به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از نسل فردا ؛امروز دانشگاه اراک فرزند دیگری از مکتب اسلام ناب خمینی را در روز جوان در آغوش کشید و پیکر مطهر حاج علیرضا بابایی شهید مدافع حرم حال و هوای شهر را عوض کرد.
شهید مدافع حرمی که پیکر پاکش از پابوسی سرور و سالار شهیدان بازگشته بود و بی تردید تشییع جنازه یک فرد در حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) ، امام حسین (ع) و نجف اشرف نهایت آرزویی است که یک شیعه می تواند داشته باشد.
از اول صبح دانشگاه اراک محل حضور عاشقان و دلدادگان مکتب شهادت شده بود و هر چه به زمان تشییع نزدیک می شدیم حضور افراد با ظاهر و شمایل مختلف از هر تیپ و قیافه ای لحظه به لحظه گسترش می یافت.
در میان جمعیت حضور چشمگیر جوانان و دانشجویان چشم ها را به خود معطوف می کرد در این بین دانشجویان خوابگاهی که شهید بابایی سرپرست آنها بود حال و هوای دیگری داشتند گویا از دست دادن دوست صمیمی برایشان بسیار دردآور بود.
صدای هقهق از اطراف به گوش می رسد، مرد و زن اشکهایشان روان است، دوستان و همرزمانت احساس سنگینی می کنند اما تابوت تو سبک بال، نه بر دستان مردم بلکه بر بال ملائک روان است.
حاج علیرضا جان راستی هنوز مرخصی شما از محل کارت تمام نشده بود که بازگشتی ، گویا این حضورت هم پیام های بسیاری دارد آری بی تردید آمدنت به فضای غفلت زده ی جامعه ی ما سامان خواهد بخشید.
شهید بابایی عزیز، سرپرست محترم خوابگاه امیرکبیر دانشگاه اراک ؛ هوای آلوده شهرمان راه نفس کشیدن را بسته اما رایحه آمدنت مردم را در این روز گرم و آفتابی به خیابان ها کشانده است و پدران و مادران شهدا برای مشایعتت سر از پا نمی شناسند.
امروز در فصل انتخاب خوبیها همه با تو که در لیست مدافعان حرم عقیله بنی هاشم (س) هستی ائتلاف می کنند اما تو خود با همرزمان شهیدت در مجلس ملکوت در مقام "مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ" نشسته ای و حضرات آل الله مدافع حریم و حرم اسلام را همچون مصادیق "وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ" استقبال می کنند.
راز هشدار حکیمانه آیت الله جوادی آملی درباره دیاثت سیاسی/ برای دشمن فرقی بین پری بلنده و ساندویچ خورهای فتنه 88 وجود ندارد
1- عبدالحسین جبهه بود و سیدکاظم آمده بود مرخصی. فردا صبح سید کاظم رفت مقر سپاه مشهد. فرمانده رده بالاتر او را صدا میزند و میگوید: این ماشین لباسشویی را ببر خانه عبدالحسین. سید کاظم هم که میداند اگر حاجی بود اجازه چنین کاری را نمیداد از فرصت استفاده میکند و ماشین لباسشویی را بار وانت میکند و سریع به خانه او میبرد تا به خیال خودش او را در عمل انجام شده قرار دهد. خانم حاج عبدالحسین که اخلاق او را بهتر از هرکسی میداند دست به کارتن نمیزند تا حاجی بیاید. وقتی از منطقه برمیگردد و ماجرا را میفهمد، یکراست میرود سراغ سیدکاظم و با غیظ و عصبانیتی که تا به حال از او دیده نشده، با صدایی لرزان میپرسد؛ شما با چه اجازهای به خانه من ماشین لباسشویی آوردی؟! سید کاظم هم که دست و پایش را گم کرده میگوید؛ از بالا دستور دادند!
حاج عبدالحسین ناراحتتر از قبل میگوید؛ عذر بدتر از گناه! خودت میآیی و آن را از خانه ما میبری. سیدکاظم هم هرقدر دلیل و منطق میآورد که حاجی به بقیه هم دادهاند و حقت است و... زیر بار نمیرود و میگوید؛ من برای این چیزها به جبهه نمیروم. شما میخواهید با این کارها اجر مرا از بین ببرید!
بله! این ماجرای شهید عبدالحسین برونسی است. آن بنّای باصفایی که هم سابقه مبارزه با رژیم طاغوت را در کارنامه داشت و هم در جنگ به فرماندهی رسید. ماجرای عبدالحسین برونسی و آن ماشین لباسشویی کذایی - که تنها یک نمونه از انبوه ماجراهای مشابه مردان خداست- شاید این روزها برای عدهای شبیه افسانه و عجیب و غریب بنظر رسد اما اگر این روحیهها و انگیزهها نبود، چگونه ملتی تازه انقلاب کرده و غرق در مشکلات و بحرانها میتوانست 8 سال در برابر متجاوزی که از پشتیبانی کامل ابرقدرت شرق و غرب برخوردار بود و سربازان چهل کشور برای او میجنگیدند، دوام بیاورد و از میدان خطیر پیروز خارج شود؟
2- ماجرای فوق را با جنجال فیشهای حقوق نجومی برخی مدیران بیمه مرکزی که این روزها به یکی از مسائل مورد بحث در جامعه تبدیل شده، مقایسه کنید. انگار به یک دنیای کاملاً متفاوت و بیگانه مینگرید. دولتمردان کوشیدند با استعفای رئیس کل بیمه مرکزی، آبی بر این آتش فشانده و قضیه را به نحوی جمع و جور کنند اما انتشار آن فیشها و رقمها، نیشتر به زخم مزمن و کشندهای است، که با مرهم استعفای یک مدیر نمیتوان به بهبود آن امیدی داشت و صرفاً پاک کردن صورت مسئله است ولاغیر. یکی از نکات جالب در این قضیه ادعاهای متناقضی است که در دفاع از این حقوقهای چند 10 میلیونی بیان میشود. میگویند این پرداختها از محل درآمدهای بیمه بوده و نه خزانه بیتالمال! و یا اینکه اگر به چنین مدیرانی چنین حقوقهای نجومی داده نشود، جذب بخش خصوصی میشوند. بقول حاج عبدالحسین؛ عذر بدتر از گناه!
