بسمه تعالی
نمایندگان محترم مجلس که فتنه را درک نکردند ، به دلیل حماقت سیاسی در انتخابات بعد کاندیدا نشوند
حجت السلام والمسلمین حاج آقا پناهیان در شب نهم دی ماه در مسجد امیر المومنین شهرک شهید محلاتی سخنرانی کردند . ایشان در بخشی از سخنانشان در اهمیت شورای نگهبان فرمودند : کسی که به رأی شورای نگهبان اعتراض کند به فرموده حضرت امام ( ره ) مفسدفی الارض است . چون اگر رأی شورای نگهبان زیر پا گذاشته شود گردش قدرت بین نخبگان جامعه از نظارت عالیه ولایت خارج می شود . ایشان در بخش دیگری در رابطه با فتنه گران گفتند : بهترین برخورد با فتنه گران سابق و لاحق وازروی حسن ظن این است که بگوییم احمق اند، ساده لوح اند، نادانند ، ما اجازه نباید بدهیم نادانان در عرصه سیاست جولان بدهند . پیشنهاد می کنم نمایندگان محترم مجلس که فتنه را درک نکردند و مانند مردم ما (نه دی) به میدان نیامدند ، به دلیل حماقت سیاسی در انتخابات بعد کاندیدا نشوند ، و الا ما برای خود احساس وظیفه خواهیم کرد و برای دانه دانه آنها در شهرها افشاگری کنیم و مردم را از رنج مبتلا بودند به سیاسیون نادان خلاص کنیم .
بسمه تعالی
عراق باید منافقین را به ایران تحویل دهد
شرح جنایت ها و خیانت های منافقین در طول دوران انقلاب افزون بر مثنوی هفتاد من خواهد شد . ترور هفتاد و دوتن از حزب جمهوری اسلامی ، ترور رئیس جمهور ونخست وزیر ایران ، ترور کثیری از افراد حزب الهی ایران به جرم حزب الهی بودن ، همکاری با صدام در جنگ و دادن اطلاعات کشور به دشمن و هزاران جنایت وخیانت در مدت پس از جنگ به عنوان مزدران صدام وآمریکا که آخرین آن شرکت مستقیم وهمه جانبه این وطن فروشان بی وطن در فتنه بر اندازی نرم 88 علیه ایران بود واکنون هم زمزمه شرکت این جانیان با لفطره در جنگ نرم علیه سوریه است. لذا با هرنوع منطقی از نوع اخلاقی یاحقوقی این حق ایران است که این تروریستهای به لفطره در اختیار ایران قرار بگیرند، هرچند که طبق عهد نامه استراداد مجرمین عراق مورخ 1301 (6دسامبر 1922 هم عراق متعهد است که این مجرمین را به ما تحویل دهد حتی بر اساس معاهدات بین المللی استرداد I.C.P.O پلیس بین الملی ایران حق استرداد این قاتلین وجانبان را دارد. البته این گروه تروریستی علیه کشور عراق هم جنایتهای زیادی انجام داده است. هم در دروان صدان وهم در زمان اشغال آمریکا بطور یکه طبق اعتراف وزاارت خارجه آمریکا که در گزارشات مکتوب این وزارت خانه وجود دارد ، گروهک تروریستی منافقین حتی به دختران آموزش عملیات انتحاری می دهند تا در شهرهایی مانند کربلا خود را بین مردم منفجر کنند،که تعداد زیادی از شهدایی عراق بدست همین منافقین شهید شده اند(1) واین بسیارعجیب است که عراق حاضر شده بدون محاکمه اینها را اخراج کند کسانیکه خون بسیاری از بی گناهان عراقی را بر زمین ریخته اند. البته این واضع است که این جانیان با لفطره اکنون که در عراق هستند با توجه به خروج آمریکائی ها امکان تحرکات زیادی علیه ایران را ندارند . ولی چناچه طبق دسیسه آمریکائی ها و سازمان ملل به کشورهای اروپائی بروند آزادی بیشتری برای تحرکات علیه ایران ومنافع ایران در خارج از کشور دارند . در هر صورت حتی اگر عراق هم بخواهد از خون نباحق ریخته فرزندان عراقی توسط این جانیان بگذرد ایران وخصوصا خانواده های شهدا که عزیزانشان بدست این تروریست های با لفطر شهید شده اند هرگز گذشت نخواهند کرد وباید این مجرمان و قاتلان به ایران برگردند ودر دادگاه عدل جمهوری اسلامی محاکمه شوند
(1)شرق نیوز سخنرانی دبیر کانون هابیلییان
عباس ارباب طلبه حوزه علمیه امام خمینی (ره)قم
بسمه تعالی
جمله ای که نشان از توبه دارد: الان هم می گویم، اینکه کسی بعد از انتخابات به دفتر موسوی رفته و از او تعریف کرده؛ کار خوبی کرده!
تاریخ : 1390/10/05 منبع : رجانیوز , جبهه پایداری انقلاب اسلامی باهنر ؛ عضو کمیته 8 + 7 گفت: اینکه کسی تا یک هفته بعد از انتخابات به دفتر موسوی رفته و از او تعریف ها را کرده است، من که می گویم آن روز کار خوبی کرده، همین الان هم می گویم. آن یک هفته اول هرکسی که پیش مهندس موسوی رفته صدتا تعریف هم کرده، وظیفه شرعی اش را انجام داده، خیلی هم کار خوبی کرده به تکلیفش هم عمل کرده است. -------------------------------------------------------------------------------- انتساب یک تشکل به قالیباف برای اولین بار،حمله به جبهه پایداری و تأیید نامه به رهبری در مورد موسوی / باهنر در یک جلسه دانشجویی استیضاح شد نشست دانشجویان اصفهانی با محمدرضا باهنر که بیشتر به جلسه استیضاح عضو اصلی گروه 7 + 8 شباهت داشت، با ترک این جلسه توسط نایب رییس مجلس و بی پاسخ ماندن تعدادی از پرسش های دانشجویان ناتمام ماند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جبهه پایداری انقلاب اسلامی به نقل از رجانیوز، اظهارات قابل توجه باهنر در این جلسه، بیش از آنکه پاسخ به پرسش های صریح دانشجویان باشد، علامت های سوال های جدیدی را درباره کارنامه وی در ماجرای فتنه سال 88 ، ایجاد کرد. نکته قابل توجه اظهارات باهنر تایید نامه خود به رهبر معظم انقلاب بود که به گفته خود در آن نامه تنها نسبت به احتمال رای آوردن موسوی هشدار داده است، که البته تنها همین احتمال باهنر نیز برای رسانه های فتنه، خبری قابل توجه محسوب می شد که با تیترهای خاص این نامه را به سبد خود بیفزایند. باهنر در اظهارات خود مشورت به رهبر انقلاب را از وظیفه یاران انقلاب برشمرد و به عنوان شاهد مثال گفت: آقای توکلی هم هر هفته یا دو هفته یک نامه با آقا می نویسد؛ دستش هم درد نکند. عضو کمیته موسوم