سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی: آینده مذاکرات؛ کمترین شرط ایران در دورا ن راستی ارم

آینده مذاکرات؛  کمترین شرط ایران در دورا ن راستی ارمایی باید نضب دورببنهای ان لاین درشورای امنیت امریکا باشد

ل

کاریکاتور/ پای بند برجام!!!

 

خردمندی به یک معنا، آینده‌نگری است. این که سرانجام و سود و زیان یک رفتار چیست. همچنان که افق دید، از نوک بینی تا چند کیلومتر دورتر فرق می‌کند، قابلیت آینده‌نگری در افراد هم متفاوت است. این دو حکمت از امیر مومنان‌(ع) است که فرمود «اذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ. بریده شدن خوشی‌ها و برجاى ماندن پیامد‌ها را به یاد داشته باشید»؛ و «اِرْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ. نگاهت را به انتهای سپاه دشمن (خیمه فرماندهی) بینداز». در هدف‌گذاری‌هایی که پای تعامل با دشمن در میان است، باید راهبرد حریف را کاوید و از معامله‌ای که شیرینی موقت و خسارت‌های ماندگار برجا می‌گذارد، پرهیز کرد.
توافق برجام که در سال 94 با غفلت از راهنمایی‌ها و هشدار‌های رهبر معظم انقلاب تدارک شد، از آینده‌نگری به‌عنوان اقتضای عقلانیت فاصله داشت. برخی دولتمردان سابق بعد‌ها به دفعات اذعان کردند که پیش‌بینی نمی‌کردند آمریکا توافق را زیر پا بگذارد یا از آن خارج شود. توافق چنان نامتوازن و فاقد ضمانت تنظیم شده که آمریکایی‌ها، از روز اول به نقض آن پرداختند؛ و سپس خارج شدند، بدون اینکه هزینه‌ای بپردازند. این خطای نابخشودنی، عبرت بزرگی است که
- ولو در مقیاس‌های کوچک‌تر- نباید تکرار شود. برجام، دستمالی و پایمال شد؛ چون برخی مدیران ما اصرار داشتند برنامه غرب را نفهمند. از خط نفوذ و خیانت که بگذریم، افراد خوش‌بین تصور می‌کردند یک توافق (ولو نیم‌بند) تا مدت‌ها از تنش‌ها و فشار‌ها می‌کاهد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد و پیش‌بینی هم می‌شد، تشدید فشار‌ها و بهانه‌جویی‌های غرب بود.
دیپلمات‌های آمریکا و اروپا، پای میز مذاکره ادعا می‌کردند که می‌خواهند درباره عدم انحراف برنامه هسته‌ای ایران آسوده خاطر شوند، اما طراحی‌شان چیز دیگری بود. یک سند در این‌باره، سخنان «جان ساورز»، (رئیس‌ وقت سرویس جاسوسی MI6) در اواخر مهرماه 1394 است که پس از شروع انجام تعهدات ایران ظرف دو ماه، به CNN گفت: «توافق هسته‌ای، ظرف 15 سال، ایران را به کشوری میانه‌‌رو تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایه‌‌های انقلابی به کشوری نُرمال‌‌تر قرار دارد. اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. ما نیاز داریم صبر استراتژیک داشته باشیم تا به آن فرصت دهیم در 15- 10 سال آینده توسعه یابد و ایران را به کشوری نُرمال تبدیل کند». آنها به توقف 95 درصد برنامه هسته‌ای ایران قانع نبودند بلکه می‌خواستند موتور قدرت ساز انقلاب اسلامی را خاموش کنند
سند دوم، اظهارات «ریچارد‌ هاویت»، تهیه‌‌کننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران است که سوم آبان 1395 گفت:
«توافق هسته‌‌ای، یک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده... ما باید دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا را در تهران افتتاح کنیم و گفت‌وگو درباره حقوق بشر در ایران را ازسر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار
بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود... اکنون اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا فاقد آن است. ما می‌‌خواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم». اروپایی‌ها در همین دوره، سرگرم حمایت از تروریست‌ها در سوریه و عراق، و جنایتکاران سعودی علیه ملت یمن بودند.
مصاف غرب با ما، فرابرجامی است و در قالب تنگ برجام نمی‌گنجد. به همین دلیل هم به برجام، صرفا به‌عنوان ابزار کانالیزه کردن و محاصره واقعی ایران می‌نگریستند. کاری را که تحریم‌های فلج‌کننده
(و فشار حداکثری) نتوانست انجام دهد، برجام و توافق‌های مشابه باید انجام می‌داد: واداشتن ایران به خودزنی، بر اساس دستکاری در محاسبات. کلیت برجام به سمت منافع غرب فرو غلتید، چرا که طرف آمریکایی گفته بود «توافق نکردن بهتر از توافق بد است»؛ اما در این طرف، وزارت خارجه ما، با به خدمت گرفتن چند هنرمند ادعا می‌کرد «هیچ توافقی، بدتر از عدم توافق نیست»! برجام در چنین نامعادله عجیبی، عبرت جهانیان می‌شد.
آینده‌نگری و آینده‌پژوهی درباره برجام و مذاکرات مبتنی بر آن، همچنان اهمیت دارد. جا دارد متولیان امر، با دعوت کارشناسان مختلف، شبیه‌‌سازی و آینده‌نگری کنند که شرایط در صورت احیای برجام -بدون چاره‌جویی درباره منافذ آن- ظرف سه یا شش ماه بعد (و نه حتی دو سال آینده) چگونه خواهد بود؟ آیا مثلا ایران می‌تواند بدون دردسر، تجارت داشته باشد یا این که تنش‌ها و فشار‌ها، در حد مقدور غرب شدت می‌یابد؟ این بازی برخلاف تلقی دولت سابق، بازی بُرد- بُرد نیست. بلکه غرب، سود خود را در باخت ایران و گرفتن امتیازات جدید از این طریق می‌بیند. به همین دلیل، اگر مسائلی مانند دریافت تضمین محکم، لغو پایدار تحریم‌ها و بستن پرونده PMD، تعیین تکلیف نشده باشد، می‌تواند مقدمه‌ای برای تشدید فشار باشد. قطعا انتظار دروغینی که غربگرایان درباره عواید نجومی احیای برجام ساختند، ما به ازای واقعی ندارد، چنان‌که قبلا هم نداشت و موجب سرخوردگی عمومی شد.
توافق بدون لغو موثر و پایدار تحریم‌ها (گرفتار شدن در بازی برچسب تحریم‌ها)، اخذ تضمین معتبر (مانند نگهداری مواد غنی شده در ایران تحت نظارت آژانس)، تعیین غرامت چند سال عهدشکنی آمریکا، و بسته شدن پرونده PMD‌، فاجعه دوباره‌ای را بر پایه برجام رقم می‌زند. افق چنان توافقی روشن است: آمریکا مجددا عضو برجام می‌شود و به مکانیسم ماشه دسترسی پیدا می‌کند؛ قیمت نفت با سقوط 20 تا 30 دلاری روبه‌رو می‌شود؛ و سپس، آمریکا در مدت زمانی کوتاه، دبّه می‌کند و بازی مار و پله را به نقطه صفر برمی‌گرداند و حال آن که ضعیف‌ترین دوران خود در 70 سال اخیر را سپری می‌کند.
فرسایشی کردن مذاکرات از سوی غرب، نباید ما را از اولویت‌های خود غافل کند. مذاکره‌کنندگان دولت سابق، همه امتیازات را به شکل نقد و برگشت ناپذیر واگذار کردند، اما امتیازات نسیه، یا ناپایدار و نقض‌پذیر را گرفتند. نگاه آمریکا به تعلیق تحریم‌ها موقتی (سه تا شش ماهه) است؛ به نحوی که بحران اقتصادی را پشت سر بگذارد و نیاز اورژانسی برای پایین کشیدن قیمت حامل‌های انرژی را برطرف کند و سپس بتواند شیطنت‌های جدید را از سر بگیرد. بسیار محتمل است که واشنگتن ظرف مدت کوتاهی، در مقابل دسترسی ایران به درآمدهای نفتی یا دیگر سازوکار‌های بانکی و مالی جهانی کارشکنی کند و تهدید و کارشکنی علیه سرمایه‌گذاری میان‌مدت و بلندمدت شرکت‌ها در ایران را از سر بگیرد. طبیعی است که دوره کوتاه سه تا شش ماهه صرفا می‌تواند اقتصاد در حال خروج ایران از وضعیت شرطی‌‌سازی را به شرایط سال‌های 99-1398 برگرداند.
فارغ از این که دولت آمریکا وعده می‌دهد چه حجمی از تحریم‌ها را تعلیق کند، اصرار دولت بایدن بر ندادن «تضمین»، مسئله مهم‌تری برای راستی‌آزمایی است. دولت بایدن نمی‌خواهد و نمی‌تواند از طرف دولت بعدی آمریکا تضمین بدهد، اما ضمنا به اعتبار عهدشکنی‌های پیاپی و پسابرجامی دولت دموکرات اوباما، وعده دولت بایدن درباره دوره دو ساله خودش هم معتبر نیست. ضمنا باید توجه داشت که موضع کنگره همیشه رادیکال‌تر بوده و نمایندگان هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان یا سنا، تحریم‌های پسابرجامی را با اتفاق‌آرا تصویب کرده و رفتار دولت آمریکا برای ممانعت از انتفاع اقتصادی ایران را تکمیل کرده‌اند. کنگره، قانون «اینارا» را در سال 2015 برای نظارت بر توافق تصویب کرد که طبق آن، رئیس ‌جمهور آمریکا باید هر سه ماه یک بار گزارش می‌داد تا کنگره درباره ادامه یا عدم تداوم «تعلیق سه ماهه تحریم‌ها» تصمیم بگیر!. «اینارا» در سنا
با 98 رای موافق و تنها یک رای مخالف به تصویب رسید. اینارا در مجلس نمایندگان هم، با 400 رای موافق و فقط 25 مخالف تصویب شد. قانون پسابرجامی کاتسا هم که سال 2017 با 98 رای سناتور‌ها (فقط دو رای منفی) تصویب شد، با 419 رای موافق و 3 رای مخالف، از تصویب مجلس نمایندگان گذشت. قانون دیگری که مانند کاتسا تعهدات برجامی آمریکا را منتفی می‌کند، قانون ISA می‌باشد که سرمایه‌گذاری بیش از 40 میلیون دلار در سال برای توسعه بخش نفت وگاز در ایران را ممنوع می‌کند و به شکل مشابه تصویب شده است.
در این میان و در حالی که سوء نیت آمریکا مُحرز است، دعوت به «تنازل» از خطوط قرمز اعلامی نظام و ادعای این که دستورالعمل ابلاغی برای مذاکرات، جدا از خطوط قرمز اعلامی است، مسیری انحرافی است. جدا کردن «خطوط قرمز اعلامی رهبر انقلاب» و «دستورالعمل مذاکرات» و ادعای این که خطوط قرمز برای چانه‌زنی است و نه ایستادن بر مبنای آن، تحلیل نادرستی است که می‌تواند ایران را مجددا از حداقل حقوق خود محروم کند. ما بر سر سود طرفین در یک توافق «بُرد- بُرد» مذاکره نمی‌کنیم که بتوان درباره کم و زیاد شدن آن چانه‌زنی کرد یا تخفیف داد؛ بلکه دیپلمات‌های سختکوش کشورمان، بر سر حقوق تضمین نشده در برجام می‌جنگند.
در اهمیت نیاز آمریکا به توافق همین بس که در طول یک سال اخیر، قیمت نفت تقریبا دو برابر شده و میزان ذخایر نفتی آمریکا، به پایین‌ترین سطح خود در چهار دهه گذشته رسیده است. اروپا هم که بازگشت به عصر تاریکی و یخبندان و قحطی را ظرف چند ماه آینده انتظار می‌کشد. آنها نیازمند فوری «بازگشت نفت ایران به بازار» هستند. اما با این حال، توافقی را می‌پسندند که خطوط قرمز بازدارنده ایران کمرنگ شده باشد و بتوان زیرش زد. در مقابل، ما امروز در مقایسه با هفت سال قبل، در موضع قدرت هستیم و فشار‌های تحریمی را هم تا حدود زیادی ازسر گذرانده‌ایم. مقامات آمریکایی بارها به شکست فاحش فشار حداکثری اعتراف کرده‌اند. بنابراین نباید اجازه داد دشمن و پادوهای رسانه‌ای آن، معادله موجود به نفع ایران را تحریف کنند. قطعا توافق نکردن، بهتر از توافق بد است. آمریکا تنها زمانی می‌تواند به برجام برگردد، که حقوق ایران را تضمین کرده باشد. هر توافق دیگری، مثل توافق چندمرحله‌ای، خلاف این ضرورت خواهد بود.
محمد ایمانی

