بسمه تعالی با پوزش از حضرات آیات! درباره مرحوم آیتالله میرزا ج
درباره مرحوم آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که حضرت امام -رضوانالله تعالی علیه- از ایشان با عنوان استاد عرفان خود یاد میفرمایند آمده است؛ دو سال از ورود ایشان به نجف اشرف و حضور در جلسات درس عارف برجسته، مرحوم آیتالله حسینقلی همدانی گذشته بود که روزی به استاد میگوید «من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیدهام» مرحوم ملا حسینقلی میپرسد؛ نام شما چیست؟ و میرزا جواد آقا با تعجب میگوید مرا نمیشناسید؟! من جواد ملکی تبریزی هستم! استاد میپرسد با آن ملکی تبریزی دیگر که در همین جلسات درس شرکت میکند چه نسبتی داری؟ پاسخ میدهد که پسر عمو هستیم. استاد میگوید از فردا کفشهای او را جفت کن! اجرای این دستور برای مرحوم میرزا که با وی کدورتی داشت سخت بود ولی از انجام آن طفره نرفت. دو ماه بعد، استاد از احوال او سؤال کرد و میرزا جواد آقا با خرسندی گفت دریچههایی از معرفت به رویم گشوده شده است و مرحوم ملاحسینقلی فرمود؛ زائران تبریزی خبر کدورت تو با پسر عمویت را به تبریز برده و در پی آن میان طائفه شما نیز کدورتی پدید آمده بود اما وقتی تو را دیدند که کفش او را جفت میکنی، خبر این احترام و تواضع را نیز به تبریز بردند و کدورت از میان آنها برخاست و به دوستی و برادری تبدیل شد و خدای مهربان به پاداش، دریچههای علم و معرفت را به رویت گشود. ادامه مطلب...
بسمه تعالی داستان یمن در ماههای پایانی (یادداشت روز) عربستان س
ن
عربستان سعودی در اداره جنگ یمن و در برونرفت از آن دچار بحران اساسی است. حدود 52 ماه پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی با قاطعیت از شکست متجاوزین به یمن و به طور خاص از شکست خفتبار عربستان سعودی خبر داده بودند و این در حالی بود که در آن زمان همه علائم به نفع سعودی بود. هواپیماهای بسیار پیشرفته آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی کوچه و بازارها را بمباران میکردند و شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه 2216 که 25 فروردین 94 یعنی سه هفته پس از آغاز تجاوز سعودی به یک عضو آن صادر شد، طرف مظلوم و مورد تهاجم را به شدت محکوم کرد و خواستار سلب حیات او شد! کشورهای اسلامی چشمهای خود را بستند و با زبانشان به حمایت از متجاوز روی آوردند و کشورهای عربی به جز یکی - دو استثنا، در کنار رژیم متجاوز قرار گرفتند و در ریختن خون برادران عرب خود شریک شدند! ادامه مطلب...
بسمه تعالیچند ملاحظه درباره تحریم غیرقانونیآقای ظریف(یادداشت روز
1- یکی از اصلیترین و بزرگترین حربههای «عاملان وضع موجود» برای حمله به رقبا، تکیه بر تحریمهای دشمن بوده است. یعنی برای اینکه بگویند رقبای سیاسی شان ناتوانند، تحریمهایی را که در دوران مسئولیتشان اعمال شده بود، یک به یک میشمردند؛ هر چه تحریمها بیشتر بود، حملِ بر ناتوانی بیشتر تحریم شوندگان میکردند! این منطق یعنی، هر کس بیشتر تحریم شده باشد، ناتوانتر، با زبان دنیا ناآشناتر و در حوزه دیپلماسی بیسوادتر است. پیگیری گسترده این منطق غلط، یک پیام ضمنی هم با خود داشت و آن اینکه، آنها هستند که سواد دیپلماسی دارند، توانا هستند و زبان دنیا را بلدند و اگر مردم به آنها رای دهند، تحریمها را با همین توان دیپلماسی و مذاکره از میان برخواهند داشت! صاحبان این منطق با همین ترفند مردم را فریب داده و به قدرت رسیدند. با تحریم ظریف اما ناگهان ورق برگشت. منطقشان تبدیل به ضد خود شد! اینجا و حالا دیگر تحریم شدن نشانه بیسوادی و ناتوانی نبود. اینجا دیگر بر خلاف قبل، اگر تحریمی صورت میگیرد، علت آن بیعرضگی و بیسوادی تحریمشونده نیست، علت در ناتوانی و ترس تحریمکننده است! حالا دیگر تحریم شدن «خوب» است، آنقدر خوب که اگر تحریم شوی «قهرمان ملی» میشوی! ادامه مطلب...
بسمه تعالی اقای روحانی چرا بدون اجازه نظام وتصمیم شورایعالی امنی
بسمه تعالی اقای روحانی چرا بدون اجازه نظام و شورایعالی امنیت ملی پیشنهاد مذاکره درباره موشکهای بالستیک را در نیویورک دادید وچراماندن ایران در برجام را در قبال فروش فقط یک میلیون و 200هزار بشکه نفت را به مکرون با اعزام نماینده ویژه به پاریس دادید
1-آمریکا در حالیکه فریبکارانه دم از مذاکره میزند، مسئول دیپلماسی کشور را تحریم کرد!. تحریم رسمی ظریف بعد از ایجاد محدودیت تردد برای او در سازمان ملل و نیویورک از سوی وزارت خزانهداری آمریکا را باید اولا آخرین ورق از دفتر تحریمی آمریکا علیه ملت ایران دانست که نشان میدهد کاخ سفید و ترامپ دستشان خالی شده است. ثانیا باید تحریم مسیر دیپلماسی و میخ آخر بر تابوت هرگونه مذاکرهای و همچنین برجام تلقی نمود چرا که بار دیگر ثابت کرد که «عنصر صداقت در میان آمریکاییها نه تنها کمیاب، بلکه نایاب است»! و دیپلماسی و تحریم هر دو باهم در ایستگاه آخر متوقف شدند!.
