نمای
ا
|
ندگان مجلس طرحی سه فوریتی را درباره حفظ حقوق هستهای صلحآمیز ملت ایران به هیئت رییسه ارائه کردند که در صورت تصویب نهایی آن، دولت ملزم به ادامه غنیسازی 20 درصد خواهد شد.
.
دور سوم - و به یک اعتبار پنجم - مذاکرات ژنو فردا با حضور نمایندگان ایران و 6 کشور برگزار میشود. هر چند 10 روز پیش خبرها از نزدیک شدن به توافق حکایت میکرد و اکنون نیز خبرها دلالت بر این موضوع دارد اما به نظر میرسد یک جای اصلی کار میلنگد و صرفنظر از توافق ظاهری یا عدم توافق در مذاکرات پیشرو، خشتهای ناموزون این بنا تاب ماندگاری ندارد. سوءتفاهم بزرگی پیش آمده که احتمالا به زودی حباب متورم آن خواهد ترکید و واقعیت رخ خواهد نمود. در حقیقت با دوگانهای متناقض از حقیقت و مجاز، و واقعیت و خیال مواجهیم که به سمت نفی یکی از نقیضین پیش میرود.
وزیر محترم امور خارجه پریروز در دیدار اعضای کمیسیون سیاست خارجی مجلس گفته است «حدود 90 درصد مباحث در مذاکرات ژنو مورد توافق قرار گرفت و درباره 10 درصد اختلافنظر وجود دارد که در دور سوم مذاکرات درباره آن صحبت خواهیم کرد». دکتر ظریف همان روز در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا میگوید «ما حق غنیسازی را نه تنها غیرقابل مذاکره میدانیم بلکه هیچ ضرورتی برای شناسایی آن به عنوان یک حق نمیبینیم... ما در مذاکرات با 1+5 نشنیدیم که کسی خواهان توقف غنیسازی باشد. این موضوع در مرحله اول [!] به صورت کلی درخواست هیچ طرفی نیست». مقارن این اظهارات جان کری گفت «ما در ژنو هیچ صحبتی درباره برچیدن ساختار تحریمها علیه ایران نکردیم و این مسیر را به سوی برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران ادامه میدهیم... ماپیشنهاد کردهایم بخش ناچیزی از حدود 45 میلیارد دلار سپردههای ایران در حسابهای بانکی سراسر جهان [احتمالا 3-4 میلیارد دلار] آزاد شود اما 95 درصد یا بیشتر تحریمهای اساسی باقی خواهد ماند تا آنها (ایرانیها) بگویند ما برنامه هستهای را در وضعیت فعلی متوقف میکنیم و در واقع آن را به عقب برمیگردانیم». منابع رسانهای میگویند حتی در صورت امکان دسترسی ایران به منابع مالی مورد اشاره خود، به خاطر تحریمهای بانکی و مالی نمیتواند قدرت مانور خاصی داشته باشد و به تعبیر آسوشیتدپرس «تخفیفهای جزئی آمریکا حتی به عنوان مسکّن هم در برابر فشار تحریمها عمل نخواهد کرد».
معما این است که آن 90 درصد مورد نظر دکتر ظریف را با این 95 درصد اعلامی و اعمالی وزیر خارجه آمریکا چگونه میتوان جمع کرد؟ یا چگونه میتوان با عنایت به این گزاره متناقض که «غنیسازی حق غیرقابل چشمپوشی ایران است» (دکتر ظریف) و «مسیر را برای برچیدن کامل برنامه هستهای ایران ادامه میدهیم» (جان کری) جمع نمود و تصور کرد 90 درصد مسیر توافق در ژنو طی شده و فقط 10 درصد مسائل باقی مانده است؟! اکنون چند ماه است که رئیسجمهور، وزیر و معاون وزیر خارجه آمریکا، سخنگویان دولتی و مشاور کاخسفید با ادبیات مشابه اعلام میکنند ایران حق ندارد غنیسازی کند و هدف نهایی مذاکرات نیز همین است که با حفظ فشارهای موجود، ایران به شکل پلکانی به تعطیلی غنیسازی تن دهد. بنابراین به احترام اهل خرد باید برای این پرسش، پاسخ منطقی پیدا کرد که براساس کدام صغرا و کبرای منطقی میتوان از دل انبوه اظهارات یک شکل مقامات ارشد آمریکا این گزاره را استنتاج کرد که «آمریکا مخالف غنیسازی در ایران نیست»؟! نگرانی بزرگتر درست همین جا بروز میکند.