 


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/5/31ساعــت 11:49 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:تضمین آمریکا چه تضمینی دارد؟!(یادداشت روز) 1- تئو
4:30
برجام  
 
1- تئوری بازی‌ها - Game Theory - اگرچه شاخه‌ای از ریاضیات کاربردی است ولی امروزه در تعاملات تجاری و سیاسی و ... نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این توضیح که وقتی پای یک معاهده و یا تعامل سیاسی در میان است، طرفین می‌کوشند برای هر یک از اقدامات خود، اقدام طرف مقابل را حدس زده و ارزیابی کنند. با انجام این بررسی‌ها که به حدس زدن عکس‌العمل حریف در بازی شطرنج بی‌شباهت نیست، می‌توانند خروجی فلان تعامل تجاری، سیاسی و یا اقتصادی را در حد و ‌اندازه قابل قبولی پیش‌بینی کنند. استفاده از این فرمول در چالش هسته‌ای پیش روی نیز ضروری است. مخصوصاً آن که مسئولان محترم کشورمان طی دو دهه‌ای که از عمر چالش هسته‌ای یاد شده می‌گذرد تصویر روشنی از رفتار و اهداف خصمانه حریف به دست آورده‌اند و دستگاه محاسباتی آنان توان و قدرت بیشتری برای ارزیابی و پیش‌بینی حرکات حریف در اختیارشان گذارده است و ... بگذریم. 
2- برجام به گواهی اسناد و شواهد غیر قابل انکار، فاجعه‌ای بود که آمریکا و اروپا با بهره‌گیری از وادادگی دولت آقای روحانی به ملت و نظام تحمیل کردند و در حالی که موضوع و انگیزه مذاکرات لغو تحریم‌ها بود، نه فقط هیچ تحریمی لغو نشد، بلکه صدها تحریم جدید هم به تحریم‌های قبلی افزوده شد. خروج ترامپ از برجام که به طمع امتیاز‌گیری بیشتر از ایران صورت گرفت بی‌آنکه بخواهد، خدمت بزرگی به جمهوری اسلامی ایران بود. با این توضیح که ترامپ به گفته خانم موگرینی بعد از تضمین از آقای روحانی مبنی بر این که ایران حتی در صورت خروج آمریکا از برجام نیز، در برجام باقی می‌ماند! اقدام به خروج از برجام کرد و انتظار داشت که ایران برای بازگشت آمریکا به برجام، امتیازات بیشتری به حریف واگذار کند! ولی مقامات بالادستی چنین اجازه‌ای به دولت آقای روحانی ندادند و ترفند ترامپ نتیجه معکوس داد. ایران بازگشت آمریکا به برجام را مشروط به سپردن تعهداتی کرد که در « طرح راهبردی مجلس برای لغو تحریم‌ها » به تصویب رسیده بود. رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی دریایی با ایشان (19/11/99) اشاره‌ای هوشمندانه به این نکته داشته و فرمودند: «آن طرفی که حق دارد برای ادامه‌ کار برجام شرط معیّن کند ایران است. علّت هم این است که ایران از اوّل به تمام تعهّدات برجامی خودش عمل کرد، جمهوری اسلامی به تمامی تعهّدات برجامی عمل کرد؛ آنها نقض کردند. ما حق داریم برای ادامه‌ برجام شرط بگذاریم و این شرط را هم گذاشتیم و گفتیم و هیچ ‌کس هم از آن عدول نخواهد کرد‌». دولت آقای رئیسی با این دستورالعمل به مذاکرات وین رفت تا از فاجعه خسارت محض برجام که در دولت قبل بر سر ملت آوار شده بود، آوار‌برداری کند.
3- این حق طبیعی و قانونی ماست که روی شرایط خود برای بازگشت آمریکا به برجام اصرار داشته باشیم. به این بخش از بیانات حضرت آقا که از آن با عنوان «سیاست قطعی جمهوری اسلامی‌» یاد کرده‌اند توجه کنید: «‌اگر می‌خواهند ایران به تعهّدات برجامی
-که چند تعهّد آن را لغو کرده- برگردد، باید آمریکا تحریم‌ها را کلاً لغو بکند؛ آن هم نه به زبان و روی کاغذ که بگوید لغو کردیم؛ نه، بایستی در عمل تحریم‌ها را لغو کنند و ما راستی‌آزمایی کنیم و احساس کنیم که درست تحریم‌ها لغو شده، آن وقت ما هم به این تعهّدات برجامی برمی‌گردیم؛ این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتّفاق مسئولان کشور هم هست و از این سیاست بر نخواهیم گشت‌».
4- اگرچه از متن پیش‌نویس توافقی که از سوی جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ارائه شده و متنی که ایران در پاسخ به آن ارائه کرده است، اطلاع دقیقی منتشر نشده است ولی فحوای اظهارات آقای امیر عبداللهیان وزیر محترم امور خارجه کشورمان و نظرات مطرح شده از جانب مقامات و رسانه‌های غربی حاکی از آن است که موضوعاتی نظیر «تضمین آمریکا»، «‌لغو تحریم‌ها‌»،  «PMD»یا همان «ابعاد نظامی احتمالی» (بازرسی‌های گسترده و فراگیر برای اطمینان از این که ایران درپی تولید سلاح هسته‌ای نبوده و نخواهد بود‌)‌... موضوعات اصلی مورد مناقشه است. در این وجیزه اشاره به نکاتی را ضروری می‌دانیم. بخوانید!
5- با جرأت می‌توان گفت که هیچ تضمینی از جانب آمریکا معتبر نیست! می‌پرسید چرا؟! پاسخ روشن‌تر از آن است که نیازی به استدلال‌های پیچیده داشته باشد. مگر برجام یک معاهده بین‌المللی نبود؟! و مگر آمریکا به عنوان یکی از کشورهای 1+5 آن را امضاء نکرده و بر اجرای آن متعهد نشده بود؟! ولی به وضوح شاهد بودیم که نه فقط به هیچیک از تعهدات برجامی خود عمل نکرد، بلکه به راحتی از برجام نیز خارج شد و آب هم از آب تکان نخورد! این همه در حالی بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه 2231 اجرای برجام و تعهدات طرفین در این سند بین‌المللی را تضمین کرده بود. حالا باید پرسید برفرض که آمریکا برای اجرای تعهدات خود تضمین مستحکمی هم بدهد، چه تضمینی هست که تضمین خود را لغو نکند و از انجام تعهدات خود سر باز نزند؟! 
برادر عزیزمان جناب آقای دکتر امیر عبداللهیان می‌فرمایند تضمین آمریکا نباید فقط روی کاغذ باشد! که باید گفت؛ آیا برای آمریکا تضمین روی کاغذ با سایر تضمین‌ها، مثلاً تضمین همراه با تأیید چند کشور دیگر و یا حتی تضمین برخاسته از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و ... فرقی دارد؟! مگر تضمین آمریکا در برجام همراه با 5 کشور دیگر نبود؟ و مگر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را به آسانی زیر پا نگذاشت؟! بنابراین کدام عقل سلیم می‌تواند برای تضمین‌های آمریکا کمترین -تاکید می‌شود کمترین- اعتباری قائل باشد؟!
 گفته شده که ایران در مقابل نقض عهد آمریکا، دریافت غرامت را پیشنهاد کرده است! این پیشنهاد نیز بی‌ارزش است و هرگز تضمین‌کننده نیست! فرض کنید که آمریکا این پیشنهاد را بپذیرد! چه تضمینی هست که اگر تعهدات خود را نقض کرد، در قبال آن غرامت بپردازد؟! مگر بر خلاف تمامی قوانین تعریف شده در حقوق بین‌الملل، صدها میلیارد دلار از دارایی‌های ما را بلوکه نکرده است؟! اگر از پرداخت غرامت نیز خودداری کند، چه باید کرد؟! ... پس چاره چیست؟! بخوانید!
6- تنها تضمین قابل اعتماد و اطمینان‌آور این است که ایران هم در مقابل نقض عهد آمریکا دست به اقدامی بزند که انجام آن در اختیار خودش است و برای انجام آن به هیچ کانون و مرجع بیرون از دایره اختیارات خود، حتی شورای امنیت سازمان ملل نیز نیازی نداشته باشد. دقیقاً نظیر آنچه در طرح مجلس با عنوان «‌طرح راهبردی لغو تحریم‌ها‌» آمده بود. یعنی خودداری از انجام تعهدات خود. چاره‌سازترین پیشنهادی که می‌تواند و باید در توافق پیش روی گنجانده شود، آن است که ایران با صراحت و به روشنی اعلام کند، در صورت نقض عهد آمریکا، ایران از NPT خارج خواهد شد. مطمئن باشید که در صورت خروج از NPT هیچ اتفاق نا‌مطلوبی رخ نخواهد داد. ماده 10 معاهده عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای ‏(NPT‌) این حق را برای کشورهای عضو قائل شده است. و این، تنها - و تاکید می‌شود که تنها- تضمین قابل قبول و موثر است. 
7- «لغو همه تحریم‌ها» یکی دیگر از شرایطی است که به عنوان « سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتّفاق تمامی مسئولان کشور‌» مطرح شده است. در برخی از اظهار نظرها سخن از لغو تحریم‌های برجامی و یا تحریم‌های ترامپ و یا تحریم‌های هسته‌ای! در میان است. به بیان دیگر، قرار است (یعنی آمریکا در پی آن است‌) که تعدادی از تحریم‌های برجامی و هسته‌ای را لغو کند اما بسیاری از تحریم‌ها که تحت عناوین خصمانه و من درآوردی دیگر نظیر حقوق بشر، حضور در منطقه، برنامه موشکی و ... وضع شده‌اند باقی بماند. در این حالت لغو چند تحریم نیز تاثیر چندانی ندارد و همان تحریم‌ها با عناوین دیگر به صحنه خواهد آمد. عزیزان مذاکره‌کننده که تا‌کنون با اقتداری قابل‌تقدیر در مقابل زیاده خواهی‌های حریف ایستاده‌اند باید در توافق پیش روی خواستار لغو همه تحریم‌ها و تحت همه عناوین نظیر آیسا‌، سیسادا‌، ویزا‌، کاتسا و ... شوند. و مطمئن باشند که در غیر این‌صورت، عملاً هیچ تحریمی را نمی‌توان لغو شده تلقی کرد.
 