پایه این نوع نگاه در دولت موسوم به سازندگی گذاشته شد. ادعا این بود که باید سبیل مدیران را چرب کرد تا چرخ توسعه و پیشرفت سریعتر بچرخد. مثلاً در پروژهای که دهها یا صدها میلیارد تومان ارزش دارد، پرداخت چند صد میلیون به مدیران آن، رقم چشمگیری نیست و به آنان انگیزه کار و تلاش بیشتری میدهد. بصورت موردی و مقطعی شاید این فرمول درست هم به نظر برسد اما مشکل اینجاست که روغنی که خرج سبیل این مدیران شد، در واقع جاده اقتصاد و توسعه کشور را لغزنده کرد و پایهگذار مفاسد کلان شد. بنابر اطلاعات و اخبار موثق، بانکها یکی دیگر از نقاط حادثهخیز در این جاده است که مدیران ارشدش حقوقهای نجومی میگیرند. پرونده کدام فساد بزرگ را در کشور سراغ دارید که ردپای یک یا چند بانک در آن نباشد؟ امروز بانکهای محترم جز بنگاهداری مخرب، چه نقشی در اقتصاد و کمک به تولید کشور دارند؟
3- ماجرا بیش و پیش از آنکه اقتصادی باشد، معضلی فرهنگی است. معضلی که عوارض آن در بسیاری از سطوح دیگر قابل مشاهده و لمس است. جولان خودروهای لوکس در کلانشهرها، هجوم کالاهای لوکس و برندها (اصلیها در شمال شهر و تقلبیها در جنوب شهر)، رکوردداری در جراحیهای زیبایی، پایین بودن نرخ کار مفید(در حد کمتر از نیم ساعت)، تفاخر به خرید و استفاده از کالای خارجی، و... اینها حلقههایی از نشانههای این بیماری مسری است. در حالت طبیعی اگر یک انگشت انسان سالمی بشکند، درد زیادی کشیده و به سرعت درپی چاره برمیآید اما اگر دچار علائم حادتری شده باشد، نه خودش و نه دیگران توجهی به آن انگشت شکسته نمیکنند. حکایت اظهارات آن مسئول به اصطلاح محترم است که میگوید؛ پزشکان هرچقدر رومیزی و زیرمیزی بگیرند حقشان است! البته ایشان حق دارد. یک محاسبه ساده میکند و با خود میگوید وقتی فلان مدیری که هنر و تخصص خاصی هم ندارد و دهها میلیون حقوق میگیرد، چرا پزشکی که عمری را به تحصیل گذرانده است نباید همینقدر بگیرد؟!
4- نگارنده معتقد است کلید همه این معضلات و مسائل در بند 19 سیاستهای اقتصاد مقاومتی نهفته است؛ ««شفافسازی اقتصاد و سالمسازی آن و جلوگیری از اقدامات، فعالیتها و زمینههای فسادزا در حوزههای پولی، تجاری، ارزی و ...» بندی که اگر بخواهیم آن را در یک عبارت خلاصه کنیم میشود: «شفافیت اقتصادی». ظاهراً همه از آن تعریف و تمجید و دفاع میکنند اما در میدان عمل داستان دیگری اتفاق میافتد. حدود 8 ماه پیش مجمع تشخیص مصلحت، مصلحت دید که دارایی مسئولان محرمانه باشد و اگر کسی آن را افشا کند، با مجازاتهایی مانند زندان و حتی شلاق روبرو خواهد شد! جالبتر آن که سخنگوی دولت محترم نیز از این مصوبه دفاع کرد و گفت؛ خوب نیست رسانهها بنویسند مسئولان چند جفت کفش یا خانه دارند!
اینکه ملت بدانند مسئولان چند جفت کفش یا خانه دارند پیشکش، اما بطور طبیعی حق دارند بدانند مدیران محترم و زحمتکش بابت خدمات خود به مردم چقدر حقوق دریافت میکنند تا شفافسازی واقعی صورت نگیرد، ماجراهایی مانند بیمه مرکزی، این نوع قضایا را صرفاً مخفیانهتر خواهد کرد و اثر دیگری نخواهد داشت. ابلاغ نانوشته و غیررسمیاش میشود این؛ بلمبانید اما نه طوری که صدایش به گوش گرسنهها برسد!
5- عنوان امسال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» است. تحقق این شعار نیاز به مدیران جهادی دارد. مدیر جهادی برای انجام کارهای بزرگ، از فیش حقوقی نجومی انگیزه نمیگیرد. زندگی تهرانیمقدمها، شهریاریها، علی محمدیها و... گویای این واقعیت است که بار پیشرفتهای این کشور بر دوش چنین مردان رفته و حاضری است. مدیر در طراز انقلاب اسلامی، میز مدیریت را صرفاً ابزاری برای خدمت میبیند که اگر صرفاً با محاسبات مادی آن را بسنجد، چیزی جز دردسر برایش ندارد. پس برای به دست آوردنش به هر آب و آتشی نمیزند و دلبسته آن نیست. متاسفانه هنوز باور نکردهایم در معرکه یک جنگ اقتصادی تمامعیار قرار داریم. این میدان فرماندهانی از جنس حاج عبدالحسین برونسی میخواهد، مردانی با همت نجومی و زندگی خاکی نه همت خاکی و درآمدهای نجومی!
محمد صرفی
سرویس خارجی -
هر لحظه که میگذرد، شرایط بر عناصر داعش در شهرک «خان طومان» استان «حلب» سوریه سختتر و حلقه محاصره آنها تنگتر میشود. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، نیروهای دولتی و مقاومت در ادامه نبردهای سنگین خود، دستکم 500 نفر از عناصر داعش را از پای درآوردند و بدین ترتیب، از مجموع 1500 تروریستی که شنبه گذشته به خان طومان حمله کرده و پیروزی خود را جشن گرفته بودند، بیش از یکسوم آنها از پای درآمدند و بقیه هم میدانند که در صورت باقی ماندن در شهرک، سرنوشت مشابهی دارند. نیروی هوایی ارتش سوریه ظرف 24 ساعت گذشته 90 بار مواضع تروریستها را در این شهرک بمباران کردند.