2- واکنشهای داخلی نشان داد ملت ایران در این جنگ تحریمی – تبلیغاتی با قدرت و عزتمندانه از وزیر امورخارجه کشور حمایت میکنند و همانگونه که آمریکا قبلا شخصیتهای حقیقی و حقوقی زیادی را هرچند سمبلیک در فهرست تحریمهای خود قرار داده است، قرار گرفتن نام وزیر امورخارجه در این فهرست نیز از اهمیت چندانی برخوردار نخواهد بود. آنچه که اهمیت این موضوع را تقلیل و کاهش میدهد این است که روند چهل ساله انقلاب اسلامی در مواجهه با جبهه استکباری نظام سلطه و بهویژه در شش سال گذشته در مذاکرات هستهای و برجام و پسابرجام نشان داده مسیر دیپلماسی و مذاکره با آمریکا و اروپاییها مسیری خسارت بار و بدون نتیجهای برای ملت ایران است. از سوی دیگر مقاومت ملت ایران بخصوص در سالها و ماههای اخیر نشان داده است، تنها مسیر رسیدن ملت ایران به اهداف واقع بینانه خود چه در حوزه امنیت و منافع ملی و چه در حوزه اقتصادی و سیاسی، مسیر مقاومت و تلاش مجاهدانه و انقلابی است.
3- اما درخصوص اقدام آمریکا در تحریم وزیرامورخارجه چند نکته مهم: اولا هرچند قبلا ثابت شده است که تشدید تحریمها نتیجه انفعال و امیدواری کاذب به آمریکاییها و اروپاییها برای حل مشکلات کشور است، اما تحریم ظریف را باید نتیجه و مصداق کامل و روشن چنین دیپلماسی دانست. بهعنوان یک قاعده کلی نتیجه بازی کردن در دامی که دشمن پهن میکند، گرفتار شدن شخص بازیکننده در این دام خواهد بود. بعبارت دیگر این همان سخن حضرت امام(ره) است که فرمودند «اگر یک قدم عقبنشینی کنید، آمریکا ده قدم گستاخانه و طلبکارانه جلو میآید و اگر یک قدم جلو رفتید، آمریکا ده قدم عقب میرود». نگاهی به رویکرد دیپلماسی انفعالی و راهبرد مقاومت شجاعانه نشان میدهد درحالی که با هر اقدام قدرتمندانه نیروهای مسلح و گروههای مقاومت در منطقه، آمریکا و انگلیس و دنباله روهای آنها مجبور به عقبنشینی میشوند و اظهار عجز میکنند، اما برخی اقدامات دیپلماتیک منفعلانه باعث امیدواری آمریکا برای نتیجه دادن تحریمها و فشارهای حداکثری شده است. بعداز اینکه آمریکا دام مذاکره را با عملیات فریب پهن کرد، متاسفانه دستگاه دیپلماسی کشور بدون تعقل و تامل و با تغییر محاسباتی تحت تاثیر نفوذیهای لیبرال مسلک وارد این دام شد و همنوا با ترامپ از مذاکره سخن گفت. وقتی آمریکا مسیر دیپلماسی و مذاکره را تحریم میکند، با کدام عقل دیپلماتیک و سیاسی باید مدعی آمادگی برای مذاکره در هرکجا و هر زمان شد؟! ثانیا بعد از سریال اشتباهات دولت در شش سال گذشته بویژه در حوزه سیاست خارجی، یکی از اشتباهات دولت در مقطع کنونی مطرح کردن مطالبات حداقلی برای حفظ برجام به هر قیمتی است. مطالبات ملت ایران برداشته شدن تمام تحریمها و اجرای تمام تعهدات آمریکاییها و اروپاییها در برجام است که این تعهدات علاوهبر فروش نفت و گشایشهای بانکی، دهها مورد دیگر از جمله آزادسازی داراییهای ملت ایران را نیز شامل میشود. ظریف بعداز بیان چند باره مواضع نسنجیده درخصوص مذاکره از جمله «مذاکره درباره موشکهای بالستیک» و «تصویب پروتکل الحاقی» و «تبادل زندانیان»و «برگشت پذیر بودن کاهش تعهدات برجامی ایران» و «برگشتن آمریکا به برجام» و....، در مواضعی جدید در حاشیه جلسه اخیر هیئت دولت دعا کرده است «میخواهیم اروپاییها همین تعهد اولیه یعنی فروش نفت ایران و بازگشت درآمدهای نفتی را اجرا کنند». خود آقایان روحانی و ظریف اذعان کردهاند که «اروپاییها به هیچ کدام از تعهداتشان در برجام و تعهداتی که پس از خروج آمریکا از برجام داده اند، عمل نکردهاند و اقدامات آنها هیچ تناسبی با اجرای تعهدات ایران ندارد»،حالا چرا آقای ظریف از مطالبات حداکثری ملت ایران صرف نظر میکند و به یک مطالبه حداقلی و اولیه راضی شده و ادعا کرده است «ما فعلا از بقیه تعهدهای آنها عبور میکنیم»؟!. اگر قرار است ملت ایران پشت تیم مذاکرهکننده باشد و اگر براساس ادعاها و فضاسازیهای سیاسی – رسانهای آقایان برجام و مذاکرات تصمیم نظام بوده و هرگونه تصمیمی باید در شورایعالی امنیت ملی گرفته شود، اولا چرا بدون اجازه نظام و تصمیم شورایعالی امنیت ملی پیشنهاد مذاکره درباره موشکهای بالستیک را در نیویورک دادید تا آمریکاییها به استناد این سخنان با فضاسازی مواضع صادقانه جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرند و بعداز آن بگویند «وزیرخارجه ایران قدرت لازم را ندارد»؟!. ثانیا چرا خودجوش! پیشنهاد توقف روند کاهش تعهدات برجامی و ماندن ایران در برجام را در قبال فروش فقط یک میلیون و 200 هزار بشکه نفت را به مکرون با اعزام نماینده ویژه رئیسجمهور به پاریس دادید؟ و چرا برخی تلاش دارند نبرد سیاسی- رسانهای و تبلیغاتی بُردهِ شده در جنگ اقتصادی را به باخت تبدیل کنند!؟.