حسین شریعتمداری

 


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 101/5/27ساعــت 12:39 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:او یک «فراماسون» است! (یادداشت روز) 1- شاید در نگا

 

فتنه88,فتنه,کاریکاتور,دانلود کاریکاتور,عباس گودرزی,عکس کاریکاتور,موسوی,میرحسین,میرحسین موسوی,کروبی,متقلب,ابطال,انتخابات,آشوب,اردوکشی خیابانی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserve

1- شاید در نگاه اول باور نکنید که اقدام اخیر مهندس موسوی در حمایت آشکار از اسرائیل و داعش نه تعجب‌آور بود و نه غیر‌منتظره! ولی اسناد و شواهدی که در ادامه خواهد آمد به وضوح نشان می‌دهد، حرکت اخیر مهندس موسوی ماموریتی بوده است که به عنوان یک عضو تشکیلات مخوف فراماسونری بر عهده داشته است!
تعجب نکنید! پای شعار و گزافه‌گویی در میان نیست. ابتدا به شواهد و نمونه‌هایی که در چند بند جداگانه ارائه می‌شود نگاهی بیندازید! و قضاوت را به بعد از مطالعه موارد یاد شده موکول کنید. بخوانید!
2- اوایل دهه 80 ، یعنی چند سال قبل از فتنه 88 و پیش از آن که چهره واقعی موسوی به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 افشا شود و در حالی که به عنوان چهره‌ای مقبول در میان مردم و جریانات سیاسی شناخته می‌شد، دو تن از کارشناسان بر‌جسته امنیتی که به چیره‌دستی و توانمندی شهره بودند و آن روزها یکی از پرونده‌های جاسوسی موساد را در دست بررسی داشتند، در حلقه بسیار محدودی اعلام کردند که مهندس موسوی «‌ماسون‌» است! و در مقابل تعجب توأم با ناباوری یکی از حاضران، گفتند؛ «‌احتمالاً در آینده‌ای نزدیک او را در پروژه‌ای علیه نظام به کار خواهند گرفت‌»! ...
3- اواخر بهمن‌ماه سال 1387 آقای خاتمی به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ثبت‌نام کرد و تمامی گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب با صدور بیانیه‌ها و انجام سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها و نوشتن ده‌ها مقاله و یادداشت از نامزدی ایشان حمایت کردند. همان روزها طی یادداشتی در کیهان اعلام کردیم که آقای خاتمی نامزد واقعی جبهه اصلاحات نیست! آن یادداشت با اعتراض گسترده مدعیان اصلاحات رو‌به‌رو شد و با طعنه می‌پرسیدند « این دیگر کدام بخش از غیب‌گویی کیهان است‌»‌؟! ... اما دیری نگذشت که آقای خاتمی از نامزدی استعفا داد و مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد و با استقبال همه‌جانبه جبهه اصلاحات رو‌به‌رو شد.
4- همان روزها خبرنگار نشریه آمریکایی «نیویورکر The New Yorker»
به کیهان آمد و گفت قبل از هر چیز برای پاسخ این سؤال آمده‌ام که وقتی تمامی گروه‌های اصلاح‌طلب از نامزدی آقای خاتمی حمایت می‌کردند، شما از کجا می‌دانستید که او نامزد واقعی اصلاح‌طلبان نیست؟! به ایشان گفته شد، با توجه به نشست موسوم به
«‌آینده ایران‌» در دانشگاه استنفورد به این نتیجه رسیده بودیم. در آن نشست که شماری از مقامات آمریکایی (و چند ایرانی که نامشان فاش نشده است‌) حضور داشتند خانم «‌گیل لاپیداس‌» پشت تریبون می‌رود و خطاب به حاضران می‌گوید «‌می‌دانم از حضور من تعجب می‌کنید، چرا که تخصص و ماموریت من در زمینه سال‌های منجر به فروپاشی شوروی است» و توضیح می‌دهد «‌ما (؟؟)‌ به این نتیجه رسیده‌ایم که وضعیت ایران امروز، شبیه شوروی سابق در دوران گورباچف است. گورباچف هم مثل خاتمی اصلاح‌طلب بود ولی می‌خواست هم «پاپ» باشد و هم «لوتر» و این نقش دوگانه امکان‌پذیر نبود... گورباچف می‌خواست اصلاحات را همراه با حفظ ارزش‌ها دنبال کند و این برنامه امکان پیاده شدن نداشت بنابراین برای شوروی سابق ضروری بود که شخصی مانند «یلتسین» به میدان بیاید که فقط «لوتر» باشد و نه «پاپ» تا بتواند علیه کلیسا- بخوانید ارزش‌های دینی و اخلاقی- قیام کند... در ایران نیز باید خاتمی دست از ارزش‌های دینی بردارد و در غیر این صورت جای خود را به یک یلتسین ایرانی بدهد...»! خبرنگار پرسید: آیا می‌دانستید که گزینه اصلی آقای موسوی است؟ پاسخ ما این بود که نمی‌دانستیم موسوی گزینه اصلی است ولی می‌دانستیم هرکه باشد، گزینه نشان شده آمریکا و اسرائیل است!
5- گفتنی است (و پیشانی شکر بر زمین سائیدنی نیز هست‌) که همان روزها
رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام از این طرح پرده برداشته و می‌فرمایند: «‌یک طرح همه‌جانبه آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح باز‌سازی شده‌ای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به‌نظر خودشان می‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند‌» و در ادامه تصریح می‌کنند: « اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل از سرزمین‌های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست‌»!
6- درباره فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و طراحی آن از سوی آمریکا، اسرائیل و انگلیس و ... اطلاعات و اسناد دقیقی ارائه شده است که حتی فهرست آن اسناد نیز مثنوی هفتاد من کاغذ است و در این مجال فقط اشاره می‌کنیم که ما در کیهان (به گواهی نسخه‌های روزنامه) تمامی مراحل فتنه را قبل از وقوع پیش‌بینی و اعلام کرده بودیم تا آنجا که در آخرین شماره کیهان قبل از روز انتخابات -20خرداد 88 - به آشوب بعد از انتخابات اشاره کرده و با تیتر درشت نوشتیم «‌آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست‌»‌. غیب را فقط خدای متعال می‌داند «‌لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا الله‌». پس چگونه تمامی مراحل فتنه را با جزئیات آن پیش‌بینی کرده بودیم؟‌ پاسخ آن است که فتنه 88 بر اساس فرمول آمریکایی- اسرائیلی کودتاهای رنگی صورت می‌پذیرفت و کیهان با مراجعه به آن فرمول، مراحل مختلف فتنه را پیش‌بینی می‌کرد.
7 - مایکل لدین مشاور امنیت ملی آمریکا، دو روز قبل از 9 دی 1388 در بنیاد دفاع از دموکراسی سخنرانی داشت و در حالی که پیروزی فتنه را نزدیک می‌دید، از رازی پرده برداشت (که بعدها اعلام کردند اقدامی شتابزده بود و نباید اعلام می‌کردند‌)! لدین گفت؛ روزی ما خواهیم نشست و درباره تاریخ پشت صحنه جنبش سبز سخن می‌گوئیم. در آن هنگام همه شما خواهید گفت که جنبش سبز در سال 2009 آغاز شده است (1388) اما من به شما می‌گویم که ریشه آن در اواسط دهه 1980 (سال‌های میانی دهه 60) است. یعنی هنگامی که ما با دفتر میرحسین موسوی در تماس بودیم‌»!
8- شهید آیت اعلام کرده بود اسنادی در اختیار دارد که از فراماسون بودن موسوی خبر می‌دهد و بارها به مناسبت‌های مختلف به آن اشاره کرده بود. ایشان که میرحسین موسوی را گزینه مناسبی برای تصدی وزارت امور خارجه نمی‌دانست، در یکی از جلسات مجلس، به انتقاد از کابینه معرفی شده پرداخت و گفت که اسنادی را که نشان‌دهنده ارتباط موسوی با فراماسونری است در جلسه بعدی مجلس در اختیار نمایندگان قرار خواهد داد. اما، مرحوم آیت را صبح روز 14 مرداد درحالی که عازم مجلس بود به شهادت رساندند! نحوه ترور شهید آیت به گونه‌ای کاملاً متفاوت با ترورهای منافقین بود. اول آن که، تروریست‌ها نزدیک به 60 گلوله شلیک کرده بودند و حال آن که منافقین با شلیک چند گلوله صحنه را ترک می‌کنند. شلیک 60 گلوله نشان می‌دهد که می‌خواستند از شهادت او کاملاً مطمئن شوند و جسمی مجروح از آن شهید باقی نماند. دوم این که؛ ترور‌کنندگان بعد از به شهادت رساندن آیت کیف حاوی اسناد وی را با خود می‌برند. این نیز با ترورهای منافقین همخوانی ندارد. منافقین دستور داشتند برای پیشگیری از دستگیر شدن، بلافاصله بعد از ترور صحنه را ترک کنند و چیزی با خود نبرند! بعدها وقتی این موارد مطرح شد، اعلام کردند که ترور‌کنندگان، تازه‌کار و کم‌تجربه بوده‌اند! و حال آن که کم تجربه‌ها از شدت ترس بعد از شلیک یک یا دو گلوله صحنه را ترک می‌کردند ولی عوامل ترور شهید آیت 60گلوله شلیک کرده و اصرار داشته‌اند که کیف ایشان را نیز با خود ببرند. کیف شهید آیت حاوی چه اسنادی بود که تروریست‌هایِ مامور به ترور ایشان اولاً اصرار داشته‌اند که حتماً به شهادت برسد و کمترین احتمالی برای زنده ماندن او باقی نماند و ثانیاً؛ با توجه به احتمال دستگیری، ریسک ربایش کیف حاوی اسناد را پذیرفته بودند؟! از آنجا که اسناد ربوده شده هرگز به دست نیامده است درباره محتوای آن قضاوتی نکرده و تنها به اظهارات نقل شده از مرحوم شهید آیت بسنده می‌کنیم.
9- دکتر محمد مُکری نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی که به حضور فراماسون‌ها در برخی از مراکز حساس ایران دوران پهلوی، شدیداً معترض بود و افشاگری‌هایی در این زمینه داشت، بعد از کودتای 28 مرداد تحت فشار فراماسون‌ها مجبور به ترک ایران شده و به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن پاریس به تدریس مشغول شد. دکتر مکری در بهمن ماه 1357، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و به عنوان اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی سابق منصوب شد. از قول دکتر مکری نیز در یکی از تالیفاتش (ظاهراً کتابی با عنوان دیوان‌) نقل شده است که «‌‌در کتابخانه کاخ‌الیزه فرانسه متوجه عضویت میر‌حسین موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنیه شدم‌»!
10- فراماسون‌ها هنگامی که ماموریت یکی از اعضای خود را شکست خورده می‌بینند و احساس می‌کنند در مناقشه‌ای که پدید آورده‌ا‌ند‌، روی اسب بازنده شرط‌بندی کرده‌اند! مامور شکست خورده را در یک عملیات انتحاری هزینه می‌کنند. بر اساس شواهد موجود، موسوی از نگاه دشمن ماموری بود که تاریخ مصرفش تمام شده و باید دور ‌انداخته می‌شد! و دقیقاً به همین علت او را در پست‌ترین و رذیلانه‌ترین موضوعات مصرف کرده‌اند؛ دفاع از اسرائیل، حمایت از داعش، ناسزاگویی به شهدا و ...
11- اکنون نوبت حامیان سینه چاک موسوی، نظیر آقای خاتمی و ظریف و سایر سرکردگان جریان مدعی اصلاحات است که باید موضع خود را در‌باره اقدام خباثت‌آمیز موسوی مشخص کنند. البته از آنها سؤالات دیگری نیز در میان است. از جمله این که بی‌تردید آقای خاتمی از تصمیم اعلام شده آمریکا و اسرائیل برای انتخابات 88 با خبر بود! چرا دقیقاً بر اساس فرمول دیکته شده آنها عمل کرد؟! چرا بعد از کاندیداتوری موسوی که می‌دانست گزینه آمریکا و اسرائیل است (بندهای 4 و 5 و 6 یادداشت پیش‌روی‌) از نامزدی کناره گرفت و با همه توان به حمایت از او پرداخت‌؟! و ده‌ها سؤال دیگر از اقدامات خیانت‌آمیز مدعیان اصلاحات که طرح آن را همراه با اسناد مربوطه به بعد موکول می‌کنیم!
12- و بالاخره باید به شکرانه برخورداری از رهبری‌های الهی و هوشمندانه
حضرت آقا پیشانی شکر بر زمین سائید که آنچه دیگران در آئینه نمی‌دیدند، او در خشت خام می‌دید و با درایت و نگاه برخاسته از نور الهی به سران فتنه مهلت داد تا درون پلید خود را بر همگان آشکار کنند « وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ ... آنهایی که آیات ما را تکذیب کردند تدریجاً از آن راه که نمی‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد». (آیه182 سوره مبارکه اعراف‌).
حسین شریعتمداری