درست است که غنیسازی طبق معاهده انپیتی حق مسلم ماست و مشروعیت آن از آمریکا و غرب صادر نمیشود اما واقعیت این است که طرف مذاکره تصریح دارد همین حق مشروع را با زور و فشار از ما دریغ کند و بنابراین کف مذاکراتی که برای رفع سوءتفاهمات و رسیدن به توافق جهت حل چالش - ناحق - موجود برگزار میشود باید تصریح طرف مقابل بر این حق و تعهد به عدم انکار آن در 6 ماه بعد باشد. اگر نه در این بازی مار و پله مجددا گزیده خواهیم شد و برمیگردیم به خانهای که 10 سال قبل آنجا بودیم و به شکل یکطرفه اعتمادسازی کردیم. آن زمان تعلیقهای داوطلبانه را فراتر از تعهدات انپیتی پذیرفتیم اما وعده 3 تا 6 ماهه به دو سال و نیم تعطیلی فعالیتهای هستهای ایران تبدیل شد و بالاخره وقتی پرسیدیم کی این تعلیقهای داوطلبانه به سر میرسد، تازه آنجا گفتند بهترین تضمین عینی، همین تعلیق (تعطیل) دایمی است! آنجا تازه فهمیدیم که بلد نبودهایم مدالیته و چارچوب تدوین کنیم و لااقل ته این کیسه اعتمادسازی را ببندیم تا هر چه رفتار اعتمادساز داخل آن میریزیم از چاه ویل سر در نیاورد. آخر سر هم که نخواستیم به رفتار داوطلبانه ادامه دهیم، بدهکار شدیم و به گونهای جنجال کردند که گویا جنایت جنگی مرتکب شدهایم و ما بودهایم که مثلا بمباتمی را در هیروشیما منفجر کردهایم یا به سیاق تبلیغات فاشیستی صهیونیستها، گویا ایران در حال حمله اتمی و تدارک جنگ جهانی سوم است!
رهبر معظم انقلاب روز 13 آبان با اشاره به تجربه تعلیق در سالهای 82 و 83 فرمودند «خب ما دو سال عقب افتادیم لکن به نفع ما شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنیسازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقا وجود ندارد... آن تعلیق، این فایده را برای ما داشت که معلوم شد با عقبنشینی، با تعلیق غنیسازی، یا عقب افتادن کار، یا تعطیل کردن بسیاری از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگری است... این توصیه قبلی خودمان را باز هم تکرار میکنم: به دشمنی که لبخند میزند، اعتماد نکنید؛ این را ما به مسئولینمان، به بچههای خودمان، فرزندان خودمان - اینهایی که در مسئله دیپلماسی مشغول کار هستند، بچههایمایند، جوانهای خود مایند - [توصیه میکنیم.] توصیه ما به اینها این است؛ مراقب باشید لبخند فریبگرانه، شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند؛ ریزه کاریهای دشمن را ببینید». در این کلمات حکیمانه، حمایت و دلسوزی و نقد و نگرانی با ظرافت تمام در هم تنیدهاند. رهبر معظم انقلاب، مسئولان امر را نه به تاریخهای دور بلکه به تجارب همین دهه اخیر ارجاع میدهند تا بیصداقتی، بدعهدی و خود برتربینی دشمن فراموش نشود.
اگر نتوان ماجرای 10 سال پیش را با جزئیات به خاطر آورد، هنوز جزئیات اتفاقات سفر نیویورک و مذاکرات 10 روز پیش ژنو کاملا تازه است. همان رژیم مستکبری که با گدایی و لطایفالحیل، هیئت ایرانی را به انجام برخی رفتارهای «نابهجا» در نیویورک آلود، بلافاصله به هنگام گزارش کار ماوقع - از جمله مکالمه تلفنی اوباما با رئیسجمهور کشورمان - با بیصداقتی تمام مدعی شدند هیئت ایرانی درخواست این مکالمه را کرد! در مذاکرات اخیر ژنو نیز تمام گزارشهای رسانهای مبنی بر اینکه باجطلبی و زیادهخواهی جان کری از یک سو و خودنمایی لوران فابیوس موجب بر همه خوردن توافق شد، مانع از آن نگردید که وزیر خارجه شیطان صفت آمریکا با گستاخی ادعا کند«ایران آماده توافق نبود و مانع از توافق شد»! صداقت یک دولت را چند بار باید بسنجید؟ مگر همین دولت نبود که حقارت خود را در پشت پا زدن به توافق به دولتهای ترکیه و برزیل- بر سر مبادله اورانیوم 5/3 درصد با سوخت 20 درصد - نشان داد و همین حالا نیز ماهی چند بار وزیر خارجه خود را به آستانبوسی صهیونیستها میفرستد تا اعلان کند از فشارها علیه ایران کم نخواهیم کرد تا زمانی که عقب بنشینند.
