در واپسین روزهای تیرماه و پس از وقوع تغییر و تحولات کلان خاورمیانه از تغییر ریاست جمهوری اسلامی ایران طی یک انتخابات کاملا دموکراتیک گرفته تا نا آرامی های اخیر مصر و برکناری و بازداشت محمد مرسی از سوی ارتش این کشور، در دفتر کار دکتر فواد ایزدی در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران حاضر شدیم تا ساعتی را پیرامون اولویت های سیاست خارجی کشور، تحولات منطقه و نقش آمریکا در این تحولات گفتگو کنیم. در ابتدای ورود گپ و گفت صمیمانه ای داشتیم که دکتر همان را به عنوان مصاحبه گرفت و توضیحات دقیق و جامع خود را آغاز کرد.
به گزارش رجانیوز، دکتر ایزدی در امریکا علوم ارتباطات خوانده است و با زیر و بم رسانههای سرشناس غربی آشناست. او به رصد خود از فضای رسانههای مطرح غربی پس از انتخابات 92 اشاره کرده و میگوید که نشانهای از تغییر ادبیات جنگطلبانه تینک تنکها و محافل اصلی رسانهای امریکا نسبت به ایران پس از انتخاب آقای روحانی به چشم نمیخورد.
او معتقد است در سی و چند سال پس از انقلاب هرگاه ادبیات سیاست خارجی ایران ادبیات نرمتری شده، امریکا آنرا نه به نشانه حسن نیت ایران که به عنوان اثربخش بودن فشارهای خود قلمداد کرده و تلاش کرده است تا این فشارها را برای براندازی کامل نظام افزایش بدهد. ایزدی معتقد است مهمتر از ارتباط با دولت امریکا، تلاش برای تاثیر بر کنگره امریکاست و از نمونههای موفق برخی کشورهای کوچک افریقایی در تاثیر بر کنگره امریکا مثالهایی را میآورد.
دکتر ایزدی حفظ دستاوردهای سالهای اخیر در دیپلماسی هستهای کشور را هم نیازمند هنر مذاکره بلدی تیم بعدی میداند. مشروح گفتگوی نسیم با دکتر فواد ایزدی را در ادامه میخوانید:
آقای دکتر ایزدی از شرایط منطقه و کشور چه خبر؟ از تحریم های جدید؟
آمریکا و غرب علاقه دارند حالتی را برای ایران ایجاد کنند که ما نفت بفروشیم و غذا بخریم. دقیقا مانند شرایطی که آمریکا برای عراق در دهه 90 ایجاد کرد.
آیا این امر شدنی است؟
نه همه کنگره ولی هدف گروهی در کنگره همین است که سیاست نفت در برابر غذا را دنبال می کنند.اما فکر نمی کنم شدنی باشد، با توجه به اینکه آن قضیه مربوط به بیست سال پیش بود و قدرت امروز امریکا نسبت به آن زمان افول پیدا کرده و لزوما موفق نمی شوند.
اگر این گونه باشد که شرایط خیلی سخت تر می شود.
اگر سوال شما این است که ایا اوضاع بدتر از این هم می شود باید بگویم بله بدتر هم می شود و برنامه ریزی آنها این است که اوضاع را بدتر از این هم بکنند.
آمدن رئیس جمهور جدید تاثیری در این سیاست ها ندارد؟
در سی و چند سالی که بحث رابطه با امریکا را رصد می کنیم مشاهد شده زمانی که ایران نرم تر صحبت کرده است، آمریکا این تحلیل را داشته که تحریم ها موثر واقع شده و این نرم صحبت کردن بخاطر فشارهای آمریکا بوجود آمده و نتیجه گیری میکنند که باید ما فشار ها را بیشتر کنیم تا کار ایران تمام شود، یعنی یک انتخابی وجود دارد که امریکایی ها بگویند که خوب ایران نرم صحبت کرده پس ما هم بیاییم نرم صحبت کنیم ولی این انتخاب را نمی کنند بلکه با خود می گویند که ما فشار آوردیم و این فشار ها باعث شد که آنها نرم صحبت کنند، پس فشار بیشتری می آوریم تا ایرانی ها بیشتر نرم صحبت کنند.
