1- نخستین ابهامی که درباره برداشته شدن تحریمهای آمریکا علیه ایران وجود دارد این است که هم در توافق ژنو و هم در دورهای مذاکراتی بعد از آن، همواره سخن از «تحریمهای هستهای» بوده است. بررسی رژیم تحریمهای آمریکا به ویژه تحریمهای دهه اخیر که گمان میرود مرتبط با برنامه هستهای ایران وضع شدهاند، نشان میدهد که هیچ کدام از این تحریمها عنوان صرفا هستهای ندارند. ساختار قوانین تحریم بدین گونه است که در صفحات نخست قانون، در قالب عباراتی چون Findings of Congress و Sense of Congress دلایل اعمال تحریم بیان شده و سپس مفاد تحریم آمده است؛ تحقیقا هیچ کدام از قوانین تحریم آمریکا و فرمانهای اجرایی رئیس جمهور که با ابتناء به آنها اعمال شده، در مقدمه خود به وجه برنامه هستهای ایران منحصر نشده و به مواردی چون حقوق بشر، حمایت از تروریسم، و اشاعه تسلیحات نیز اشاره شده است. بنابراین هم اینک که از رفع تحریمهای هستهای سخن گفته میشود، دقیقا روشن نیست منظور کدام تحریم است. برای رفع این ابهام، در توافق احتمالی، ضروری است عبارت مبهم «تحریمهای هستهای» کنار گذاشته شده و دقیقا مشخص شود کدام تحریمها مد نظر تهران است. آنچه با قاطعیت میتوان گفت این است که تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان در دهه اخیر به ویژه پس از سال 2010 همه هستهای بودهاند و اگر دلیل دیگری در کنار دلیل هستهای آمده، یک حاشیه محسوب میشود؛ لذا همه این تحریمها باید به صورت کلی برداشته شود. سند این مدعا آنکه در جلسه ارائه تحریم معروف به سیسادا(CISADA) که اصلیترین این تحریمها محسوب میشود، در سنا به صراحت تاکید شد که هدف اصلی (Primary Concern) از این تحریم، برنامه هستهای ایران است.
2- دومین ابهام موجود مربوط به ساز و کار رفع تحریمها در نظام سیاسی آمریکاست. در طول مذاکرات، طبق گفته آقای ظریف، طرف آمریکایی گفته است که واژه Terminate یا فسخ تحریمها استفاده نمیکنیم چون در صورت استفاده از این واژه، باید مسیر کنگره طی شود. هرچند آمریکاییها در بیانیه ادعایی خود، از واژه Suspend یا تعلیق استفاده کردهاند که عملا به دلیل محدودیتهای فراوان و سرعت بازگشت پذیری، هیچ محسوب میشود، اما طبق گفته آقای ظریف، از واژه Cease یا توقف استفاده شده است. حتی اگر از این واژه اخیر در توافق استفاده شود، صورت مسئله عوض شده اما ماهیت ماجرا تغییری نکرده و بناست در چارچوب اختیارات رئیس جمهور آمریکا با مسئله تحریم برخورد شود. در قوانین تحریم آمریکا، دو اختیار به رئیس جمهور داده شده است. اختیار اول، تعلیق قانون است که رئیسجمهور میتواند با یک اطلاعیه به کنگره مبنی بر اینکه تعلیق این قانون، در راستای منافع ملی آمریکاست، اقدام به تعلیق قانون نماید، همان کاری که درباره بخشهایی از چند تحریم در دوران بعد از توافق ژنو انجام شد. اما اختیار دوم مربوط به فسخ (Terminate) قانون است که رئیس جمهور باید به کنگره ثابت کند ایران اولا حمایت از تروریسم را متوقف کرده و ثانیا تعقیب، دستیابی و توسعه سلاحهای هسته ای، بیولوژیکی و شیمیایی و همچنین موشکهای بالستیک و لانچر این موشکها را متوقف کرده است. لذا طبق گفته آقای دکتر ظریف، تاکید تیم مذاکرهکننده کشورمان باید «لغو تحریم ها» بوده و تهران نباید درگیر دعواها و قوانین داخلی آمریکا شود. لازمه این اتفاق، اولا مشخص شدن قوانین تحریمی است که باید لغو شوند(بند یک یادداشت حاضر) و ثانیا تاکید بر لغو تحریمها (Lifting sanctions) است. نکته قابل توجه اینکه در مقدمه توافق ژنو، بر لغو(Lift) تحریمها در توافق جامع تاکید شده و سخنی از تعلیق یا کاهش و تخفیف و تسکین و مانند آنها نیست. اگر مذاکره کنندگان آمریکایی اختیاری درباره لغو تحریمها ندارند، میتوانند ادامه مذاکرات را به کسانی واگذار کنند که در این زمینه از اختیارات مکفی برخوردارند.
3- سومین ابهام درباره لغو تحریمها این است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید انجام تعهدات ایران را تایید نماید. سخنی که مذاکره کنندگان کشورمان درباره وجود فاصله بین امضا و اجرای توافق جامع میگویند، تقریبا این مسئله را تائید میکند. یعنی تعهداتی که ایران میسپارد باید انجام شود، تا توافق به مرحله اجرا برسد و این، زمانی است که آژانس، انجام تعهدات از سوی ایران را تائید نماید. مهمترین موضوعی که متاسفانه زمزمههای پذیرش مذاکره با آژانس درباره آن شنیده میشود و تقریبا لاینحل است، بحث ادعای وجود ابعاد احتمالی نظامی(PMD) در برنامه هستهای ایران است. به تعبیر دکتر گرت پورتر، پذیرش این مسئله، یا لغو تحریمهای ایران را (با پیش فرض حل شدن دو موضوع فوق) یا با مانع مواجه میسازد و یا به تعویق میاندازد. آژانس سال هاست که پی در پی این ادعا را مطرح میسازد و علی رغم همکاریهایی که تهران انجام داده و حتی اجازه بازدید از سایت نظامی پارچین را داده است، حتی در طول مذاکرات خود با دولت یازدهم نیز قانع نشده و در گزارشهای خود، این موضوع را حل نشده میداند. اینکه دکتر ظریف گفتهاند اگر آژانس در زمینه تائید تعهدات ایران درست عمل نکند، اعتماد مردم ایران به خود را از دست خواهد داد، ضمانت اجرایی مناسبی برای این مسئله بسیار مهم نیست و آژانس، سالهاست که اعتبار خود را در میان ملت ما از دست داده و از این موضوع، هراسی نیز ندارد. لذا باید گفت موکول کردن انجام تعهدات طرف مقابل به تائید آژانس، ممکن است تیم مذاکرهکننده کشورمان را از رسیدن به هدف اصلی خود یعنی لغو تحریمها دور سازد.
