بسمه تعالی
.
رهبر انقلاب اسلامی قبل از ترک بیمارستان، در مصاحبه با خبرنگار واحد مرکزی خبر، ضمن ابراز رضایت از عمل جراحی و دوره درمانی پس از آن گفتند: اکنون با سلامت کامل جسمی و نشاط روحی در حال بازگشت به منزل هستم اما از حجم عظیم محبتها و ملاطفتهایی که در این چند روز نسبت به این حقیر انجام شد، احساس شرمندگی و سنگینی بر دوش خود میکنم.
تشکر فراوان رهبر انقلاب از محبتهای اقشار مختلف مردم، شخصیتها و مسئولان
به گزارش رجانیوز، ایشان با اظهار قدردانی و تشکر فراوان از محبتهای فراوان قشرهای مختلف مردم، مراجع و علمای محترم، شخصیتها، مدیران برجسته کشور، سیاسیون، هنرمندان و ورزشکاران افزودند: علاوه بر اظهار محبت مردم کشورمان، ملتهای دیگر نیز اظهار لطف فراوانی کردند که بار دیگر نشان دهنده تاکید همیشگی بنده مبنی بر اینکه ملت ایران، در میان ملتهای دیگر دارای عمق راهبردی است.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: هیچ نظام و کشوری را سراغ نداریم که خارج از مرزهای خود دارای چنین ریشهها و پیوندهای عاطفی، اعتقادی و ایمانی با ملتهای دیگر باشد.
حضرت آیت الله خامنهای همچنین با تشکر فراوان از کادر پزشکی و درمانی و پرستاران بیمارستان محل بستری خود، خاطرنشان کردند: انسان هنگامی که علم و دانش بالا و تواناییها و تبحر پزشکان و کادر درمانی و پرستاران کشور را مشاهده میکند، به وجود چنین ثروت عظیم انسانی در بخش سلامت و بهداشت که یکی از اساسیترین و حیاتیترین بخشهای زندگی مردم و جامعه است، به خود میبالد و افتخار میکند.
ایشان در بخش دیگری از این مصاحبه، نکته دیگری را نیز مطرح کردند و گفتند: من در این چند روزی که در بیمارستان بستری بودم، یک تفریح داشتم که عبارت بود از شنیدن صحبتهای مقامات آمریکایی در زمینهی مبارزه! با داعش، که واقعاً مایهی تفریح بود.
اظهارات مقامات امریکایی در خصوص مبارزه با داعش پوچ و جهتدار است
رهبر انقلاب اسلامی، اظهارات مقامات آمریکایی در خصوص مبارزه با داعش را پوچ، توخالی و جهتدار خواندند و با اشاره به سخنان وزیر امور خارجه و سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا که صراحتاً اعلام کردند از ایران برای مبارزه با داعش دعوت نخواهند کرد، افزودند: اینکه آمریکا از ایران برای حضور در یک کار خلاف و غلط دسته جمعی مایوس میشود، مایهی افتخار ما است و افتخاری بالاتر از این، برای خود نمیدانیم.
حضرت آیت الله خامنهای، سپس به منظور نشان دادن دروغگویی آمریکاییها برای مبارزه با داعش، جزئیاتی را از پشت پرده این ماجرا بیان کردند.
ایشان گفتند: در همان روزهای سخت حمله داعش به عراق، سفیر آمریکا در عراق طی درخواستی از سفیر ما در عراق میخواهد که ایران و آمریکا جلسهای برای مذاکره و هماهنگی در خصوص داعش داشته باشند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: سفیر ما در عراق، این موضوع را به داخل کشور منعکس کرد که برخی مسئولان هم با این جلسه مخالفتی نداشتند اما من مخالفت کردم و گفتم، در این قضیه ما با آمریکاییها همراهی نمیکنیم زیرا آنها نیت و دست آلودهای دارند و چگونه امکان دارد که در چنین شرایطی ما با آمریکاییها همکاری کنیم.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به سخنان چند روز پیش وزیر امور خارجه آمریکا و اعلام این موضوع که ما از ایران برای ائتلاف بر ضد داعش دعوت نمیکنیم، خاطرنشان کردند: همین وزیر امور خارجه آمریکا، شخصاً به آقای دکتر ظریف درخواست داده بود که بیایید در قضیه داعش با ما همکاری کنید اما دکتر ظریف درخواست او را رد کرده بود.
ایشان افزودند: حتی معاون وزیر امور خارجه آمریکا هم که یک زن است و همه او را میشناسند، در مذاکرات با آقای عراقچی، بار دیگر این درخواست را تکرار کرد اما آقای عراقچی نیز درخواست وی را رد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مخالفت صریح جمهوری اسلامی ایران برای همکاری با آمریکا در خصوص مبارزه با داعش، گفتند: اکنون آنها به دروغ میگویند که ما ایران را در ائتلاف شرکت نخواهیم داد در حالی که ایران از ابتدا مخالفت خود را با حضور در چنین ائتلافی اعلام کرده بود.
حضرت آیت الله خامنهای تاکید کردند: آمریکاییها قبلاً نیز با سر و صدای فراوان و با حضور چندین کشور، یک ائتلاف بر ضد سوریه تشکیل دادند اما هیچ غلطی نتوانستند بکنند و در مورد عراق نیز وضعیت به همینگونه خواهد بود.
کمر داعش را ارتش و نیروهای مردمی عراق شکستند نه امریکا
ایشان با تاکید بر اینکه آمریکاییها قصد اقدام جدی بر ضد داعش ندارند، افزودند: خود آمریکاییها و حتی خود داعشیها به خوبی میدانند حرکتی که در عراق، کمر داعش را شکست، اقدام آمریکا نبود، بلکه اقدام نیروهای مردمی و ارتش عراق بود که مبارزه با داعش را به خوبی فرا گرفته بودند و ضربات جدی به آن وارد کردند.