4- ظریف در توجیه نوشتن نامه حاشیه سازش به رهبری، ادعا کرده سریال گاندو باعث شده «آمریکاییها به غلط بگویند وزیرخارجه ایران قدرت ارائه نظرات جمهوری اسلامی را ندارد»! اولا باید گفت این ادعا در حقیقت القاء همان سخن نادرست رئیسجمهور است که هم در اظهارات علنی و هم در نامه به رهبری، علیرغم اختیارات کامل و تمام و با وجود حمایتهای رهبری از دولت وی، ادعا کرده است «رئیسجمهور اختیار لازم را ندارد»!. ثانیا فرار از پاسخگویی در قبال مسئولیت و اختیاراتشان و تحتالشعاع قرار دادن عملکرد خود در برجام است. ثالثا آنچه که باعث شده و میشود تا آمریکاییها به غلط چنین فضاسازی کنند و نهایتا وزیر امورخارجه را در لیست تحریم قرار دهند، مواضع دستگاه دیپلماسی است نه سریال گاندو!، چراکه مواضع روشن جمهوری اسلامی مقاومت و مواضع رهبری، مقتدرانه است، نه مذاکره منفعلانه و فریبکارانه و زیر سایه فشار و تحریمهای برجامی. رابعا مواضع نظام گرفتن حق ملت ایران و مطالبات حداکثری مردم برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی شان است که قرار بود با برجام محقق شود.لذا نه تنها وزیر امور خارجه قدرت و اختیار کامل برای بیان مواضع جمهوری اسلامی را دارد، بلکه باید با استفاده از این قدرت و اختیارات کامل بهدرستی «نظرات جمهوری اسلامی را ارائه کند».
5- اما با تحریم ظریف اگر دولت میخواهد عزت ملت ایران و منافع و امنیت ملی کشور را حفظ کند و واکنش مقتدرانه و عزتمندانهای به آمریکاییها بدهد، باید تا دیر نشده اولا به پشتوانه ملت خروج رسمی و کامل ایران از برجام را اعلام کند و به سخن گفتن از هرگونه مذاکرهای و به امیدواری آمریکاییها و اروپاییها برای هرگونه مذاکرهای پایان دهد و از مسیر رفته گذشته عبرت بگیرد. ثانیا باید درک کرد تنگه هرمز، تنگه اُحد جمهوری اسلامی است و دولت باید به پشتوانه اقتدار نیروهای مسلح و بهویژه سپاه پاسداران آن را ببندد و با این اقدام مقتدرانه و مبتکرانه اعلام کند به هر کشوری که با تحریمهای آمریکا همراهی نکند، یک - اجازه تردد از تنگه هرمز و استفاده از نفت خلیجفارس را خواهد داد. دو- نفت آنها را تامین خواهد کرد. سه- بعداز افزایش سرسام آور قیمت نفت که نتیجه قطعی چنین اقدام قاطعانهای خواهد بود، اعلام کند به کشورهایی که با تحریمهای آمریکا همراهی نکنند، نفت به قیمت زیر قیمت بازار میفروشد.
6- با چنین اقدامی اولا شکست بزرگی برای آمریکا در صحنه بینالمللی و همچنین در افکارعمومی داخلی آمریکا رقم خواهد زد. ثانیا هم عزت ملت ایران را حفظ، هم از حیثیت دستگاه دیپلماسی و وزیرخارجه خود دفاع کرده است. ثالثا مشکل تحریمهای آمریکا را برای همیشه بیاثر و فشار حداکثری را خنثی و به فرصت حداکثری تبدیل میکند. رابعا سیاست صفر کردن فروش نفت جمهوری اسلامی به سیاست حداکثری فروش نفت ایران تبدیل خواهد شد.
دکتر محمدحسین محترم
1-آمریکا در حالیکه فریبکارانه دم از مذاکره میزند، مسئول دیپلماسی کشور را تحریم کرد!. تحریم رسمی ظریف بعد از ایجاد محدودیت تردد برای او در سازمان ملل و نیویورک از سوی وزارت خزانهداری آمریکا را باید اولا آخرین ورق از دفتر تحریمی آمریکا علیه ملت ایران دانست که نشان میدهد کاخ سفید و ترامپ دستشان خالی شده است. ثانیا باید تحریم مسیر دیپلماسی و میخ آخر بر تابوت هرگونه مذاکرهای و همچنین برجام تلقی نمود چرا که بار دیگر ثابت کرد که «عنصر صداقت در میان آمریکاییها نه تنها کمیاب، بلکه نایاب است»! و دیپلماسی و تحریم هر دو باهم در ایستگاه آخر متوقف شدند!.
2- واکنشهای داخلی نشان داد ملت ایران در این جنگ تحریمی – تبلیغاتی با قدرت و عزتمندانه از وزیر امورخارجه کشور حمایت میکنند و همانگونه که آمریکا قبلا شخصیتهای حقیقی و حقوقی زیادی را هرچند سمبلیک در فهرست تحریمهای خود قرار داده است، قرار گرفتن نام وزیر امورخارجه در این فهرست نیز از اهمیت چندانی برخوردار نخواهد بود. آنچه که اهمیت این موضوع را تقلیل و کاهش میدهد این است که روند چهل ساله انقلاب اسلامی در مواجهه با جبهه استکباری نظام سلطه و بهویژه در شش سال گذشته در مذاکرات هستهای و برجام و پسابرجام نشان داده مسیر دیپلماسی و مذاکره با آمریکا و اروپاییها مسیری خسارت بار و بدون نتیجهای برای ملت ایران است. از سوی دیگر مقاومت ملت ایران بخصوص در سالها و ماههای اخیر نشان داده است، تنها مسیر رسیدن ملت ایران به اهداف واقع بینانه خود چه در حوزه امنیت و منافع ملی و چه در حوزه اقتصادی و سیاسی، مسیر مقاومت و تلاش مجاهدانه و انقلابی است.