از این جهت با این روش و تفکری که امریکا از خود نشان می دهد و خود را کدخدای دنیا می داند لزوما حضور دکتر روحانی باعث نمیشود که کشور ما شرایط بهتری را پیدا کند و ممکن است ایران مانند مصر شود چون آقای مرسی هم بر این نظر بود که امریکا کدخدای دنیا است و باید با آنها یک تعاملی را انجام داد و نتیجه این تفکر این بود که این انقلاب مصر یکسال هم دوام نیاورد ولی جمهوری اسلامی با این فشار هایی که بسیار سنگین تر از فشار بر مصر است و دو ابر قدرت بر ایران فشار وارد می کردند، سی و سه سال مقاومت کرده است.
* باید از سرنوشت مصر درس گرفت، بیش از مصر نمی توانیم هم اسلمی باشیم و هم انعطاف پذیر!
شکست انقلاب مصر به این دلیل است که تفکر آنها این است که کدخدای دنیا کشور امریکا است و در نهایت باید با امریکا به یک تعاملی رسید. با این تفکر طرف امریکایی به این نتیجه می رسد که این ها قابل مدیریت هستند، متاسفانه رهبران مصر از انقلاب جمهوری اسلامی درس نگرفتند و ما امید داریم که مسئولان ایران از مصر درس بگیرند و این اتفاقی که برای آقای مرسی افتاد درس خوبی برای مااست چون ما نمی توانیم بیشتر از مصر هم اسلامی باشیم و هم انعطاف بیشتری داشته باشیم و برای رئیس رژیم اشغالگر نامه بنویسیم و چند سناتور که در نهایت اراذل و اوباشی هستند را دعوت بکنیم و در عین حال ادعای اسلامگرایی هم داشته باشیم.
دقیقا در همین راستا در زمان اصلاحات هم آمدند گفتند که بیایید با امریکا کنار بیاییم ،ولی آنها ما را محور شرارت معرفی کردند.
ببینید کاری که آقای احمدی نژاد کرد این بود که در ادبیات خود، مقاومت را گنجاند ولی آن زیر ساخت هایی را که بخشی از آن سیاسی است را فراهم نکرد. ما در دوره آقای احمدی نژاد در دیپلماسی بسیار ضعیف بودیم. ضعیف به این معنا که قابلیتهای بیشتری بود که میتوانستیم از آن استفاده کنیم ولی استفاده نکردیم مثلا در حوزه دیپلماسی عمومی در دوره آقای احمدی نژاد و قبل از آن کشور تعطیل بود. اینکه شما بحث مقاومت را داشته باشید و زیر ساختهای مرتبط با آن را نداشته باشید کار به درستی پیش نمی رود.
نقاط ضعف و قوت سیاست خارجی دولت قبلی را چه می دانید و اولویت های سیاست خارجه در دولت آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟
ابتدا عرض کنم که تخصص ما سیاست خارجه ایران نیست بلکه کار اصلی ما بحث امریکا است.
اما خودتان وارد شدید.
بله خودمان وارد شدیم ولی اشتباه کردیم. اگر بخواهیم نکته ای را در مورد سیاست خارجی ایران بگوییم که با بحث امریکا هم مرتبط است باید بگوییم که ایران در حوزه دیپلماسی سنتی به هر حال یک سری کارهایی را می کند اما با توجه به این هجمه ای که نسبت به ما وجود دارد بنده تصور می کنم که ما خیلی نمی توانیم در این دیپلماسی سنتی کار به جایی ببریم چرا؟ چون شما نرم صحبت می کنید آنها فشار می آورند، سخت صحبت می کنید آنها فشار می آورند.