امریکا بدنبال بهانه برای بمباران نقاط مختلف عراق و سوریه است
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه ضربات نیروهای مردمی و ارتش عراق به داعش ادامه خواهد داشت، خاطرنشان کردند: واقعیت آن است که آمریکاییها به دنبال بهانهای هستند تا همان کاری را که در پاکستان انجام میدهند و با وجود دولت مستقر و ارتش قوی، بدون اجازه وارد خاک این کشور میشوند و نقاط مختلف را بمباران میکنند در عراق و سوریه انجام دهند.
ایشان تاکید کردند: آمریکاییها بدانند که اگر چنین کاری را انجام دهند، همان مشکلاتی که در ده سال گذشته بر سر راهشان در عراق به وجود آمد، بار دیگر به وجود خواهد آمد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان مصاحبه خود گفتند: به هر حال در این چند روز، صحبتهای مقامات آمریکایی یک تفریح بر روی تخت بیمارستان بود.
حضرت آیت الله خامنهای امروز پیش از ترک بیمارستان با حضور در جمع کادر درمانی و پرستاران از نزدیک از آنان تشکر کردند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین پیش از ترک بیمارستان، از آیت الله مهدویکنی رییس مجلس خبرگان نیز عیادت کردند.
تظاهرات میلیونی انقلابیون یمن هزینههای زیادی را تا این مرحله بر دولت صنعا وارد ساخته است. هر روز که از شروع موج جدید تظاهرات الحوثیها و دیگر گروههای داخلی یمن میگذرد حقانیت این انقلاب بیشتر مشخص میشود، پیوستن نظامیان و رؤسای قبایل در روزهای گذشته به انقلابیون شاهدی بر این مدعاست.
در همین ارتباط رسانههای داخلی یمن نیز خبر پیوستن شمار زیادی از اعضای ارتش یمن به انقلابیون را در روزهای گذشته اعلام کردند. در همین رابطه دیروز خبرگزاری ایرنا به نقل از پایگاه خبری «یمنات» از پیوستن یک لشکر از ارتش یمن به انقلابیون خبر داد. براساس این گزارش یک لشکر ارتش یمن مستقر در کوه حضرت شعیب در غرب صنعا حمایت کامل خود را از معترضان یمنی اعلام کرد. این لشکر در بیانیهای اعلام کرد که «هرگز به فاسدان سواری نخواهد داد» و در مقابل خواستههای به حق و عادلانه ملت نخواهد ایستاد. نیروهای این لشکر همچنین آمادگی خود را برای دفاع از تحصنکنندگان در صورتی که مورد حمله یا هرگونه تهاجمی قرار گیرند، اعلام کرده است. پایگاه خبری انصارالله بهعنوان پایگاه رسمی الحوثیها نیز در خبری فوری پیوستن یک لشکر به انقلابیون را تایید کرد. فعالان انقلاب یمن نیز در شبکههای اجتماعی این موضوع را تایید کردهاند.
پیوستن نظامیان به ویژه یک لشکر به انقلابیون نگرانیهای زیادی را در مورد آینده ارتش و میزان وفاداریاش به دولت در بین مقامات یمنی ایجاد کرده است. در این رابطه رئیسجمهور یمن با صراحت درباره وجود شکاف در نیروهای امنیتی و ارتش کشورش به ویژه صنعا ابراز نگرانی کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، عبدربه منصورهادی دیروز در دیدار با برخی مقامات مسئول یمن از وجود شکاف در داخل ارتش و نیروهای امنیتی خبر داد.
رئیس جمهور یمن در این دیدار بدون اشاره به تاکید جنبش انصارالله و انقلابیون بر مسالمتآمیز بودن خیزش مجددشان گفت: نگرانیهای جدی درباره اوضاع داخلی یمن در صورتی که جنگی روی دهد، وجود دارد. پایگاه خبری «یمن استریت» تاکید کرد که منصورهادی به صراحت اعتراف کرد که نیروهای ارتش و امنیتی یمن به ویژه در صنعا دچار شکاف هستند و نگرانیهایی جدی در این باره وجود دارد.
از سوی دیگر خبر میرسد مذاکرات نماینده سازمان ملل با نمایندگان دولت یمن و الحوثیها آغاز شده است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، جمال بنعمر، فرستاده ویژه سازمان ملل به یمن در بیانیهای اعلام کرد که دولت یمن و گروه الحوثی با هدف رسیدن به توافقی سیاسی در خصوص مسائل و مشکلات مختلف بحث و گفتوگو کردند.
وی ضمن اشاره به مهم بودن مرحله کنونی در یمن گفت: من به امکان همکاری به صورت جدی و توافق برای سرعت بخشیدن به ایجاد راهکاری مسالمتآمیز در یمن اطمینان دارم.
از سوی دیگر راجح بادی، سخنگوی دولت یمن اعلام کرده که مذاکرات با الحوثیها شاهد پیشرفت بوده اما الحوثیها همچنان بر سر برخی مسائل اختلاف دارند.
محمد بخیتی عضو دفتر سیاسی گروه الحوثی نیز اعلام کرد که پیشرفت قابل توجهی در مذاکرات حاصل شده است اما همچنان برخی مسائل باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرند.
در کنار مذاکرات الحوثیها و دولت، ارتش یمن همچنان به مواضع الحوثیها در استان الجوف حمله میکند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران دیروز درگیریهایی در دو منطقه الغیل و الساقیه در استان الجوف میان ارتش و کمیتههای مردمی از یکسو و گروههای مسلح الحوثی از سوی دیگر به وجود آمد.