ارتش سوریه که اکنون دیگر دغدغه رعایت آتشبس را ندارد، اعلام کرده که خان طومان را به گورستان تروریستها تبدیل میکند.
تروریستهای «جبهه النصره» با ورود به خانطومان، در واقع دروازههای جهنم را به روی خود باز کردند. سردار «سلامی» جانشین فرماندهی کل سپاه هم گفته: اوضاع در خانطومان تحت کنترل ما است. خان طومان که در جنوب غربی شهر حلب قرار دارد، شنبه گذشته از طریق حقه و کلک به اشغال تروریستهای جبهه النصره درآمد.
در مورد علت سقوط خان طومان به دست تکفیریها، «ملاذ مقداد» مدیر مرکز مطالعات استراتژیک سوریه گفت، پایبند بودن ارتش سوریه به آتشبس، دلیل سقوط خان طومان بوده است. وی گفت: «تردیدی وجود ندارد چیزی که از آن تحت عنوان «آتشبس» یا «توقف درگیریها» یاد میشود، تنها پوششی جهت تقویت و ارسال تجهیزات و سلاح برای تروریستهاست.»
اما، در حالی که احتمال ریشهکن شدن تروریسم از خان طومان و کل استان حلب قوت گرفته، تلاش جبهه حامی تروریسم بر خلاصی تکفیریها از این وضعیت و از باتلاق خانطومان نیز تشدید شده است؛ براساس آخرین گزارشها، 70 عنصر مسلح و سه دستگاه کامیون حامل تسلیحات از ترکیه وارد استان حلب شده تا از این طریق جبهه النصره تقویت شود.
نشست به اصطلاح «دوستان سوریه» در پاریس هم در همین چارچوب حمایت از تکفیریهای حلب قابل تفسیر است؛ هر چند وزیر خارجه فرانسه در این نشست روز دوشنبه گفته بود، اولویت اولیه نشست، چگونگی تشدید مبارزه با داعش و جبهه النصره است، ولی واقعیت را وزیر خارجه عربستان در حاشیه همین نشست به خبرنگاران گفت، مبنی بر اینکه حمایت تسلیحاتی از عناصر مسلح در سوریه تشدید میشود!
اما در این میان، موضع پارلمان عربی جالب است؛ «احمد الجروان» رئیس پارلمان عربی گفته: «ما اعزام نیروهای حافظ صلح عربی به سوریه را به منظور حفظ آتشبس... خواستار هستیم.»
در هر صورت، در عرصه نبرد این مقاومت و ارتش سوریه است که تصمیم میگیرد، نه تکفیریها و ارتجاع عرب.
روز دوشنبه در پی بیانیه مشترک روسیه و آمریکا و درخواست آنها از تمامی طرفها برای توقف حملات، ارتش سوریه اعلام کرد که آتشبس در حلب و حومه آن را به مدت 48 ساعت دیگر تمدید میکند. آتشبس در حلب از پنجم ماه مه (18 اردیبهشت) آغاز شده است.
در شهر دیرالزور واقع در شرق سوریه نیز دوشنبه جنگندههای ارتش سوریه مواضع داعش را هدف قرار دادند و 22 تروریست را کشتند.
رفت و برگشت خان طومان/ تروریستها سلاحهای امریکایی داشتند
ما مدافع اصل نظام هستیم نه فلان گروه/ پس از جنگ 6 بار در معرض تهاجم نظامی قرار گرفتیم/ رهبری بعد از حوادث 78 به فرماندهان سپاه چه گفت؟
گروه سیاسی- رجانیوز: سردار سرلشکر محمد باقری رئیس ارکان ستاد کل نیروهای مسلح در مراسم گرامیداشت روز معلم که در دانشگاه امام حسین (ع) برگزار شد، اظهار داشت: سپاه طبق قانون اساسی و اصل 150 مسئولیت نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن را بر عهده دارد و طبق قانون این مسئولیت ماندگار و دائمی است.
وی افزود: هر چه زمان میگذرد شاهد انواع توطئهها و گرفتاریهایی برای انقلاب هستیم و پی میبریم که امام با چه دوراندیشی این سپاه را بنیان نهاد.
باقری تأکید کرد: هرچند دوم اردیبهشت به عنوان روز تأسیس سپاه در تقویم آمده اما سپاه از روز پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن در حافظت از امام تشکیل شده بود و این انقلاب را مانند چشمش تا الان حفظ کرده است.
وی ادامه داد: در حالیکه همه دنیا با تمام توان خود در صدد ضربه به انقلاب اسلامی برآمدند نقش سپاه را در پیشگیری و طراحی و اجرا و مقابله و تقابل با دشمن و برخورد با این حوادث میبینیم. حوادثی از جمله حادثه طبس، کودتا و تجاوز بزرگ در نوک پیکانی به نام ارتش بعث عراق و توطئههایی که کشور را تا لبه جنگ به پیش برده است اما سپاه با فرماندهی مقام معظم رهبری و تلاش و ایثار توانسته رسالت پاسداری خود را به خوبی ایفا کند.
رئیس ارکان ستاد کل نیروهای مسلح گفت: چنین سپاه و انقلابی با تهدیدات بسیاری روبهرو است و این تهدیدات ممکن است رنگ عوض کند.
باقری تأکید کرد: پس از دفاع مقدس 6 بار در معرض تهاجم نظامی قرار گرفتیم. از جمله در حوادث حمله به افغانستان، قائله عربستان، مسئله هستهای و ... .
باقری گفت: الان شاهدیم که اعضای کابینه جرج بوش پسر اعلام میکنند طرح حمله را تهیه و با سازماندهی نظامی آماده اجرای آن بودند.اما در سطح سیاسی مورد قبول واقع نشد. از طرفی بازدارندگی موشکی، دریایی و دفاعی ما با تلاش سرداران چون غفاری و تهرانیمقدم مانع آن شد.
