به وزارت انرژی تعلق دارد.»
بنابراین اگر حمایت از تروریست ها از سوی آمریکایی ها بصورت پنهان بوده است اکنون این رسوایی علنی شده است و تروریست ها در نزدیکی کاخ سفید؛ دفتر تاسیس می کنند! 
3- آمریکایی ها طی سال های اخیر تلاش کرده اند در خط مواجهه با ایران اسلامی، پروژه اتهام سازی بر ضد ایران را عملیاتی نمایند.
بخشی از این پروژه، اتهام زدن به ایران با ادعای واهی اقدامات تروریستی از سوی جمهوری اسلامی است!
به عنوان نمونه دو سال پیش، آمریکایی ها سناریوی طرح ترور سفیر عربستان در نیویورک از سوی ایران را کلید زدند و ادعا شد فردی به نام منصور ارباب سیر قصد داشته این ترور را اجرایی کند.
نکته گفتنی این است که نه تنها این ادعای بزرگ آمریکایی ها ثابت نشد بلکه مدتی پس از آن، سیاست تروریستی واشنگتن در اقدامی ناشیانه برملا گشت و کنگره آمریکا خواستار ترور هدفمند مقامات ایرانی شد. حتی دو عضو کنگره- جک کین و رویل مارک گریچ- با صراحت و البته منفعلانه اظهار داشتند که باید فرمانده نیروی قدس سپاه ترور شود!
بنابراین باید گفت این نمونه ها که مصداق مشت نمونه خروار است آشکارا نشان می دهد دیپلماسی و تحرکات سیاست خارجی آمریکا قدرت خود را از دست داده و مقامات واشنگتن و کنگره بدون پرده پوشی و عاجزانه به سیاست حمایت از تروریست ها روی آورده اند.
اکنون دیپلماسی و سیاست خارجی ادعایی آمریکا با محوریت «مبارزه با تروریسم» بصورت کاملا آشکار به «حمایت از تروریست ها» برای رسیدن به اهداف جاه طلبانه و افزون طلبانه آنها مبدل گشته است که بارزترین نمونه آن حمایت مالی و تسلیحاتی از تروریست های مزدور در سوریه است. شعار «دیپلماسی هوشمند» دموکرات ها نیز امروز به خط پایان رسیده و بدون کمترین تردیدی محرز گشته که فرقی با جمهوری خواه ها ندارند و دیپلماسی و سیاست های کلان بوش تا اوباما مبتنی بر «تروریسم» است ولو اینکه شعار مبارزه با تروریسم سردهند.
همچنانکه تحولات سوریه طی دو سال گذشته و حمایت آمریکایی ها از تروریست ها و ارسال سلاح به آنها ابعاد دیگری از ماجرا را نشان می دهد که در جای خود قابل واکاوی بیشتر است.
حسام الدین برومند
 


+ نوشته شـــده در دوشنبه 92/1/26ساعــت 10:21 صبح تــوسط عباس | نظر