ما بر خلاف برخی خوش بینیها، همچنان بر مبنای شواهد عقلی و عینی بر این باوریم که تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان از سوی آمریکا را نمیتوان و نباید در خلأ و منفک از سیاست کلی این کشور درباره ملت ایران تحلیل کرد و بر این پندار بود که با حل و فصل موضوع هستهای و ارائه تضمینهای عینی، میتوان این تحریمها را لغو نمود. تلاش برای حل ابهامات فوق در جریان مذاکرات، شاید بتواند در روشنتر شدن ماهیت واقعی تحریمها و اعمالکننده آنها یعنی آمریکا به ما کمک کند.
سیدیاسر جبرائیلی
1- تلاطم امواج، هر چند زورقها را واژگون کند اما قادر به هماوردی با دریا و اقیانوس نیست. بلکه هر چه امواج متلاطمتر باشد، عظمت دریا بیشتر به چشم میآید. همان روح خدایی(ره) که درباره خبر فتح خرمشهر فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، خبرهای ناگوار را هم با آرامش پذیرا میشد چنان که در ماههای آغازین جنگ وقتی خبر سقوط یکی از شهرها را به ایشان میدهند، فقط میگوید «جنگ همین است دیگر»! و بعد «اللهاکبر»! تکبیرهًْ الاحرام میگوید و به نماز میایستد. از متن همان طمأنینه و آرامش مبتنی بر توکل حضرت حق است که امروز پایگاههای مهم استکبار یکی پس از دیگری در چهار گوشه غرب آسیا سقوط میکند.
2- روز پنجشنبه گذشته آن هنگام که رهبرمعظم انقلاب به ارزیابی مذاکرات هستهای پرداختند، آنچه بیش از همه به چشم آمد، وقار و آرامش و متانت ایشان با وجود بیان دغدغههای مهم درباره این مذاکرات بود چنان که پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی در تحلیل خود خاطر نشان کرد «پاسخ آیتالله خامنهای به مصاحبه اوباما با نیویورک تایمز- که تفاهم لوزان را پیروزی بزرگ دیپلماتیک خوانده بود- نوعی خونسردی بود... رهبر جمهوری اسلامی به خاطر نقش ایران در پروندههای مهم منطقهای، دارای برگهای برنده و میدان مانور است. تأکید او بر اجماع داخلی در کشور در شرایطی بود که اوباما از اختلاف در آمریکا و نوعی موازیسازی سخن گفت». این برداشت البته، غریب نیست.
پیش از این بارها رسانههای غربی به آرامش رهبر معظم انقلاب در مدیریت چالشها اذعان کردهاند چنان که روزنامه والاستریت ژورنال چندی پیش تصریح کرده بود «رهبر عالی ایران مسائل جانبی را که غرب پدید میآورد، به خوبی مدیریت میکند در حالی که ما در این توهم هستیم که تحریمها، سلاح برنده است و میتواند ایرانیها را متوقف کند». یا هفتهنامه اکونومیست که نوشته بود «مدیریت آیتالله خامنهای در بحرانها بینظیر است. او به روش غیرمتعارف اما کارساز بحرانها را مدیریت میکند و این یکی از دلایل مقاومت و پایداری جمهوری اسلامی در برابر مسائلی است که از نگاه دیگران بحران و مشکل بسیار جدی ارزیابی میشوند». به همین دلیل هم صدای آمریکا در تحلیلی تصریح کرد «تنها راهی که تحریمها میتواند موثر واقع شود این است که گروهی در ایران دستها را بالا بگیرند اما تا زمانی که آقای خامنهای تصمیمگیر نهایی است چنین اتفاقی امکانپذیر نیست و جمهوری اسلامی عقبنشینی نخواهد کرد». در فرآیند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سیاستهای استکباری بود که روزنامه فرانسوی لوموند دو سال پیش اذعان کرد «مذاکره با ایران به کابوسی برای قدرتهای غربی و مایه افسردگی آنان تبدیل شده چرا که نمیتوانند رهبر ایران را بترسانند(!) مقاومت ایران به محک آزمایش جهان چند قطبی تبدیل شده است.»
3- بیانات روز پنجشنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامی (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشید و توپ را مجددا به زمین دشمنانی برگرداند که سعی کرده بودند بیانیه لوزان را بهانهای برای ذوقزدگی تجدیدنظرطلبان و ناامید کردن ملت و نخبگان ایران قرار دهند. ایشان فهرستی از دغدغههای مفهوم و انکارناپذیر نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخی افراد سادهانگار یا مغالطهگر است. «اینکه گفته شود جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، حرف دقیقی نیست»، «مسئولان باید مردم و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند، ما چیز محرمانه و مخفی نداریم؛ این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفتهایم چیز زورکی نیست»، «من گله کردم از بعضی دوستان که میگویند جامعه بینالمللی! جامعه بینالمللی در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین»، و «مذاکره فقط در موضوع هستهای است»، نقد لطیف و تذکر توأم با عطوفت مقتدای انقلاب نسبت به محافلی است که به هر انگیزهای سعی کردند بیانیه لوزان را به عنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی»(!؟) و البته برگشتناپذیر و غیرقابل چون و چرا که مهر رهبری پای آن است جا بیندازند و منطق کورباش و دورباش را بر این شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته یا ناخواسته شعار راهبردی معظمله درباره همدلی و همزبانی را مصادره به مطلوب خود کنند. همچنین بیانات معظمله، رد صریح این اظهارنظر برخی مسئولین بود که میگفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان 3 ماه دیگر صبر کنند وقتی توافق قطعی شد -یعنی کار از کار گذشت- آنگاه از جزئیات مطلع میشوند! ایشان تصریح کردند این نوع رویکرد زورکی که همدلی نیست. تذکر دیگر درباره نیفتادن در دام تبلیغات غرب و «جامعه جهانی» معرفی نکردن زورگویان بدعهد و متقلب عالم است و اینکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثتهای مکرر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در همین یکی دو سال اخیر- نظیر اعمال بیش از 130 تحریم جدید که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوشبینی به گسترش مذاکرات به حوزههای دیگر فاقد الزامات عقلی است.