باقری ادامه داد: ممکن است تهدید نظامی امروز کمرنگ شده باشد که این به دلیل بازدارندگی سپاه است اما مطمئن باشید اگر روزی احساس کنند تیغ بازدارندگی ما ذرهای کند شده لحظهای در تجاوز نظامی درنگ نمیکنند.
وی در بخش دیگری با اشاره به تهدیدات داخلی و خارجی،گفت: برخی از تهدیدات از درون انسان و گرفتاریهای نفسانی است که آن را در بخشهایی میبینیم. البته نبایستی سیاهنمایی کنیم اما باید مراقب باشیم. معضلات و مفاسد اقتصادی و مسائل اخلاقی و چه مسائلی که به دلیل قدرتطلبی باعث شود از یک حزب یا یک گروه دفاع کنیم چه آن حزب و گروه به دنبال منافع خود است میشود مفسده سیاسی و نادرست است. ما مدافع اصل نظام هستیم نه فلان گروه و فلان شخص.
رئیس ارکان ستاد نیروهای مسلح در خصوص تهدیدات خارجی نیز اظهار داشت: مسئله نفوذ برای تأثیر بر اذهان صاحبان انقلاب و مردم شریف ایران اعمال میشود و دشمن مفاهیم را دستکاری و اذهان کارگران، سربازان، نظامیان و ملت ما را نسبت به اصول انقلاب اسلامی دچار تغییر میکند.
وی افزود: به ما میگویند روزگار عوض شده و شما هنوز پنجاه و هفتی هستید. میگویند این مفاهیم ایثار و شهادت برای الان نیست. میگویند این کفرستیزی که شما به آن تأکید دارید نگاهی هم به عده و عده آنها کنید و مگر تحریم را نمیبینید؟ این استحاله و نفوذ است که ممکن است انقلاب را از درون مانند موریانه بخورد.
باقری تأکید کرد: دشمن اسم دیگری روی سازش، کوتاه آمدن،اباحهگری و بیخیالی دینی میگذارد و آن را به خورد ما میدهد. آنها نسبیگایی افراطی را دنبال میکنند لذا سپاه باید مراقب این موضوعات باشد.
رئیس ارکان ستاد نیروهای مسلح در ادامه تصریح کرد: در دیداری که به همراه جمع خاصی از فرماندهان با مقام معظم رهبری بعد از حوادث سال 78 داشتیم ایشان فرمودند سپاه مانند یک ستون است که ما در کشور هر بخش، قسمت و مجموعهای را که دچار انحراف میشود به آن میبندیم تا مدتی صاف بماند و بعد کارش را انجام دهد.
باقری خاطرنشان کرد: سپاه در پذیرش مأموریتهای سخت و نیمه سخت و اطلاعاتی امنیتی و توسعه انقلاب در خارج پیشقدم است و کار خود را به خوبی انجام میدهد.
وی با تأکید بر اینکه باید واقعیت روز صحنه را به دانشجویان آموزش دهیم، گفت: باید برای دانشجویان از تجربه امروز عراق و سوریه، شمال غرب و جنوب شرق و برقراری امنیت تهران در سال 88 بگوییم زیرا شرایط الان با دفاع مقدس و قائله کردستان فرق کرده است.
وی ادامه داد: به عنوان مثال آمریکاییها 8 سال پیش در شهر رمادی با القاعده درگیر شدند و نتوانستند آن را تصرف کنند. در همان زمان یکی از افسران آمریکا تز دکترای خود را تصرف یک شهر از جنس رمادی که مردم آن با تروریستها همراهی میکنند قرار داد و 2 سال تمام یک گردان در اختیارش بود و یک شهر مانند رمادی را ساخت و تلاش کرد تا راهکار نفوذ و تصرف آن را پیدا کند که بعد به عراق رفت و آن را آموزش داد و آن شهر را گرفتند. این فرد آمریکایی سپس مقالهای نوشت با این عنوان که چگونه با یک چاقو میتوان سوپ خورد. یعنی تصرف رمادی با ارتش آمریکا به همان سختی است و راهکار آن چیست.
باقری تأکید کرد: زنده بودن دانشگاه امام حسین نیز به عجین بودن با مأموریتهای سپاه است و با توجه به اینکه همه فرماندهان چهارگانه سپاه در اوج آمادگی هستند دانشگاه میتواند از آنها به خوبی استفاده کند.
در پایان این مراسم از خانواده چندین شهید و جانباز مدافع حرم تقدیر به عمل آمد.
رمزگشایی از پروژه محرمانه افراطیون/ ایجاد حاکمیت دوگانه و انقلابزدایی از جمهوری اسلامی
هر گامی که در راستای برقراری ارتباط با غرب از طرف روسیه و ایران برداشته شود «خودکشی» است/ قبل از مطرح شدن «تئوری چهارم سیاست»، ایران با ولایت فقیه به آن دست یافته بود + صوت
گروه سیاسی - رجانیوز: متن زیر مربوط به جلسه سخنرانی الکساندر گلییویچ دوگین مشاور رئیس جمهور روسیه در خانه بیداری اسلامی اصفهان است که در تاریخ 25 فروردین سال جاری و به همت مجمع اصولگرایان، کانون اندیشه و تمدن اسلامی، مجمع اندیشه امام و مجموعه فرهنگی بینش مطهر و جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی برگزار شد. قبل ازشروع این جلسه الکساندر دوگین از خانه مشروطه اصفهان بازدید کرد و به کسب اطلاعات در مورد مشروطه ایران و بزرگان آن پرداخت.
***
جا دارد از همه ایرانیان و کسانی که تلاش کردند تا مرا به ایران دعوت کنند تشکر کنم، خصوصاً شهردار محترم، نخبگان و کلیه نوابغ اصفهان. خیلی از دوستان ایرانیام از من خواستند با توجه به اینکه زیاد در تهران بودم، یک بار به اصفهان بروم و این شهر را ببینم. آنها به من گفتند وقتی اصفهان را ندیدهاید قطعاً بدانید که تا حالا ایران را ندیدهاید، زیرا بعد از دیدن این شهر فوقالعاده زیبا دریافتم اصفهان مرکز فرهنگی ایران است. بسیار خوشحالام که در اصفهان هستم، چون این شهر پایتخت فرهنگی و تاریخی ایران است.