از میزان کشتهها و مجروحین احتمالی درگیریها خبری منتشر نشده است.
یمن حدود سه هفته است که به صحنه اعتراضهای گسترده انقلابیون به رهبری الحوثیها تبدیل شده است. انقلابیون تاکنون به اهداف زیادی از انقلابشان دست یافتهاند اما تاکید میکنند تا رسیدن به «همه» خواستهها، به اعتراضها ادامه میدهند.
همزمان با مراسم تشییع جنازه شهدای انقلاب یمن در صنعا، میلیونها نفر در استانهای دیگر این کشور تظاهرات برپا کردند.
انقلابیون یمنی با تجمع میلیونی خود در صنعا مراسم تشییع باشکوهی برای شهدای روزهای گذشته برگزار کردند. در واقع نتیجه کشتار مردم یمن به وسیله ارتش این کشور چیزی جز تظاهرات میلیونی مردم در مراسم تشییع جنازه روز جمعه نبود و این امر انقلاب را وارد فاز جدیدی کرد. استمرار تظاهرات میلیونی مردم نشاندهنده پابرجا بودن انقلاب است. همانطور که در استانهای دیگر نیز مردم به خیابانها آمدند. در استانهای تعز و صعده نیز الحوثیها با برگزاری تظاهرات گسترده بر سرنگونی دولت یمن و محقق شدن خواستههای خود تاکید کردند.
تظاهرکنندگان در استانهای المکلا و مراب نیز خواستار گرفتن انتقام خون شهدای اعتراضات خود علیه دولت فاسد یمن شدند.
در همین حال ارتش و نیروهای امنیتی یمن همچنان به مواضع الحوثیها در استانهای عمران و الجوف حمله میکنند. به گزارش خبرگزاری فارس تداوم حملات ارتش یمن علیه مواضع الحوثیها در استان الجوف طی روزهای پنجشنبه و جمعه به کشته شدن بیش از 100 نفر از اعضای الحوثی از جمله شماری از رهبران این گروه منجر شده است.
درگیری الحوثیها با نیروهای ارتش و سلفی از چند ماه پیش و از استان عمران آغاز شد. درگیری در استان الجوف که نیم میلیون نفر جمعیت دارد نیز از 4 ماه پیش به طور منقطع بین ارتش و الحوثیها جریان دارد و طی یک هفته اخیر این درگیریها تشدید شده است. همچنین در روزهای گذشته اخبار ضد و نقیضی از توافق الحوثیها با دولت یمن منتشر شده است که سخنگوی جنبش انصارالله هرگونه توافق با دولت یمن را رد کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمد عبدالسلام اعلام کرد که هیچ توافقی با مسئولان یمنی تاکنون امضا نشده است. از سوی دیگر انقلابیون الحوثی بر تداوم تظاهرات همچنان تاکید دارند. مدتی است سلفیها و اعضای گروه تروریستی القاعده با پیوستن به مخالفان انقلابیون، علیه مردم یمن حملات تروریستی انجام میدهند.
اما در کنار اخبار ضد و نقیض در مورد توافق دولت و الحوثیها و انکار آن از سوی انقلابیون، شبکه خبری المنار از شروع مجدد گفتوگوها بین دولت یمن و جنبش انصارالله طی روزهای آینده زیر نظر سازمان ملل خبر داد. همچنین خبرگزاری ایسنا دیروز به نقل از یک منبع دیپلمات در سازمان ملل اعلام کرد با وجود شکست مذاکرات بین دولت یمن و الحوثیها، طرفین توافق کردند تا دور جدید مذاکرات با نظارت مستقیم جمال بن عمر، فرستاده سازمان ملل به یمن ظرف دو روز آتی برگزار شود.
از طرف دیگر و با وجود دخالتهای عربستان و آمریکا در امور داخلی یمن، خطیب جمعه حمدان در این کشور تاکید کرد، مردم یمن حاضر نیستند در برابر آمریکا سر خم کنند. به گزارش واحد مرکزی خبر، امام جمعه حمدان گفت: کسانی که به خسته شدن انقلابیون امیدوارند، ناکام خواهند ماند زیرا مردم یمن خواستههای مشروعی دارند که بر تحقق آنها اصرار خواهند کرد.
نمازگزاران یمنی در تایید سخنان خطیب جمعه، فریاد «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر دادند.
همچنین در ادامه برخورد نیروهای امنیتی صنعا در پایتخت یمن با انقلابیون درگیریهایی در نزدیکی ساختمان تلویزیون یمن در صنعا روی داد. برخی خبرها نیز از پیوستن شماری از یگانهای ارتش یمن به صفوف انقلابیون حکایت دارند. در روزهای گذشته دولت یمن سعی داشته است با پخش شایعه توافق الحوثیها با دولت در صف انقلابیون شکاف ایجاد کند. در حالی که مقامات جنبش انصارالله اعلام کردهاند تا رسیدن به سه خواسته اصلی شامل سرنگونی دولت فاسد صنعا، لغو دستور آزادسازی حاملهای سوخت و اجرای نتایج کنفرانس گفتوگوهای ملی توافقی در کار نخواهد بود.
هم اکنون ارتجاع منطقه و سلفیها با دولت فاسد یمن مقابل انقلابیون این کشور قرار گرفتهاند.
به اعتقاد ناظران، انقلابیون یمن با مشاهده شکست انقلابهای مردمی در مصر و سایر کشورهای عربی، هم اکنون به شیوهای متفاوت و با تعیین رهبر برای خود، اعتراضات جاری را ادامه میدهند و به همین خاطر، پیروزی آنها حتمی به نظر میرسد.