4- تأکید بر استقبال از توافق خوب و اینکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخی دلایل عدم اعتماد و خوشبینی به آمریکا، فضای مانور را از رسانههای تحریفگر و حلقومهای مغالطهکار میگیرد. به عبارت دیگر محل واقعی نزاع و اختلاف در این بیانات کاملاً روشن میشود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخی شیفتگان بیاراده مطرح میکنند- و نه صرف توافق به هر قیمت میتواند در تراز منافع و عزت ملی موضوعیت داشته باشد به ویژه اینکه به تصریح معظمله، انتشار فکتشیت (گزارش برگ) کذایی از سوی مقامات آمریکایی مقارن با انتشار بیانیه مشترک نشان از بیصداقتی طرف اصلی مذاکره دارد. ایشان بدین ترتیب سستی یک دوگانه مغلوط را نیز مبنی بر اینکه یا باید به مذاکره کنندگان ایرانی اعتماد داشت و بنابراین هر چه را پذیرفتند پذیرفت و یا اینکه در محتوای بیانیه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در این صورت به معنای بیاعتمادی به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد این انگاره غلط - یا مغالطه- برای چندمین بار تصریح کردند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عین حال به شهادت واقعیتهای دور و نزدیک، آمریکا را «اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح» میشمارند. این واقعیت چنان آشکار است که سیروس ناصری (عضو ارشد اولین تیم مذاکره کننده آقای روحانی) 3 بار در سال گذشته (24 آبان در مصاحبه با ایسنا، 25 بهمن در مصاحبه با خبر آن لاین و اوایل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصریح کرد «هیئت مذاکره کننده باید به دقت جزئیات را بررسی کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقی که با اجرای توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد 5+1 به ویژه آمریکا هر جا که برخی موارد روشن نباشد، سوءاستفاده میکنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمریکا از توافق دو مرحلهای که توسط رهبری مطرح شد یک دغدغه عمومی است. توافق ژنو از سوی آمریکاییها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسیر توافق ژنو منجر به این شد که نه تنها آمریکاییها بلکه اروپاییها با سوء تعبیرها و تفسیرها، اقدامات روشنی که مغایر با روح تفاهم کلی است انجام میدهند». بیانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ریل اعتماد و خوشگمانی بیمبنا به آمریکا و پیشه کردن واقعگرایی در کنار اخذ ضمانتهای لازم -نظیر لغو فوری و بلافاصله همه تحریمها که مورد تصریح رئیسجمهور محترم نیز قرار گرفت- است.
5- همچنان ابهامات مهمی در مذاکرات و متن و حواشی بیانیه لوزان وجود دارد که باید برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهدید میکنند که گزینه نظامی روی میز است یا سگ زنجیری آنها از بمباران تأسیسات اتمی ایران سخن میگوید، چه دلیلی وجود دارد که بخشی از غنیسازی ما- و لو به شکل محدود- در تأسیسات امن فردو انجام نشود و مثلاً یکهزار دستگاه از 5 هزار سانتریفیوژ مشغول غنیسازی در فردو دایر نباشد؟ یا اینکه این چه منطقی است که هر مکانی را طرف غربی «مشکوک» اعلام کرد، باید ذیل پروتکل الحاقی و حتی نظارتی گستردهتر و فراتر از آن مورد بازرسی قرار گیرد؟! و اصلاً کدام نهاد بیطرفی برای این بازرسیها چارچوب عقلانی روشن میکند؛ آمانو که گماشته آمریکاییهاست؟! (اوباما میگوید ایران نمیتواند مکانیزم ما را در این باره وتو کند). اگر قرار شد حاصل چندین سال غنیسازی را اکسید یا صادر کنیم و به رقمی ناچیز برسانیم آیا میتوانیم در صورت نقض عهد آمریکاییها و اروپاییها، ما نیز این ظرفیت یا اصل سیستم غنیسازی از هم گسیخته را بلافاصله به حالت اول برگردانیم؟ اصلاً یک سؤال مهم ریاضی! اگر قرار است در ازای توقف فعالیت 14 هزار سانتریفیوژ دلمان خوش باشد که 5 هزار دستگاه به غنیسازی- البته غیرصنعتی- ادامه میدهند و در عین حال قرار دیگر این باشد که ذخیره 10 هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده به 300 کیلوگرم کاهش یابد، در این صورت قرار است آن 5 هزار دستگاه دقیقا چه کاری را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانیوم غنی شده و تبدیل آن به اورانیوم غنی نشده یا اینکه قرار است در یک طرف مشغول نمایش غنیسازی و در طرف دیگر مشغول خنثیسازی اورانیوم غنی شده باشیم؟!