3- اما درخصوص اقدام آمریکا در تحریم وزیرامورخارجه چند نکته مهم: اولا هرچند قبلا ثابت شده است که تشدید تحریمها نتیجه انفعال و امیدواری کاذب به آمریکاییها و اروپاییها برای حل مشکلات کشور است، اما تحریم ظریف را باید نتیجه و مصداق کامل و روشن چنین دیپلماسی دانست. بهعنوان یک قاعده کلی نتیجه بازی کردن در دامی که دشمن پهن میکند، گرفتار شدن شخص بازیکننده در این دام خواهد بود. بعبارت دیگر این همان سخن حضرت امام(ره) است که فرمودند «اگر یک قدم عقبنشینی کنید، آمریکا ده قدم گستاخانه و طلبکارانه جلو میآید و اگر یک قدم جلو رفتید، آمریکا ده قدم عقب میرود». نگاهی به رویکرد دیپلماسی انفعالی و راهبرد مقاومت شجاعانه نشان میدهد درحالی که با هر اقدام قدرتمندانه نیروهای مسلح و گروههای مقاومت در منطقه، آمریکا و انگلیس و دنباله روهای آنها مجبور به عقبنشینی میشوند و اظهار عجز میکنند، اما برخی اقدامات دیپلماتیک منفعلانه باعث امیدواری آمریکا برای نتیجه دادن تحریمها و فشارهای حداکثری شده است. بعداز اینکه آمریکا دام مذاکره را با عملیات فریب پهن کرد، متاسفانه دستگاه دیپلماسی کشور بدون تعقل و تامل و با تغییر محاسباتی تحت تاثیر نفوذیهای لیبرال مسلک وارد این دام شد و همنوا با ترامپ از مذاکره سخن گفت. وقتی آمریکا مسیر دیپلماسی و مذاکره را تحریم میکند، با کدام عقل دیپلماتیک و سیاسی باید مدعی آمادگی برای مذاکره در هرکجا و هر زمان شد؟! ثانیا بعد از سریال اشتباهات دولت در شش سال گذشته بویژه در حوزه سیاست خارجی، یکی از اشتباهات دولت در مقطع کنونی مطرح کردن مطالبات حداقلی برای حفظ برجام به هر قیمتی است. مطالبات ملت ایران برداشته شدن تمام تحریمها و اجرای تمام تعهدات آمریکاییها و اروپاییها در برجام است که این تعهدات علاوهبر فروش نفت و گشایشهای بانکی، دهها مورد دیگر از جمله آزادسازی داراییهای ملت ایران را نیز شامل میشود. ظریف بعداز بیان چند باره مواضع نسنجیده درخصوص مذاکره از جمله «مذاکره درباره موشکهای بالستیک» و «تصویب پروتکل الحاقی» و «تبادل زندانیان»و «برگشت پذیر بودن کاهش تعهدات برجامی ایران» و «برگشتن آمریکا به برجام» و....، در مواضعی جدید در حاشیه جلسه اخیر هیئت دولت دعا کرده است «میخواهیم اروپاییها همین تعهد اولیه یعنی فروش نفت ایران و بازگشت درآمدهای نفتی را اجرا کنند». خود آقایان روحانی و ظریف اذعان کردهاند که «اروپاییها به هیچ کدام از تعهداتشان در برجام و تعهداتی که پس از خروج آمریکا از برجام داده اند، عمل نکردهاند و اقدامات آنها هیچ تناسبی با اجرای تعهدات ایران ندارد»،حالا چرا آقای ظریف از مطالبات حداکثری ملت ایران صرف نظر میکند و به یک مطالبه حداقلی و اولیه راضی شده و ادعا کرده است «ما فعلا از بقیه تعهدهای آنها عبور میکنیم»؟!. اگر قرار است ملت ایران پشت تیم مذاکرهکننده باشد و اگر براساس ادعاها و فضاسازیهای سیاسی – رسانهای آقایان برجام و مذاکرات تصمیم نظام بوده و هرگونه تصمیمی باید در شورایعالی امنیت ملی گرفته شود، اولا چرا بدون اجازه نظام و تصمیم شورایعالی امنیت ملی پیشنهاد مذاکره درباره موشکهای بالستیک را در نیویورک دادید تا آمریکاییها به استناد این سخنان با فضاسازی مواضع صادقانه جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرند و بعداز آن بگویند «وزیرخارجه ایران قدرت لازم را ندارد»؟!. ثانیا چرا خودجوش! پیشنهاد توقف روند کاهش تعهدات برجامی و ماندن ایران در برجام را در قبال فروش فقط یک میلیون و 200 هزار بشکه نفت را به مکرون با اعزام نماینده ویژه رئیسجمهور به پاریس دادید؟ و چرا برخی تلاش دارند نبرد سیاسی- رسانهای و تبلیغاتی بُردهِ شده در جنگ اقتصادی را به باخت تبدیل کنند!؟.
4- ظریف در توجیه نوشتن نامه حاشیه سازش به رهبری، ادعا کرده سریال گاندو باعث شده «آمریکاییها به غلط بگویند وزیرخارجه ایران قدرت ارائه نظرات جمهوری اسلامی را ندارد»! اولا باید گفت این ادعا در حقیقت القاء همان سخن نادرست رئیسجمهور است که هم در اظهارات علنی و هم در نامه به رهبری، علیرغم اختیارات کامل و تمام و با وجود حمایتهای رهبری از دولت وی، ادعا کرده است «رئیسجمهور اختیار لازم را ندارد»!. ثانیا فرار از پاسخگویی در قبال مسئولیت و اختیاراتشان و تحتالشعاع قرار دادن عملکرد خود در برجام است. ثالثا آنچه که باعث شده و میشود تا آمریکاییها به غلط چنین فضاسازی کنند و نهایتا وزیر امورخارجه را در لیست تحریم قرار دهند، مواضع دستگاه دیپلماسی است نه سریال گاندو!، چراکه مواضع روشن جمهوری اسلامی مقاومت و مواضع رهبری، مقتدرانه است، نه مذاکره منفعلانه و فریبکارانه و زیر سایه فشار و تحریمهای برجامی. رابعا مواضع نظام گرفتن حق ملت ایران و مطالبات حداکثری مردم برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی شان است که قرار بود با برجام محقق شود.لذا نه تنها وزیر امور خارجه قدرت و اختیار کامل برای بیان مواضع جمهوری اسلامی را دارد، بلکه باید با استفاده از این قدرت و اختیارات کامل بهدرستی «نظرات جمهوری اسلامی را ارائه کند».