+ نوشته شـــده در شنبه 101/5/22ساعــت 6:9 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:مبارزه با داعش از تهران تا دمشق /دلیل عقدهگشایی مزدور
کینه میرحسین موسوی و سایر مزدوران آمریکا از شهید همدانی عجیب نیست چراکه آن شهید عزیز سوابق مبارزاتی با رژیم طاغوت، حضور در جبهه‌های دفاع مقدس، مبارزه با منافقین و گروهک‌های ضدانقلاب و دفاع از حرم، مقابله با آشوبگران و اغتشاشگران در فتنه 88 را در کارنامه خود داشت.
 
 
 
سرویس سیاسی-
 
«سردار همدانی از چند روز قبل، از شهادتش مطمئن بود. آخرین لحظه‌ای که شهید همدانی را دیدم، چند ساعت قبل از شهادتش بود... یک حالت جوانی در او دیدم، در لحظه آخر خیلی بشاش بود و با خنده به من گفت بیا یک عکس بگیریم شاید آخرین عکس من باشد.... وقتی این حرف را زد این شعر به ذهنم آمد که «رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص‌اندر خون خود مردان کنند/ چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند...»
این بخشی از روایت شهید حاج قاسم سلیمانی درباره ساعاتی قبل از شهادت شهید همدانی است (مهرماه 95 و در اولین مراسم سالگرد شهادت سردار همدانی).
سردار شهید حاج حسین همدانی، مدافع حرم و سفیر صلح و آسایش، شامگاه 16 مهرماه 94 در حال انجام عملیات مستشاری در حومه حلب سوریه به شهادت رسید.
بیانیه وقیحانه میرحسین موسوی
و اهانت به سردار مدافع حرم و امنیت
حالا 7 سال از شهادت او گذشته است؛ با اینکه داعش از بین رفته و نظام سلطه به شکست خود در برابر گروه‌های مقاومت و عمق راهبردی نظام اسلامی ایران اعتراف کرده است اما مزدوران آمریکا و جریانی که سال‌های 88 و 89 در تلاش برای براندازی نظام اسلامی ناکام ماندند، به دلیل مجاهدت‌های سردار شهید حاج حسین همدانی در شکست داعش، تأمین امنیت ایران و مهار فتنه، هنوز کینه‌توزانه در کمین تیغ کشیدن بر نظام اسلامی و هتک حرمت شهدای مدافعان حرم هستند.
میرحسین موسوی، سردسته فرقه فتنه در سال‌های 88 و 89 در ادامه همان اقدامات رادیکالی و غیرقانونی سابق خود، دو روز پیش با انتشار مطلبی که حاکی از مأموریتی دیکته‌شده برای او بود، به حمایت آشکار از اسرائیل و داعش پرداخت.
او در بخشی از هرزه‌گویی خود، ضمن اینکه سیاست‌های منطقه‌ای ایران را «کج‌روی»، «شوم» و «ننگین‌ترین جرائم» نامیده، با ادبیاتی وقیحانه و بی‌شرمانه به ساحت سردار شهید حاج حسین همدانی اهانت روا داشته و نوشته است «آن سردار بی‌افتخار جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شد!»
انتشار این مطلب توهین‌آمیز، واکنش‌های فراوانی را در افکار عمومی، رسانه‌های داخلی و کاربران شبکه‌های اجتماعی به‌دنبال داشت و حتی برخی از هواداران دیروز میرحسین موسوی هم از جهل و پلشتی او به ستوه آمدند و بر او تاختند اما چه کسی است که نداند مبارزه شهید همدانی با داعش از تهران تا دمشق، دلیل کینه‌توزی و عقده‌گشایی مزدوران آمریکا علیه آن شهید بزرگوار است.
کینه مزدوران آمریکا از شهید همدانی 

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 101/5/20ساعــت 11:4 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:حسین(ع) روی سخن با که داشت ؟(یادداشت روز) 1- وقتی ب
 .

 

3- بازهم به قول رهبر معظم انقلاب «‌مهم‌تر از درس‌های عاشورا عبرت‌های عاشوراست‌». درس گرفتن از عاشورا، دقت در گفتار و رفتار و سلوک عاشورائیان است ... از سید‌الشهدا‌(ع) گرفته تا امام سجاد و ابوالفضل العباس و  علی‌اکبر و قاسم بن حسن و ظهیر بن قین و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و حرّ و وهب و جون و ... تا زینب کبری -علیهم‌السلام‌- و... گفتار و رفتار آنان در مواجهه با آن رخداد عظیم، می‌تواند و باید برای همه شیعیان و مخصوصاً همه کربلایی‌هایی که آن روز به کربلا نرسیدند و زمزمه «‌یا لیتنی کنت معکم‌» بر دل و زبان دارند، الگو و «‌درس‌» آموز باشد. 
4- « عبرت » اما حساب دیگری دارد. عبرت از ریشه عبور است. یعنی از ظاهر یک رخداد عبور کردن و به باطن آن رسیدن. تعبیر خواب از همین مقوله است و ... «‌عبرت‌» گرفتن از قیام عاشورا، یعنی عبور از ظاهر آن واقعه عظیم و کشف چرایی وقوع آن. در جامعه اسلامی آن روزها چه تغییراتی پدید آمده بود که در فاصله کوتاهی (50 سال‌) بعد از رحلت رسول خدا
- سال 11 هجری-‌ فرزند آن بزرگوار را - سال 61 هجری- به آن طرز وحشیانه و فجیع به قتل رسانند؟! چرا مردم آن زمان ساکت بودند؟! چرا خواص آن دوران که از حقانیت حسین بن علی‌(ع) با خبر بودند، نه فقط به یاری او نرفتند، بلکه صدایی نیز به اعتراض بلند نکردند؟!... و چرا هزار و چند صد سال بعد، مردم ایران با الگو گرفتن از عاشورا و با دست خالی، علیه حکومت تا دندان مسلح و تحت حمایت تمامی قدرت‌های ریز و درشت دنیا به پا خاستند، بساط ظلم را برانداختند و پس از آن تا به امروز در مقابل توطئه یکپارچه همه قدرت‌های جهانی ایستاده و قد برافراشته‌اند؟!
5- خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و فاصله گرفته با آموزه‌های اصیل اسلام، در پیدایش واقعه عاشورا نقش برجسته‌ای داشته‌اند. خواص، یعنی کسانی که موضوع را می‌شناسند و می‌دانند چه می‌کنند. اما، خواص آلوده در صدر اسلام با برخی از خواص آلوده در دوران انقلاب اسلامی چه تفاوت‌هایی داشتند؟ در صدر اسلام و دوران منجر به شهادت حضرت ابا عبدالله علیه‌السلام، آموزه‌های اسلام مانند دوران ما فراگیر نبود و نگاه مردم برای کسب تکلیف و آگاهی از دستورات اسلامی به دهان خواص بود. از این روی، وقتی یک یا چند تن از آنها با خط اصیل اسلام فاصله می‌گرفتند و می‌لغزیدند، جمع نسبتاً فراوانی را با خود به لغزشگاه می‌کشاندند. اما، در دوران وقوع انقلاب اسلامی، تلاش جانفرسا و منجر به شهادت ائمه اطهار علیهم‌السلام برای آگاهی‌بخشی به  امت و روشنگری درباره باید‌ها و نبایدها و مخصوصاً زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عاشورا، نتیجه داده بود و مردم «نقشه» راه را می‌شناختند و آنجا که با ابهامی رو‌‌به‌رو می‌شدند به عالمان وارسته و مشهور به تقوی مراجعه می‌کردند. این‌گونه بود که در دوران ما اگر برخی از خواص، به هر علت (آلودگی به چرب و شیرین دنیا، قدرت‌طلبی، حسادت و ...) می‌لغزیدند به جای آنکه توده‌های مردم را به انحراف بکشند و بلغزانند، [‌به قول حکیمانه حضرت آقا‌]، خود سقوط کرده و رفوزه می‌شدند. به عنوان نمونه (و فقط یک نمونه‌)، فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 را برخی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و دلبسته به دشمنان تابلودار بیرونی پدید آوردند ولی در انحراف مردم موفق نبودند و خود به رسوایی و سقوط کشیده شدند و...
6- آیا امروزه می‌توان از توطئه دشمنان و از جمله، فتنه خواص غافل بود؟! پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است. اما، خواص آلوده را چگونه می‌توان شناخت؟! در این باره گفتنی‌هایی هست که بیرون از محدوده یادداشت پیش روی است و از آن میان، تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که وظیفه این نوع از نفوذی‌ها، انفجار و ترور نیست. ماموریت این نوع از نفوذی‌ها، نفوذ به مراکز تصمیم‌ساز و سیاست‌پرداز و تغییر محاسبات مسئولان در این مراکز است. بنابراین، دیدگاه‌ها و نظرات انحرافی خود را بر زبان و قلم می‌آورند و مقایسه دیدگاه‌های آنان با خط اصیل اسلام و انقلاب قابل شناسایی خواهند بود. به قول حضرت امیر علیه‌السلام «ما اضمر احد شیئا الاّ ظهر فی فلتات لسانه و صَفَحَاتِ وجهه... هیچ‌کس چیزی را در دل پنهان نمی‌کند مگر آنکه در گفته‌هایش آشکار می‌شود». 
7- و بالاخره نوشته پیش روی را با اشاره به نکته‌ای که قبلاً در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم به پایان می‌بریم:
« بعد از ظهر آن روز غمزده، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسول‌خدا(ص) را چه می‌شود؟ چه کسی را به یاری می‌طلبد؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیده‌اند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده‌اند!
پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب‌دار، کدام لبیک را انتظار می‌کشد؟ و کدام جماعت را به یاری می‌طلبد؟ این‌جا که کسی نیست!... شیطان نمی‌دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین‌ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمی‌دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، ‌اما می‌دانست که «عصر خمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان می‌پیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلایی‌هایی می‌رسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند‌».
 