یادتان می آید این دوستان در مناظرات به یکدیگر ایراد می گرفتند ،مثلا آقای روحانی و آقای ولایتی به آقای جلیلی ایراد می گرفتند و از آنطرف هم آقای جلیلی به آقای روحانی ایراد میگرفتند که شما موفق نبودید ولی همه آنها در عین حال از مقاومت صحبت میکردند اما یکی در آنجا بلند نشد و بگوید که آقای روحانی شما آرام صحبت کردید، امریکایی ها آنطور برخورد کردند و آقای جلیلی سخت تر برخورد کردند و آنها اینطور صحبت کردند و شاید مشکل از این طرف نیست و مشکل در طرف مقابل است؟
تقصیر شما نیست، هر فردی با هر روش و تفکری میآید و با او برخورد منفی میشود. پس این امکان وجود دارد که مشکل از طرف مقابل باشد.
نکته ای که در سیاست خارجه باید به آن توجه شود این است که قطعا دیپلماسی سنتی ما می تواند بهتر شود منتهی خیلی از مشکلاتی که در دیپلماسی ما وجود دارد ربطی به ما ندارد و مربوط به طرف مقابل است. یا ما در تعامل با کشور های غربی مشکل داریم که این را نمی شود زیاد حل کرد مگر اینکه شما کشور را تقدیم طرف مقابل کنید یا طرف ما کشور های غربی نیستند ولی فشاری که از طرف کشور های غربی وارد می شود به ما اجازه نمی دهد که با سایر کشور ها تعامل قابل قبولی را داشته باشیم. پس فکر نمی کنم که در حوزه دیپلماسی سنتی بشود کار متفاوت و موثری را انجام داد و این فرقی نمی کند که آقای روحانی سر کار باشد یا آقای احمدی نژاد در راس باشد.
هیچ چاره ای وجود ندارد که ما بتوانیم کار موثری انجام دهیم؟
در دیپلماسی سنتی خیلی کار خاصی به نظر نمی رسد ولی در جای دیگری که خیلی به آن توجه نشده است می توان کار های خوبی انجام داد که این حوزه دیپلماسی عمومی است.
دیپلماسی عمومی عملی است که کشوری برای تاثیر بر روی افکار عمومی کشور دیگر انجام می دهد. پس اگر شما بتوانید در حوزه دیپلماسی عمومی کار کنید و بر افکار عمومی تاثیر مثبت بگذارید می توانید هزینه فشار بر ایران را در این کشورها افزایش دهید. به عنوان مثال اگر شما در افکار عمومی مردم امریکا از جایگاهی برخوردار باشید که این گونه کار های منفی را قابل توجیه نکند و دولت نتواند توجیه کند که چرا با کشوری که خیلی بد هم نیست اینگونه برخورد می شود در آنصورت این موضوع در سیاست خارجی آنها تاثیر گذار خواهد بود.
لذا هیچ فردی در آمریکا از آن سناتوری که در سنای امریکا هر چند هفته یکبار یک تحریم جدید بر علیه ما وضع می کند، که اگر تصویب هم نکند لابی های اسراییلی فشار می آورند که چرا شما با ما همراستا نبودید، هیچ سوالی نمی کند که چرا یک تحریم جدید تصویب کرده اید. چرا؟ چون تفکری که در کشور امریکا نسبت به ایران وجود دارد این است که ایران کشوری است که باید تحریم شود، مردم چنین فکری دارند، دولتمردان هم چنین فکری دارند.
البته اینگونه نبوده که اصلا توجه نداشته ایم، ما شبکه های برون مرزی داریم که اتفاقا شنیده اید آنها در حال مقابله و بستن این شبکه ها هستند چون تاثیر افکار عمومی را می فهمند پس این شبکه ها در حال مسدود شدن است و باید از روش های دیگری برای رساندن پیام استفاده کرد، البته در آن زمان هم که این شبکه ها در حال بسته شدن نبودند خیلی آزاد نبودند و نمی توانستند به شبکه های کابلی خیلی از این کشور های هدف ما وارد شوند.
از این جهت معتقد هستم که دولت یازدهم باید بر روی این حوزه تمرکز جدی داشته باشد، سرمایه گذاری ویژهای کند و این حوزه ای است که تاکنون مغقول مانده و می تواند بیشترین سود را برای ما داشته باشد.