5- اما با تحریم ظریف اگر دولت میخواهد عزت ملت ایران و منافع و امنیت ملی کشور را حفظ کند و واکنش مقتدرانه و عزتمندانهای به آمریکاییها بدهد، باید تا دیر نشده اولا به پشتوانه ملت خروج رسمی و کامل ایران از برجام را اعلام کند و به سخن گفتن از هرگونه مذاکرهای و به امیدواری آمریکاییها و اروپاییها برای هرگونه مذاکرهای پایان دهد و از مسیر رفته گذشته عبرت بگیرد. ثانیا باید درک کرد تنگه هرمز، تنگه اُحد جمهوری اسلامی است و دولت باید به پشتوانه اقتدار نیروهای مسلح و بهویژه سپاه پاسداران آن را ببندد و با این اقدام مقتدرانه و مبتکرانه اعلام کند به هر کشوری که با تحریمهای آمریکا همراهی نکند، یک - اجازه تردد از تنگه هرمز و استفاده از نفت خلیجفارس را خواهد داد. دو- نفت آنها را تامین خواهد کرد. سه- بعداز افزایش سرسام آور قیمت نفت که نتیجه قطعی چنین اقدام قاطعانهای خواهد بود، اعلام کند به کشورهایی که با تحریمهای آمریکا همراهی نکنند، نفت به قیمت زیر قیمت بازار میفروشد.
6- با چنین اقدامی اولا شکست بزرگی برای آمریکا در صحنه بینالمللی و همچنین در افکارعمومی داخلی آمریکا رقم خواهد زد. ثانیا هم عزت ملت ایران را حفظ، هم از حیثیت دستگاه دیپلماسی و وزیرخارجه خود دفاع کرده است. ثالثا مشکل تحریمهای آمریکا را برای همیشه بیاثر و فشار حداکثری را خنثی و به فرصت حداکثری تبدیل میکند. رابعا سیاست صفر کردن فروش نفت جمهوری اسلامی به سیاست حداکثری فروش نفت ایران تبدیل خواهد شد.
دکتر محمدحسین محترم
بسمه تعالی موشک انصارالله با برد 1300 کیلومتر شرقیترین نقطه عربس
انصارالله یمن در 2 عملیات مهم موشکی و پهپادی به ائتلاف سعودی علاوه بر هدف قراردادن رژه مزدوران سعودی در عدن، شهر «الدمام» در شرقیترین نقطه عربستان را برای اولین بار هدف قرارداد. این یعنی برد موشکهای انصارالله به 1300 کیلومتر رسیده است!
سرویس خارجی-
انصارالله یمن بار دیگر سعودیها را غافلگیر کرد. به دنبال حملات وحشیانه اخیر آلسعود به بازاری در صعده و به خاک و خون کشیدن 49 غیرنظامی از جمله 16 کودک، ائتلاف سعودی مورد حملات غافلگیرانه انقلابیون یمن قرار گرفت. طبق گزارشها رسیده نیروهای یمنی روز پنجشنبه با یک موشک دوربرد موفق شدند یک مقر نظامی سعودی را در شهر «الدمام» واقع در شرق عربستان را هدف قرار دهند. الدمام، مرکز منطقه الشرقیه (در شرق عربستان) در ساحل خلیجفارس است! این شهر، از مهمترین شهرهای منطقه شرقیه است که بندرش از مهمترین بنادر عربستان در غرب خلیجفارس بهشمار میرود. شهر الدمام شرقیترین نقطه عربستان در کرانه آبهای خلیجفارس واقع شده و قطب شرکتهای اقتصادی هم هست، همچنین دفتر اصلی صادرات نفت شرکت ملی نفت آرامکوی عربستان در آنجا قرار دارد. همه اینها یعنی، این حمله موشکی، حملهای حساب شده، مهم و تعیینکننده است.
تحول بیسابقه
شبکه خبری «روسیا الیوم» این حمله را «تحولی بیسابقه» خوانده و تأکید کرده که با یک موشک بالستیک انجام شده است. بر اساس این گزارش، «آنچه این عملیات را از سایر عملیاتهای موشکی به مواضع مختلف در عربستان متمایز میکند این است که برای نخستینبار از یک مسافت بسیار طولانی، شلیک شده است؛ زیرا قبلا، ریاض دورترین نقطهای بود که موشکهای حوثیها (انصارالله) به آن رسیده بود». فاصله بین الدمام و نزدیکترین نقطه به آن در شمال یمن که محل استقرار نیروهای یمنی است، حدود 1200 کیلومتر است و فاصله بین الدمام تا صنعا نیز به بیش از 1300 کیلومتر میرسد. البته الجزیره مسافت طی شده توسط این موشک انصارالله را 1300 کیلومتر اعلام کرده است. ادامه مطلب...
بسمه تعالی مقاومت فعال ایران چگونه معادلات را تغییر داد؟ پیام چ
پیام چرخش رفتار صبورانه تهران به اندازهای رسا بوده که غرب را از گزینه نظامی دور کرده و برخی کشورهای عرب منطقه هم پس از مقاومت فعال ایران و بخصوص پس از سرنگونی پهپاد آمریکایی و نحوه واکنش واشنگتن به آن دریافته اند باید در محاسبات خود تغییراتی دهند.
پیام چرخش رفتار صبورانه تهران به اندازهای رسا بوده که غرب را از گزینه نظامی دور کرده و برخی کشورهای عرب منطقه هم پس از مقاومت فعال ایران و بخصوص پس از سرنگونی پهپاد آمریکایی و نحوه واکنش واشنگتن به آن دریافته اند باید در محاسبات خود تغییراتی دهند.