سایت فارسی زبان بیبیسی در نوشتاری به قلم شهیر شهید ثالث روزنامهنگار و تحلیلگر ساکن کانادا به این موضوع پرداخته و نوشت : با روی کار آمدن دولت حسن روحانی انتظار این بود که وی، به عنوان فردی که زیرمجموعهای از تفکر هاشمی رفسنجانی خوانده میشود، سیاست نزدیکی به غرب را پیشه کند. آنچه که این انتظار را قوت میبخشید حضور جواد ظریف در مقام رئیس دستگاه دیپلماسی ایران بود.
این تحلیلگر در ادامه به سوابق ظریف پرداخته و مینویسد : آقای ظریف طی دوره خدمتش ...همواره تلاش داشت که بین ایران و غرب و بهخصوص آمریکا نوعی آشتی برقرار کند، هرچند گفته میشد این اعتقاد را دارد که رابطه دو کشور، به دلیل تضادهای بنیادی بین دو نظام دوستانه نخواهد شد. به هر جهت، با وجود انتظارات اولیه، تحولات اخیر از عزم ایران به دورتر شدن از غرب و نزدیکتر شدن بیش از پیش به شرق حکایت دارد.
بی بی سی فارسی در ادامه گزارش خود میآورد : این تحرکات میتواند به دو دلیل صورت گرفته باشد. نخست اینکه شکاف میان ایران و غرب، بهخصوص آمریکا، در مورد شرایط توافق هستهای آنقدر عظیم است که گاه به نظر میرسد ایران از رسیدن به یک توافق جامع ناامید شده و لذا زندگی در جهانی منهای غرب را، در بدترین حالت، در دستور کار خود قرار داده است. در این خصوص، علی خرم، مشاور وزیر امور خارجه ایران، میگوید که با وجود «طرح مواضع حداکثری» و اصرار «بر رویکرد سابق ... یعنی اعمال فشار از طریق تحریمها به واسطه بهروز کردن فهرست تحریمهای سابق» توسط آمریکا، نمیتوان به دستیابی به توافق جامع امیدوار بود.
رسانه خبری دولت انگلیس دلیل دوم این سیاست ورزی جدید دولت روحانی را این گونه تشریح و توصیف میکند: انگیزه دیگر ایران، با توجه به زمان اعلام این همکاریهای عظیم اقتصادی، میتواند این باشد که با توجه به مذاکرات فشردهای که در ماه سپتامبر صورت میگیرد و بناست تا ماه نوامبر نیز ادامه یابد، برگ برنده آمریکا، یعنی تحریمها را از دست آن کشور خارج کند. به عبارت دیگر، پیام ایران این است که راه خود را یافته است و برخلاف تصور غرب، حاضر نیست از سر استیصال و با هر شرایطی، تن به توافق دهد.
به هر حال گردش فرمان سیاست خارجی دولت هر دلیلی که داشته باشد یک نتیجه عیان دارد و آن این که دولت تدبیر و امید از خوشبینی اولیه به غرب دست برداشته و راه خود را برای عبور از تحریمها و اداره کشور در شرایط نوین جهانی یافته است.
گفتنی است پیوست سیاست تحریمی غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، بهرهگیری از «روش کجدار و مریز» بوده است. با این توضیح که از یکسو برای فشار بر ایران از طریق تحریمها تلاش داشته است و در همان حال برای پیشگیری از تغییر رویکرد اقتصادی ایران از غرب به شرق و تأمین نیازهای تحریم شده خود از بازارهای صنعتی و بازرگانی شرق، نظیر چین و روسیه و... برخی از دروازههای اقتصادی و صنعتی غرب را به صورت «نیمه باز» حفظ میکرده است، از این روی چرخش اخیر دولتمردان تدبیر و امید میتواند برای صاحبان صنعت غرب که با بحران اقتصادی روبرو هستند، نگرانکننده باشد.
کارشناسان و تحلیلگران برجسته غربی، خود معترف هستند که هر یک از دهها توطئه و ماجرای خطیری که برای جمهوری اسلامی تاکنون پیش آمده، اگر برای هر کشور دیگری پیش آمده بود، عملاً آن نظام سیاسی را ساقط میکرد. از انواع و اقسام تهدیدات سخت و نیمهسخت گرفته تا تهدیدات پیچیده و نرم؛ شورشهای مسلحانه به نام قومیتها، انواع و اقسام طرحهای کودتا، ترور گسترده مقامات بلندپایه کشور، هشت سال جنگ تحمیلی، تحریمهای گوناگون (که به اعتراف خود غربیها در طول تاریخ بشر بیسابقه است!) و تلاش برای براندازی به شیوه انقلابهای رنگی (فتنه 18 تیر 78 و اغتشاشات 88) تنها چند نمونه از این لیست پر و پیمان و البته عجیب و غریب است.
راز پایداری و بالندگی جمهوری اسلامی با گذشت بیش از سه دهه از عمر آن، علیرغم همه این دشمنیها و توطئهها در چیست؟ این سوال اگرچه تکراری است اما گذشت زمان نه تنها باعث کاهش اهمیت آن نشده، بلکه به دلیل ماهیت ماجرا، بر اهمیت آن به شکلی تصاعدی افزوده است. آنچه درجه اهمیت این سوال کلیدی را معین میکند، میزان دشمنی یا تعهد به انقلاب و جمهوری اسلامی است چرا که پاسخ این سوال رهیافتی برای حفظ و ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی (از سوی متعهدان به آن) و مقابله با توطئههای معاندان برای تضعیف و براندازی آن است.