کتابهای زیادی نوشتهام که دو تایشان به فارسی ترجمه شدهاند. مهمترینشان «تئوری چهارم سیاست»، در باره سوسیالیست بودن و اجتماعشناسی جامعه روسیه است. مایلام چند کلمهای در باره انقلاب ایران صحبت و از دیدگاه تئوری چهارم سیاست مباحثی را مطرح کنم. پس از آن نکاتی را در باره روابط ایران و روسیه بیان خواهم کرد. سپس به نکاتی راجع به هویت رئیسجمهور روسیه، آقای ولادیمیر پوتین میپردازم. امیدوارم این موضوعات مورد توجهتان قرار بگیرد.
پس از آن به سئوالاتتان پاسخ خواهم داد و از نظراتتان استفاده خواهم کرد، زیرا اینجا نیامدهام که فقط صحبت کنم، بلکه آمدهام تا نظرات شما را هم بشنوم و با مردم ایران ارتباط برقرار کنم و بتوانم هویت روسیه را برای شما توضیح بدهم و هویت ایران را کشف کنم.
ابتدا میخواهم در باره انقلاب ایران صحبت کنم. کاملاً مطمئنام که سئوالات سیاسی و دینی از یک جنساند. هر سئوال دینی، سیاسی است و همینطور برعکس. چرا؟ چون خداوند حاکم جهان و «رَبَّ العَالَمِین» است. او فرمانروا و در رأس همه جهانیان است و همه چیز به او برمیگردد. هر فرمانروای زمینی اگر از قوانین الهی و خداوند متعال پیروی کند، حاکم واقعی است. چنانچه فردی که بر زمین حکومت میکند بخواهد بر ضد خدا انقلاب و خلاف حکم خدا عمل کند، عادلانه و صحیح نیست. بنابراین دلیل هر قیام مقدس، جهاد و یا هر انقلابی نابود کردن باطل، شیطان و بیعدالتی است، ولی همه اینها با در نظر گرفتن فرمانهای خداوند انجامپذیر است. بر این اساس هر دکترین سیاسی باید دینی باشد که همینطور هم هست. هر دکترین دینی هم ابعاد سیاسی دارد. فیلسوف آلمانی، کارل اشمیت میگوید این یک نظریهپردازی سیاسی است. فکر میکنم چنین شرایطی بسیار مهم است که در داخل به انقلاب اعتقاد داشته باشیم و در خارج هم به همین صورت نشان داده شود. در هر دو حالت میبینیم که همه این کشمکشها برای مبارزه با بیعدالتی است. انقلاب ایران دقیقاً بر ضد بیعدالتی محمدرضاشاه پهلوی انجام گرفت، زیرا او و پدرش از دیدگاه دینی و عمیق شیعه مورد تأیید نبودند. نمیتوانیم بدون دیدگاه دینی بر این انقلاب صحه بگذاریم و آن را تأیید کنیم. موضوع مهم این است که شاه یک دستنشانده بود و مورد تأیید نبود و ابزار شیطان و دشمن بزرگتر بود. دشمنی که خارج از ایران قرار داشت. این نشان میدهد چرا امام خمینی(ره) امریکا را هدف قرار گرفته بود. دلیل این کار سیاسی و مدنی نیست، بلکه تنها علتاش دینی و معنوی است، چون تمدنهای جدید غربی ذاتاً شیطانی هستند، نه به خاطر امپریالیسم، بلکه به خاطر منکر شدن قدرت خداوند. منکر شدن خداوند باعث میشود این کشورها عدالت را نقض و بر ضد خدا اقدام میکنند. برای دفاع، حفظ روحیه و اصل انقلاب ایران باید بُعد معنوی و روحیه خودمان را حفظ کنیم. نمونههای زیادی از آن را در موزه مشروطه اصفهان دیدم. رهبران بزرگ شیعی در این موزه کاملاً این بُعد معنوی را در وجودشان داشتند. آنها بسیار قوی و قدرتمند بودند و در کنار اینکه انسانهای صالحی بودند توانستند سیاست، معنویت و تدین را با هم تحصیل کنند. حتی خودشان را در راه این دین، تشیع و ائمه اطهار(ع) قربانی کردند. به دلیل فقدان نگرشهای سیاسی است که مباحث دینیشان تحتالشعاع قرار میگیرد. انقلاب نباید متوقف شود، اگر انقلاب متوقف شود ما عدالت دینی را از دست میدهیم و اصلاً مفهوم عدالت از بین میرود. اگر به اندازه کافی به رابطه میان قدرت و خداوند توجه نکنیم، حتی صلاحیت این موضوع زیر سئوال خواهد رفت. اگر بخواهیم با شیطان بزرگ رابطه داشته باشیم به اصل انقلاب خیانت کردهایم. به عنوان مثال وقتی تحت تعقیب مستکبران بودیم با وجودی که از نظر مادی بسیار سخت بود، ولی از لحاظ روحی موجب قدرت ما میشد و برایمان یکجور قهرمانی بود. ممکن است از روسیه انتقاد کنید که چرا دارد از این تحریمها حمایت میکند. این اتهامی بود که به ما وارد میشد. الان روسیه از طرف شیطان بزرگ تحریم شده است و دیگر ایران چنین نیست. این امر صلاحیتها و روابط با غرب را نشان میدهد. هر گامی که در راستای برقراری ارتباط با غرب برداشته شود بهنوعی خودکشی هم برای ایران و هم برای روسیه است. این امر یک خیانت به انقلاب و هویت ارتدوکسی مسیحیت است. این دیدگاه کلیام راجع به شرایط موجود انقلاب ایران است.