به 8 + 7 همچنین گفت: اینکه کسی تا یک هفته بعد از انتخابات به دفتر موسوی رفته و از او تعریف ها را کرده است، من که می گویم آن روز کار خوبی کرده، همین الان هم می گویم. آن یک هفته اول هرکسی که پیش مهندس موسوی رفته صدتا تعریف هم کرده، وظیفه شرعی اش را انجام داده، خیلی هم کار خوبی کرده به تکلیفش هم عمل کرده است. باهنر در این جلسه، حجت الاسلام روح الله حسینیان و هم فکرانش را که در مجلس، عضو فراکسیون انقلاب اسلامی و در خارج از آن عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی است را متهم کرد که ، در ماجرای فتنه بر این اعتقاد بودند که باید برای دستگیری موسوی آن قدر فشار آورد تا مقام معظم رهبری هم تسلیم شوند! وی در توضیح این مطلب هم گفت: آقای حسینیان آن قدر شعار برای بازداشت موسوی داد که رئیس قوه قضائیه در مصاحبه ای اعلام کرد که با اینکه با بازداشت سران فتنه موافق است اما مقامات بالاتر آن را صلاح نمی دانند. باهنر البته توضیح نداد قبل از اصولگرایان مجلس، درخواست بازداشت و محاکمه سران فتنه مطالبه ملت ایران بود که در مجلس هم بازتاب یافت . اظهارات انتخاباتی نایب رییس مجلس هم در نوع خود جالب بود. باهنر در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان که به حضور نمایندگان لاریجانی و قالیباف در کمیته 8+7 اعتراض داشت، ابتدا با حمله به جبهه پایداری انقلاب اسلامی گفت: در کشور ما احزاب منسجم وجود ندارد و ما خود را هم حزب کامل نمی دانیم بلکه گروه های قشری و سیاسی هستیم که نیروهایی هم داریم، اما جبهه متحد سعی بر این دارد که چتر خود را به صورت حداکثری برای اصولگرایان باز کند، باهنر ضمن اجتماع نقیضین؛ افزود: ما حتی جبهه پایداری را هم با اینکه حزب نیست و موقعیتی ندارد، به خاطر حوزه تأثیرشان دعوت کرده ایم ؛ البته باهنر بالاخره مشخص نکرد که جبهه پایداری حوزه تاثیری دارد و یا موقعیتی ندارد! باهنر در ادامه برای اولین بار وجود تشکیلاتی با عنوان "پیشرفت و عدالت" در اختیار قالیباف خبر داد و لاریجانی را نیز دارای ظرفیت بسیار بزرگی از نمایندگان فعلی مجلس دانست. وی افزود: مجموعه ای که لاریجانی در حال حاضر در مجلس مدیریت می کند، بیشترین شانس را برای ورود به مجلس نهم دارد و نمی شود آن ها را حذف کرد. باهنر اما به این نکته نیز اشاره نکرد که نمایندگان می بایست به ظرفیت انقلاب وصل باشند ، نه ظرفیت یک شخص و این که مدیریت؛ اذعان تفکر انقلاب است؛ نه شخص لاریجانی! در ادامه این نشست دانشجویان انتقاداتی را به نداشتن قدرت تحلیل و همچنین تحلیل نادرست صحبت های مقام معظم رهبری از سوی باهنر و چرایی دعوت او از اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات را مطرح کردند و خواستار پاسخگویی باهنر نسبت به آنها بودند که خواسته آنها با ترک جلسه از سوی باهنر به نتیجه نرسید!
جبهه پایداری ، 8+7 و انتخابات مجلس
بر اساس اخبار شنیده ها، در حال حاضر، گزینه های مطرح برای لیست گروه 8+7(که با حضور نیافتن نمایندگان جبهه پایداری عملاً 6+7است)چهره هایی نظیر باهنر، زاکانی، فدایی، عباسپور، حداد عادل، توکلی، علی مطهری، کاتوزیان، کوثری، سروری، متکی، غفوری فرد، کوهکن، جلالی، لاریجانی، نجابت، زمانی (مشاور لاریجانی)و از بین روحانیون نیز حجج اسلام نواب، تقوی، مصباحی مقدم، سالک و خانم ها رهبر، الهیان، افتخاری، بهروزی هستند.
از سوی دیگر، از جبهه پایداری نیز صداهایی در خصوص تمایل این جبهه برای کاندیداتوری افرادی مانند:حجج اسلام حسینیان، آقاتهرانی، روانبخش، رسایی، نبویان، سالک، مصباحی مقدم و چهرهایی نظیر: باقری لنکرانی، حداد عادل، زارعی، کوچک زاده، فدایی، کوثری، زاکانی، حمیدزاده (معاون سابق ستاد کل نیروهای مسلح)، مجتبی رحماندوست، سعید قاسمی، صدر، میرکاظمی، یامین پور، سلیمانی (وزیر ارتباطات سابق)، نوباوه، زاهدی وفا و خانم ها آلیا، منیره نوبخت، جمیله علم الهدی، الهیان، افتخاری و رهبر هستند. مهمترین شاخصه برای کاندیداهای مورد تمایل این جبهه، موضع گیری صریح کاندیداها در برابر فتنه 88 و حلقه انحرافی و تبعیت عملی از ولایت فقیه، سلامت اقتصادی کاندیداها و تخصص و کارآمدی آنها اعلام شده است .
همچنین جبهه پایداری معتقد است که سر لیست اصولگرایان در تهران باید چهره هایی همچون حداد عادل، پناهیان، آقاتهرانی و لنکرانی باشند. رایزنیها برای یکی شدن لیست اصولگرایان در تهران ادامه دارد ولی این احتمال هم وجود دارد که برخی اصولگرایان همسو با هم، لیست جداگانه ای ارائه دهند. در این صورت، انتخابات نهم مجلس در تهران به صحنه ای از برگزاری انتخابات در درون خانواده نظام و اصول گرایان و کسانی که سازوکار انتخاباتی را عملا پذیرفته اند.
اولین پروژه عملیاتی این گروه آمریکایی-انگلیسی، در 18 تیر 1378 -9 ژوئیه 1999- به اجرا درآمد که در آن تقریبا تمامی اصحاب و گروه های حاضر در فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 البته، در مقیاسی کوچکتر و محدودتر، حضور فعال داشتند. این پروژه - بخوانید فتنه- که آشوب های خیابانی از محورهای اصلی آن بود، بعد از حضور پرشور و انقلابی مردم به سختی شکست خورد.
گروه آمریکایی-انگلیسی یاد شده 3 ماه بعد، یعنی مهرماه 1378 جان کین را برای بررسی علل و عوامل منجر به شکست فتنه 18 تیر 78 به ایران فرستاد. او در جریان این سفر که در پوشش استاد دانشگاه وست مینستر صورت گرفته بود با چند تن از اعضای مرکزیت حزب مشارکت، نهضت آزادی و برخی دیگر از گروه های همسو، نشست های طولانی داشت و درباره جایگاه مدعیان اصلاحات و میزان پایگاه مردمی آنها به تحقیق و بررسی پرداخت.