6- هدف پنهان آمریکا از مذاکرات آنگونه که 2 سال پیش نیویورکتایمز نوشت «شکستن اسطوره ایستادگی ایران است». این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به بیان جرج فریدمن (مدیرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ایران از دامنه رشته کوههای هیمالیا در افغانستان تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. کاملا محرز است که سیاست هستهای آیتالله خامنهای براساس دو اصل پایهریزی شده، اول اینکه تا زمانی که عقبنشینی کنید، قدرتها به شدیدترین نحو به تهدیدهای خود ادامه میدهند و دوم اینکه تا زمانی که تهدید وجود دارد، مصالحهای انجام نخواهد شد». آمریکای مستأصل در برابر انقلاب اسلامی و ملتهای بیدار شده منطقه، اولویت استراتژیک خود را اعاده حیثیت ابرقدرتی به واسطه القای ضعف ایران قرار داده است. اوباما در عین حال مایل است این راهبرد را با تاکتیک فریب و تعامل و توافق به قطعیت برساند و آنگاه معرکهگیری را آغاز کند همچنان که او و تیمش درباره یک چرکنویس- تعبیر دکتر ظریف از بیانیه لوزان- هیجانزده شدند و مافیالضمیر خود را بیرون ریختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به یکدیگر دارند. حتما به خاطر دارید سخنان فرید زکریا- از چهرههای مطبوعاتی نزدیک به اوباما- در تیرماه سال 89 و در روزنامه واشنگتنپست را که تصریح کرد «برخلاف تبلیغات ما آیتالله خامنهای همچنان محبوبترین سیاستمدار ایران است، این را مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک به من گفت که مدتی هم در ایران زندانی بود. من از حامیان سرسخت اپوزیسیون در ایران هستم اما جمهوری اسلامی مشروعیت دارد». 8 ماه بعد مهاجرانی که خود را رئیس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی میکرد ضمن سخنانی در کتابخانه کنزینگتون تصریح کرد «یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی آیتالله خامنهای وجود ندارد». ایمان به وعدههای الهی و شرافت و عزت و پاکی ملت ایران، همه سرمایه مردی الهی است که در تلاطم سهمگین امواج چالشها خم به ابرو نمیآورد و با وجود دغدغههای بزرگ، با وقار و متانت و امید تمام، منش دریا را پیشه میکند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبیر دیولت «راز قدرت خامنهای پاسداری از میراث خمینی است. ما در غرب آن قدر دین را ضعیف کرده و به حاشیه راندهایم که قدرت و توانایی آن را دست کم میگیریم و متوجه نمیشویم که میتوان برای خدا مبارزه کرد. خمینی در سال 1980 حمله عراق را اینگونه تفسیر کرد. محبوبیت خمینی پس از 20 سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقی است. آنچه خامنهای واقعا به آن معتقد است خواستهها و سفارشهای خمینی است و همین راز قدرت خامنهای است».
بسمه تعالی
تقدیم به همه مادران،مادرانی که هستندومادرانی که در بین ما نیستندجزء یادشان
وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادر) بهت غذا می داد و تو رو می شست و به اصطلاح، تو رو خشک می کرد؛ تو هم با گریه و اذیت کردن در تمام شب، از اون تشکر می کردی.
وقتی که تو 2 ساله بودی، اون بهت یاد داد که چه جوری راه بری، تو هم این طور ازش تشکر می کردی که وقتی صدات می زد، محل نمی گذاشتی و فرار می کردی.
وقتی که تو 3 ساله بودی، اون با عشق تمام، غذایت را آماده می کرد؛ تو هم با ریختن غذا در کف اتاق، ازش تشکر می کردی.
وقتی که تو 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید؛ تو هم با رنگ کردن میز و دیوار، ازش تشکر می کردی تا نشون بدی که چقدر هنرمندی.
وقتی که 5 ساله بودی، اون لباس تمیز و شیک به تنت کرد تا به تعطیلات بری، تو هم با انداختن خودت توی خاک و گل، ازش تشکر کردی.
وقتی که تو 6 ساله بودی، اون تو رو تا مدرسه ات همراه می کرد؛ تو هم با فریاد زدن؛((من نمی خوام برم))، ازش تشکر کردی
وقتی که هفت ساله بودی، اون برات وسایل بازی خرید؛ تو هم با پرت کردن توپ به پنجره همسایه، ازش تشکر کردی.
وقتی که 8 ساله بودی، اون برات بستنی می خرید، تو هم با چکوندن(بستنی) به روی تمام لباست، ازش تشکر می کردی.
وقتی که 9 ساله بودی، اون هزینه کلاس های فوق برنامه تو رو پرداخت، تو هم بدون زحمت دادن به خودت برای یادگیری، ازش تشکر کردی و به جاش فقط فکرمسخره بازی بودی.
وقتی که 10 ساله بودی، اون تمام روز رو معطل تو بود و رانندگی کرد تا تو رو ار تمرین فوتبال به کلاس تقویتی و از اونجا به جشن تولد دوستت ببرد، تو هم با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه پشت سرت رو هم نگاه کنی، ازش تشکر کردی.
وقتی که 11 ساله بودی، اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد، تو هم ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه و بگذاره که راحت باشین و این جوری ازش تشکر کردی.
وقتی که 12 ساله بودی، اون تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلویزیون برحذر داشت؛ تو هم صبر کردی تا از خونه بیرون بره و کار خودت رو بکنی و این جوری ازش تشکر کردی.
وقتی 13 ساله بودی،اون بهت پیشنهاد داد که موها تو اصلاح کنی، تو هم با گفتن؛ (( تو سلیقه نداری، من هر جور که راحتم زندگی می کنم)). ازش تشکر کردی.
وقتی که 14 ساله بودی، اون هزینه اردوی یک ماهه تابستان رو برات پرداخت کرد؛ تو هم با فراموش کردن یک تلفن یا یک نامه ساده، ازش تشکر کردی.
وقتی که 15 ساله بودی، اون از سرکار برگشت و می خواست تو رو در آغوش بگیره و ابراز محبت کنه، تو هم با قفل کردن در اتاقت نمی گذاشتی که وارد بشه و این جوری ازش تشکر می کردی که خستگیش حسابی دربره!
وقتی که 16 ساله بودی، اون بهت یاد داد که چطوری ماشین برونی، تو هم هر وقت که می تونستی ماشینش رو برمی داشتی و می رفتی و بعضی وقت ها هم خردش می کردی.
وقتی که 17 ساله بودی، اون منتظر یه تماس بود، تو هم تمام شب رو با تلفن صحبت کردی و این جوری ازش تشکر کردی.
وقتی که 18 ساله بودی، اون در جشن فارغ التحصیلی و دبیرستانت از خوشحالی گریه می کرد، تو هم به خاطر این همه زحمتی که برات کشیده بود تا تموم شدن جشن پیش مادرت نبودی.