هویت مسیحیت ارتدوکس روسیه ذاتاً از آمریکا و مدرنیزه متنفر است
نکته دوم اینکه روسیه مثل ایران مخالف دولتهای غربی نیست. هویت مسیحیت ارتدوکس ما ذاتاً از ایالات متحده امریکا و مدرنیزه متنفر است، اما دو مورد ناخوشایند تاریخی داریم؛ کمونیست ماتریالیستی و ضد خدایی و بدتر از آن لیبرالیسم که بعد از فروپاشی شوروی مطرح شد. هر دوی اینها بر ضد دیدگاه و نگرش مسیحیت ارتدوکس هستند. دیدگاههای فرهنگی و سیاسی روسیه لیبرالیسم را طرد میکند. وقتی آقای پوتین در سال 2000 به ریاست جمهوری روسیه انتخاب شد، اولین بار بود که یک قدرت با صلاحیت کاملاً حقیقی وارد دولت روسیه شد و در نوع خودش انقلابی محسوب میشد، ولی نه مثل انقلاب شما، بلکه تکاملی در مسیر صحیح بود. این تکامل سریع انجام نشد، بلکه با گذر زمان شکل گرفت. ایشان با ورودشان نمایندگی و نفوذهایی را که شیطان بزرگ در روسیه داشت نابود و آنها را از مصادر قدرت بیرون و ظرفیت و امکان نفوذشان را منهدم کرد. پیش از حضور ایشان این موارد واقعاً در روسیه جزو مشکلات بودند. آنها مسئول هر قدم ضد ایرانی بودند که توسط روسیه برداشته میشد، زیرا شیطان همان و شبیه حزب فراماسونر و فعالیتهای آنها در زمان قاجار در ایران، شاه امریکایی ایران و لیبرالهای روسیه بود. ماسونهای زمان قاجار و دولت امریکایی شاه همگی یک منشاء هویتی دارند. این فرمانروایی در زمین شورش بر ضد بهشت، خدا و آسمان است. اسم نیرویی که این کار را انجام داد، غرب است. ایالات متحده امریکا تجسمی از این حرکت شیطانی است. مسلمانان آن را دجّال مینامند. ما مسیحیان آن را ضد مسیح مینامیم. این موجود اسامی مختلفی در مذاهب و کشورهای مختلف دارد، ولی اصل حس سیاسی ـ معنوی آن یکی است.
آنچه که امروزه مهم است، ایجاد اتفاق، اتحاد و همدلی سیاسی، معنوی و دینی بین دو کشور ایران و روسیه و مردماناش است، زیرا ما میخواهیم عدالت همیشه حکمفرما و همواره الهامگیری و الهامپذیری وجود داشته باشد. قدرت حقیقی مختص خدا و نمایندگان او روی زمین است و غیر از این را نمیپذیریم. شاید پرسیده شود چرا قانون مشروطهای که قبلاً وجود داشت در قانون اساسی فعلی وجود ندارد؟ پاسخ به خاطر وجود نظریه «ولایت فقیه» است. اصل و اساس مشروطیت به این دلیل است که قدرت مخصوص خداوند و نمایندگان او ـ که از لحاظ معنوی بالا هستند ـ روی زمین است. ما به چنین دیدگاه و منظر فکری در روسیه نیاز داریم. در روسیه به این نیاز داریم که درک کنیم قدرت حقیقی مختص خداست و باید بتوانیم آن را رواج بدهیم.
اتحاد مشترک بین ایران و روسیه باید بر مبنای مشروعیت الهی و دشمنی با غرب باشد
مشروطیت کنونی ما شبیه مشروطیت شما در زمان قاجار و مختص لیبرالهای روسیه است. باید هویتی را که در عمق هر دو کشور هست کشف کنیم. اتحاد مشترکی که بین ایران و روسیه به وجود میآید نباید فقط بر اساس منافع مشترک ملی باشد، بلکه باید بر مبنای قدرتی باشد که مشروعیتش را از خداوند اخذ کرده است،همچنین بر اساس دشمنی مشترکشان با غرب و سوء استفاده از غرب برای گرفتن قدرت باشد. مهم نیست بعداً کدام کشور دو باره تحریم شود، ایران یا روسیه. مهم این است که اتحاد معنوی علیه دجال رخ بدهد و در آخرالزمان و جنگ نهایی همگی در یک طرف و سمت لشکر خدا به عنوان گروههای الهی و خدایی بر ضد دجال وارد عرصه شویم. آنچه اهمیت دارد این است، نه منافع مشترک ما با روسیه. به عنوان مثال من شخصاً توسط امریکا تحریم شدهام، فقط به خاطر تفکراتام، نه به دلیل زمینههای دیگر فعالیت نظیر تجاری، سیاسی، اقتصادی یا نظامی. دلیل اصلیاش این است که توانستم حقیقت دشمن اصلیمان را نشان بدهم. تحریمها علیه روح، معنویت، عقاید، فلسفه و اعتقاد به خداوند است. اینها همگی بروز و ظهور چهره حقیقی غرب است.
نظریه چهارم سیاست با ضدیت با غرب سروکار دارد
میخواهم صحبتهایی را در باره نظریه چهارم سیاست مطرح کنم. نظریه چهارم سیاست با ضدیت با غرب سر و کار دارد.
اولین و آخرین نظریه سیاست راجع به لیبرالیسم است. این نظریه قبل از بقیه آشکار شد و الان هم بعد از بقیه قرار دارد. لیبرالیسم ماهیت شیطان و ایدئولوژی غرب و بر مبنای فردگرایی، ناتورالیسم (طبیعتگرایی) و پلورالیسم (تکثرگرایی) است و خدا را رد میکند و منکر خداست و استعمارگرایی را تأیید میکند.
دومین نظریه سیاسی کمونیسم و ضد لیبرالیسم است که در واقع بُعد مثبت کمونیسم هم همین است، ولی سایر جنبههای آن منفی، ضد خدا، ماتریالیسم و پیشرفتگراست. این نظریه شکستخورده و مردود است.
سومین نظریه سیاسی ناسیونالیسم است که از کمونیسم بهتر است، ولی دیدگاه ضعیفی دارد. ناسیونالیسم در واقع ماتریالیسم و مربوط به مادیگرایی است و مسائل معنوی را در نظر نمیگیرد. ناسیونالیسم مخلوق طبقه بورژوازی است.