چرا غرب با توجه به اینکه آقای روحانی مواضع نرم تری نسبت به غرب دارند، مجددا تحریم ها را تشدید کردند. قاعده عقلی این بود که چون آقای روحانی کمی نرم تر از سایر رقبا بوده اند آنها هم یک چراغ سبز بهتری را نشان می دادند و شرایط را برای حسنه شدن روابط مهیا می کردند؟
بله این یک فرصت برای غرب بود که اذعان کند در ایران یک مردم سالاری جدی حاکم است چون آنها مدعی بودند که فلان شخصیت گزینه نظام است. لذا تحلیل گرانی که چنین نظری را داده بودند کاملا وضعیت نامطلوبی پیدا کردند و معلوم شد که اصلا ایران را نمی شناسند در حالی که ادعا دارند متخصص امور ایران هستند.
لذا اگر آنها در نگاه خود صادق بودند، بر اساس نظریه صلح دموکراسی که خودشان تبلیغ می کنند و می گویند کشور هایی که دارای دموکراسی هستند با یکدیگر درگیر نیستند، باید می آمدند و از این فرصت استفاده میکردند و نوع تعامل خود با ایران را عوض می کردند.
رسانه های غربی با خود می گویند که فشار ها بر ملت ایران اثر گذاشته و آنها را از گزینه ای مانند جلیلی به سمت فردی معتدل تر مانند آقای روحانی برد.
آیا دلیل اینکه آقای جلیلی رای نیاورد بخاطر بحث مقاومت و شعار مقاومت او است؟یا اینکه شاید بعضی ها ضعیف ظاهر شدن در مناظرات را در نظر گرفتند؟ میدانید که قبل از آنکه ایشان در شورای عالی امنیت ملی قرار بگیرند در مشهد کاندیدای مجلس شدند و در آنجا هم رای نیاوردند و این هیچ ربطی به بحث شعار مقاومت ندارد. یک زمانی یک کاندیدایی قدرت کاریزمایی بالایی دارد و در مناظرات خوب ظاهر می شود و شاید دلیل اینکه آقای جلیلی موفق نشده اند این موارد بوده است و این به این معنی نیست که چون ایشان گفته که باید از حقوق هسته ای دفاع کرد و مردم به او رای نداده اند.
چرا هم جلیلی و هم روحانی با دو برخورد متفاوت، یعنی کنار آمدن در زمان آقای روحانی و هم مقاومت آقای جلیلی جواب نمی دهد و در هر دو تحریم ها تشدید می شود؟
ببینید چه شما نرم تر برخورد کنید و چه سخت تر برخورد کنید طرف مقابل حاضر نیست که با شما راه بیایید. چرا حاضر نیست؟ چون آن گروه اول به عنوان اکثریت حاکم هستند و گروه دوم در اقلیت حاکمیت قرار دارند و این گروه اول معتقد هستند که باید جمهوری اسلامی را سرنگون بکنیم البته گروه دوم هم می گوید که سرنگونی خوب است ولی به این راحتی اتفاق نمی افتد و ما سی سال خواستیم انها را سرنگون کنیم ولی نشد. در عمل اتفاقی که می افتد این است که چون آن گروه اول حاکم است و چون ما در ارتقا آن گروه دوم خیلی موفق نبوده ایم نتیجه این شده است که فرق نمی کند که ما روحانی داشته باشیم یا هاشمی و یا احمدی نژاد را داشته باشیم. مگر تقابل با غرب چیز تازه ای است؟ این ها در این سی و چند سال با ایران دشمنی داشته اند،چون این نگاه را داشته اند که باید این حکومت را سرنگون کنیم.