بیشک پاسخ این سوال تنها در یک عامل خلاصه نمیشود اما نگاهی عمیق و دقیق به گردنههای خطرناکی که پشت سر گذاشتهایم، موید این نکته است که دفع هیچ کدام از این مخاطرات مهلک، بدون عامل همبستگی و همراهی «امام و امت» مقدور نبوده است. این نکته حساس و عامل کلیدی از دید دشمنان نظام و انقلاب نیز پنهان نمانده و نگاهی به طیف گسترده اقدامات و تلاشهای آنان برای ایجاد اخلال و تضعیف این پیوند، نشانگر این قضیه است.
یکی از مشهورترین نظریات علوم اجتماعی معاصر، در تبیین رابطه میان مردم و راس هرم قدرت سیاسی را ماکس وبر ارائه کرده است. این اندیشمند آلمانی در نظریه خود سه نوع رابطه را میان راس و قاعده هرم سیاسی مطرح میکند؛
1- سنتی: در این نوع رابطه مردم از حاکم به دلیل سنتهای موجود در جامعه اطاعت میکنند و وراثت در این نوع رابطه نقشی اساسی دارد.
2- قانونی: در این شکل از رابطه، مردم به دلیل قانونمند بودن از راس هرم سیاسی اطاعت میکنند و عقل نقشی کلیدی در این همراهی قاعده با راس هرم سیاسی دارد.
3- کاریزماتیک یا فرهمند: در این نوع رابطه، راس هرم سیاسی دارای محبوبیتی بالاست و مردم صرفاً بر اساس احساس خود بدون دخالت دادن عامل عقل و منطق از وی فرمان میبرند.
نگاهی به نحوه زمامداری امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نشاندهنده این واقعیت است که نظریه وبر قادر به توضیح و تفسیر رابطه امت و امام - بر اساس سه مدل فوق - نیست و اگر بخواهیم به نوعی سادهسازی مفاهیم دست بزنیم، تنها راه تبیین این رابطه ترکیبی از مدل دو و سه است. اگر چه امام خمینی(ره) و امام خامنهای مدظلهالعالی هر دو بر قلوب مردم حکم رانده و رابطه عاطفی عمیقی با مردم داشته و دارند اما سیره سیاسی این دو رهبر نشان میدهد آنان هرگز در پی پیش بردن منویات خود صرفاً از طریق این ابزار نبوده و عقل و منطق در این رابطه نقشی کلیدی و محوری داشته و دارد. از همین روست که در شرایط خطیر و حساس فعلی منطقه که اغلب کشورها به نوعی دست به گریبان مخاطرات عمیق امنیتی هستند، حتی افراد غیرسیاسی و به نوعی منتقد نظام نیز اعتراف دارند آرامش کشور در این دریای متلاطم و طوفانزده، به دلیل سکانداری ناخدایی است که بارها و بارها این کشتی را از گردابهای مهلک و صخرههای پیش رو رهانیده است و در عبور از این عقبهها، پیروی و حمایت یکپارچه امت را با خود داشته است.
غربیها از هیچ تلاشی برای تضعیف و گسستن این پیوند دریغ نمیکنند و در رسانههای خود نیز میکوشند تصویری مغشوش و گاهی حتی وارونه از این رابطه عقلانی- عاطفی ارائه کنند اما این فضاسازیها تاکنون تاثیری بر این پیوند عمیق و ریشهدار نداشته و تنها به درد فاکتور و پرکردن جیب گویندگانش از خزانه سرویسهای امنیتی میخورد.
البته در موارد بسیار نادری نیز به کیفیت و نتایج این رابطه اعتراف کردهاند. یکی از این موارد نادر، گزارش مدیر پروژه ایران در اندیشکده آمریکایی «مرکز بلفر» است. وی که به تازگی سفر شش هفتهای خود به ایران را به پایان رسانده و به آمریکا بازگشته، گزارش دست اول و جالبی از مشاهدات خود به این مرکز ارائه داده است.
وی با زیر سوال بردن تصورات و برداشتهای کلیشهای غرب از ایران و مردمش، تاکید میکند که آنچه وی در این سفر طولانی از نزدیک مشاهده و لمس کرده، حاصل مراوده و گفتوگو با طیفهای گوناگون جامعه ایران و سلایق مختلف است و با نسخههای سطحی و تبلیغاتی غرب، نمیتوان پیچیدگیهای جامعه و حکومت چند لایه ایران را درک کرد. مدیر پروژه ایران «مرکز بلفر» سه نتیجه کلی از مشاهدات خود را اینگونه بیان میکند؛
1- ایرانیها کاملاً به افزایش قدرت و جایگاه خود در منطقه اعتماد دارند و هیچگونه ضرورت یا نیازی را به مصالحه و سازش برای فیصله دادن به بنبست هستهای احساس نمیکنند.
2- برای ایرانیها، خط قرمز هستهای دیگر برخورداری از ظرفیت غنیسازی در داخل نیست، بلکه آنها به دنبال چرخه کامل سوخت هستهای برای تولید انرژی هستهای در مقیاس صنعتی هستند. این روایت را میتوان بخشی از گفتمان حقخواهی ایرانیها دانست که مبتنی بر باورهای مردم این کشور در زمینه استقلال، خودکفایی و پیشرفتهای علمی است.
3- شواهدی را از اینکه تحریمها، اقتصاد ایران را فلج کرده است، ندیدم.
وی سپس به این نکته اشاره میکند که با این مقدمات جای تعجب ندارد که رهبر معظم انقلاب با اعتماد به نفس و اطمینان خاطر 190 هزار سو برای غنیسازی اورانیوم را مطرح میکنند.