وقتی که 19 ساله بودی، اون شهریه دانشگاهت رو پرداخت. همچنین، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسایلت رو هم حمل کرد؛ تو هم به خاطر اینکه نمی خواستی بهت بگن بچه مامانی، با گفتن یه خداحافظی خشک و خالی، بیرون خوابگاه ازش جدا شدی و اون همون جا خشکش زد.
وقتی که 20 ساله بودی، اون ازت پرسید که آیا شخص خاصی برای ازدواج در نظرت هست؟ تو هم با گفتن ((به تو ربطی نداره! من خودم بلدم واسه زندگیم تصمیم بگیرم))، ازش تشکر کردی.
وقتی 22 ساله بودی،اون تو رو در جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت در آغوش گرفت، تو هم ازش پرسیدی:(( هزینه سفر به اروپا برام تهیه می کنی؟))
وقتی که 23 ساله بودی، اون برای اولین آپارتمانت، به جای کادو، یه عالمه اثاثیه خرید، تو هم پیش دوستانت بهش گفتی(( اون اثاثیه ها چقدر زشتن))
وقتی که 24 ساله بودی، اون دارایی های تو رو دید و در مورد اینکه در آینده می خوای با اونها چی کار کنی ازت سؤال کرد؛ تو هم چون دیگه هیکلت بزرگ تر از اون شده بود، با دریدگی و صدایی که ناشی از خشم بود، فریاد زدی؛((مادر، لطفاً تو کار من دخالت نکنیدً اعصاب ندارم!))
وقتی که 25 ساله بودی، اون کمکت کرد تا هزینه های عروسی رو پرداخت کنی و در حالی که گریه می کرد، بهت گفت:(( دلم برات خیلی تنگ می شه)) تو هم به جاش یه جای دور رو برای زندگیت انتخاب کردی که مادرت مزاحمت نباشد.
وقتی که 30 ساله بودی، اون از طریق شخص دیگه ای فهمید که تو بچه دار شدی و به تو زنگ زد؛ تو هم با گفتن این جمله ازش تشکر کردی:(( همه چیز دیگه تغییر کرده)) و چون خانومت می خواست بره پارک، فوری تلفن رو قطع کردی.
وقتی که 40 ساله بودی، اون بهت زنگ زد تا سالگرد فوت پدرت رو بهت یادآوری کنه؛ تو هم با گفتن(( من الان خیلی گرفتارم)) ازش تشکر کردی و بهش تسلیت گفتی.
وقتی که 50 ساله بودی، اون دیگه خیلی پیر و مریض شده بود و به مراقبت و کمک تو احتیاج داشت؛ تو هم با سخنرانی کردن در مورد اینکه والدین سربار فرزندانشان می شوند، ازش تشکر کردی.
و سپس...
یک روز بهت می گن مادرت در تنهایی مرده و چند روز بعد از مرگش جنازه اون رو همسایه ها پیدا کردن و تو... و تو راحت باشی؛ اما تمام کارهایی که تو در حق مادرت انجام ندادی، مثل تندر بر قلبت فرود میاد، چون دیگه کسی نیست که فقط به خاطر خودت، نه به خاطر چیزهای دیگه تو رو از صمیم قلب دوست داشته باشد.
اگه مادرت هنوز زنده است، فراموش نکن که بیشتر از همیشه بهش محبت کنی و اگه زنده نیست، محبت های بی دریغش رو فراموش نکن و به راحتی از اونها نگذر و از خدا بخواه که اون رو بیامرزه.
همیشه به یاد داشته باش که به مادرت محبت کنی و اونو دوست داشته باشی؛ چون در طول عمرت فقط یک مادر داری، ولی هزاران دوست، هزاران فرصت تفریح، هزاران ساعت و وقت برای کارهای دیگه و...
نکته:
آیا می دونستید که بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه؛ اما در زمان تولد یک نوزاد مادر تا 57 واحد درد رو احساس می کنه! این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوان.
مادرتون رو خیلی دوست داشته باشید
منبع:
کتاب تو، تویی؟! امیر رضا آرمیون صفحه 142 الی 51
ظریف در جلسه کمیسیون امنیت ملی به هیچ یک از سوالات پاسخ نداد/ این توافقنامه از خط قرمزها عبور کرده است/ عقب نشینی ها بسیار شدیدتر شده / دوستان ظریف هم منتقد بیانیه بودند / دولت علیه منتقدین هسته ای خفقان رسانه ای ایجاد کرده است
دستاوردها یا از دستدادهها؟! / بیانیه لوزان حاوی تعهدات حقوقی است/ رئیس جمهور با چه توجیهی از حفظ تحقیق و توسعه در این توافق خبر داده است!؟/ طبق مکانیزم کنونی امتیازات را خواهیم داد و تحریم ها مجددا برقرار خواهد شد
مو به مو خواستههای آمریکا محقق شد؛ پس موضوع مذاکرات یک سال و نیم اخیر چه بوده است؟ / گزارش بدهید از کدامیک از خطوط قرمزهای مذاکرات عبور نشده است؟! / درباره تحریمها با مردم روراست باشید!
یک منبع امنیتی اطلاعاتی فرانسه فاش کرد که انفجار سال 2012 در دمشق که در آن 4 مقام ارشد امنیتی و نظامی سوریه کشته شدند، با اطلاع، موافقت و دستور رئیسجمهوری آمریکا انجام شد و ترکیه، قطر و فرانسه از آن مطلع بودند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، یک منبع امنیتی فرانسوی، سه سال پس از انفجار عظیم «ساختمان امنیت ملی» سوریه که قرار بود به تبع آن عملیات گروههای مسلح تحت نام «آتشفشان دمشق»، پایتخت سوریه را ساقط کند، فاش کرد که این عملیات را آمریکا با موافقت باراک اوباما رئیسجمهوری این کشور انجام داد.
بنا بر این گزارش، روزنامه السفیر به نقل از این مقام امنیتی اطلاعاتی فرانسوی که هویت وی فاش نشد، نوشت که «انفجار، اشارهای برای آغاز حمله به دمشق بود تا به تبع آن موج جدایی دهها افسر و سرباز ارتش سوریه آغاز شود اما این اتفاق نیفتاد و درصد جداشدگان فقط 3 درصد بود و همین امر، عاملی شد که حمله به دمشق شکست بخورد».