با توجه به این سخنان آقای روحانی که فرمودند ما در زمان حمله به عراق و افغانستان از جنگ جلوگیری کردیم، ایا اشغال افغانستان و عراق با محوریت ایران صورت گرفته است یا اینکه خیر این دو کشور و صدام و طالبان خود نیز دشمن امریکا بوده اند و باید به آنها حمله می شد؟
این نکته که امریکا می خواست در زمان آقای روحانی به ایران حمله کند و بعد آقای روحانی موفق شدند که این حمله را متوقف کنند من ندیدم، چون کار ما رصد حوادث ایران وامریکا است. من ندیدم افرادی که در این حوزه متخصص هستند و کار می کنند این بحث را جدی بگیرند که یک حمله ای واقعا در آن زمان قرار بود که اتفاق افتد.
اینکه امریکایی ها سی سال است که می گویند که تمام گزینه ها بر روی میز است و هر آن ممکن است به شما حمله بکنیم، هم بوش و هم اوباما و هم ریگان و هم کلینتون گفته اند و این ادبیات چیز جدیدی نبود و اصولا ادبیات امریکایی به گونه ای است که ما ارتش داریم و شما را تهدید می کنیم و انتخاب های ما بر روی میز است و ممکن است که به شما حمله بکنیم ولی اینکه در آن زمان یک حمله جدی نسبت به ایران در حال برنامه ریزی بوده و بعد این حمله متوقف شده را من نمی توانم تایید کنم حالا شاید دوستان اطلاعات ویژه ای را دارند که ما نداریم ولی با رصدی که بنده می کنم تدارک برای چنین جنگی را ندیدم.
آقای دکتر چطور می شود مصری که هم با امریکا و هم با اسراییل راه آمد و با حکومت اخوان تمام قد در اختیار امریکا قرار می گیرد چه اتفاقی می افتد که انها هم از گزند امریکا در امان نیستند؟
متاسفانه تفکری غلطی در کشور ما وجود دارد که اگر شما در وزارت خارجه و یا شورای عالی امنیت ملی قرار دارید و مثلا وزرای خارجه فلان کشور به کشور شما رفت و آمد داشته باشند و این یعنی که ما دیپلماسی بالاتری داریم. این را داشتیم دیگر و در همین بحث انتخابات بعضی فردی می گفت در زمان شما معاونین وزرا می آمدند و در زمان ما وزرا می آمدند. ایا این تفکر درست است؟ خیر، چرا؟ چون زمانی که شما در حال دادن امتیازات به طرف مقابل هستید و بعد برای اینکه طرف مقابل بیایید و دستی بر سر شما بکشد وزیر خود را میفرستد لزوما به درد کشور و جامعه شما نمیخورد یعنی آمدن وزیر در زمانی که امتیاز میدهید به دلیل توانمندی دیپلماسی شما نیست.
اینکه در زمان شاه کارتر یا نیکسون به ایران میآمدند یعنی وزیر که هیچ خود رئیس جمهور به ایران میآمدند به دلیل توانمدی دیپلماتیک شاه نبود، برای اینکه شاه مملکت را در اختیار آنها قرار داده بود و آنها هر از گاهی می آمدند و دستی بر سر شاه می کشیدند. زمانی آمدن مقامات بالا امتیاز است که شما اگر امتیازی میدهید یک امتیازی هم بگیرید و این نشان میدهد که شما ظرفیت دیپلماتیکی بالایی دارید.
اشتباهی که آقای مرسی کرد این بود که میدید وزیر خارجه امریکا میآید، اوباما می آید، فلان سناتور میآید، جوگیر شد و فکر کرد که امریکایی ها با او هماهنگ هستند و شروع به کار هایی از روی غرور و احساس اطمینان زیاد در کشور کرد. چون تفکرش این بود که امریکا کدخدا است و او با کدخدا بسته است و این دلیل می شود که من هرکاری که دلم می خواهد انجام دهم.