ایستادگی قاطع رهبر انقلاب اسلامی بر خطوط قرمز هستهای، تنها یک مورد از دستاوردها و نعمات رابطه امام و امت است. یادمان نرفته است دوران مجلس ششم را که عدهای ترسو و خودباخته به رهبری نامه نگاشته (معروف به نامه جام زهر)، فرار از برابر دشمن را عین عقلانیت خوانده و با ژست خیرخواهی، از ترس تهدید توخالی دشمن به مرگ، خودکشی را توصیه کردند!
و البته پاسخ غیرمستقیم رهبر معظم انقلاب به آن جماعت نیز شنیدنی است. ایشان در بیانات 7 خرداد 82، مرعوب شدن را آفتی برای تصمیمگیری صحیح عنوان کرده و میفرمایند؛ «به نظر من در امکانات و اقتدار دشمن مبالغه میشود. نه اینکه بنده خبر ندارم؛ نه، من از اغلب شما از امکاناتی که دارند و وسایلی که میسازند، بیشتر اطلاع دارم، چون اینجا مرکز سیل اطلاعات گوناگون از جاهای دیگر است و ما میدانیم در دنیا چه خبر است. سلاح و تجهیزات و ابزارهای جاسوسی و ابزارهای اطلاعاتی و ... برای ایجاد سیطره یک قدرت بر ملتی که بخواهد بایستد، کافی نیست. لذا میبینید که امروز در حرفهایشان میگویند که بایستی از درون با ایران برخورد کرد؛ باید ارادهها؛ اراده بر ایستادگی را سُست کرد. اگر اراده یک ملت - که در اراده مسئولینش تجسم و تجسد پیدا میکند - سُست نشود، هیچ کاری نمیتوانند بکنند.»
بیش از یک دهه از آن نامه خفتبار و آن پاسخ حکیمانه میگذرد. دشمن طی این سالها تهدید و فشارهای خود را چندین و چند برابر کرده است تا اراده ملت را سست کند اما این عزم و اراده نه تنها سست نشده، بلکه همچون تیغ پولاد سختتر و برندهتر شده است و البته این تنها مدعای انقلابیون نیست و چنان آشکار است که حتی مدیر پروژه ایران «مرکز بلفر» را نیز مجبور به اعتراف میکند. پس جای تعجب نیست اگر اوباما در برابر این اراده الهی از روی خشم و استیصال اذعان کند که هدف او برچیدن تک تک پیچ و مهرههای برنامه هستهای ایران است اما حیف که نمیتواند چنین کند و البته در دیگر عرصهها نیز وضع به همین منوال است.
در پایان خالی از لطف نیست که اشارهای به تبلور رابطه عمیق امام و امت در این روزها کنیم. عمل جراحی رهبر معظم انقلاب که با موفقیت انجام شد، اگرچه دلها را لرزاند و چشمها را نگران کرد اما به لطف خداوند متعال، طعم تلخ این ماجرا با نمایش دلبستگی عاشقانه و عاقلانه امت به امام خویش کام یاران را شیرین و چشم دشمن را پرآتش کرد. تا ایران را چنین مردمانی و چنان رهبری است، ما را از موجهای سنگین این اقیانوس طوفانی بیمی نیست.
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
محمد صرفی
چه پرمعنا و دلنشین است کلام پیامبر اعظم(ص) که فرمود «انا و علیُ اَبَوا هذه الامه. من و علی پدران این امت هستیم». رهبر و امام جامعه دینی، پدر مردمانی است که به برکت ایمان و اعتقاد با هم برادر شدهاند و الفت گرفتهاند. این امر مایه آرامش و امنیت و اطمینان در یک جامعه است و تا آنجا که میسر باشد، دلها را به هم نزدیک میکند. چنین نعمت بزرگی از فرط ظهور و بروز به چشم نمیآید، چونان که آب برای ماهی. گاه از شدت بروز و ظهور مخفی میماند. این معنا را باید از زبان جناب نوف بکالی صحابه امیر مومنان(ع) شنید که راوی خطبه معروف 182 نهجالبلاغه است؛ خطبهای که ضمن آن حضرت چند روز قبل از شهادت، از یاران شهید یاد کرد و گریست. «این عمار؟ و این ابن تیهان؟ و این ذوالشهادتین؟... و کجایند همتایان آنها که با یکدیگر پیمان خون بستند و سرهای آنان را برای تاجران هدیه بردند».
در پایان این جملات بلندبالا و شیدا عبارتی است تکاندهنده که از زبان راوی خطبه بیان میشود. نوف به ماجرای بسیج دوباره برای جهاد با سپاه معاویه و سپس ضربت خوردن امیر مومنان اشاره میکند و میگوید «فتراجعت العساکر فکنا کاغنام فقدت راعیها، تخطفها الذئاب من کل مکان. پس سپاهیان برگشتند و ما مانند گلهای بودیم که چوپان را گم کرده و گرگها از هر سو میخواهند آنان را بربایند». رعایت حال مردم و پاییدن امنیت و آسایش آنها از طمع و تطاول گرگصفتان، نعمتی است که خداوند به برکت امامت ارزانی جامعه مومن کرده است. به بیان شریف حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) «فجعلالله طاعتنا نظاما للملّه و امامتنا اماناً من الفرقهُ. خداوند پیروی ما را مایه استواری دین و پیشوایی ما را موجب در امان ماندن از تفرقه و اختلاف قرار داد».