به گزارش رجانیوز به نقل از تسنیم، یکسال و اندی از زمان خروج آمریکا از برجام میگذرد. مدت زمانی که آمریکا زنجیرهای از تحریمها را علیه ایران مجدد اعمال کرد و سپاه را در لیست تروریستی قرار داد. سپس نوبت به سیاست صفرسازی فروش نفت ایران رسید. این سیاستها بخشی از معماری است که فشار حداکثری علیه ایران را بنا میکند. فشاری که قرار است در بهترین حالت نظام حاکم بر تهران را تغییر دهد یا اینکه رفتار آن را به نفع منافع آمریکا متحول کند. سناریو از این قرار بود که با خروج از برجام و تشدید تحریمهای اقتصادی، مردم در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر به خیابانها بیایند و فریاد تغییر سر دهند. یا این که دست کم، تصمیمگیران و تصمیمسازان را مجبور به تجدید نظر در زمینه سیاست منطقهای ایران کنند.
اما به طور همزمان، ایران به گفته مقامات دولتیاش از یک سال و نیم پیش سیاست صبر استراتژیک در پیش گرفت؛ رفتاری که غرب را در تصور انفعال تهران فرو برد. برداشت غرب در طول یک سال پس از خروج آمریکا از برجام از این قرار بود که حتی اگر از آسمان سنگ ببارد، ایران دو دستی برجام را خواهد چسبید که مبادا گزندی به آن برسد. تحریمهای آمریکا، تدابیر صرفا سیاسی و بیانیهوار اروپا، در کنار امهال ایران امر را مشتبه کرده بود که تهران لای منگنه قرار دارد. بنابراین نتیجهگیری هم این بود که ایران در توافق باقی خواهد ماند و به دلیل تنگنای اقتصادی در منطقه روز به روز تضعیف خواهد شد و آخر کار به دلیل مشکلات اقتصادی پای میز مذاکره مجدد خواهد رفت و امتیازات گزافی به غرب خواهد داد.
* دوران پس از سرنگونی پهپاد آمریکا
یکسال گذشت و آمریکا و اروپا در این رویای شیرین بودند که ناگهان خواب آنها با مقاومت فعال ایران آشفته شد. ورق برگشت و تهران از تصمیمات جدید خود رونمایی کرد؛ تصمیماتی که حکایت از کاهش تعهدات برجامی و رویکرد جدید ایران داشت. اقدامات ایران اصل سادهای را دنبال میکرد مبنی بر اینکه باید تناسبی معقول بین اقدامات، تعهدات و انتظارات طرفین در قضیه برجام وجود داشته باشد.
با کاهش تعهدات هستهای، هیاهو بالا گرفت. غرب که شوکه شده بود از کرختی خارج شد و به تکاپو افتاد. با گل آلود شدن اوضاع منطقه، برخی طرفهای ثالث دست به اقدامات مشکوک و محرک زدند تا زمینه تنش بیشتر یا درگیری نظامی بین ایران و آمریکا را مهیا سازند. یا این که ایران را با شبح جنگ بترسانند تا تعهدات برجامی خود را تمام و کمال انجام دهد. اتفاقات فجیره، حمله به خطوط نفتی عربستان و حمله به نفتکشها در دریای عمان، بازار نفت و تردد در منطقه را آشفته کرد. اسرائیل و تعدادی از کشورهای منطقه مانند عربستان، امارات و بحرین چشم امیدشان به این بود که آمریکای ابرقدرت ورود کند و از منافع آنها حمایت کند. آمریکا قبلا گفته بود که اگر به متحدین، شرکا و تاسیساتشان یا تجهیزاتشان حملهای شود، قاطعانه پاسخ خواهد داد. این مواضع باعث شده بود که اسرائیل و تعدادی از کشورهای عربی «جورج بوش» خاصی را در چهره «دونالد ترامپ» مشاهده کنند که برای یاری آنها دست به یک اقدام نظامی تمام عیار علیه ایران خواهد زد. بعد از حملات مشکوک که ایران هم آنها را محکوم کرد، آمریکا سطح پاسخ خود را تقلیل داد و آن را منوط و مشروط به اقدام علیه تجهیزات و نفرات خود کرد.
سپس نوبت به ورود پهپاد جاسوسی آمریکا به حریم هوایی ایران رسید. در بهت همه ناظران، ایران این پهپاد را سرنگون کرد و به آمریکا هشدار داد که هرگز چنین خطایی را مجدد مرتکب نشود. عدهای در منطقه ناخنها را به هم زدند تا آمریکا هم پاسخ دهد و جنگی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد. مقامات آمریکایی در ساعات اولیه مبهوت و دچار تناقض گویی شده بودند. آخر کار نوع واکنش آمریکا همه را انگشت به دهان باقی گذاشت. دونالد ترامپ ابراز خوشحالی میکرد که ایران هواپیمای سرنشیندار آمریکایی را هدف قرار نداده است و نسبت به این موضوع ابراز تشکر میکرد.
ماجرای سرنگونی پهپاد چند گمانه را در بوته آزمایش قرار داد. اول اینکه برعکس تبلیغات رسانهای و تهدیدات شیک و مجلسی، آمریکاییها به شدت از جنگ نظامی پرهیز دارند و دنبال جنگ واقعی نیستند. گمانه یا به عبارتی درس دوم خطاب به تعدادی از کشورهای عربی بود که آنها نمیتوانند روی دیوار آمریکا یادگاری بنویسند و هر گاه که لازم باشد واشنگتن پشت آنها را خالی خواهد کرد. نتیجه این دو گزاره قبلی، تغییر در محاسبات و رفتار برخی بازیگران منطقهای را رقم زد. مقاومت فعّال ایران گوشی را دست کشورهای منطقه داد که اگر سیاست تهاجمی علیه ایران در پیش بگیرند و در اقدامات ضد ایرانی مشارکت کنند، از انتقام ایران در امان نخواهند بود.