حسین شریعتمداری

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 101/5/13ساعــت 11:25 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: آن روز که سفارت انگلیس دیگ نذری بار گذاشت(یادداشت رو
 

عالم همه قطره اند و دریاست حسین مردم همه بنده اند و مولاست حسین
از بس که کرم دارد و آقاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

 
ماجراها از تب و تاب می‌افتند. انسان‌ها فراموش می‌شوند. گرد و غبار کهنگی بر همه چیز می‌نشیند اما در این میان ماجراها و آدمهایی نادر و استثنائی نیز هستند. از چنان تلالوئی برخوردارند که گذر قرن‌های متمادی نیز قادر به کمرنگ کردن حضور و اثرشان نیست. سیدالشهدا(ع) و عاشورایش از این دست انسان‌ها و وقایع نادرند. نکته خاص ماجرا آنجاست که زوال همه چیز در دنیا طبیعی است و نیازی به دخالت عوامل خارجی ندارد. اما واقعه عاشورا نه تنها در گذر زمان و به‌طور طبیعی دچار کهنگی و زوال نشده بلکه حتی تلاش‌های متعدد عوامل خارجی و دشمنان این چراغ هدایت نیز برای تحمیل زوال، راه به جایی نبرده و به شکست انجامیده است. 
منابع تاریخی می‌گویند اولین بنا و بارگاه را بر مدفن سیدالشهدا(ع)، مختار ثقفی ساخت و اولین تخریب به دست منصور دوانقی، دومین خلیفه عباسی رخ داد.‌هارون الرشید و متوکل دو خلیفه جور بعدی بودند که بر بارگاه آن حضرت تاختند و تخریبش کردند. المسترشد بالله خلیفه سی‌ام عباسی، ملعون بعدی بود که دست به این کار زد و به حرم یورش برد. از آن پس حرم امن بود تا سال 1216 قمری که وهابی‌ها بر حجاز مسلط شدند و به کربلا حمله کردند. کلیددار حرم در شرح ماجرا می‌نویسد: «آنان درب‌های حرم و نرده‌های فلزی و آینه‌کاری حرم را کندند و اشیای قدیمی و هدایای پادشاهان و شاهزادگان ایرانی را به تاراج بردند. همچنین تزئینات دیوارها و طلاهای سقف، شمعدان‌ها، فرش‌های گران‌بها، لوسترهای گران‌قیمت، درب‌های کنده‌کاری‌شده و غیره را تاراج کردند. افزون بر این کار نزدیک به پنجاه نفر را کنار ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. شهر کربلا را نیز ویران کردند و بی‌رحمانه به کشتار پیرمردان و کودکان و زنان و مردان و غارت خانه‌ها پرداختند و کسی از حمله وحشیانه آنان در امان نماند.»
و بالاخره آخرین بار حدود سه دهه پیش بود که صدام به کربلا و حرم یورش برد. سرکرده جسارت کنندگان دامادش حسین کامل بود که برای سالار شهیدان رجزخوانی کرد و گفت؛ «توحسین هستی و من هم حسینم!» و شخصاً با گلوله‌تانک گنبد حرم را هدف گرفت. چهار سال بعد صدام او را که به اردن‌گریخته بود با فریب به عراق کشاند و کشت. اینها نمونه‌هایی از تلاش برای تخریب بارگاه منور سیدالشهدا(ع) در طول تاریخ بود. علاوه‌بر آن، در دوره‌های مختلف تاریخی، زائران حضرتش با مصائب و مشکلات بسیاری مواجه بوده و زیارت آن حضرت گاهی به قیمت جان افراد نیز تمام می‌شده است. شرط قطع دست راست برای اجازه زیارت حرم حضرتش در زمان متوکل یکی از مشهورترین این مصائب است. مسعودی، در کتاب مروج الذهب می‌نویسد: «خانمی به قصد زیارت بارگاه امام حسین‌(ع) به مامور ثبت‌نام مراجعه کرد. به وی تذکر دادند، آیا می‌دانی که شرط رفتن به زیارت قطع دست است؟ آن زن پاسخ داد: از شرایط آگاهم! متصدی ثبت‌نام، اسم این خانم را می‌نویسد. آن گاه به وی دستور می‌دهد: دستش را برای قطع کردن بیرون بیاورد. آن زن دست چپ خود را بیرون می‌آورد! مامور می‌گوید: خانم فرمان خلیفه می‌گوید، باید دست راست داوطلب زیارت 
قطع شود.
آن زن دست راست خود را از زیر حجاب بیرون آورده و می‌گوید: این دست را سال گذشته قطع کردید»!
اینها تنها نمونه‌هایی از تلاش‌های ملموس و فیزیکی برای مقابله با مکتب عاشورا در طول تاریخ است و داستان تلاش‌های فکری و عقیدتی برای زیرسؤال بردن، تخطئه و فراموشی این نهضت، بسیار مفصل‌تر است. چه آنانکه از هزار سال پیش تاکنون گمان می‌کردند با حمله و آب بستن و شخم زدن و گلوله‌باران می‌توانند این مرکز عشق و هدایت را نابود کنند و چه آنانکه که امروز در خیال تحریف ماهیت این نهضت هستند، دچار اشتباه محاسباتی بودند و هستند. 
انقلاب اسلامی ایران، پیروزی و تداوم خود را مدیون مکتب عاشوراست. امروز نیز هستند کسانی که سعی دارند پیام عاشورا را تحریف کنند و حتی به آن رنگ و لعاب دینی نیز بدهند. ایستادگی در برابر یزیدیان زمان را تخطئه کرده و توصیه به تقیه می‌کنند. اگر ایستادگی در برابر ظلم و جور، تقیه‌بردار بود، چه نیازی بود امام حسین(ع) و خاندان اهل بیت پیغمبر(ص) و یارانش جان خود را فدا کنند. آنان‌که به تقیه و سازش در برابر استکبار توصیه می‌کنند در واقع ترس و سستی خود را پشت نقاب خیرخواهی پنهان کرده‌اند. آن هنگام که حضرت قصد سفر از حجاز به عراق را کردند، کم نبودند خواص و بزرگانی که ایشان را از این سفر بر‌حذر داشتند و زنهار دادند. اغلب توصیه‌کنندگان بیش از آنکه نگران جان امام(ع) باشند، می‌خواستند با ممانعت از قیام ایشان، سکوت و مماشات خود در برابر دستگاه طاغوت و جور را به نوعی توجیه کنند. آنهایی هم که امروز چنین توصیه‌هایی دارند، 
از همان قماشند. 
این‌جاست که خستگان و بریدگان و آلودگان به چرب و شیرین دنیا برای تحریف عاشورا با دشمنانش هم‌دست می‌شوند و می‌خواهند با سیاست‌زدایی، عزاداری محرم را به مناسکی بدون هدف و هویت مبدل کنند. هرچقدر می‌خواهید برای امام حسین(ع)‌گریه کنید و بر سر و سینه بزنید و حتی قمه بر فرق خود بکوبید و جوی خون راه بیندازید اما حرفی از راه و هدف او نزنید و تبیین نکنید چرا آن حضرت کشته شد. مبادا این عزاداری‌ها و تجمع‌ها سبب تفکر و تحول شود. بقول ظریفی انگار امام حسین(ع) در تصادف کشته شده است! این‌جاست که عزاداری عاشورا به کارناوالی سالانه و بی‌روح فروکاسته می‌شود که اگر چنین شد دشمن چه هراسی از آن داشته و چه جای تعجب دارد اگر سفارت انگلیس هم چند دیگ قیمه نذری بار بگذارد؟!
آنچه سیدالشهدا(ع) برایش سر داد، بیداری جامعه با شعار «هیهات منّا‌الذله» بود. در روزی که هیچ مانندی در تاریخ نداشته و نخواهد داشت، بهترین انسان‌های روی زمین به فجیع‌ترین شکل ممکن به دست شقی‌ترین افراد کشته شدند تا حقیقتی را برای همه جهانیان تبیین کنند. هزینه این تبیین، خون مطهر فرزند پیغمبر(ص) و یارانش و اسارت خاندان مکرم ایشان بود و این برای امروز ما درس‌ها دارد که «جهاد تبیین» از چنان اهمیت و اولویتی برخوردار است که حتی به قیمت نثار خون باید انجام گیرد. به‌قول سید شهیدان اهل قلم، در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی‌شود. 
«هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) تنها برای روز عاشورا نبود و اگر امروز نیز می‌خواهیم در صف یاران حضرتش باشیم، راه باز است؛ «فَیا لَیتَنی کنْتُ مَعَکم فَأفُوزَ مَعَکم». بودن با امام حسین(ع)، ایستادگی و مقاومت در برابر یزیدیان زمان و ادامه جهاد تبیین آن حضرت و حضرت زینب(س) است.
 
محمد صرفی

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/5/11ساعــت 12:20 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: در بنبست برجام «بریکس» فرصت تازه برای ایران است

vآتلانتیک: در بن‌بست برجام «بریکس» فرصت تازه برای ایران است

 