ایران نظریه چهارم سیاست را داشته است/ جهانی شدن انقلاب اسلامی به دلیل وجود نظریه چهارم سیاست است
بدترین نظریه سیاسی اولینِ آن است. دو مورد بعد بهترند، ولی از نظر ما رد شدهاند. آنها به عنوان جایگزین و ارائه یکسری راهکار برای لیبرالیسم مطرح شدهاند. همه اینها مخلوق غرب و مدرنیسم هستند. امروزه در حالی که زیاد به لیبرالیسم پرداخته میشود باید با مکتبی غیر از آن سر و کار داشته باشیم و بدان بپردازیم. همین امر ما را بر آن داشت تا نظریه چهارم سیاست را مطرح کنیم. این نظریه دگماتیسم نیست، بلکه دعوتی برای ایجاد جایگزینی بهجای لیبرالیسم، کمونیسم و ناسیونالیسم است. اسمی که برای آن انتخاب شده کلی و عام است. چنانچه وارد ایران شود، درمییابیم شما نظریه چهارم سیاست را داشتهاید، زیرا نظریه «ولایت فقیه» لیبرالیسم، کمونیسم و ناسیونالیسم نیست و جایگزینی برای این سه نظریه است. در روسیه نظریه چهارم سیاسی را داریم که بر اساس مذهب ارتدوکس است. تجربیاتی که در تاریخ و فرهنگ روسیه است، نمیتوانند ناشی از لیبرالیسم، کمونیسم و ناسیونالیسم باشند. سایر تمدنها هم باید شکل نظریه چهارم سیاسی خودشان را کشف کنند، نه به عنوان مثال از نوع ایرانی، بلکه نظریه چهارم سیاسی متناسب با وضعیت خودشان را به کار بگیرند. به نظر من این بُعد جهانی انقلاب ایران است و میتوان آن را با صورت جدیدش برای یکسری از گروههای شیعی و دولتهای اسلامی به کار گرفت. جهانی شدن انقلاب اسلامی به دلیل وجود نظریه چهارم سیاست است که در ذاتاش وجود دارد. این به عنوان دعوتنامهای برای سایر کشورها و ملتهاست که بتوانند خودشان را کشف کنند و بر ضد لیبرالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم بایستند.
همه لیبرال های دنیا از پوتین متنفرند
آخرین مطلبام در باره معرفی آقای پوتین است. آقای پوتین به عنوان نماینده مسیحیت ارتدوکس روسیه هستند و شناسه و هویت ما محسوب میشوند. این دکترین و یک تصمیم آنی نیست، بیشتر غریزی است. او نه صهیونیست است و نه فراماسونر. او یک روس است. او حس روسی بودن را منتقل میکند و به عنوان یک روس در جامعه روسیه است. نهتنها در زمینه فکری این حس را منتقل میکند، بلکه از نظر احساسی هم منتقل میشود. باید خاطرنشان کرد که ایشان ویژگیهای لیبرالی ندارد و همه لیبرالهای دنیا از ایشان متنفرند. ایشان کمونیست نیست. همچنین ناسیونالیست هم نیست، زیرا بر ضد ناسیونالیست روس است. ناسیونالیستهای روسی بر ضد روسیه عمل و سعی میکنند ایالاتشان را بر ضد یکسری از گروههای مذهبیشان بشورانند. بنابراین پوتین به سمت نظریه چهارم سیاسی ـ که نظریه من هم هست ـ قدم برمیدارد.
هماکنون آماده پاسخگویی به سئوالات شما هستم. ممنونام که صحبتهایم را شنیدید.
آیا کشور روسیه به این معرفت رسیده است که بتواند از دموکراسی عبور کند و بیشتر با ولایت فقیه همخوانی داشته باشد؟
نه به هیچوجه. سکولار دموکراسی با ولایت فقیه قابل جمع نیست و فکر میکنم دولت روسیه به هیچعنوان با ولایت فقیه به همخوانی مد نظر شما نمیرسد، چون ولایت فقیه با فرم ایرانیاش نمیتواند مناسب جامعه روسیه باشد. باید خودمان نظریه چهارم سیاست را در مورد روسیه کشف کنیم. این نظریه باید بر ضد بیخدایی و آتئیسم باشد. برای ما یک امر سنتی محسوب میشود. مسیحیت معنوی که با اسم خدا فعالیت میکند به سمت غرب، غربگرایی و دجال نیست.
افکار و اندیشههای شما چقدر در بافت مردمی روسیه رواج دارد؟
بهطور کلی فرد محبوبی نیستم. وقتی فردی مطلب مختصری را بهطور خلاصه اعلام میکند، بعداً به مرور زمان با تشریحاش میتواند آن را به صورت فراگیر انتشار بدهد. در باره محافظهکاری، بازگشت کلیسا و الزام به ضدیت با ایالات متحده امریکا از دهه 80 میلادی تاکنون صحبتهای زیادی کردهام. نظریه اوراسیایی و ژئوپلیتیک را در روسیه ارائه دادهام، همچنین سنتگرایی را که در اواخر دهه 80 میلادی بسیار غریب بود و کسی چندان آن را متوجه نمیشد، بیان و از نظریهام دفاع کردم و بر ضد لیبرالیستهای ایالات متحده ایستادم. بر اتحاد و اتفاق بین ایران و روسیه اصرار فراوانی کردم. عقایدم چندان محبوب نبودند، ولی واقعیت داشتند. الان اتحادیه اوراسیا که توسط پوتین پایهگذاری شد، باعث بازگشت به کلیسا شد، محافظهکاری، اعتدال و رد لیبرالیسم اساس ایدئولوژی قرار گرفت. برای اولین بار است که عملیاتهای روسیه و ایران بهاتفاق همدیگر در سوریه بر ضد دشمن واحد و دجال انجام میشوند. با وجود اینها هنوز شخصیت محبوبی نیستم. به خاطر اینکه دو باره دارم برای آینده پایهریزی و صحبتهایی را ارائه میکنم. نباید خودمان را محدود به زمان حال کنیم، باید آینده را ببینیم و پیشبینی کنیم. محبوب نبودن همراه با بازگویی حقایق است. موقعیت کنونی من در روسیه مشابه موقعیت تشیع در جهان اسلام طی قرنهای مختلف است. شیعه در جهان اسلام محبوب نیست، چون شیعه حقیقت را میگوید.