در اوایل خرداد 1383 ریچارد رورتی، بلندآوازه ترین فیلسوف و استراتژیست آمریکایی و از رهبران بخش عملیات سری سازمان سیا در جنگ های علمی و عقیدتی و باز هم در پوشش مطالعات آکادمیک به ایران آمد و با اعضای مرکزیت جبهه اصلاحات درباره تهیه یک مدل عملیاتی جنگ نرم و فرمول متناسب با شرایط جمهوری اسلامی ایران به بحث و تبادل نظر پرداخت. رورتی - که اکنون مرده است- بر تربیت یک «نیروی اجتماعی سازمان یافته» تاکید داشت که می توانند «در یک لحظه تاریخی» و الزاما یک دوره انتخاباتی -ریاست جمهوری یا مجلس- وارد عمل شوند. 4 ماه بعد، جان کین در ادامه برنامه آموزشی ریچارد رورتی و با ماموریت تشکیل یک «هسته مادر» با همان پوشش آکادمیک قبلی به ایران آمد و برای مدعیان اصلاحات یک کارگاه آموزشی برگزار کرد. این کارگاه در بانک اطلاعاتی «مرکز تحقیقات سیاست های علمی کشور»، با عنوان «دوره آموزشی گذار به مردم سالاری» ثبت شده است و...
این قصه، سر دراز دارد و ارائه فهرستی از استراتژیست های کودتاهای مخملی که قبل از فتنه 88 برای برنامه ریزی فتنه و آموزش مدعیان اصلاحات به ایران سفر کرده اند و شرح مباحث رد و بدل شده و آموزش های ارائه شده از جانب آنها به اصحاب فتنه، «مثنوی هفتاد من کاغذ» خواهد بود که بیرون از حوصله این یادداشت است و ان شاءالله الرحمن در آینده ای نه چندان دور به آن خواهیم پرداخت.
و اما، این شرح مختصر از آنجا در صدر یادداشت پیش روی، ضروری به نظر می رسید که در پی اشاره به یکی از دستور العمل های جان کین به اصحاب فتنه 88 هستیم و لازم بود خوانندگان گرامی از جایگاه و نقش مدیریتی نظریه پردازان بیرونی فتنه باخبر باشند تا از الزام فتنه گران به اجرای اینگونه دستور العمل های دیکته شده، ارزیابی دقیق تری داشته باشند.
2- جان کین در یکی از دستور العمل های خود به فتنه گران می گوید (نقل به مضمون)؛ تفرقه و اختلاف میان گروه ها و جریانات حامی نظام اسلامی- بخوانید اصولگرایان- می تواند پی آمدهای تعیین کننده و نقش آفرینی برای جنبش دموکراسی خواهی -بخوانید کودتای مخملی- داشته باشد. جان کین از موارد زیر به عنوان دستاوردهای مورد اشاره، یاد می کند؛
اول: جان کین می گوید؛ گروه های حامی نظام اسلامی و یا دستکم، برخی از رهبران آنها، سابقه ای طولانی از حضور در مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز جمهوری اسلامی دارند و از سوی دیگر اکثر آنان در حمایت از حاکمیت دچار نوعی دگماتیسم - بخوانید غیرت دینی و انقلابی- هستند.
اختلاف این گروه ها با یکدیگر در شرایط عادی و فضای آرام، بروز چندانی ندارد ولی در شرایط حساس نظیر انتخابات که پای ورود به مراکز تصمیم گیری در میان است، این اختلاف ها می تواند به نقاط بحرانی نزدیک شود. گروه های حامی نظام در این حالت و در گرماگرم اختلاف با یکدیگر، برای نشان دادن برتری و حقانیت خود، اسرار نظام را فاش می کنند.
در توضیح دستور العمل جان کین باید گفت؛ از آنجا که این گروه ها و یا به قول جان کین، رهبران آنها سابقه سیاهی در کارنامه فعالیت سیاسی و اجتماعی خود ندارند- و یا به ندرت دارای چنین سوابقی هستند- در جریان درگیری و اختلاف با یکدیگر، برای غلبه بر حریف، از کیسه نظام مایه می گذارند و برخی از اسرار نظام را فاش می کنند که هرچند، به خودی خود، ناروا و مخدوش نیست ولی باید از نگاه نامحرمان پنهان بماند. حضرت امام(ره) در این باره خطاب به جوانان پرشور و انقلابی می فرمودند(نقل به مضمون)؛ فرزندان حزب اللهی من از مسائلی سؤال نکنید که اگر مسئولان در پی پاسخ آن باشند، اسرار جمهوری اسلامی ایران در اختیار نامحرمان قرار می گیرد و آسیب های جدی به نظام وارد خواهد آمد.
دوم: جان کین می گوید؛ اگر گروه های طرفدار نظام هوشیاری به خرج داده و هیچ سری از اسرار نظام را هم فاش نکنند، کمترین نتیجه درگیری و اختلاف آنان، متهم کردن یکدیگر به ناکارآمدی و ارائه دلیل برای اثبات برتری خویش است و در این حالت، مردم نسبت به کارآمدی و مدیریت آنان دچار تردید می شوند و زمینه برای رویکرد به گروه های حریف فراهم می آید!
سوم: از نگاه جان کین که در آموزه های «جین شارپ» و «رابرت هلوی» نیز دیده می شود، اختلاف گروه های حامی نظام با یکدیگر در صورت تداوم می تواند به پرخاشگری هر یک علیه دیگری منجر شود. بعید نیست گروه های یاد شده در مخالفت با یکدیگر تا آنجا پیش بروند که حریف اصلی را در «حلقه خود» - منظورش در میان اصولگرایان- تعریف کنند. در توضیح بیشتر نظر مشترک جان کین، جین شارپ و رابرت هلوی باید گفت؛ حالت یاد شده به احتمال زیاد- و نزدیک به یقین- با غفلت از دشمن اصلی همراه خواهد بود، ضمن آن که به قول «شارپ» سوابق مردمی گروه های حامی نظام را نیز به زیر سؤال می کشد و آنان را در نگاه مردم «قدرت طلب»! معرفی خواهد کرد!
چهارم: «سیاه نمایی» و ایجاد تردید نسبت به آینده نظام یکی دیگر از شاخصه هایی است که دشمن در اختلاف میان جریانات حامی نظام- اینجا اصولگرایان- به آن امید بسته است. چرا که اکثر شخصیت های اصلی گروه های اصولگرا در مدیریت کشور- با ضریب اثر و جایگاه متفاوت- نقش داشته اند و از این روی هنگامی که با هم درگیر می شوند و علیه یکدیگر موضع گرفته و کارآمدی طرف مقابل را زیر سؤال می برند، بی آن که بخواهند و متوجه باشند، علیه نظام دست به سیاه نمایی زده اند! و بعید نیست این توهم را پدید آورند که مدیران نظام از قدرت و توان تدبیر امور برخوردار نیستند! و...