حال و هوای منطقه بر وفق ایران بود که ناگهان انگلیس با توقیف نفتکش حامل نفت ایران تلاش کرد نوار توفیقات ایران را قیچی کند. تصوّر این بود که این اقدام هم میتواند فضای به نفع ایران را خنثی کند و هم تهران را در ادامه مقاومت فعال خود سست کند و همینکه به سیاست صفر کردن فروش نفت ایران کمک کند. اما بالعکس ایران نه تنها عقب ننشست بلکه نسبت به عواقب توقیف نفتکش هشدار داده و اعلام کرد که این اقدام بیجواب نخواهد ماند. چنین هم شد و ایران یک نفتکش با پرچم انگلیس را به دلیل عدم رعایت مقررات بینالمللی توقیف کرد.
* پیام ایران دریافت شد
اگر عدهای سرنگونی پهپاد آمریکایی را صرفاً یک اتفاق تصادفی و دفعتا تصور میکردند، این بار به یقین رسیدند که مقاومت فعال ایران سیاستی برنامهریزی شده است. همین امر باعث شد که پیام سیاست ایران در چندین کشور منطقه و فرامنطقه شنیده شود. جالب است که عربستان که کشتی «هپینس» ایران را پس از تعمیر و نگهداری آزاد نمیکرد و آن را به اسارت گرفته بود، حدود چند ساعت پس از توقیف کشتی انگلیسی توسط ایران، کشتی هپینس را آزاد کرد. از طرفی تصاویری در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد رفتار ماموران امنیتی سعودی به هنگام کنترل گذرنامه حجاج ایرانی تغییر یافته است و ماموران سعودی با حجاج ایرانی به زبان فارسی «خداحافظ» می گویند.
در طرفی دیگر، اماراتیها هم فتیله رویکرد ضدایرانی خود را، دست کم، در ظاهر پایین کشیدند. حتی در گزارش مربوط به حمله به کشتیها در فجیره، اماراتیها برخلاف پروپاگاندای رسانههای غربی، نامی از ایران نبردند. فضا تا حدی پیش رفت که نشستی بین گارد ساحلی امارات و ایران در تهران روز گذشته برگزار شد.
المیادین در گزارشی با اشاره به برگزاری این نشست نوشت: نشست گارد ساحلی امارات و ایران نشان میدهد امارات به دنبال بهانهای برای خروج از حضور در ائتلاف جنگی سعودی است ولی این عقبنشینی گواه بر شکست هرگونه شرطبندی بر حمایت آمریکا از همپیمانانش در شورای همکاری در جنگ احتمالی علیه ایران است.
آمریکاییها هم که زمانی شیپور جنگشان پرصدا بود الان بر گزینه گفتگو و مذاکره پافشاری میکنند و وزیر خارجه آمریکا صراحتا میگوید که میخواهد به تهران بیاید و با تلویزیون ایران مصاحبه کند. هر چند که بخشی از این مواضع تبلیغاتی است، اما همزمان برخی متحدان غربی آمریکا از جمله فرانسه پادرمیانی کردهاند تا مناقشه بر سر برجام ختم به خیر شود. تعداد زیادی از میانجیها، از شرق و غرب، هم به تهران میآید تا مبادا تنش بین ایران و غرب از کنترل خارج نشود.
همکار راهبردی آمریکا، یعنی انگلیس هم پس از توقیف نفتکش خود دست به دامن ائتلافی شده است تا در تنگه هرمز امنیت تردد کشتیها را تامین کند. هر چند که در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد و تحققپذیری این ائتلاف محل سوال است. انگلیس که داعیه بازیگری در سطح بینالمللی و جهانی دارد، تاکید میکند که به دنبال حل موضوع نفتکشها از طریق دیپلماسی است. چون به خوبی دریافته است که مقاومت فعال ایران، میانه خوبی با مماشات ندارد و ممکن است با ادامه بازی، رفتار جدید تهران برای لندن دردسرآفرین باشد یا موجب تحقیر «بریتانیای کبیر» در میان دوست و دشمن شود.
پیام رفتار تهران در سال جاری به نظر میرسد به اندازهای رسا و شفاف بوده است که غرب را از گزینه نظامی دور کرده و آن در نحوه مقابله با ایران آچمز کرده است. برخی کشورهای عرب منطقه هم الان خود را در ساختمانهای شیشهای میبینند و دریافتهاند که هر گونه فشار به ایران میتواند در یک چشم به هم زدن، آن ساختمان شیشهای را فرو بریزد.
بسمه تعالی ماجرای نفتکشها، فصل جدید منطقه (یادداشت روز) این ر
این روزها بحثی مطرح شده که بعضی با اغراق نام آن را «جنگ نفتکشها» گذاشتهاند. و صدالبته جنگی رخ نداده و حکایت همه نفتکشهایی که طی یک تا دو ماه اخیر درگیر حوادثی شدهاند، یکی نیست. اما به هر حال در فضای دو ماه اخیر، نفتکشها محور مباحث سیاسی بودهاند تا جایی که غربیها برای رفع نگرانیهای عمیق خود، از تشکیل نیروی بینالمللی ویژه حفاظت از نفتکشها در تنگههرمز سخن گفتهاند. حوادث دو ماه اخیر به همان میزان که به وجه تحلیلی منطقه اضافه کرد، سبب سفرهای پیدرپی مقامات مختلف در دو سطح بینالمللی و منطقهای به پایتختهای این منطقه و بهخصوص تهران گردید. صدای پرطنین سعودیها، اماراتیها و اسرائیلیها علیه ایران تا حد زیادی پایین آمد و در مطبوعات عربی و عبری منطقه در مورد ایران جانب احتیاط در نظر گرفته شد. بعضی از تحلیلگران هم معتقدند ما اساساً وارد دوره جدیدی از موازنه نظامی و سیاسی در منطقه شدهایم و باید از افق دیگری به صحنه تحولات نگاه کرد. در این میان در کنار چشمان نگران محور آمریکا، دولتهای اروپای مرکزی و دولتهای عربی و رژیم اسرائیل، نوعی برق رضایت در چشم دولتهای ایران، روسیه، چین، اسپانیا و...، کشورهای محور مقاومت و جنبشهای مقاومت دیده میشود. برای تحلیل صحنه، بد نیست بازگشتی به عقب داشته باشیم: ادامه مطلب...