عضو شورای روابط خارجی آمریکا می‌گوید روابط نزدیک ایران با چین و روسیه و اعضای گروه بریکس می‌تواند فرصت‌های اقتصادی و سیاسی تازه‌ای را برای ایران فراهم کند.
نشریه آتلانتیک به قلم راغده درغام عضو شورای روابط خارجی آمریکا می‌نویسد: سازمان ناتو ماه گذشته راهبردی را در پیش گرفت که دگرگونی‌های گسترده‌ای را پدید خواهد آورد. در کنفرانس سران ناتو در اسپانیا، روسیه به عنوان کشوری دشمن معرفی شد و چین هم دشمن بالقوه‌ای نام گرفت که نباید نادیده گرفته شود و برای مقابله با تهدیدی که می‌تواند ایجاد کند، باید رویکردی راهبری علیه آن اتخاذ شود.
جنگ اوکراین، روابط غرب با روسیه را کاملا دگرگون کرده است. انتظار نمی‌رود که این جنگ در آینده نزدیک پایان یابد همایش سران ناتو از منظر سیاسی و نظامی رویدادی بسیار مهم به شمار می‌رود. شاید پوتین فعلا نخواهد به تصمیمات ناتو در دشمنی با مسکو واکنش نشان دهد اما نمی‌تواند در برابر تصمیم دولت لتونی که عبور کالاهای روسی به منطقه کالینگراد از طریق خاک این کشور را ممنوع کرده است تحمل کند. کالینگراد منطقه‌ای تحت حاکمیت روسیه است که لهستان و لتونی آن را از خاک روسیه جدا کرده‌اند. گفته می‌شود روسیه تلاش می‌کند تا راه‌حلی برای این مشکل پیدا کند. در صورت شکست این تلاش‌ها، احتمالا منطقه شاهد شعله‌ور شدن جنگی تازه خواهد شد. 
همزمان با همایش سران ناتو و گروه 7، در جبهه شرق نیز تحولاتی در حال شکل گیری است. روسیه تلاش می‌کند ساختاری برای مقابله با تحرکات گروه 7، ایجاد کند. در راستای این هدف، سران کشورهای حوزه دریای خزر، یعنی روسیه، ایران، جمهوری آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان در عشق آباد دیدار کردند و در حاشیه این دیدار پوتین تلاش کرد روابط مسکو – تهران را بیش از پیش تقویت کند.
پیش از اجلاس سران ناتو، در همایش مجازی سران کشورهای موسوم به بریکس، یعنی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که 5 قدرت در حال ظهور اقتصادی هستند، پکن و مسکو، با پیوستن ایران و آرژانتین به این گروه موافقت کردند. این اقدام می‌تواند زمینه‌ساز دستیابی ایران به فرصت‌های سیاسی و اقتصادی جدید باشد.
پیش از آنکه مناقشه روسیه و اوکراین آغاز شود، یعنی تا پیش از سال 2014، روسیه جزئی از کشورهای گروه 8 بود و اکنون پوتین امیدوار است که بریکس به چالشی جدی برای گروه 7 تبدیل شود. عضویت ایران در بریکس می‌تواند برای روسیه و چین پیامدهای خاصی داشته باشد.
در همایش عشق آباد، پوتین و ابراهیم رئیسی بر اهمیت امضای پیمان راهبردی همکاری‌های دوجانبه تاکید کردند. قرار است این پیمان در دیدار آتی پوتین از تهران امضا شود. افزون بر این، رؤسای جمهوری روسیه و ایران ضرورت حفظ حکومت سوریه را مورد تاکید قرار دادند.
هنوز روزنه امیدی برای شکستن بن بست موجود در گفت وگوهای هسته‌ای بین ایران و غرب وجود دارد. اما تحلیلگران بر این باورند که به خاطر پافشاری ایران به حذف نام سپاه پاسداران از فهرست سازمان‌های تروریستی، امکان توافق به تدریج کمتر می‌شود.
هنوز زنگ شکست گفت وگوهای هسته‌ای به صدا درنیامده و ایران به شدت به لغو تحریم‌های تحت رهبری آمریکا نیاز دارد. هم دولت آمریکا و هم اروپایی‌ها به شدت خواستار دستیابی به توافق با ایران هستند و به همین علت پوتین مایل است برای دستیابی به توافق هسته‌ای میانجیگری کند تا جایگاه و اعتبار خود را در جامعه بین‌المللی،
بهبود بخشد.
وی همچنین تاکید می‌کند که چنان‌که گفت‌وگوهای هسته‌ای به شکست بینجامد، مسکو و تهران، برای پیشبرد اهداف خود، آمریکا و اسرائیل را مسئول شکست این گفت وگوها معرفی خواهند کرد. این احتمال وجود دارد که روسیه با وجود تحریم فروش جنگ افزار به ایران توسط سازمان ملل متحد، به تحویل اسلحه به این کشور مبادرت کند. این احتمال وجود دارد که تحویل برخی از جنگ افزارها فعلا رایگان باشد و این امکان نیز وجود دارد که جنگ‌افزارهای روسی که به ایران تحویل داده می‌شود توسط ایران در اختیار حزب‌الله و ارتش سوریه قرار بگیرد. با دریافت جنگ افزارهای جدید از روسیه، قدرت ایران در منطقه بیش از پیش افزایش خواهد یافت.


+ نوشته شـــده در یکشنبه 101/5/9ساعــت 9:20 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:چشم طمع دشمن به کمکاریها در موضوع حجاب(یادداشت روز)
 ?
متن در مورد حجاب
 