3- و اما، با توجه به شرایط حساس منطقه که ملت های مسلمان، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان الگوی موفق پیش روی خود دارند و از سوی دیگر، این بیداری به گفته حکیمانه و مستدل حضرت آقا به قلب اروپا و غرب راه یافته و جنبش فراگیر و ضد نظام سرمایه داری وال استریت را آفریده است و نه فقط دوستان که دشمنان تابلودار و کینه توز ایران اسلامی نیز با صراحت به آن اعتراف می کنند و تمامی شواهد و رخدادها- باز هم به قول آقا- از رسیدن دنیا به «پیچ بزرگ تاریخی» حکایت می کند، به آسانی می توان نتیجه گرفت که انتخابات مجلس نهم اگرچه در جغرافیای ایران اسلامی صورت می پذیرد ولی دامنه نفوذ و اثر آن بسیار فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران است. آیا غیر از این است؟! اگر چنین است- که هست- بدیهی است، خدشه در «الگوی» موفق و پیش روی بیداری اسلامی، اصلی ترین نیاز دشمنان بیرونی در شرایط کنونی است بنابراین بدون کمترین تردید باید گفت؛ تفرقه اصولگرایان پروژه دشمن است. و به قول شاعر؛
من در عجبم ز می فروشان کایشان
به ز آنکه فروشند چه خواهند خرید؟!
حسین شریعتمداری
حقیقت حجاب کامل
حجاب کامل و عفیفانه اسلامی با چادر مشکی حقیقتش ازادی ،امنیت ،اسایش، تکاپو و نشاط روح است و کمال و اعتلای شخصیت و حفظ و تداوم محبوبیت را به دنبال دارد.
نمایش کودکانه
زشت ترین نمایش عرضه حقیقت والای زن است به عنوان یک موجود فاقد ارزش معنوی و منزلت آسمانی در پرتو خودنمایی کودکانه.
اخلاق عفیفان
مبادرت به حجاب کامل و اسلامی و پرهیز از رفتارهی ضد ارزشی، بد حجابی، خود ارایی، پوشش و رفتار زننده و ارتباط با جنس مخالف از اخلاق عفیفان است.
نور حیا
حیا نور جان است که جلوه های آن در کردار، گفتار، پوشش و دیده دختران محجّبه و عفیفه نمایان است.
جناب آقای زارعی؛ معیار تشخیص ساکتین و مردودین فتنه که این روزها حضور برخی از آنها در جبهه متحد اصولگرایی مانع وحدت اصولگرایان شده است را در چه می دانید؟
ما بدون اینکه وارد مصداقها شویم بایستی یک بحث کلی را بپذیریم که در هر فتنه ای چه در زمان امیرالمومنین (ع) و در صدر اسلام و چه فتنه هایی که در حال حاضر مسلمانان با آن روبرو هستند، برخی افراد ممکن است در فضای فتنه نتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و عده ای دیگر حق و باطل را تشخیص می دهند امّا پای ایستادن در خیمه حق را ندارند یا با اینکه حق و باطل را می شناسند طرف باطل را انتخاب می کنند و عده ای هم در این بین هستند که حق را می دانند ولی سکوت می کنند و تماشاگرند. این چارچوبها در زیارت عاشورا تعریف شده است یعنی کسانی که با امام (ع) حق را تشخیص دادند و با امام ماندند تا به فیض شهادت نائل شدند در مقابل کسانیکه موضع امام را شناختند ولی نتوانستند که همراهی کنند. کسانیکه ندای کمک امام را شنیدند ولی ساکت شدند اینها همان کسانی هستند که در زیارت عاشورا آمده " لَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتک وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَت بِذلکَ فَرَضِیَت به" اینها ندای امام را شنیدند ولی ساکت شدند. در فتنه 88 هم می توان چنین شبیه سازی را داشته باشیم. زمانیکه مقام معظم رهبری از نخبگان و خواص خواستند که سکوت نکنند و به روشنگری و موضع گیری در این فضای غبار آلود بپردازند تا عده ای دچار گمراهی نشوند ولی اینها ساکت شدند. ما اینها را ساکتین فتنه می دانیم. شاخص هم مشاهدات عینی است. ما معتقدیم کسانیکه در برهه ای آدمهای اصولگرای خوبی بودند ولی در ایام فتنه ساکت شدند حتی موضع دوپهلو گرفتند اگرچه بعدا برخی از آنها خودشان را اصلاح کردند و بعد از حادثه 9 دی یک اصلاحاتی در موضع گیریها و رفتارشان پیش آمد، ولی ما می گوییم این نوع افراد چه بسا در یک موقعیت مشابه بعدی احتمال اینکه دچار مشکل و انحراف شوند، بیش از دیگران است.
با این حساب اختلافات موجود بین جریان های اصولگرایی را مبنایی می دانید یا مصداقی؟
طرح این بحث را در شرایط فعلی صلاح نمی دانم ولی باید به این موضوع فکر کنیم که اگر هدف تشکیل مجلسی انقلابی و درست است ، پس باید تمام سعیمان بر این باشد تا نامزدهایی را انتخاب کنیم که ترکیب مجلس آن تراز نظام جمهوری اسلامی را داشته باشد و الان باید بیشتر به مشترکات بپردازیم.
وحدت اصولگرایان در فاصله زمانی باقی مانده تا انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
وحدت به این شکل که عده ای بنشینند و دیگران خودشان را به آنها نزدیک کنند، شدنی نیست ولی وحدت به این شکل شاید عملی تر باشد که افرادی را که با شاخص های منشور اصولگرایی همخوانی دارند ، به درستی انتخاب نموده و بعنوان نامزد اصولگرایان به مجلس بفرستیم. در این زمینه احتمالا مشترکات بیشتری هم وجود دارد و امکان کار و همکاری بیشتر نیز می باشد و در بدنه جامعه این آمادگی در بسیاری از حوزه ها وجود دارد و در برخی حوزه ها هم اختلافاتی وجود دارد که می توان با تدبیر بیشتر و حرکت عملی دوستان دیگر آنها را کاهش داد.
ما سال گذشته به مناسبت 9 دی افتخار داشتیم که در خصوص فتنه 88 و تحلیل روانشناختی سران فتنه، گفتوگوی تفصیلی با شما داشته باشیم، اما الان میخواهیم در خصوص عملکرد برخی از خواص در جبهه ولایت که انتظار حمایت از ولایت و همراهی با ولایت از آنها میرفت ولی کوتاهی کردند، سکوت کردند و حتی حمایت از فتنه کردند، بپرسیم. چطور برخی نتوانستند این فتنه را ببینند؟
بنده گمان نمیکنم هیچ کس حقیقت این فتنه را مثل مقام معظم رهبری شناخته باشد. ما روزی هزاران بار باید خدا را شکر کنیم که به ما رهبری عنایت فرموده که این فراستهای فوق عادی را دارند و مطالبی را درک میکنند که دیگران باید با گذشت زمانهای طولانی و ظاهر شدن شواهد و دلائل فراوان به زحمت باور کنند ولی ایشان گاهی قبل از وقوعش پیشبینی میکنند و بعد هم قاطعانه برخورد میکنند. اینکه این مسأله در سال 88 فتنه بزرگی بود من هیچ شکی ندارم. هنوز هم اهتمامی که ایشان به این مسأله دارند و خطری که از فتنه احساس میکنند فکر نمیکنم هیچ کس دیگری آن طور احساس کند. الان هم در مقطع فعلی مهمترین خطر برای آینده ما از همین فتنه و سران فتنه است ولی فتنه منحصر به این نیست، خطرات دیگری هم هست که شاید در درازمدت بسیار مهم باشد ولی مهمترین خطر فعلی از همین هاست.