السفیر نوشت: وقتی که دود از ساختمان امنیت ملی به آسمان رفت، هسته اداره بحران که بشار اسد را در رهبری عملیاتهای نظامی و امنیتی کمک میکردند، کاملا از صحنه حذف شدند. این انفجار (تروریستی) سرتیپ «حسن ترکمانی» جانشین رئیس اتاق بحران در امور نظامی، «داوود راجحه» وزیر دفاع وقت، «آصف شوکت» (شوهر خواهر بشار اسد) و «هشام بختیار» رئیس دفتر امنیت ملی سوریه را به کشتن داد و محمد الشعار وزیر کشور زخمی شد اما جان به در برد.
چه کسی یا کشور عملیات ترور را تنظیم کرد؟
مسئولان فرانسه، ترکیه و قطر میدانستند که عملیات سنگین و بزرگی که ممکن است نظام را از بین ببرد وارد مرحله اجرایی شده است. ولی طرفی که برای این عملیات آماده میشد جزئیات بیشتری را برای همپیمانان خود فاش نکرد و فقط به آنها ماهیت کار را اعلام کرد، نه بیشتر. یک منبع آگاه فرانسوی میگوید که بخش مبارزه با تروریسم سرویس اطلاعاتی آمریکا از سال 2012 برای این عملیات آماده شده بود. این کار زمانی صورت گرفت که اوباما به «جان برنان» رایزن ارشد مبارزه با تروریسم در کاخ سفید (رئیس فعلی سازمان سیا) چراغ سبز نشان داد. برنان بر رئیس جمهور آمریکا تأثیر بسزایی داشت؛ به گونهای که اوباما وی را به عنوان رئیس سرویس اطلاعاتی این کشور (سی.آی.ای) انتخاب کرد. برینان کسی است که در عملیاتهای محرمانه زیادی که «فرماندهی مشترک عملیات کوماندو» آن را انجام میداد، چراغ سبز نشان داده بود.
این اتاق فرماندهی، از طریق شرکتهای امنیتی ویژه عهدهدار اجرای بخشی از عملیات خاص خود است، گاهی نیز با سی.آی ای فعالیت میکند و هدف از آن دور زدن نظارت «سنا» است. برینان هیچ گزارشی درباره عملیات به «دیانا فلنشتاین» رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس سنا ارائه نمیدهد. این مسئول امنیتی فرانسه تأکید کرد که شرکتهای امنیتی ویژهای در امارات متمرکز هستند و به دستگاههای آمریکا مشاوره میدهند تا عملیات نظامی و امنیتی را در عراق، سوریه و لبنان انجام دهد.
این مسئول امنیتی پیشین فرانسه میگوید: «در آن زمان میدانستیم که آنها برای یک عملیات بزرگ در سوریه آماده میشوند. آنها برای ایجاد ناامنی زیادی در قلب سوریه فعالیت میکردند. گلوله برفی نیز باید از طریق ورودیهای جنوب برای انفجار به حمله به سوی پایتخت غلت میخورد تا بزرگتر شود و وحشت و ترس را در میان ارتش به وجود میآورد و دستگاههای امنیتی را متلاشی میکرد. آمریکاییها فکر میکردند که «مناف طلاس» (فرمانده تیپ 105 گارد ریاست جمهوری که از نظام سوریه جدا شد و فرار کرد) میتواند به جای بشار اسد قرار گیرد. این در حالی بود که لوران فابیوس (وزیر خارجه فرانسه) سریعا وی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب میکرد ولی آنها برنامه و طرح را برای وی فاش نکردند. نقش سرویس فرانسه نیز فقط بیرون بردن وی از سوریه از طریق لبنان بود».
اوباما از عملیات ترور سران سوریه کاملا مطلع بود
اوباما از این عملیات اطلاع (کامل) داشت ولی همه جزئیات به گوشش نرسیده بود. آنچه اوباما در مرحله مقدماتی این عملیات میخواست، این بود که هیچ شهروند آمریکایی مستقیما در این عملیات مشارکت نداشته باشد؛ زیرا اگر زمانی ناچار شد که در برای کنگره یا مانند آن شهادت دهد، بتواند بگوید که از جزئیات خبر نداشته است ولی از هدف عملیات مطلع بوده است و آن را پذیرفته است. اوباما همچنین از تماس با ژنرالهای سوری و نامشان خبر داشت و میدانست که هدف فقط یک کودتای نظامی از درون این کشور است.
یش از انجام عملیات 18 ژوئیه سخن از برقراری تماس با «آصف شوکت» به میان آمد. ولی معاون وزیر دفاع سوریه گزینه آمریکا نبود. این مسئول فرانسوی میگوید: «آمریکاییها به وی اعتماد نداشتند و نمیشد رامش کرد. کسی که بالاخره این عملیات را انجام داد فکرش را هم نمیکرد که جایگزینی وجود داشته باشد» و موضع تغییر کرد.
یک مسئول امنیتی پیشین لبنان وظیفه آماده کردن را برعهده داشت. وی در روزهای نخست بحران سوریه به آمریکاییها کمک کرده بود. سلاح نیز از ترکیه و لیبی میآمد. از لنگرگاه طرابلس لبنان میگذشت و از آنجا تحت نظارت نمایندگان این مسئول و تحت نظارات آنها و بدون اینکه اقدامی برای متوقف کردن آن صورت گیرد، به حمص (استان هممرز سوریه با شرق لبنان) میرسید. این مسئول درباره معاملات سلاح نیز تأکید کرد که این معاملات به نام طرف های رسمی لبنان منعقد شد تا معارضان بسیار آسان تجهیز تسلیحاتی شوند. در این معاملات موشکهای ضدتانک وجود داشت و از مخفیگاههای تروریستها میگذشت که در نزدیکی حمص قرار داشت.