نکته ای که ایشان متوجه نبود این بود که رفت و آمد های متعددی که وجود دارد این افراد می روند با بعضی چهره های اپوزسیون هم صحبت می کنند و مهم تر از آن این است که به چهره های اپوزسیون و مخالف مرسی پول می دهند. یک صندوقی به نام صندوق ملی دموکراسی توسط کنگره امریکا تاسیس شده و کار این صندوق این است که به کشور های مختلف می رود و به گروه هایی که بیشتر با امریکا هماهنگ هستند را شناسایی می کند و به آنها پول می دهد، در عمل این اتفاق می افتد که ممکن است دولت امریکا چون می خواهد نهاد های مربوط به خود در کشوری فعال باشند یک نیم لبخندی هم به سران آن کشور بزند ولی در دراز مدت این نهاد ها برای امریکا کار می کنند. این نظاهرات و کودتایی که در مصر شد مردمی بود و یک درصدی از این مردمی که آمدند در یک سال گذشته توسط همین گروه ها هماهنگ شدند و یک عده ای هم که سکولار هستند و از مرسی خوششان نمی اید و یا چهره های مخالف اسلامگرایی هستند در این تظاهرات شرکت می کنند.
پس باید به این نکته توجه کنیم که در حوزه دیپلماتیک تنها روشی که جواب داده است روش حضرت امام(ره) است و آقا هم از آن روش که مقاومت است استفاده می کند. روشی که امام در تعامل با امریکا داشتند بحث ایدئولوژیک نیست البته ایدئولوژی ما هم میگوید که مقاومت کنید ولی این نوع برخورد با امریکا است که نه تنها جمهوری اسلامی سی و چند سال دوام آورد رشد هم کرد.
الان در منطقه ما اگر شما با ایران بودید کارت ادامه دارد و می توانید به مسیر خود ادامه دهید و اگر نبودید مانند مصر می شوید که یک سال هم دوام نیاورد. جایگاه ایران و قدرت ایران قدرتی است که اگر شما هرچه به او نزدیک بشوید احتمال زندگی دراز تر شما بیشتر است و هر چه دور شوی و بیایید از در مقابل ایران ژست بگیرید مانند کاری که مرسی کرد و یا حرف هایی که در مورد شیعه زد نتیجه این می شود که بعد از چند هقته سیستم تو از هم می پاشد.
آیا شهادت عالم شیعه شیخ شحاته در این حوادث اخیر تاثیر داشته است؟
یکی از مشکلات مردم مصر با مرسی همین نا امنیهایی بود که در این کشور ایجاد شد، ارتش مصر کاملا امریکایی است یعنی به صورت میانگین سالانه پانصد نفر از سران ارتش مصر به امریکا رفت و آمد دارند. در شمال شرق شهر واشنگتن یک خیابان وجود دارد که تی نام دارد، در آنجا یک ساختمان بزرگ مخصوص فرماندهان نظامی مصر وجود دارد و هر فردی که به آنجا می رود اخلاق او خراب می شود و فساد می کند، در این مجموعه افراد شناسایی می شوند، سران نظامی امریکا با درجه داران مصری رابطه استاد و شاگردی دارند و با اسم کوچک یکدیگر را صدا می کنند، یک میلیارد و نیمی که امریکا بعد از قرار داد کمپ دیوید به مصر کمک می کرده به ارتش می رفته است و در یک جمله ارتش مصر به دست امریکایی ها است.
خود امریکایی ها یک جکی دارند و می گویند چرا در واشنگتن کودتا نمی شود؟ چون امریکا در واشنگتن سفارت خانه ندارد!
از این جهت کار هایی را که ارتش و پلیس مصر در حوزه دفاع و امنیت در این یک سال باید انجام می داده را انجام نداده و نتیجه این شد که امنیت ضعیف شده بود و این یکی از نکاتی بود که افرادی که به میدان التحریر آمده به آن اعتراض می کردند. ضمن اینکه مرسی اعلام کرده بود که ما یک حکومت اسلامی هستیم و باید در حکومت اسلامی امنیت بیشتر شود، اما چرا امنیت بیشتر نشد؟ چون خرابکاری گروه های مرتبط با امریکا وجود داشت و دولت اقای مرسی به دلیل این تفکر غلطی که امریکا کدخدا است هیچ گاه عملکرد این گروه ها را نقد نمی کرد.