بسمه تعالی غروب آفتاب در امپراطوری ملکه انگلیس در محاصره بحرانها
اگر جایگاه کشورها را در نظام بینالملل سهم آنها از انباشت قدرت در ابعاد مختلف آن تعیین میکند باید پذیرفت که انگلیس امروز هیچ تناسبی با «بریتانیای کبیر» قرن 19 ندارد و لندن که زمانی تنها با یک اشاره سفیر خود، وزیر و نخستوزیر در کشورهای مختلف را جابهجا میکرد، در شرایط کنونی به دلیل بحرانهای سیاسی و اقتصادی و ضعف شدید نظامی، قادر به نقشآفرینی گذشته خود نیست و یکی از دلایل اصلی نقش دست پایین این جزیره در تحولات اخیر منطقه خلیج فارس، همین افول همهجانبه قدرت آن است که دولتمران انگلیسی حاضر به پذیرش آن نیستند. گزارش حاضر، مروری کوتاه بر بحرانهایی دارد که انگلیس را احاطه کرده است.
سید محمد امین آبادی
کبیر یا صغیر ؟
انگلیسیها علاقه عجیبی دارند تا همچنان از عبارت«بریتانیای کبیر» استفاده کنند، اما انگلیس امروز با بریتانیای کبیر قرن19 تفاوتهای فاحشی دارد. پادشاهی بریتانیای کبیر که بنیان آن از قرنهای 16و 17 میلادی گذاشته شده و تا قرن بیستم ادامه داشته، در دوران طلایی خود بزرگترین امپرطوری تاریخ بوده است. مساحت نواحی مستعمره تحت حکومت بریتانیا در سال 1922 به بیش از 33میلیون کیلومتر مربع و جمعیت امپراتوری نیز به بیش از 450میلیون نفر می رسیده است. بدینترتیب، امپراطوری انگلستان بر بیش از یک چهارم خشکیهای کره زمین و یک چهارم جمعیت جهان در آن دوران تسلط داشت. وسعت این امپراتوری به حدی بود که گفته میشد «آفتاب در بریتانیا غروب نمیکند». ادامه مطلب...
بسمه تعالی غروب آفتاب در امپراطوری ملکه انگلیس در محاصره بحرانه
.
اگر جایگاه کشورها را در نظام بینالملل سهم آنها از انباشت قدرت در ابعاد مختلف آن تعیین میکند باید پذیرفت که انگلیس امروز هیچ تناسبی با «بریتانیای کبیر» قرن 19 ندارد و لندن که زمانی تنها با یک اشاره سفیر خود، وزیر و نخستوزیر در کشورهای مختلف را جابهجا میکرد، در شرایط کنونی به دلیل بحرانهای سیاسی و اقتصادی و ضعف شدید نظامی، قادر به نقشآفرینی گذشته خود نیست و یکی از دلایل اصلی نقش دست پایین این جزیره در تحولات اخیر منطقه خلیج فارس، همین افول همهجانبه قدرت آن است که دولتمران انگلیسی حاضر به پذیرش آن نیستند. گزارش حاضر، مروری کوتاه بر بحرانهایی دارد که انگلیس را احاطه کرده است.
سید محمد امین آبادی
کبیر یا صغیر ؟
انگلیسیها علاقه عجیبی دارند تا همچنان از عبارت«بریتانیای کبیر» استفاده کنند، اما انگلیس امروز با بریتانیای کبیر قرن19 تفاوتهای فاحشی دارد. پادشاهی بریتانیای کبیر که بنیان آن از قرنهای 16و 17 میلادی گذاشته شده و تا قرن بیستم ادامه داشته، در دوران طلایی خود بزرگترین امپرطوری تاریخ بوده است. مساحت نواحی مستعمره تحت حکومت بریتانیا در سال 1922 به بیش از 33میلیون کیلومتر مربع و جمعیت امپراتوری نیز به بیش از 450میلیون نفر می رسیده است. بدینترتیب، امپراطوری انگلستان بر بیش از یک چهارم خشکیهای کره زمین و یک چهارم جمعیت جهان در آن دوران تسلط داشت. وسعت این امپراتوری به حدی بود که گفته میشد «آفتاب در بریتانیا غروب نمیکند». ادامه مطلب...
اگر جایگاه کشورها را در نظام بینالملل سهم آنها از انباشت قدرت در ابعاد مختلف آن تعیین میکند باید پذیرفت که انگلیس امروز هیچ تناسبی با «بریتانیای کبیر» قرن 19 ندارد و لندن که زمانی تنها با یک اشاره سفیر خود، وزیر و نخستوزیر در کشورهای مختلف را جابهجا میکرد، در شرایط کنونی به دلیل بحرانهای سیاسی و اقتصادی و ضعف شدید نظامی، قادر به نقشآفرینی گذشته خود نیست و یکی از دلایل اصلی نقش دست پایین این جزیره در تحولات اخیر منطقه خلیج فارس، همین افول همهجانبه قدرت آن است که دولتمران انگلیسی حاضر به پذیرش آن نیستند. گزارش حاضر، مروری کوتاه بر بحرانهایی دارد که انگلیس را احاطه کرده است.
سید محمد امین آبادی
کبیر یا صغیر ؟
انگلیسیها علاقه عجیبی دارند تا همچنان از عبارت«بریتانیای کبیر» استفاده کنند، اما انگلیس امروز با بریتانیای کبیر قرن19 تفاوتهای فاحشی دارد. پادشاهی بریتانیای کبیر که بنیان آن از قرنهای 16و 17 میلادی گذاشته شده و تا قرن بیستم ادامه داشته، در دوران طلایی خود بزرگترین امپرطوری تاریخ بوده است. مساحت نواحی مستعمره تحت حکومت بریتانیا در سال 1922 به بیش از 33میلیون کیلومتر مربع و جمعیت امپراتوری نیز به بیش از 450میلیون نفر می رسیده است. بدینترتیب، امپراطوری انگلستان بر بیش از یک چهارم خشکیهای کره زمین و یک چهارم جمعیت جهان در آن دوران تسلط داشت. وسعت این امپراتوری به حدی بود که گفته میشد «آفتاب در بریتانیا غروب نمیکند». ادامه مطلب...