 عباس شمسعلی
 
از آن روزهایی که دست نشانده‌های غرب در این کشور حق نوکری را برای اربابان خود تمام کرده و شخصی همچون «تقی زاده» راه پیشرفت را سرتا پا فرنگی شدن می‌دانست یا رضا شاه جیره‌خور انگلیس راه ترقی را کشف حجاب و کشیدن به زور روسری و چادر از سر زنان این مملکت اعلام می‌کرد تاکنون قریب یک قرن می‌گذرد اما سیاست غرب در به‌کارگیری پادوها برای استحاله فرهنگی کشورمان متوقف نشده است و بهره‌برداری آنها از دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای گسترده برای حمله به حجاب ادامه دارد. اگر غربی‌ها یک روز با ضرب و زور رضا قلدر که برای خوش‌خدمتی از کشتار و جنایت عظیمی همچون فاجعه مسجد گوهرشاد هم ابایی نداشت حجاب از سر زنان ایرانی می‌کشیدند، امروز و طی سال‌های اخیر، با جنگ تبلیغی و شبهه‌افکنی یا فریب و خدعه و تقی‌زاده‌های امروزی در همان مسیر حرکت می‌کنند.
البته هر چه می‌گذرد بر شدت تلاش دشمن در این عرصه افزوده می‌شود چرا که دشمن 
روز به روز از پیشرفت و رشد همه‌جانبه زنان ایرانی دلبسته به حجاب اسلامی و حضور موفق بانوان کشورمان در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، ورزشی و... با وجود داشتن حجاب عصبانی است. مگر غیر از این است که دشمن بیشتر با حجاب در کشور ما کار دارد و خیلی بر روی حجاب در کشورهای دیگر اسلامی تمرکز ندارد. آنها از یک طرف بیم دارند که زنان موفق و پیشرو ایرانی با حجاب خود الگویی برای سایر زنان شوند و از طرفی دروغ‌های غرب درخصوص نسخه باطل عبور مسیر پیشرفت جامعه از بی‌حجابی و برهنه کردن زنان برملا شود.
موضوعی که رهبر انقلاب در دیدار هفته گذشته خود با ائمه جمعه سراسر کشور در تشریح آن فرمودند:«حقیقت مسئله این است که زنِ باشرف و بااستعداد ایرانی یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به تمدّن غرب زده. اینها دلشان پُر است؛ [این کار را] زنها کردند. غیر از مجموع حرکت جمهوری اسلامی، به خصوص زن ایرانی یکی از مهم‌ترین ضربه‌ها را به داعیه‌های غربی و دروغ‌های غربی وارد کرده. چطور؟ اینها سالها است - دویست سال است - که می‌گویند زن اگر چنان‌که از قیود اخلاقی و شرعی و مانند این چیزها رها نشود نمی‌تواند پیشرفت کند، نمی‌تواند به مقامات عالی علمی و سیاسی و اجتماعی و غیره برسد؛ این جوری دارند می‌گویند. شرط رسیدن زن به رتبه‌های بالای اجتماعی و سیاسی و غیره این است که این قیود اخلاقی را رها کند. زن ایرانی این را در عمل تکذیب کرده؛ ‌زن ایرانی در همه‌ میدان‌ها با موفّقیّت و سربلندی و با حجاب اسلامی ظاهر شده. اینها رجزخوانی نیست، اینها واقعیت‌های محسوس جامعه‌ ما است.»
بازتاب این عصبانیت غربی‌ها از زنان و جامعه دیندار ایران را می‌توان در افزوده شدن حجم فعالیت‌ها و تبلیغات و جنگ رسانه‌ای آنها علیه ارزش‌هایی همچون حجاب اسلامی مشاهده کرد. آنها قصد دارند اعتقاد به حجاب و عفاف را که یک مزیت مهم و عامل برتری جامعه ایرانی محسوب می‌شود از بین ببرند تا همان بلایی که طی قرن‌های اخیر بر سر زن و خانواده و نقش مادری در غرب آوردند و به اسم آزادی و ادعای دروغین برابری زن و مرد یک عنصر عفیف و محوری در خانواده را تبدیل به آلت دست و خوشگذرانی مردان و نیروی کار ارزان قیمت و رونق دهنده تبلیغات کردند به سر جامعه ما بیاورند.
در این میان اما آنچه عجیب است؛ انفعال و کم‌کاری بسیاری از مسئولان و دستگاه‌های مسئول در این جنگ تمام عیار فرهنگی است. به عبارتی هرچه غربی‌ها در این حوزه با انگیزه و جدی و با صرف هزینه‌های گزاف وارد شده‌اند، در داخل بدون تعارف باید گفت سال‌هاست که شاهد خواب‌خوش و غفلت و کم‌کاری خطرناک بسیاری از مسئولان مربوطه و نهادهای مرتبط هستیم.
در این که عموم و قاطبه زنان کشورمان دوستدار و معتقد به حجاب و عفاف و عامل به این فریضه اجتماعی- دینی هستند و همان‌طور که چکمه و شلاق سربازان رضاخان نتوانست حجاب آنها را برباید هجمه فرهنگی امروز هم آنها را از حجاب دور نمی‌کند، شکی نیست، اما نباید از این واقعیت غافل شد که طرف مقابل به طور مستمر و با جدیت از طرق مختلف مشغول شبهه‌افکنی و تلاش برای ترویج بی‌حجابی و حیازدایی در جامعه است و به‌طور ویژه نوجوانان و جوانان را هدف گرفته است.
وقتی سخن از کم‌کاری در عرصه ترویج حجاب و عفاف می‌شود باید به 32 دستگاه عریض و طویل فرهنگی، اجرایی، تبلیغاتی و رسانه‌ای اشاره کرد که با وجود داشتن وظیفه ذاتی و البته تصریح قانون، اکثریت قریب به اتفاق آنها به‌شدت در موضوع عمل به وظایف خود در بحث حجاب و عفاف کم فروغ و کم‌کار هستند.
به عنوان مثال در شرایطی که طرف مقابل برای اثرگذاری بر روی ذهن و باورهای جوانان و نوجوانان و زنان و دختران جامعه درخصوص مسئله حجاب از تمام ظرفیت و روش‌های رسانه‌ای و تبلیغی خود استفاده می‌کند، باید از مسئولان صدا و سیما به عنوان رسانه ملی پرسید؛ تاکنون چند فیلم یا سریال و انیمیشن با موضوع تشریح فلسفه و آثار ارزشمند حجاب یا تبلیغ جذاب مستقیم و غیرمستقیم آن ساخته‌اند؟ اصولاً جایگاه و سهم ترویج عفاف و حجاب در رسانه ملی کجا و به چه ‌اندازه است؟ از طرفی در سایه غفلت یا انفعال مسئولان امر، متاسفانه بسیاری از تولیدات سینمایی و تئاتر در کشورمان در سال‌های اخیر به بستری برای تمسخر یا تخطئه حجاب و یا ترویج بد حجابی تبدیل شده‌اند.
یکی دیگر از حوزه‌هایی که متاسفانه به طور جدی به بحث ترویج بدحجابی و بدپوششی دامن می‌زند، رها بودن بازار پوشاک و نبود نظارت کافی و موثر بر روی تولید و عرضه البسه مناسب به خصوص برای بانوان است. امروزه اگر خانمی قصد خرید مانتویی پوشیده و مناسب را داشته باشد به شدت دچار زحمت و سرگردانی می‌شود و باید به فروشگاه‌های متعدد مراجعه کند حال آنکه ویترین فروشگاه‌های مراکز مهم و حتی فرعی عرضه مانتو و البسه زنانه مملو از تولیداتی است که هیچ سنخیتی با مقوله عفاف و حجاب و پوشش اسلامی ندارند. از طرفی گرانی پارچه‌های مناسب چادری در مقابل قیمت کمتر لباس‌های نامناسب عرضه شده، به نحوی است که انگار قصد و تعمدی برای تنبیه زنان محجبه وجود دارد! به‌راستی اگر عزم و اراده‌ای واقعی در بین مسئولان اصناف مرتبط با پوشاک و دستگاه‌های ناظر و متولیان این حوزه وجود داشته باشد نمی‌توان به این آشفته بازار پوشاک بانوان سر و سامانی داد؟
حساب کسانی که سازماندهی شده یا از روی عناد نسبت به قانون حجاب بی‌توجهی می‌کنند جداست اما مسئله مهم درخصوص بسیاری از زنان و دخترانی که بعضاً از لحاظ ظاهری یا پوشش و حجاب شرایط مناسبی ندارند این است که نمی‌توان همه آنها را دین‌گریز یا دارای عقاید ضدارزشی و ضد انقلاب دانست همان‌طور که بارها و بارها دیده‌ایم طیف قابل توجهی از زنان و دختران حاضر در محافل و مراسمات محرم و اعیاد مذهبی یا تشییع شهدا و برنامه‌های دینی را خانم‌هایی تشکیل می‌دهند که شاید از لحاظ ظاهری این تصور پیش بیاید که این افراد سنخیتی با موضوع این جلسات و برنامه‌ها نداشته باشند اما واقعیت آن است که عموم زنان و دختران جامعه ما با ظواهر مختلف ذاتاً و فطرتاً دیندار و دارای گرایشات مذهبی هستند و شاید بتوان گفت مشکل بسیاری از این افراد این است که در سایه کم‌کاری‌ها و عدم تبیین درست فلسفه و ارزش‌های اعتقاد به حجاب از سوی دستگاه‌های متولی و از طرف دیگر القائات زیرکانه، پرحجم و زیرپوستی دشمنان در بی‌اهمیت یا مزاحم نشان دادن حجاب، مسئله حجاب و پوشش برتر برای آنها به عنوان یک امر اعتقادی نهادینه نشده و در نظر بسیاری از آنها حجاب بیشتر یک بحث شخصی، غیراعتقادی و شبیه یک تیپ و مد است تا یک بحث دینی؛ غافل از اینکه حجاب به دلایل متعدد عقلی، دینی و اجتماعی یک موهبت الهی و حافظ گوهر وجودی شخص، خانواده و اجتماع است.
یکی از دستگاه‌های مهم و اثرگذار در حوزه تربیت و پرورش انسان‌های دیندار و معتقد به ارزش‌های اسلامی نهاد آموزش و پرورش است. متاسفانه سال‌هاست که مسئله پرورش در این نهاد مهم و اثرگذار تا حد زیادی جای خود را به آموزش داده است. سال‌هاست که نقش امور تربیتی در مدارس به ویژه بسیاری از مدارس غیر‌دولتی به شدت کمرنگ شده است و گویا تمام رسالت و نقش آموزش و پرورش تحویل گرفتن دانش‌آموز اول ابتدایی، تکمیل روند آموزشی و رساندن وی به کنکور و آموزش عالی است. سال‌هاست که در بسیاری از مدارس آنقدر که دغدغه نمره و تست و کنکور وجود دارد مسایل پرورشی و تربیتی مورد توجه نیست و به برخی کارهای رفع تکلیفی و کم اثر در این حوزه اکتفا شده است.
سؤال اینجاست که چطور می‌شود بسیاری از دانش‌آموزان دختر پس از 12 سال تحصیل و در اختیار آموزش و پرورش بودن، کمترین اطلاعی از فلسفه حجاب یا نگاه اعتقادی و باورمندانه به حجاب پیدا نمی‌کنند؟ چرا در تمام این 12 سال و سپس در آموزش عالی نباید مبانی فلسفه حجاب به عنوان یک واحد درسی مستقل و مهم تدریس شود؟ اینکه دوران مهم و اثرگذار 12 سال تحصیلی بیشتر به فرمول، تست، آزمون و معدل و غفلت از امور تربیتی و تبیین اصول اعتقادی - اجتماعی مهم مانند حجاب بگذرد، و تقریباً هیچ فیلم، سریال یا انیمیشن مروج حجاب و عفاف برای کودک و نوجوان ما تدارک دیده نشود، از آنسو فضای مجازی رها شده و مملو از شبهات اعتقادی و ضد حجاب و عفاف، یا سریال‌ها و انیمیشن‌ها و بازی‌های رایانه‌ای غربی مروج بی‌حجابی و قبح شکنی مرجع و تغذیه‌کننده فکری کودکان و نوجوانان ما شود و چند سال بعد تازه به فکر چاره برای کم توجهی یا سهل‌انگاری نسبت به حجاب باشیم عاقلانه و منطقی است؟
اثرگذاری کار فرهنگی همراه با اقناع مخاطب بارها و بارها در همین جامعه ما به اثبات رسیده است. به عنوان مثال سال‌ها قبل در شرایطی که استفاده از کمربند ایمنی در خودرو مرسوم نبود و سالانه هزاران نفر بر اثر همین کم توجهی کشته یا دچار ضایعه‌های سنگین جسمی می‌شدند تصمیم گرفته شد با یک کار عمیق فرهنگی این ضعف برطرف شود. طی چند سال با تولید و پخش انیمیشن‌های با کیفیت و جذاب، ساخت برنامه‌های هشدار دهنده ترافیکی، اصرار به نمایش بستن کمربند ایمنی در فیلم‌ها و سریال‌ها، کشاندن مقوله فرهنگ رانندگی به سطح آموزش جدی در مدارس و اقدامات مفید دیگر کار را به جایی رساند که این رفتار به یک عادت و فرهنگ تبدیل شود و همه بپذیرند استفاده از کمربند ایمنی نه محدود‌کننده حق آزادی و انتخاب رانندگان و سرنشینان خودرو بلکه ضامن حفظ جان آنهاست. همین اتفاق درخصوص استفاده از کلاه ایمنی موتورسواران هم افتاد و اکنون مردم اگر برخورد پلیس با رانندگان متخلفی که همچنان به نبستن کمربند ایمنی یا استفاده نکردن از کلاه ایمنی موتور سواری اصرار دارند ببینند حق را به پلیس می‌دهند.
در همین ماجرای کرونا مگر غیر از این بود که در روزهای سخت شیوع بیماری بیان دلایل مستند و تبیین فواید عقلی و منطقی استفاده از ماسک و آموزش همه‌جانبه در این خصوص باعث استقبال مردم از آن شد؟ چه چیزی جز کار درست و فرهنگ ‌سازی همراه با اقناع افکار عمومی می‌توانست باعث جلب مشارکت مردم در این زمینه شود؟ عده قلیلی هم فکر می‌کردند که اصرار و در مواردی اجبار به استفاده از ماسک سلب‌کننده آزادی فردی آنهاست اگر اکنون در قید حیات باشند و از کرونا جان سالم به در برده باشند خواهند گفت که اشتباه می‌کردند.
رهبر انقلاب در زمینه نیاز به آموزش و اقناع‌‌سازی در بحث حجاب می‌فرمایند: «کسانی هستند که از حکم حجاب و فلسفه‌ حجاب و فواید حجاب اطّلاعی ندارند، باید اینها را با حجاب آشنا کرد لذا به عنوان یک فعالیت تبلیغی شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنی به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعی و از لحاظ منطقی این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید.»
اهمیت اقناع ‌سازی و کار درست فرهنگی تا آنجاست که امروز در دل دنیای غرب زنان غیر مسلمان وقتی با فلسفه و اهمیت حجاب به طور درست و اصولی آشنا می‌شوند به سمت استفاده از حجاب و اسلام آوردن گرایش پیدا می‌کنند. مقوله حجاب نیز امروز نیازمند کار عمیق و همه‌جانبه فرهنگی، آموزشی و اقناع‌کننده از دوران مدرسه تا سطوح سنی مختلف است و در شرایطی که دشمنان این مملکت به طور شبانه‌روزی و با استفاده از همه ابزار و با دروغ و ریاکارانه در قالب دفاع از حقوق زنان یا آزادی و... مشغول خدشه به این مسئله هستند قطعا این همه انفعال و کم‌کاری دستگاه‌های مسئول که باعث طمع دشمن شده نه تنها توجیهی ندارد بلکه نیازمند بازخواست است. 

+ نوشته شـــده در شنبه 101/5/8ساعــت 4:26 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:اخبار ویژه گزارش الجزیره از انفعال آمریکا در برابر

 .

ترس اتحادیه اروپا و آمریکا از مواجهه با روسیه+کاریکاتور

گزارش الجزیره از انفعال آمریکا در برابر نظم جهانی نو پدید
ایران و روسیه در صدد هستند از وضعیت به هم ریخته قطب‌بندی‌ها در منطقه و جهان، برای ایجاد یک نیروی متوازن‌کننده در برابر آمریکا استفاده کنند. دنیا اکنون شاهد تحول هیبریدی تازه است.
وبسایت شبکه الجزیره در تحلیلی با اشاره به همزمانی سفر بایدن به اسرائیل و عربستان، و سفر رؤسای جمهور روسیه و ترکیه به تهران نوشت: سیاست در جهان کنونی، از قالب‌های سخت و غیرقابل انعطاف دوران جنگ سرد دور شده و هویتی هیبریدی و بی‌ثبات به خود گرفته است. اتحادهایی که به تازگی در حال شکل گیری هستند، ساختار غیر قابل انعطاف قبلی را ندارند. نوع جدیدی از جنگ سرد در روابط روسیه و آمریکا، پس از آغاز جنگ اوکراین، شکل گرفته است. اتحادهایِ عمیقا راهبردی که موجب قطبی شدنِ منطقه و جهان در طی دوران جنگ سرد شده بودند، اینک ماهیتی سیال و عملگرایانه یافته‌اند. منطقه خاورمیانه قبلا آماج مداخلات گسترده بیگانگان قرار می‌گرفت. این منطقه در 20 سال اخیر، شاهد برخی از مرگبارترین منازعات جهان بود. اما با کمرنگ شدن جنگ‌های سوریه، یمن، و لیبی، اکنون شاهد شکل‌گیری محیط ژئوپلیتیکی جدیدهستیم که در سفر اخیر بایدن به منطقه و اجلاس سه جانبه ایران و روسیه و ترکیه بازنمایی شده است.
در این میان نشست جده عربستان، نشان دهنده فقدان اعتمادِ حاکم میان آمریکا و متحدانش در منطقه بود. جو بایدن تلاش کرد تا متحدان عرب، تولید نفت را افزایش دهند و همکاری‌ها با روسیه را نیز متوقف سازند. تلاشی که البته نتیجه ملموسی به دنبال نداشت و با وجود فشارهای آمریکا، عربستان و امارات و مصر، واکنش مثبتی نشان ندادند. و حال آنکه در دوران جنگ سرد، اگر آمریکا چیزی را از اینها مطالبه می‌کرد حتما به دست می‌آورد. در دهه 1980 میلادی، عربستان قیمت نفت را به نفع آمریکا و به ضرر شوروی پایین آورد و حتی در اخراج نظامیان شوروی از افغانستان کمک کرد. 
جو بایدن در جریان نخستین سفر خود به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا به خاورمیانه، برخلاف وعده‌های خود که تاکید عربستان سعودی را به خاطر رفتار‌های نامطلوب مجازات می‌کند، سکوت سنگینی را پیشه کرد. اما عربستان و مصر از پذیرش خواسته آمریکا اجتناب کردند و حتی کفایت او را با عنایت به عقب‌نشینی تحقیر‌آمیز از عراق و افغانستان به چالش کشیدند. زوال نسبی آمریکا و اوج‌گیری چین و روسیه، عملا متحدان آمریکا را واداشته تا به سمت روابط خارجی سیال و غیراختصاصی(محدود به یک متحد) حرکت کنند
در جریان نشست اخیر سه جانبه رهبران ایران، روسیه و ترکیه در تهران، ترکیه به عنوان یک عضو ناتو، عملا با رقبا و دشمنان آمریکا به توافقات جدیدی دست یافت و حتی این احتمال نیز مطرح است که شاید روابط دفاعی و تسلیحاتی میان ایران و ترکیه نیز تقویت شود. 
در این میان، ایران می‌کوشد تا ماهیتی ترکیبی را به روابط خارجی خود ببخشد. علی رغم اتحاد با چین و روسیه، روند مذاکرات اتمی با غرب را نیز باز گذاشته است. در عین حال، از زمان آغاز جنگ اوکراین، میزان وابستگی روسیه به ایران نیز تشدید شده و مقامات روسیه به اعتبار قدرت ایران و با توجه به روابط نزدیک با تهران، به دنبال ایجاد یک نیروی متوازن‌کننده در برابر نفوذ آمریکا در سوریه هستند. 
همچنین شاهدیم که ایران و عربستان علی‌رغم رقابت‌های راهبردی، در حال پیشبرد مذاکرات با ماهیت تنش زدایی از روابط دوجانبه نیز هستند. مذاکراتی که البته حامل پیامدهای قابل توجهی برای حل و فصل منازعات منطقه‌ای در یمن، عراق، سوریه‌، لبنان است. پویایی‌های مشابهی را هم در روابط ایران و امارات شاهدیم. امارات همزمان با عادی ‌سازی روابط با سوریه و خارج کردن نیروها از یمن، روابط خود با ایران را نیز افزایش داده است.
انتظار می‌رود که در ادامه راه، شاهد آن باشیم که دولت‌های بیشتری پیروِ سیاست‌ها و روابط هیبریدی و سیال شوند. این موضوع در کلیتِ خود دینامیسم‌های جهانی و منطقه‌ای را پیچیده‌تر می‌کند و البته انجام پیش‌بینی درمورد روندهای آتی در سیاست منطقه‌ای و جهانی را نیز سخت‌تر خواهد کرد.