نادر طالبزاده: سئوالی که مطرح شد، بسیار خوب است و پاسخاش نیاز به توضیح ندارد، اما لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که بعضی از افراد 20 سال از زمانشان جلوترند. یعنی 20 سال طول میکشد تا آنچه که 20 سال گذشته گفتهاند محقق شود و جا بیفتد. مثل آنچه که ایشان در دهه 80 میلادی مطرح کردند و کسی آن موقع متوجه منظور ایشان نمیشد، ولی الان گفتههای ایشان جا افتاده است. صحنههایی که در سوریه میبینید جا افتادن پیشبینی علمی ایشان است.
گورباچف به حرف امام خمینی گوش نداد
نامه امام خمینی(ره) به گورباچف چه نسبتی با نظریه چهارم سیاست دارد؟ این نامه را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من این یک نامه پیامبرگونه بود و فقط نامهای از یک رهبر سیاسی نبود. امام خمینی(ره) آینده روسیه را پیشبینی کرده بودند. در آن به آقای گورباچف هشدار داده بودند مراقب باشید در دام لیبرالیسم نیفتید. ما در این دام افتادیم و بخش عظیمی از کشورمان را از دست دادیم. بسیاری از جمهوریهای کنونی قسمتی از جماهیر شوروی بودند و به خاطر اینکه گورباچف به حرف امام خمینی(ره) گوش نکردند اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید.
نکته دوم اینکه در این نامه سه تذکر مهم داده شده است. تذکر اول راهنمایی معنوی به روسهاست. فارابی، ابنعربی و سهروردی سه شخصیت جهانی و معرّف شیعه به جهان هستند. این نشانه آشکاری است که باید در عمق جریان سیاسی ایران کشف کرد، زیرا فارابی یک انسان کامل و مدینه فاضله بود. ابنعربی به فلسفه مسیح اشراف داشت. سهروردی در متافیزیک نور و سنتز همه افکار صاحبنظر بود و تبحر داشت. این دیدگاه و نگرشی بود که از طریق آن میتوانستند از لیبرالیسم روی برگرداندند و این دیدگاه نگرش اصلی روسیه قرار بگیرد. بسیاری از نویسندگان ارتدوکس مسیحی در باره شیعه نوشته و اینها را به عنوان یکسری راهحلهای معنوی و اهمیت نور در سیاست معرفی کردهاند و بدان معتقدند. گورباچف میتوانست روسیه را نجات بدهد، اما امتناع کرد و در حال حاضر به عنوان منفورترین شخصیت در روسیه مطرح است. نباید از نظر دور داشت که او رهبر روسیه بود، ولی همه اینها به خاطر این بود که به صحبتهای امام خمینی(ره) گوش نکرد و لازم بود این کار را انجام دهد.
وطن امروز نوشت: دیوانعالی آمریکا در اقدامی خلاف قوانین بینالمللی 2 میلیارد دلار از داراییهای ایران در سیتیبانک نیویورک را مصادره کرد. این اقدام به بهانه دست داشتن ایران در انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال 1983 رخ داده است. به گزارش «وطن امروز» آمریکاییها هیچ سندی برای اثبات این ادعا ندارند و جمهوری اسلامی ایران نیز بارها این ادعا را رد کرده است.
دولت اوباما و کنگره نهتنها در این رای دیوانعالی آمریکا موثر بودهاند بلکه پس از صدور رای نیز از اینکه دیوانعالی رای دادگاه فدرال را تایید کرده، ابراز خرسندی کردند. به اعتقاد کارشناسان این اقدام آمریکا علیه ایران در پسابرجام میتواند منجر به یک بدعت خطرناک علیه ایران شود و سایر کشورها نیز به تبعیت از آمریکا، اموال ایران در کشور خود را به بهانههای مختلف مصادره کنند!
خفتگیری آمریکا و غارت اموال ایران در این کشور اگرچه به خبر نخست رسانههای آمریکایی تبدیل شده است و برخی خبرگزاریهای غربی نیز به انعکاس آن پرداختهاند اما در ایران مانند همیشه، رسانههای حامی دولت ترجیح دادند دستبرد 2 میلیارد دلاری آمریکا به اموال ایران را «سانسور» کنند تا یک بار دیگر و این بار با شدت بیشتر برای آمریکاییها دم تکان دهند.
نکته تاسفآور این است که روزنامههای حامی حسن روحانی در صفحه نخست خود حتی کوچکترین اشارهای به غارت 2 میلیارد دلار ایران در آمریکا نکردهاند! تا یک بار دیگر نشان دهند آنچه برای آنها دارای اهمیت است، منافع باندی و حزبی است و نه منافع ملی. محمدجواد ظریف اخیرا در گفتوگو با گاردین، نسبت به عدم اجرای تعهدات آمریکا در برجام ابراز نگرانی کرد و گفت جریان سیاسی متبوع او بشدت نیازمند اجرای تعهدات آمریکا در ایران است. وقتی در عالیترین سطح دیپلماسی کشور، اینگونه منافع ملی به سخره گرفته میشود، شاید نباید انتظار غیرتمندی نسبت به منافع ملی از حامیان رسانهای آقای روحانی داشت. به نظر میرسد حسن روحانی که در سخنرانی خود در سمنان خواستار توجه به غیرت و تعصب ملی شده بود، اکنون لازم است مقداری هواداران خود را با بدیهیات غیرت و تعصب آشنا کند. برای شروع آموزش غیرت در رسانههای حامی دولت، خوب است ماجرای پرواز شماره 655 ایرانایر که 12 تیرماه 67 توسط ناو آمریکایی وینسنس با موشک هدف قرار گرفت و تمام 290 سرنشین آن از جمله 66 کودک کشته شدند، به آنها یادآوری شود. البته چه خوب شد در آن زمان یعنی در تیرماه 1367 ایران هنوز به تربیتشدگان دولت اصلاحات مبتلا نشده بود که چه بسا اگر اینگونه بود، بعید نبود جنایت ناو آمریکایی وینسنس را سانسور میکردند!