سئوال ما در خصوص رفتار برخی خواص است، خواصی که رهبری در باره عملکرد آنها واژه ساکتین فتنه را بهکار بردند و این واژه را در ادبیات سیاسی کشور وارد کردند و بعد هم فرمودند که نحوه برخورد خواص، موضعگیری بهنگام یا سکوت آنها برای تصمیم گیریها یک شاخص است؛ متأسفانه الان حدود دو سال است که از فتنه 88 گذشته ولی خیلی از همین اصولگرایان در این دو سال تلاش کردند تا فتنه فراموش شود با اینکه رهبری بارها در سخنانشان فتنه را یادآوری کردند که آخرین بارش دو ماه قبل در کرمانشاه بود ولی بعضیها هنوز اکراه دارند واژه فتنه را بهکار ببرند و برخی هم میگویند ما با سکوتمان در حال مدیریت فتنه بودیم !سئوال این است که چرا این افراد این گونه موضع گرفتند؟ چرا حاضر شدند در برابر درخواست رهبری سکوت کنند؟
اینکه دیگران چرا در مقابل این فتنه این طور برخورد نکردند؟ دلیل کلّی آن یکی از این دو چیز است؛ یا فهمشان ضعیفتر از مقام معظم رهبری است، یا نیتشان مثل ایشان نیست. مراتب دارد؛ کسانی هستند که فهمشان واقعا اینطور دوراندیشی، تیزبینی، درون کاوی مسأله را مثل ایشان ندارند، اما کسانی هم هستند که فهمشان قاصر نیست، این امور را میفهمند ولی انگیزههای دیگری دارند که آن انگیزهها کمک میکند به اینکه خیلی موضع شفافی نگیرند و سکوت کنند یا دوپهلو موضع بگیرند. شاید بعضی از کسانی که در مقام رقابت در بعضی پستها هستند، انگیزه پیروزی در انتخابات و به دست آوردن آرای مختلف جامعه حتی آرای آنهایی که با فتنه گران همسو هستند، اینها را وسوسه کند که اینطور موضع بگیرند تا در بزنگاهها از این رفتارها استفاده کنند.
تکلیف مردم با این دسته از خواص چیست؟ آیا اگر امروز مواضع انقلابی داشتند، ما باید رفتار اینها را در دوره فتنه فراموش کنیم؟ باید دوباره به اینها اعتماد کنیم و اینها را خواص قابل مشورت خودمان بدانیم؟ سئوال اصلی این است که اساسا ما باید با اینها وحدت کنیم، چه تکلیفی داریم؟
برخورد با این مسأله وجوه مختلفی دارد. در حد اینکه کسی اعتراف کرد که من پشیمان شدم ما باید از او بپذیریم و این را حمل بر صحت کنیم و بگوییم انشاءالله پشیمان شده؛ اما مسأله این است که حالا که پشیمان شد و توبه کرد، توبهاش هم قبول شد، معنایش این است که ما او را مثل آن کسی که بصیرت داشت و فتنه را شناخت و فریاد زد و به کمک رهبری آمد، حساب کنیم و آن اعتمادی که به او داشتیم، به این فرد هم داشته باشیم، یا نه؟ این را گاهی در عرایضم عرض کردهام که اگر ما یک امام جماعت عادلی داشتیم و مدتها پشت سرش نماز خواندیم، بعد فاسق شد، بعد از فسقش توبه کرد، قبول میکنیم توبه کرده و دیگر هم ما غیبتش را جایز نمیدانیم اما معنایش این نیست که به او اعتماد کنیم و کارهایمان را مجددا به دست او دهیم. پس نمیتوانیم همان جایگاه قبل را به او بدهیم تا مطمئن شویم که واقعا همه چیزش تغییر کرده. هر وقت تشخیص دادیم و واقعا ثابت شد که تصمیم دارد جبران کند، آن وقت البته این شخص میشود یک فرد صالحی که میتوان به او اعتماد کرد و الّا تا این ثابت نشده به صرف توبه کردن یا اظهار پشیمانی، معنیاش این نیست که ما بتوانیم در پستهای حساس به او اعتماد کنیم و اختیارمان را به دست او دهیم و به او رأی دهیم.
شاید همانطور که فرمودید یکی از دلایل تغییر مواضع این افراد و موضع گیریهای دو پهلوی این افراد در مقاطع مختلف همین مسائل سیاسی و به دست آوردن نتایج انتخابات باشد، حالا مردمی که 9 دی را آفریدند و در تمام شهرها حضور خیابانی داشتند و برای مقابله با فتنه خون دل خوردند، میبینند که همین خواص ساکت و همسو با فتنه پشت تابلوی وحدت قرار گرفته اند تا کسی مواضع آنها را یادآوری نکند. البته برخی از بزرگان با رویکرد خیرخواهانه و مصلحت جویانه، بحث وحدت را مطرح میکنند ولی بعضیها آن نیت مصلحت جویانه را ندارند بلکه به این اعتبار پشت این تابلوی وحدت ایستاده اند تا به نوعی فراموش شوند و عملکردشان یادآوری نشود، اینها در ظاهر هم ادعا میکنند که طرح آن مباحث برخلاف وحدت است، خب الان این موضوع به عنوان یک شبهه عمومی برای متدینین و مردمی که 9 دی را خلق کردند، بهوجود آمده که ما باید با این افراد وحدت کنیم یا نه؟
مسأله وحدت و استفاده کردن از شعار وحدت در مواقع مختلف یک بحث گستردهای دارد و مجال بیشتری میخواهد که اطراف آن سنجیده شود؛ گاهی کسانی از شعار وحدت استفاده میکنند، معنایش این است که هرچه من میگویم، همه قبول کنید تا وحدت ایجاد شود. این نوع وحدت میشود عین دیکتاتوری. چون اگر این کاری که میگویم قبول نکنید، من کنار میروم، دیگر وحدت نمیشود، شما تابع من شوید تا وحدت شود. گاهی وحدت را کسانی مطرح میکنند که شکست خورده اند و از چشم مردم افتاده اند، مردم به آنها اعتماد و اصلا توجهی ندارند. اینها برای اینکه بیایند خودشان را مطرح کنند، با شعار وحدت میآیند، برای اینکه در جامعه اصلا جای پایی پیدا کنند، بتوانند حرفی بزنند. گاهی طرح شعار وحدت از طرف منافقین است تا بتوانند در صفوف مؤمنین رخنه کنند و عامل نفوذی شوند و البته گاهی، وحدت روی اغراض صحیحی است و منظور وحدت با کسانی است که دلائل عقلی و شرعی ایجاب میکند که ما با آنها وحدت و هماهنگی داشته باشیم، این شکل از وحدت هم عقلی است و هم شرعی. خب آنهایی که فراست دارند، باید ببینند مدافعان شعار وحدت چه کسانی هستند و با چه انگیزهای این موضوع را مطرح میکنند، چون شاید انگیزه همه آنها یکی نباشد. این یک مسأله مهمی است و البته مسأله طولانی است و به این آسانی در چند کلمه همه جوانب آن را نمیتوان بررسی کرد.