هرچند انتشار خبر عارضه و نقاهت ولی امر مسلمین امام خامنهای- ایده الله تعالی- برای عوام و خواص ما تلخ و ناراحتکننده بود، اما در تعاقب خویش نکات شیرینی را به همراه داشت. این اتفاق ضمن اینکه تلنگر و تذکری برای قدر شمردن نعمت بیبدیل ولایت بود، حقیقتی را به همه ما از جمله خاصان و نخبگان سیاسی و اجتماعی که به عیادت ایشان رفتند، متذکر شد و آن اینکه چه قدر این مرد الهی و محضر او مایه آرامش و قوت قلب است. فراوان به یاد داریم که چگونه اصحاب سیاست از طیفهای مختلف با هم درگیر بوده و فضای عمومی را ملتهب ساختهاند اما چون - مثلا در ماه مبارک رمضان یا مقاطع دیگر- به محضر ایشان مشرف شدهاند، آرامش گرفته و تا مدتی نیز همین آرامش را به جامعه دمیدهاند. شاید یک معنای آیه شریفه «هوالذی انزل السکینهًْ فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم...» همین نعمت ولایت و رهبری در درجات مختلف آن است. ملت ما حقیقت این معنا را در حیات مبارک حضرت امام خمینی(ره) و سپس جانشین عزیز ایشان درک کرد.
بیدلیل نیست که برادری میگفت بعد از نماز صبح به محضر پروردگار عرض کردم خدایا! خودم که هیچ، فرزند خردسالم نیز به فدای سلامتی «آقا» باشد. و بیخود نیست این شعار از دل برخاسته، سرلوحه دعای مردمان خوب ما شد که «از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا». اینان مردمانی هستند که در مکتب اهل بیت آموختهاند پدر و مادر و جان و مال و خانواده و فرزند را فدیه و فدایی مولای خویش بدانند... و خدا میداند آنان که برای نایب امام زمان(عج) چنین بیتاب و بیقرار میشوند، برای خود مولا چه جانفشانی کنند! نشان به آن نشان که با یک سربند «یا صاحبالزمان» به دل دشمن زدند و بیسروسامان دوست شدند. به تعبیر سید شهیدان اهل قلم «ما با حضرت عالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کردهایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستادهایم... بسیارند کسانی که میدانند شمشیرزدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیرزدن در رکاب حضرت مهدی(عج) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما. کمترین مطیع شما سیدمرتضی آوینی».
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تن بیسر عجبی نیست رود گر بر خاک
سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است
آرامش و روحیه گرفتن از محضر مقتدای انقلاب را باید در ادب آیتالله طالقانی و ادبیات روشنگر شهید رجایی جست، دو صحابی انقلاب که شهریورماه موعد سرآمدن پیمان آنها با حضرت حق جلّ و علا بود. اگر منافقین از طالقانی پدر میساختند تا در برابر امام قرار دهند، او رفت و دو زانو در محضر امام نشست و سخنی گفت که تا عمق جان فتنهگران و نفاقافکنان را سوخت. روایتی که محمدعلی رجایی رئیسجمهور مکتبی و مقلد امام از همین ماجرا میکند، روایتی به غایت شنیدنی است. رجایی 24 مرداد 1360 یعنی دو هفته قبل از ترور سخنانی در تلویزیون گفت به غایت حکمتآمیز؛ که اگر هیچ جرم(!) دیگری نداشت جز همین یک خطابه، سزاوار بود که مغضوب منافقان شود و خونش به ظلم بریزند. او گفت «سازمان مجاهدین[خلق] در زندان حرفشان این بود که درست است که ما شعار مبارزه با امپریالیسم میدهیم، درست است که با ساواک باید جنگید ولی قبل از هر چیز با مسلمانانی که امام را به عنوان رهبر این انقلاب قبول دارند، باید با آنها جنگید، باید از روی جنازه آنها رد شد... حتی وقتی اجازه گرفتیم در زندان نماز جماعت بخوانیم، آنها نماز جماعت نخواندند... از زندان که بیرون آمدند اولین کاری که سازمان کرد، یک پوستر چاپ کرد که یک طرفش آرم سازمان بود و یک طرفش عکس امام... اینها به فکر بودند که هر چه زودتر یک نبردی را با نیروهای مومن واقعی شروع کنند. همه ما یادمان هست که اینها در زمانی که آقای طالقانی حیات داشتند، آمدند و گفتند- در آن جریانی که پسر مرحوم طالقانی دستگیر شده بود- همه نیروهای نظامی ما در اختیار مرحوم طالقانی! این را برای چه گفتند؟ چرا اجازه دادند که روزنامههای منفور آن روز با حروف بزرگ در نیم صفحه بالایش بنویسند که مجاهدین خلق همه نیروهای نظامیاش را در اختیار مرحوم طالقانی میگذارد، طالقانی با این نیروها چه کاری میخواست انجام بدهد؟».