هیچ گاه مرسی مانند امام که هر زمانی امریکایی ها در ایران مشکل امنیتی ایجاد میکردند امام رسما اعلام میکرد رفتار نکرد، مشکل اقای مرسی در مصر این بود که سفارت امریکا در قاهره تسخیر نشد. خود امریکاییها یک جکی دارند و می گویند چرا در واشنگتن کودتا نمی شود؟ چون امریکا در واشنگتن سفارت خانه ندارد پس اگر در تاریخ کشوری کودتا شکل گرفت و امریکا در انجا سفارت داشت زیاد تعجب نکنید. پس این مشکلی بود که اقای مرسی داشت و همانطور که عرض کردم انها از انقلاب ما درس نگرفتند ولی ما باید از انقلاب آنها درس بگیریم که چگونه باید با امریکا تعامل و تقابل داشته باشیم.
بعضی از کارشناسان بر این باورند که برای این بحث مذاکره با امریکایی که در خلال شعارهای انتخاباتی خیلی مطرح شد پیش شرط و الزامی لازم دارد و فقط باید موضوع آن مشخص باشد.آیا نشستن بر سر یک میز و مذاکره کردن با امریکا امکانپذیر است یا خیر؟
نباید در مورد بحث با امریکا یک نگاه ایدئولوژیکی داشت، چرا؟ چون مذاکره یک ابزار در این جعبه ابزار موجود در سیاست خارجی کشور است، البته بحث سیاست خارجه نگاه ایدئولوژیکی دارد و خود سیاست خارجه امریکا ایدئولوژیک ترین سیاست خارجه با محوریت لیبرال دموکراسی است. از این جهت قطعا در سیاست خارجی کشور ایدئولوژی وجود دارد و ما هم به عنوان یک کشور اسلامی در سیاست خارجه خود نگاه ایدئولوژیک داریم و همانطور که می گوییم سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست پس سیاست خارجه ما هم عین دیانت ماست. منتهی در این سیاست خارجه یک سری ابزار هایی دارید که شما را به اهداف می رساند. یکی از این ابزار ها مذاکره با کشور های مختلف است و این یک ایدئولوژی نیست بلکه یک ابزار است و زمانی که در جهت منافع شما باشد یعنی زمانی که در مذاکره منفعتی باشد شما مذاکره می کنید و این نکته ای است که بارها مقام معظم رهبری به آن اشاره کرده اند .
سوای مذاکرات کوچکی که در افغانستان و عراق داشته ایم، دلیل اصلی که مذاکرات در سطح گسترده صورت نگرفته این است که کوچکترین نشانه ای دال بر این نبوده که طرف مقابل به سمت مذاکره سازنده در حرکت باشد و از انطرف نشانه های متعددی بوده که طرف مقابل در حال رفتن به سمت یک مذاکره غیر سازنده است که این نشانه ها ازجمله تحریم زیاد و فشار فراوان بر ملت ما است.
در جمهوری اسلامی دولت های متعدد از زمان آقای هاشمی به بعد علاقه مند بودند که انعطاف از خود نشان دهند، همین اقای احمدی نژاد چند بار بحث مذاکره را مطرح کردند ولی مشکل این بوده که طرف مقابل نمی خواهد از خود انعطاف نشان دهد، طرف مقابل بیان می کند که من می خواهم مذاکره کنم ولی مذاکره ای که گونه ای باشد که شما بیایید و پشت میز بنشینید و من بیاییم حرف هایی را که در سخنرانی های خود می زده ام به صورت مستقیم به شما بزنم یعنی حاضر نیستند چیزی به شما بدهند و فقط میخواهد بیایید و حرف های خود را به صورت مستقیم به ما بگوید.