حاج آقا الان متاسفانه برخی تلاش میکنند تا القا کنند که مرزبندی بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان وجود دارد. اتفاقا در رسانههای همین جریان ساکتین در فتنه هم تلاش میشود تا اینگونه القا شود که هر کس به جبهه وحدت با ما نپیوندند، در حال مرزبندی با اصولگرایان است؟
من این تعبیر مرزبندی بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان را اصلا نمیپسندم. تا آنجایی که بنده اطلاع دارم و اعضای جبهه پایداری را میشناسم، اینها از اول به عنوان دایرهای در درون جبهه اصولگرا متولد شدند و هیچ وقت خودشان را از جبهه اصولگرا جدا نمیدانند. تعبیری هم که بنده در روز اعلام موجودیت این جبهه بیان کردم و همه جا پخش شد این بود که: «ما دوایر متحدالمرکزیم» در درون یک دایره بزرگ دایره کوچکتری رسم میشود. کسانی افکارشان به هم نزدیکتر است، سلیقهشان به هم نزدیکتر است و این معنایش این است که خارج از دایره بزرگ اصولگرایان نیستند؛ بنابراین مرزبندیای وجود ندارد. بله اگر مرزبندی به این معنا باشد که این دایره کوچکتر، ویژگیهایی دارد و حساسیتش نسبت به بعضی از خطرها بیشتر است، این درست است.
خیلیها نظر حضرتعالی برایشان مهم است. خب برخی از نزدیکان و شاگردان شما در این جبهه هستند، تعریف شما از این دایره که فرمودید چه چیزهایی است؟ ویژگی اعضای جبهه پایداری را حضرتعالی در چه چیزی میبینید؟
آن اندازهای که بنده احساس کردم، ویژگی اینها در حقیقت این است که نگران هستند افراد نفوذیای در جبهه اصولگرایان وارد شوند و از موقعیت نام اصولگرایان و از سوابق درخشانی که داشته اند و از شخصیتهای ارزشمندی که در بین آنها وجود دارند، سوء استفاده کنند و خودشان را مجددا به مکان مهمی چون مجلس برسانند، در حالی که آن اعتقاد لازم را به موضوع حساسی مانند ولایت ندارند که نمونهاش در فتنه 88 دیده شد. کسانی بودند که در فتنه شریک بودند، حمایت کردند، حالا یا با مواضع دوپهلوی شان یا با سکوتشان و در این باره سوابقی دارند، درک من از اعضای جبهه پایداری این است که اینها نگرانند که چنین چیزی شود و یک عده هم برای حفظ وحدت، آنها را بپذیرند و بعد در لیست هم وارد شوند و مردم عادی هم به عنوان اینکه این لیست اصولگرایان است به اینها اعتماد کنند. نگران این هستند که اگر چنین چیزی شد ما جواب خدا را چه بدهیم. به چه دلیل بگوییم این کسانی را که یا اطمینان داریم یا ظن این را داریم که اینها در فتنه سهیم بودند، ما چطور به اینها مجال بدهیم که بیایند سرنوشت مردم را تعیین کنند؟! نگران این هستند، برای همین آمدند یک مثلثی را تعریف کردند: «اول اطاعت مطلقه از رهبری، دوم مبارزه با فتنه جویان، سوم مبارزه با خط انحرافی که در کنار دولت تشکیل شده. » و این چیز خوبی است که باید در این مقطع شکل میگرفت.
اتفاقا برخی از این افراد روی همین ضلع اول مثلثی که شما نام بردید، دست میگذارند و میگویند مگر شما نمیخواهید مطیع رهبری باشید، وحدت و حضور در ترکیبی که ما تعیین کرده ایم، امر رهبری است.
ما هم همین را میگوییم که نظر رهبری برای ما مهم است. بنابراین اگر جایی اختلافی باشد باید به بیانات صریح ایشان استناد کنیم حتی به عنوان سربازان ایشان باید سعی کنیم نظر مقام معظم رهبری را به دست بیاوریم. بله قطعا رهبری در خصوص انتخابات فرمایشاتی خواهند داشت که ان شاءالله برای همه روشنگر و سرنوشت ساز خواهد بود.
همه ما شما را از یاران نزدیک و مورد اعتماد رهبر معظم انقلاب میدانیم و نظر حضرتعالی برای بسیاری از خواص جامعه میتواند یک شاخص باشد، آیا حضرتعالی قرینهای یا اشارهای از طرف رهبری برای تنازل از پافشاری و پایداری بر این اصول و الزاما یکی کردن سلیقهها در جریان اصولگرایی دارید؟
من به حضرت آقا چیزی نسبت نمیدهم و هیچ وقت مایل نیستم از جیب ایشان برای تشخیص خودم سوء استفاده کنم. ولی اعتقاد شخصی خودم این است و دوستانی هم که در جبهه پایداری هستند و من آنها را میشناسم، صریحاً گفته اند که آقا هرچه بفرمایند ما اطاعت میکنیم؛ اگر گفتند جبهه پایداری فردا منحل شود، ما بلافاصله آن را منحل میکنیم، اگر تشخیص ایشان یکی شدن جریانها بود، ما هم همان را اطاعت میکنیم؛ چون هم ایشان حاکم شرع و نائب امام زمان(عج) است و اطاعتش واجب است، و هم تجربه نشان داده است که تشخیص ایشان از همه صائبتر است. به این دلیل، ما هم اگر چیزی از ناحیه ایشان بفهمیم، هیچ وقت مخالفت نخواهیم کرد. اما اینکه ما بگوییم تا الان هر کاری کرده ایم، ایشان مشخصا فرموده اند، چنین ادعایی را نمیکنیم ولی این ادعا را داریم که بر اساس تشخیص خودمان در جهت اهداف و منویات ایشان حرکت میکنیم.
بسمه تعالی
گزارش ششروز اشغال سفارتایران در لندن و شهادت دو دیپلمات
از مدت ها قبل احتمال هرگونه حادثه ناجوانمردانه و انتقامی علیه نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در لندن و کاردار سفارت روز به روز بیشتر می شد. تا حد امکان، جوانب احتیاط را رعایت کرده و اقدامات لازم در جهت امنیت نه تنها سفارت جمهوری اسلامی ایران بلکه کلیه سازمان های ایرانی نیز از قبیل دفتر هما و بانکها و غیره معمول شده بود. از آنجایی که حمل هرگونه سلاح توسط کارمندان سفارت و همین گماردن نگهبان مسلح از طرف کاردار سفارت جهت امنیت و حراست بیشتر مطابق مقررات انگلیس ممنوع بوده و در درخواست های نمایندگی از مقامات محلی در این رابطه همواره پاسخ منفی بوده است. در چند ماه گذشته به کرات موضوع امنیت هر چه بیشتر سفارت و شعب وابسته با مقامات وزارت امور خارجه و همچنین پلیس ویژه سیاسی مطرح و گوشزد شده است که البته جز گماردن یک نفر پلیس که به طور دائم در مقابل در ورودی سفارت نگهبانی می دهد، اقدام خاصی به ویژه برای امنیت کارمندان و کاردار سفارت معمول نشده است.