میخواستند چه کنند؟ رجایی خود پاسخ این سوال مهم را داد و تمام رشتههای منافقین- از مجاهدین خلق تا نهضت آزادی- را پنبه کرد. «آنها میخواستند آن روز جنگ را شروع کنند منتها خودشان میدانستند هیچ حیثیتی برای شروع این جنگ ندارند، میخواستند مرحوم طالقانی را سپر قرار دهند و پشت عَلَمی که ایشان به خیال آنها برمیافراشت، جنگ را شروع کنند که دیدند مرحوم طالقانی آن روز رفت خدمت امام حرفی زد که اگر بین مجاهدین یک نفر مسلمان واقعی وجود داشت که میخواست تفکر اسلامی بکند و آقای طالقانی را به عنوان یک روحانی انقلابی قبول داشت، باید همان جا تغییر موضع بدهد. مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت که من هر وقت مایوس میشوم از حرکت این انقلاب به خدمت امام میآیم و دوباره نیرو میگیرم. این کسی بود که شما او را پدر میدانستید... مگر شما گفتید که نه آقای طالقانی ما در تسلیم شدن شما در مقابل رهبر انقلاب سهیم نیستیم وقتی که خواستی با امام بجنگی ما را خبر کن؟!... واقعا یک مجاهد نیست از خودش بپرسد که سازمان مجاهدین خلق! دشمن خلق را تو چه کسی تشخیص دادی؟ آیا در این دو سال و نیم شد که یک آمریکایی را بکشی؟ و بگویید ما ضد آمریکایی هستیم؟ آیا شد که یک ساواکی را بکشی؟ آیا شد که یک سرمایهدار صهیونیست استثمارگری را بکشی و بیایی و بگویی که انقلابی هستی؟ اما بهشتی را کشتی!... امروز فرانسه و آمریکا و آلمان مشتاقند که این انقلاب شکست بخورد. کاری هم با رجایی و بهشتی و خامنهای [اشاره به ترورهای تیرماه 60] ندارند. آنها با انقلاب کار دارند... شما میتوانید بگویید کشتن خامنهای برای شما لازمتر از کشتن یک آمریکایی یا یک ساواکی یا یک اسرائیلی بوده؟ حقیقت این است که آن خلق قهرمانی که شما بالای اعلامیههایتان مینویسید، چیزی جز سازمان مجاهدین نیست...».
باید آسیبشناسی کنیم که چه چیزی ممکن است موجب حجاب میان ما و مقتدای امت شود؛ حب جاه و مال داشتن و میل ممتاز و متمایز زیستن و برخورداری امتیازهای ویژه برای عبور از مرز قانون و حق؟ محبت فرزندان و نزدیکان یا خویشاوندان سیاسی و جناحی؟ نفوذیها؟ چاپلوسهایی که تنه به تنه منافقین میزنند؟ کدام رخنه سبب شد جناب زبیر به جای ایستادن در کنار امیرمومنان و عصای دست او شدن، در جبهه مقابل بایستد و پرچمدار جبهه دشمن در اولین جنگ امام پس از تصدی خلافت شود؟ چه کسی میتواند انکار کند مجاهدتهای زبیر سیفالاسلام در روز احد برای حمایت از پیامبر(ص) آنجا که خیلیها گریخته بودند؛ یا روز سقیفه که امیر مومنان تنها ماند و زبیر حامی حضرت بود؟ چه کسی میتواند محبت او به علیبن ابیطالب(ع) را انکار کند؟ و مگر نه اینکه امیر مومنان پیش از آغاز جنگ جمل، بیسلاح و سپر و زره با زبیر روبرو شد و به خاطر او آورد صحنهای را که پیامبر شاهد آن صحنه بود. «آیا به یاد میآوری روزی را که مرا در آغوش کشیدی و پیامبر(ص) نگاه میکرد و فرمود ای زبیر! آیا او را دوست داری؟ تو گفتی چرا علی را دوست نداشته باشم با اینکه برادر و پسردایی من است؟! یادت هست. پیامبر فرمود بدان تو با او خواهی جنگید حال آن که باغی و ستمکاری؟!». تاریخ شهادت میدهد که زبیر با یادآوری این ماجرا آیه استرجاع خواند و گفت من هرگز با علی نمیجنگم و همین امروز برمیگردم.
در این میان کدام دست شوم دوباره آن رشته محبت را گسیخت؟ «زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا این که پسر شوم او عبدالله رشد کرد و پا به سن جوانی گذاشت» (حکمت 453 نهجالبلاغه). زبیر که از محضر امیر مومنان برگشت، عبدالله گفت پدر رخسارهات غیر از آن است که نزد علی رفتی، تو از شمشیرهای اولاد عبدالمطلب ترسیدهای! این سرزنش و تحقیر در زبیر اثر کرد و در پاسخ گفت من نترسیدهام بلکه سوگند خوردهام با علی نجنگم. جنگ با امیر مومنان آن قدر واجب بود! که حیله شرعی هم برایش پیدا کردند. «پدر! کفاره شکستن سوگند را بده و بجنگ تا قریش تو را ترسو نخواند». زبیر نیز غلام خود را به کفاره شکستن سوگند آزاد کرد و برای آبروداری هم که شده به میدان جنگ بازگشت... جماعتی که بعدها به خوارج پیوستند، زبیر را خلاف نظر امام کشتند و شمشیرش را آوردند. حضرت شمشیر را گرفت و گریست. و فرمود چه غبارهای غمی را که این شمشیر از رخسار پیامبر(ص) زدود... کاش جناب زبیر فرمایش امیر مومنان را آویزه گوش میکرد که «ما تو را در شمار بهترینهای طایفه عبدالمطلب برمیشمردیم تا اینکه پسرت بزرگ شد و میان ما تفرقه انداخت». کاش زبیر از خود میپرسید مرا با ولید شرابخوار و مروان بن حکم غدار چه معامله که با آنها همجبهه شدهام و معاویه مرا- و نه علی را- امیر مومنان میخواند و برای چه مرا مقابل علی- این پدر مهربان امت- ایستادهاند؟! کاش از علی میشنید و بشنویم که «رُبَّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه»...
خداوندا! ما و نخبگان و بزرگان ما و صحابی انقلاب ما را هرگز از آنهایی قرار نده که هشدار دادی «ولاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا... مانند کسی نباشید که رشتههای تابیده و محکم کرده را واتابید و از هم گشود». خداوندا! ادب رجایی و طالقانی را در دل و جان ما بنشان!