نکته دیگری که کمتر به آن توجه می شود این است که شما فرض کنید آقای اوباما بگوید که من اشتباه کردم و دیشب خواب دیدم که نسبت به ایران خیلی بد عمل کردم و چون مسلمان زاده هم هست بگوید که میخواهم بروم دست بوس رهبر ایران شوم، فرض کنید این حرف را امشب بگوید. مشکلی که ما با امریکا داریم با قوه مجریه آن نیست که اوباما در راس آن است، مشکل اصلی جمهوری اسلامی با کنگره امریکا است. این تحریم هایی که بر علیه ایران وضع می شود را کنگره میدهد و ما در این سالهای گذشته مواردی را داشتیم که رئیس قوه مجریه طرف امریکایی به کنگره نامه میزند که شما الان این تحریمها را تصویب نکنید، چنین مورد مثلا سال قبل وزیر دارای اوباما آقای «تندی گایت نر» به سنا نامه زد و گفت که شما فلان تحریم را الان انجام ندهید و دلیل این تعویق را هم ذکر کرده ولی در آنطرف رای با بالاترین مشارکت به ادامه تحریم ها می دهند یعنی یک سناتور هم حاضر نمی شود که به حرف رئیس جمهور گوش بدهد. پس مشکل ما با اوباما نیست و گاهی وقت ها اوباما مخالف تحریم هم است و چون کنگره امریکا کاملا با لابی صهیونیستی هم سو است، مشکل اصلی ما با کنگره امریکا است و نکته ای که مزید بر علت شده است این است که ما در دیپلماسی عمومی ضعیف عمل کرده ایم و این مشکل باید حل بشود و به نظر بنده یکی از روش های حل این مشکل در دراز مدت و در حوزه دیپلماسی عمومی است.
از این جهت شما شک نکنید که هنوز بحث ایران و امریکا مانند قضیه گرگ و میش است ولی این به این معنی نیست که فردی بتواند این گوشت لخم میش را به راحتی در اختیار گرگ بگذارد یعنی ایران هم باید یک سری فعالیت هایی در حوزه های مختلف انجام دهد که این فعالیت ها چه در زمان اصلاحات و چه در زمان غیر اصلاحات ضعیف بوده است. باید در حوزه دیپلماسی عمومی و حوزه های دیگر ایده های جدید و موثری مطرح شود تا ما بتوانیم این فشار مضاعف را کم کنیم و منظور از مقاومت یک مقاومت خنثی و بی حرکت نیست بلکه یک مقاومت محرک است که متاسفانه در این هم ضعیف بوده ایم و به بحث کنگره کمتر توجه کردیم، بحث آن دو گروهی که عرض کردم و آن گروه دومی که باید بدون اینکه خطوط قرمز را رد کنیم ارتقا جایگاه بدهیم را کمتر توجه کردیم و پروسه قانون گذاری در امریکا را نیز کمتر شناختیم.
در نهایت اتفاقی که باید بیافتد این است که ایران نیاز دارد در درون امریکا گروههای دخیل در قانون گذاری را به سمت خود جلب کند.د ور افتادهترین کشور افریقایی در حال کمک گیری از امریکا است که نشان میدهد اینها یک لابی در واشنگتن دارند و مثلا بوتسوانا که ده میلیون از امریکا کمک میگیرد یک میلیون آن را به یک شرکت لابی میدهد که افراد این شرکت نمایندگان قبلی کنگره هستند و میخواهند درآمد کسب کنند و با توجه به ارتباط و نفوذی که دارند میتوانند این کمک را تصویب کنند و کشورهای بسیار ضعیف تر از ما در امریکا به این شکل کار میکنند.
اصولا سیاست خارجه در امریکا مانند تعاونی میماند، یعنی شما هرچقدر پول بگذارید همان قدر سود میکنید. بحث بنده این نیست که جمهوری اسلامی بیایید و هزینه زیادی را در این حوزه انجام دهد بلکه خیلی ظرفیت هایی که وجود دارد که خودجوش در حال زدن حرفهای ما هستند متاسفانه مورد استفاده قرار نگرفتند. ما امیدواریم آقای روحانی در دولت جدید خود به این مباحث بیشتر توجه کنند، یکی از نشانه های اعتدال این است که شما از ظرفیت هایی که دارید به درستی استفاده کنید و امید داریم که این شعار اعتدال در عمل به آن نتیجه مطلوب تبدیل شود.