البته ناگفته نماند در مورد غالب سفارتخانه ها شیوه حمایت دولت و پلیس انگلیس همین گونه است. پس از دریافت تلگراف مجدد وزارت متبوع مبنی بر دقت بیشتر در امر امنیت نمایندگی ضمن ملاقات با رئیس پلیس سیاسی در روز 25 آوریل تقاضای دیگری به صورت کتبی و توسط یکی از کارمندان مستقیماً تحویل مقامات مربوطه شد که خوشبختانه پاسخ نامه مذکور که در تاریخ 29 آوریل ارسال گردیده و در آن قول هوشیاری و حمایت بیشتری از سفارت و کارمندان آن داده شده است، به ضمیمه تقدیم می شود.
روز چهارشنبه 30 آوریل مطابق معمول یک نفر پلیس مسلح مقابل در ایستاده و مسئول نگهبانی و اطلاعات مسافران نیز مشغول انجام وظیفه بود. اینجانب نیز مطابق معمول در محل کارخود مشغول بودم. حدود ساعت 11:30 صدای شلیک گلوله از طبقه هم کف را شنیده و گویا تلاش اینجانب جهت اطلاع بیشتر پلیس و گریز از واقعه مؤثر واقع نشده و تروریست ها در مقابل اتاق اینجانب حاضر می شوند. البته هنوز کاملاً خود نمی دانم که چه اتفاقی در اتاق اینجانب رخ داده که حداقل تا آخر شب روز چهارشنبه که تا با مقام وزیر خارجه صحبت تلفنی کردم، بیهوش بودم.
تروریست ها که پس از پیاده شدن از اتومبیل مترصد شده و به مقابل سفارت می آیند. وقتی که یکی از مراجعین سفارت در حال خارج شدن بوده است، به محض خروج و بازشدن در یکی از تروریست ها از فرصت استفاده کرده و از بسته شدن مجدد در جلوگیری کرده و اولین گلوله را شلیک می کند که با شلیک شیشه در ورودی و پاشیدن آن بر روی پلیس و شلیک گلوله ای دیگر، مسئول اطلاعات را به تسلیم واداشته و وارد ساختمان می شوند.
تعداد تروریست ها به مشاهده شخصی شش نفر بوده که زبان اصلی آنها عربی بوده و غالباً به فارسی نیز به راحتی صحبت می کردند. اگر چه دو نفر از آنها به سختی می توانستند به فارسی صحبت کنند. رهبر گروه دارای یک مسلسل یوزی، یک کلت کمری، معاون و مشاور رهبر گروه دارای یک مسلسل یوزی و سه نفر دیگر دارای یک کلت هفت تیر و دو نفرشان مسلح به نارنجک دستی و یک نفر نیز دارای رولور (شش تیر) و یک نارنجک دستی.
خواسته اصلی گروه، آزادی 91 نفر از زندانیان اعضای "سازمان سیاسی خلق عرب در عربستان" (خوزستان) بود که البته پس از تبلیغات انجام شده، خواسته بعدی و نهایی ایشان مذاکره با سفرای عرب (الجزایر- اردن- عراق) بیشتر برای آزادی بی قید و شرط خودشان با همراه بردن گروگان ها به کشور دیگر (که یقیناً عراق) بود.
روز پنجشنبه به گروه پیشنهاد کردم که می توانند مرا تا لحظه آخر همراه داشته، در لندن یا در هر کجای دیگر بکشند و کلیه گروگان ها را که برایشان و به قول خودشان علی السویه بوده است، آزاد کنند که جز شلیک یک گلوله به سقف (به طرف اینجانب) پاسخی شنیده نشد. همانطوری که اشاره شد، از روز سوم گروگانگیری اهم فعالیت و امید گروه ، رهایی خودشان از معرکه بود که دولت و پلیس انگلیس به این امر تمایل نشان نمی داد و نداد و مذاکره با سفرای عرب نیز که گویا در این رابطه برقرار می شد، عملی نشد.
هیچ کدام از گروگان ها خواسته اول گروه را منطقی ندانسته و تسلیم آن نشدند. یأس گروه از برآورده نشدن خواسته های خود موجب شد که به ما (گروگان ها) فشار آورند که خود کاری برای خودمان بکنیم و ما در این رابطه، سه اطلاعیه به فارسی و انگلیسی که در دست پلیس اسکاتلندیار موجود است، صادر کردیم. در هر سه مورد، قبل از عنوان کردن هر مطلبی نوشته شد که برای این که امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا (البته به کلمه امریکا حساسیت نشان داده و خواستند حذف کنیم که در دو بیانیه اولی حذف و در بیانیه سومی قید شد) از وضعیت ما گروگانها برای بیشتر مقاصد شوم خود بهره برداری و تبلیغات کند، چند نکته را یادآور شدیم که ما جاسوس نبوده و خیانتی را مرتکب نشده ایم و گروه تا این لحظه با ما رفتار خوبی داشته و خواسته آنها قابل رسیدگی است.
البته قبلاً ضمن صحبت و بحث با گروه متذکر شده بودیم که در جریان انقلاب تعداد زیادی از افراد سلاح به دست آوردند و در مواردی، چند برابر بیشتر مقاصد خود اقدام به گروگان گیری از استاندار و شهردار و وزیر و نماینده و غیره کردند که بالطبع شورای انقلاب و دولت هرگز نمی توانست در برابر این گونه رفتار تسلیم شده و پاسخ مثبت بدهد. لذا برای آنها، اینجانب روشن کردم که امکان تسلیم دولت جمهوری اسلامی در مقابل خواست آنها با این روش مسلحانه و گروگان ها وجود ندارد. در واقع، آب پاکی روی دستشان ریخته شده و خود گروه نیز کم و بیش به واقعیت امر مذکور واقف شده بودند (و یا بودند). لذا همانطوری که رهبر رفت، پس از تبلیغات انجام شده آنچه مراد گروه بود، رهایی از مهلکه ای بود که خود به وجود آورده بودند. تا ظهر شنبه، گروه ممانعتی از برقراری نماز جماعت ما نمی کردند اما پس از برگزاری نماز جماعت روز شنبه و منقلب شدن حتی دو نفر از تروریست ها و تقویت روحیه گروگان ها، رهبر گروه برگزاری نماز جماعت را ممنوع اعلام کرد.
تا روز شنبه، گفت وگو های بسیاری انجام گرفته بود و گروه مسلح آرمان ها و تبلیغات خود را برای ما بیان داشته بودند؛ سخن از عربستان (خوزستان) و آزادی و خودمختاری خلق عرب و... و نارضایتی از مسئولان امور به ویژه استاندار قبلی و تنی چند از روحانیون و غیره.