نقش بندر بن سلطان
طرفهای امنیتی لبنان از سال 2006 با همکاری سرویس جاسوسی آمریکا و عربستان قصد ایجاد یک شبکه در سوریه را داشتند. پس از ترور «رفیق الحریری» یک معارض برجسته سوریه میگوید: «پیشنهادهایی درباره برقراری تماس با یک مسئول امنیتی لبنان دریافت کردیم. وی میگفت که با هماهنگی بندر بن سلطان فعالیت میکند». طرف میانجی که با معارضان سوری خارج نشین تماس داشت تأکید کرد که از سوی بندر رئیس وقت سرویس اطلاعاتی عربستان مأمور تشکیل معارضان و حمایت از آنها شده است. وی درباره جزئیات این مسئله گفت: «[بندر] شماره این مسئول لبنانی را به ما داد و از ما خواست که با وی حرف بزنیم. وی تصور سیاسی کاملی از آینده سوریه، متن قانون اساسی جدید و برنامه فعالیت سیاسی از پیش آماده شده این کشور برای ما ارائه کرد».
مرکز فرماندهی این عملیات در انتاکیه ترکیه بود. اما جزء اجرایی آن از منطقه الزبدانی در نزدیکی دمشق فعالیت میکرد. این شبکه بسیار سریع توانسته بود با یکی از همراهان «هشام بختیار» رئیس دفتر امنیت ملی تماس بگیرد. این همراه، اهل روستای «مضایا» بود. وی یک موافقتنامه امنیتی با خود داشت که به او اجازه میداد وارد مرکز شود و مانند سایر افراد بازرسی نشود. این شبکه طی چند هفته از طریق زبدانی ماده انفجاری «سی 4» (C 4) به مضایا منتقل کرد. همراه رئیس دفتر امنیت ملی به صورت تدریجی این مواد را وارد مرکز دفتر امنیت ملی کرد. یک طرف لبنانی نیز وظیفه هماهنگی با او و مرکز عملیات در انطاکیه را بر عهده داشت.
عملیات «آتشفشان دمشق» در 18 ژوئیه (2012) کامل شد. زمانی که انفجار صورت گرفت، گروههای مسلح از قلب پایتخت تحرکات خود را آغاز کردند. ولی این شک برای از بین بردن پایههای نظام کافی نبود. یک مسئول فرانسوی همچنین گفت: «از آن زمان آمریکاییها از هر گونه تلاش تازهای برای سرنگونی نظام سوریه دست برداشتند و به همه گفتند، کاری را که باید میکردند، انجام دادند. اکنون نیز هیچ راهی برای اقدام جدید وجود ندارد».
فضای آن روزهای سوریه در تیرماه سال 91
السفیر نوشت: مسئله سرنگونی بشار اسد در پاریس و در میان گروه موسوم به «دوستان سوریه» مسئله امروز و فردا شده بود. جدایی سرتیپ مناف طلاس از گارد ریاست جمهوری در روز دوم کنفرانس یعنی 7 ژوئیه صورت گرفت. این مسئله سبب شد که گمانهزنی بر سر سرنگونی بشار اسد تقریبا قطعی شود. تا جایی که لوران فابیوس زمزمه میکرد که طلاس رئیس جمهور آینده سوریه خواهد بود.
این در حالی بود که «حمد بن جاسم» نخستوزیر و نخستوزیر وقت قطر نیز درباره نرمی زبان بیانیه نهایی درباره بشار اسد مجادله نمیکرد و حتی در ظاهر نیز از او نمیخواست که مذاکره کند بلکه فورا (و با لحن مطمئن و قاطع) خواستار برکناری وی میشد. یک مسئول فرانسوی بلندپایه به این اظهارات بن جاسم اشاره میکند که می گفت: «در زبان و محتوای بیانیه برای ما تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا به هر حال با آغاز ماه سپتامبر (2012) بشار اسد در کاخ ریاست جمهوری حضور نخواهد داشت».?
این چنین فضایی قبل از وقوع عملیات ترور درباره سوریه و بشار اسد وجود داشت اما در آن زمان پس از انفجار، تنها صدای مخالف، صدای عبدالله دوم شاه اردن بود که گفت «این انفجار ارکان نظام سوریه را لرزاند، اما بشار اسد سقوط نخواهد کرد».
گروه بین الملل – رجانیوز: چهارمین روز از حمله عربستان به یمن در حالی ادامه پیدا کرده است که جنبش انصارالله نخواسته همچنان سکوت کرده و به این حملات پاسخ نداده است.
به گزارش رجانیوز، در حالی که بمباران شهرهای یمن توسط جنگنده های سعودی ادامه دار، جنبش انصارالله و ارتش یمن هنوز به صورت رسمی وارد جنگ با عربستان سعودی نشدند.
برخلاف عربستان، انصارالله در صورتی که نیاز ببنید به این حملات پاسخ دهد، قدرت خود را در حمله زمینی نشان خواهد داد. البته تاکنون نیروهای مردمی یمن و رزمندگان انصارالله به صورت محدود و مقطعی به خاک عربستان نفوذ کردند و حتی توانسته اند از پایگاه مرزی عربستان غنیمت بگیرند.
در همین راستا ، پایگاه اطلاع رسانی نهرین نت گزارش داد، منابع دیپلماتیک اروپایی در بروکسل تاکید کردند با وجود حملات هوایی جنگنده های عربستان، امارات، قطر و اردن به مواضع نیروهای مردمی انصار الله و ارتش یمن، در مرزهای دو کشور گزارش های موثقی به همراه نوار های ویدئویی وجود دارد که نشان می دهد، نیروهای مردمی انصارالله و ارتش یمن 15 کیلومتر وارد خاک عربستان شده و به نیروهای ارتش عربستان حمله کرده و دهها تن از آنان را به قتل رسانده و خودروهای نظامی سعودی ها را منهدم کرده اند.
این گزارش ها حاکی است نیروهای مردمی انصارالله توانسته اند به غنایم جنگی از جمله توپخانه های سنگین و تانک های عربستانی ها دست یافته و آنها را به داخل خاک یمن منتقل کنند که این تحول نظامی می تواند درس مهمی برای تجاوزگران عربستانی و عرب باشد.
حملات استشهادی یکی از گزینه های انصارالله
از سوی دیگر «عبدالمنعم القرشی»، عضو شورای اجرایی جنبش انصار الله یمن در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در صنعا تاکید کرد: همان گونه که جنبش انصار الله به سقوط برخی رژیمهای عربی حامی تروریسم وعده داده است، اگر تجاوز عربستان به ملت مظلوم یمن ادامه پیدا کند، طی ساعات آتی عملیاتهای استشهادی در داخل خاک عربستان پیاده کرده و به سوی نابودی رژیم سعودی پیش میرویم.