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 101/5/5ساعــت 9:36 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:پیام پهپادهای ایران برای دوستان و دشمنان (یادداشت روز

 ی

دانلود کاریکاتور,عکس کاریکاتور,کاریکاتور,آمریکا,قدرت موشک,موشک,بالستیک,ایران و آمریکا,ترس,وحشت

«من یک طرفدار پروپاقرص پهپادها هستم». حدود
ده سال پیش که رابرت گیتس، وزیر دفاع اسبق آمریکا این جمله را در مصاحبه با سی‌ان‌ان مطرح کرد، احتمالاً پیش‌بینی نمی‌کرد این پرنده‌های آهنی و بدون سرنشین چند سال دیگر به کابوس آمریکا در منطقه غرب آسیا و فراتر از آن تبدیل شود. یک هفته پس از سفر رئیس‌جمهور آمریکا به منطقه، ژنرال «الکسوس ‌گرینکویچ»، فرمانده جدید نیروی هوایی این کشور در سنتکام که فرماندهی پایگاه هوایی العدید در قطر را نیز برعهده ‌دارد در مصاحبه‌ای گفته است یکی از ماموریت‌های اصلی او مقابله با تهدید قدرت پهپادی ایران و بازیابی برتری هوایی آمریکا در منطقه است؛ «مسئولیت محول‌شده به من از سمت ژنرال کوریلا [فرمانده نیروهای تروریستی سنتکام] این است که چطور ما می‌توانیم سطحی از کنترلمان در هوا را به دست بیاوریم تا این تهدید خنثی شود.»
ماموریت پنتاگون به ژنرال‌ گرینکویچ برای مهار قدرت پهپادی ایران، دور از انتظار نبود. سخنان این فرمانده ارشد ارتش آمریکا در واقع در ادامه موضعی است که سال گذشته، فرمانده وقت سنتکام اتخاذ کرد. ژنرال مکنزی فروردین سال گذشته در جلسه استماع کمیته خدمات نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا به از دست رفتن برتری هوایی ارتش آمریکا در برابر ایران اعتراف کرد. مکنزی خاطرنشان کرد که پهپادهای کوچک و متوسط ??مسلح که توسط ایران و متحدانش در منطقه تکثیر می‌شوند «یک تهدید جدید و پیچیده برای نیروهای ما و شرکا و متحدان ما هستند. برای اولین بار از زمان جنگ کره [اوایل دهه 1950 میلادی] ما بدون برتری کامل هوایی در حال عملیات هستیم. تا زمانی که نتوانیم یک قابلیت شبکه‌ای برای شناسایی و شکست دادن [پهپادها] را توسعه داده و ارائه کنیم، این مزیت برای مهاجم باقی خواهد ماند.»
ابراز نگرانی مقامات آمریکایی به موارد فوق خلاصه نمی‌شود. کمتر از دو هفته پیش جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید مدعی شد روسیه قصد دارد صدها پهپاد رزمی از ایران خریداری کند و ایران نیروهای روس را برای استفاده از این پهپادها آموزش خواهد داد. اینکه روسیه به‌عنوان یکی از پیشرفته‌ترین کشورها در مباحث نظامی و تسلیحاتی خواهان خرید پهپادهای ایرانی است، گویای مسائل بسیاری بوده و علاوه‌بر اینکه شگفتی برخی تحلیلگران را به‌دنبال داشته، بر نگرانی آمریکایی‌ها نیز دامن زده است. جمهوری اسلامی ایران پیش از این نیز پهپادهای خود را به برخی از کشورهای دیگر از جمله ونزوئلا و اتیوپی نیز صادر کرده و اواخر اردیبهشت‌ماه با حضور سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، اولین خط تولید پهپاد ابابیل-2 در دوشنبه پایتخت تاجیکستان راه‌اندازی شد.
سابقه و زیربنای قدرت پهپادی امروز ایران به دوران جنگ تحمیلی بازمی‌گردد. همان زمانی که ایران حتی برای خرید و انتقال سیم خاردار نیز با مشکل و مانع رو‌به‌رو بود. تجربه هشت سال جنگ، به جمهوری اسلامی ایران آموخت برای حفظ امنیت خود، نمی‌تواند و نباید روی دیگران حساب کند. در حالی که صنایع دفاعی ایران به‌صورت آهسته و پیوسته تحقیقات خود در این زمینه را با کمک مراکز علمی و نخبگان داخلی پیش می‌برد، کشورهای منطقه دلارهای بادآورده نفتی را صرف خرید تسلیحات آمریکایی می‌کردند. تسلیحاتی که در گذر زمان و میدان واقعی، مشخص شد نمی‌توانند برای این کشورها امنیت به ارمغان بیاورند. حمله گسترده پهپادی
سه سال پیش انصارالله به آرامکو که نیمی از تولید نفت عربستان را متوقف کرد، نمونه‌ای بارز از این وضعیت است.
نکته جالب آنکه دشمنان جمهوری اسلامی نیز به‌صورت ناخواسته و در مواردی ناباورانه، به پیشرفت پهپادی ایران کمک کرده‌اند. ایران طی دو دهه اخیر تعداد قابل توجهی از پهپادهای آمریکایی و رژیم صهیونیستی را به طرق مختلف به دست آورده است. این پهپادها یا به‌دلیل مشکلات فنی و یا از طریق شکار در خاک جمهوری اسلامی یا مناطق تحت نفوذ ایران در منطقه، به دام افتاده و ایران توانسته با روش‌هایی همچون مهندسی معکوس از فناوری‌های به‌کار رفته در آنها، در راستای پیشبرد برنامه پهپادی خود بهره ببرد. شکار پهپاد پیشرفته RQ-170 در آذرماه سال 1390 که از پایگاه هوایی ارتش آمریکا در قندهار افغانستان به پرواز درآمده و وارد حریم هوایی ایران شده بود، یک نمونه معروف از این
موارد است.
یکی از مزیت‌های مهم قدرت پهپادی جمهوری اسلامی، هزینه پایین آن به نسبت هزینه نظامی رقبا و کشورهای متخاصم است. کارشناسان نظامی این کشورها اذعان می‌کنند که تولید پهپادهای انتحاری ایران هزینه ‌اندکی دارد اما برای مقابله با آنها- حتی اگر موثر باشد- باید از موشک‌هایی گران‌قیمت و چند میلیون دلاری استفاده کرد. آسیب‌پذیری شدید عربستان سعودی و امارات علی‌رغم برخورداری از سیستم‌های پیشرفته پدافندی آمریکایی در برابر حملات پهپادی انصارالله یمن که گفته می‌شود از فناوری ایرانی در تولید پهپادهای رزمی خود استفاده می‌کنند، بیانگر این مزیت اقتصادی است. نکته دیگر آنکه ایران با صادرات محصولات و فناوری خود در این عرصه، وارد مرحله ارزآوری و سود تجاری نیز شده است.
اما همان‌طور که ژنرال‌های آمریکایی اذعان دارند مهم‌ترین مولفه قدرت پهپادی ایران به چالش کشیدن و پایان دادن به برتری هوایی آنهاست. موتور محرکه زورگویی و قلدری نظامی آمریکا در جهان طی چند دهه اخیر، تکیه به برتری و تسلط هوایی بوده است. با اضافه شدن قدرت مانور پهپادهای رزمی به نیروی هوایی آمریکا، این برتری ابعاد دیگری نیز یافت و هزاران تن- به‌خصوص در منطقه غرب آسیا- به بهانه مبارزه با تروریسم با این ابزار جنگی ترور شدند که بسیاری از آنها غیرنظامی بودند. رژیم صهیونیستی نیز همیشه در تجاوزات خود علیه دیگران به توانایی هوایی متکی بوده است. اما این توانایی و یکه‌تازی از حدود دهه پیش به چالش کشیده شده و امروز با سرعت زیادی در حال حرکت به سوی نوعی موازنه قواست. سال 2004 مقامات رژیم صهیونیستی اعتراف کردند اولین پهپاد حزب‌الله بر فراز سر آنها به پرواز درآمده است. پهپاد مرصاد-1 بود که زنگ خطر را برای این رژیم به صدا
درآورد.
قدرت پهپادی جمهوری اسلامی تنها یکی از برگ‌های برنده در مقابله با دشمنان خود و ایجاد پیوندهای بیشتر با دوستان است. آمریکایی‌ها تاکنون هرچه داشته و توانسته‌اند برای ممانعت از پیشرفت ایران در این حوزه رو کرده‌اند. آخرین برگ آنها پیوند زدن مسئله با توافق هسته‌ای و فشار برای مهار قدرت ایران به دست خود ایران است. اصرار آنها برای گنجاندن مسائل موشکی و منطقه‌ای در برجام، ناشی از شکست در این عرصه است و البته جمهوری اسلامی نیز باهوش‌تر از آن است که در برابر چنین رژیم تجاوزکاری، خود را خلع سلاح کند. بله! در جهانی که از برخی منظرها با جنگل تفاوت چندانی ندارد، ما نیز طرفدار پروپاقرص پهپادها هستیم.
محمد صرفی


+ نوشته شـــده در شنبه 101/5/1ساعــت 5:35 عصر تــوسط عباس | نظر