روز شنبه عصر پس از اجازه گروه و اسکورت گروه که اینجانب به دستشویی رفته، مشاهده کردم که گروه شعارهای فراوانی به دیوارهای سفارت نوشته اند، شعارها علیه مقامات مملکتی و برخی از روحانیون آغاز شده بود که در دو مورد شعار علیه رهبر انقلاب امام خمینی مشاهده کردم. با مشاهده این صحنه به عنوان نماینده ملت ایران در لندن و در خانه ملت مسلمان و قهرمان ایران سخت منقلب شده و اولین اعتراض را به سه نفر از اعضای گروه در مقابل دستشویی و راهرو و در ورودی اتاق محبسه گروگان ها اعلام کردم که کار ناشایستی کرده و توهین به رهبر امت مسلمان جهان کرده اند که با ادعای گاه به گاه مسلمانی خود تناقض دارد.
سه نفر مذکور اعتراض را پذیرفته و گفتند که اشتباه شده و قرار شد که از رهبر گروه سؤال شود. به اتاق وارد شده و موضوع را مطرح کردم و به همراهان اعلام کردم که اگر در مقابل استناد و توهین گروه به فلان استاندار و فلان حاکم شرع سکوت کردیم، در مقابل توهین به رهبر انقلاب در خانه ملت ایران سکوت را سزاوار نمی دانم و لذا برخاسته و رهبر گروه را خواستم که اعتراض خود را اعلان کنم. در این هنگام شهید لواسانی با صدای بلند به حمایت از نظر اینجانب برخاست و ضمن محکوم کردن عمل گروه، آنان را دشمنان امت اسلام نامید که بالطبع موجب برانگیخته شدن رهبر به ویژه معاون و مشاور نامبرده (فیض) و حمله آنها بامسلسل به اتاق شد که با میانجیگری تنی چند از گروگان ها به ویژه انگلیسی ها و شخص عرب زبان سوری (مصطفی) موضوع خاتمه یافت و مجدداً سکوت همه جا را فرا گرفت.
در این هنگام فیض وارد شده و روی دیوار اتاق مقابل شعار توهین آمیزی علیه امام می نویسد که فقط شهید لواسانی و بنده به هم نگاه کرده و تبسم می کنیم که گروه دانست که ما از نظر ایدئولوژیکی تسلیم نشده ایم و نخواهیم شد و بنده به گروگان های همراه اعلام کردم که این نوشته اخیر شعار پیروزی ما و نابودی دشمن است.
از این لحظه تا بعد از ظهر دوشنبه جز سکوت و وحشت چیزی مطرح نبود و گروه دو ساعت ضرب الاجل گذاشته و منتظر فرجی از بیرون (از وزارت خارجه و پلیس و خلاصه رهایی خود) بود. بعد از ظهر دوشنبه پس از گذشت ضرب الاجل، برادر لواسانی را به پائین احضار کردند. برادر لواسانی که تا حدی عربی می دانست، هنگام ترک اتاق گفت که گروه قصد تهدید دارد نه کشتن و لذا پس از چند دقیقه صدای شلیک سه تیر از طبقه اول به گوش رسید که تقریباً اکثراً اعتقاد داشتند، به هوا شلیک شده است.
رهبر گروه به اتاق آمد و گفت تا 45 دقیقه دیگر اگر پاسخی از دولت انگلیس مبنی بر آمادگی و زمان مذاکره با شورای عرب تعیین نشود، نفر دوم را خواهیم کشت. در این موقع یکی از انگلیسی ها گفت اگر واقعاً کشتید، هدف تان را که برای خودتان مقدس است، خراب کردید که رهبر گروه گفت بله که کشتیم و رادیو اعلان خواهد کرد. سپس به یکی از گروگان ها به نام ریس که از کارکنان بود، گفت بیا پائین و به پلیس و خبرنگار بی.بی.سی بگو که ما یکی را کشتیم و نفر بعدی را تا 45 دقیقه دیگر اگر پاسخ نگویند، خواهیم کشت. او نیز پائین رفت و اعلام کرد. اما اخبار که شروع شد، مطلبی در مورد کشته شدن یک نفر بیرون انتقال داده شدیم که البته بنده را با صورت خون آلود و با یک پا کشان کشان و به صورت پرتاب کنان به بیرون انداختند. شهید صمدزاده تصور می کنم همزمان با اصابت اولین تیر به من مورد اصابت گلوله دشمن (تروریست ها) قرار گرفته بود که احتمالاً به خاطر خون ریزی و ضعف نامبرده و نرساندن به موقع به بیمارستان به شهادت رسید که در نتیجه، در واقعه سفارت دو نفر شهید شدند (لواسانی و صمدزاده) و دو نفر مجروح احمد دادگر و اینجانب که به بیمارستان انتقال داده شده بودیم.
آنچه که برای اینجانب مسلم شده بود، گروه بعثی بوده و به حمایت دولت عراق با همکاری سفیر عراق در لندن طرح توطئه و اقدام به گروگان گرفتن اعضای سفارت کرده بود. بعثی بودن تروریست ها از اوان شروع گروگان گیری مشخص شده بود. روز سوم (جمعه) یکی از اعضای گروه خطاب به من گفت خوب مصاحبه کرده و در تلویزیون صحبت می کنی، در پاسخ اینجانب کی و کجا و چه موضوعی (و با توجه به این که نامبرده اصولاً انگلیسی بلد نبوده) نامبرده اشاره کرد وقتی که گفتی دست امپریالیستی امریکاست که از آستین صدام حسین بیرون می آید و در مقابل سؤالات بعدی اینجانب این که در کجا مشاهده نموده است چیزی نگفت و احتمالاً نوار مصاحبه را در جایی برایش نشان داده بودند. همچنین در بحثی که رهبر گروه می کرد و انتقاد از حکومت ایران و کشتار و زندانی نمودن خلق بی گناه کرد و عرب و غیره سؤال شد که جرم 61 نفر زندانی شما چیست، پاسخ داد بی گناه هستند و جرمشان وطن پرستی است و خواستن آزادی و خود مختاری عربستان (خوزستان) و در مقابل سؤال بعدی اینجانب حداقل اتهام و برچسبی که دولت به آنها زده است چه بوده است که پاسخ گفت برچسب بعثی که دیگر تقریباً بطور کامل برای بنده بویژه با تأکیدی که بر حضور سفیر عراق داشته مشخص شد که گروه از عمال کم بهای بعث آن رژیم سرسپرده و عامل امریکا است.
در هر حال موضوع ولواینکه دولت انگلیس اگر اتفاق خونینی رخ نمی داد، بی تمایل نبود که ادامه یابد، اگر چه گروه نجات می توانستند لااقل دو نفر دیگر از تروریست ها را زنده دستگیر کنند.
گفتنی است روز 26 مردادماه سال 1368 آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از تنفیذ حکم ریاست جمهوری خود از سوی رهبر معظم انقلاب طی سخنانی گفته بود «اگر من در اینجا قسم خوردم که وقف می شوم دیگر مشکل است به مسائل شخصی بپردازم، غیر از در حد چیزی که توانم برای ایفاء مسئولیت باشد و اگر بخواهم برای شخص خودم ملاحظات فامیلی، دوستی، چیزهایی که در انسان موثر است مسائل کشور را تحت تاثیر این ها قرار بدهم، من دیگر وقف مردم نیستم، آن وقت، وقف خودم می شوم».