وی افزود: ما صدای صهیونیستها را میشنویم که می گویند با آل سعود در جبهه واحدی هستند، عربستان نقشه آمریکا و اسرائیل را پیاده میکند، ملت یمن شکار راحتی نیستند و متجاوزان بهای سنگینی برای این تجاوز خود خواهند داد، جنبش انصار الله عزت و آزادی اجتماعی و سیاسی را برای ملت مظلوم یمن میخواهد.
القرشی تاکید کرد:عامل حقیقی در تجاوز عربستان ناکام ماندن سیاستهای آل سعود در داخل یمن است که از منصور هادی و گروههای تکفیری مایوس گشته و احساس کرد که یمن ملک مردمانش شده است و این برای آل سعود قابل تحمل نیست.
این مقام انصارالله تاکید کرد:رژیم تکفیری-وهابی آل سعود به آمریکا و اسرائیل تکیه کرده است اما همان گونه که السید الحوثی گفت تکیه ملت یمن به پروردگار متعال است و ما به دشمنان خود وعده میدهیم که آنها را در داخل یمن سرکوب میکنیم و به همگان نشان میدهیم شجاعتی که ملت یمن دارد چیست.
نیمی از ارتش عربستان یمنی الاصل هستند
برخی از روزنامه های غربی هم نوشته اند که عربستان با تصمیم به جنگ علیه یمن در تنگنای بزرگی قرار خواهد گرفت .
در همین حال روزنامه انگلیسی ایندیپندنت دیروز گزارش داد که نیمی از نظامیان سعودی یمنی الاصل هستند .
رابرت فیسک روزنامه نگار انگلیسی در این باره در مقاله ای نوشت: عربستان با حمله به یمن خود را در پرتگاه انداخته و حملات هوایی به این کشور ضربه سنگینی به ریاض و همین طور خاورمیانه خواهد زد.
نویسنده این مقاله سووال کرده، چه کسی تصمیم به چنین جنگی در کشوری که در میان کشورهای عربی از همه فقیرتر است، گرفته. آیا سعودی ها این تصمیم را گرفته اند، پادشاهی که نمی تواند در باره مسایل مربوط به کشورش تصمیم درست بگیرد.
در مقاله ایندیپندنت آمده است: حوادث یمن و پیشروی نیروهای جنبش مردمی انصارالله و به دست گرفتن کنترل صنعا، موجب شد، ریاض با این دستاویز به یمن حمله کند.
این روزنامه افزود: اما هیجان داستان جای دیگری است، زیرا بیش از نیمی از نظامیان سعودی یمنی الاصل هستند و تصور کنید که ریاض در این صورت چه وضعیتی پیدا خواهد کرد.
ایندیپندنت نوشت: مشارکت 10 کشور عربی در ائتلاف عربستان با هدف حمله به یک کشور عربی دیگر، اقدامی بی سابقه در تاریخ معاصر بوده است.
تظاهرات علیه حمله عربستان به یمن
روز چهارم حملات هوایی به عربستان در حالی ادامه دارد که علاوه بر پاکستان، مردم تونس و ترکیه، بحرین و عراق نیز در برابر تجاوز عربستان سعودی تظاهرات کردند.
به گزارش رجانیوز ، صدها نفر از فعالان و سازمانهای مردم نهاد حامی فلسطین و مخالف اشغالگری که در تونس به سر می برند با برپایی راهپیمایی تجاوز عربستان به خاک یمن و کشتار مردم بی گناه این کشور عربی را محکوم کردند.
شرکت کنندگان در این تظاهرات با در دست داشتن پارچه نوشته هایی حمله و اشغال یمن توسط عربستان را محکوم و خواستار پایان دادن به اشغالگری اسراییل در فلسطین شدند.
در یکی از این پلاکاردها نوشته شده بود: « از اینجا تونس ما همه همراه باا مردم یمن علیه تجاوز خلیجی- آمریکایی بر ضد یمن هستیم». در پارچه نوشته دیگری تظاهر کنندگان اعلام کردند که « تجاوز به یمن،خدمت به منافع آمریکا و خدمت به رژیم صهیونیستی است». همچنین تظاهر کنندگان در این راهپیمایی خواستار توقف فوری و بدون قید و شرط تجاوز ظالمانه عربستان به خاک یمن شدند.
جمع کثیری از مردم بحرین نیز در اعلام حمایت از مردم مظلوم یمن و شیخ علی سلمان دبیرکل جمعیت اسلامی الوفاق در بلاد قدیم تظاهرات کردند.
بحرینیها در این تظاهرات اعتراضی با محکوم کردن حمله رژیم سعودی به یمن به همراه 10 کشور دیگر، شعارهایی علیه رژیم آل سعود سردادند. این تظاهرات به دعوت ائتلاف 14 فوریه تحت عنوان «جمعه کوبیدن داعش» و در اعلام همبستگی با ملت یمن و عراق برگزار شد.
صدها نفر از مسلمانان استانبول نیز شنبه شب با برگزاری تظاهرات، تجاوز نظامی عربستان به یمن را محکوم و با مردم یمن اعلام همبستگی کردند.
تظاهرکنندگان ترکیه ای که در محله حالکالی تجمع کرده بودند با راهپیمایی خود که تا نیمه شب گذشته ادامه داشت، شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر رژیم صهیونیستی سر دادند.به گزارش ایرنا،معترضان پرچم های یمن و پارچه نوشته هایی را حمل می کردند که بر روی آن نوشته شده بود، مردم یمن تنها نیستند.
شرکت کنندگان در این تظاهرات همچنین شعار می دادند که، "شاه عربستان به چند فروختی امت اسلامی را".
تظاهرکنندگان که تا میدان حالکالی راهپیمایی کردند، در پایان این تظاهرات در حمایت از مردم یمن و در محکومیت تجاوز عربستان سعودی و هم پیمانانش به یمن بیانیه ای قرائت کردند.