آیا فهم این حقیقت دشوار است که طرفهای غربی با جنگ زرگری و بازار گرمی، مایلند بندهای دام بزرگ را به پای طرف ایرانی سفت کنند و با کشاندن حریف به گوشه رینگ، قدرت مانور و تحرک را از او بگیرند؟! و آیا عقل اقتضاء میکند که قبل از مذاکرات و در حین مذاکرات بسیاری از برگهای برنده خود را بلوکه کنیم و در حالی که شفاف و مصداقی و روشن متعهد میشویم از بخشی از حقوق مسلم خود چشم بپوشیم، مشتی عبارات در هم و بر هم و کلی و مبهم تحویل بگیریم و سر آخر نیز بدهکار باشیم؟ نفس این استدلال که طرف ایرانی برای مهار فشار تحریمها پای میز مذاکره بر سر پرونده هستهای میرود، خطاست اما بر فرض که هدفگذاری ما همین موضوع باشد، آیا بیان صریح و متواتر این تصمیم در اروپا و آمریکا که ساختار اصلی تحریمها دست نخورده باقی خواهد ماند، سیلی به صورت کرخت و خواب رفته برخی از ماها نیست؟ چرا باید آنگونه که حریف میخواهد از پله سوم و چهارم شروع کنیم و به عنوان متهم تن به قضاوت بزرگترین جنایتکار هستهای دنیا بسپاریم؟ اصلا شلوغبازیهای شیادانه میان آمریکا و اسرائیل و فرانسه چرا باید مبنای تحلیلهای هرمنوتیکی! برخی مسئولان و رسانههای خاص شود که بله! باید محذوریتهای دولت آمریکا را که تحت فشار کنگره و دولت اسرائیل و عمرو و زید است، درک کنیم! آیا نمیشنویم نخستوزیر حقیر اسرائیل میگوید «آمریکا و فرانسه متحدان نزدیک ما هستند و ما امیدواریم دوستانمان را متقاعد کنیم تا به توافق خیلی بهتری با ایران برسند. ادامه فشارها میتواند نتایج دیپلماتیک بهتری به همراه داشته باشد»؟
باید به غرب تفهیم کرد ملت ایران در برابر فشار تهدید، مقاومتر و تسلیمناپذیرتر میشود. این حقیقت را خبرگزاری فرانسه چند روز پیش از قول مقامات آمریکایی نوشت و همان است که در نظرسنجی چند هفته پیش موسسه گالوپ اعلام شد حاکی از اینکه با وجود فشار تحریمها و اینکه 85 درصد مردم ایران میگویند تحریمها به زندگی آنها ضربه زده، اما میزان حمایت از برنامه هستهای از 63 درصد در نظرسنجی سال 91 همین موسسه به 67 درصد افزایش یافته است ( البته آمار و ارقام واقعی به مراتب بالاتر از این رقم است). اگر این فرهنگ انقلاب اسلامی و ملت ایران است - که هست و دوست و دشمن به آن اذعان دارند - پس چرا دشمنان به طمع افتادهاند؟ چرا دنیس راس دیپلمات ارشد آمریکایی که تا همین اواخر مشاور ارشد اوباما بود جرئت میکند در وبسایت موسسه «سیاستگذاری خاور نزدیک واشنگتن» لاف بزند «روحانی به خاطر هزینه بالای تحریمها، رئیسجمهور است. با ایجاد این فضا که حتی در صورت حاصل نشدن توافقهای بیشتر، تحریم بیشتری در کار نخواهد بود، کمکی به دولت روحانی نمیکنیم». دنیس راس به روایت ویکی پدیا «از پدرنامعلوم و مادری یهودی متولد شده و پس از جنگ 6 روزه به دین یهود درآمد. او به همراه مارتین ایندیک لابی آمریکا و اسرائیل را بنیان نهاد و معاون ولفویتز در پنتاگون در دولت کارتر، از مدیران شورای امنیت ملی آمریکا در دوره ریگان، مسئول برنامهریزی سیاستهای وزارت خارجه در دوره بوش پدر، مشاور هیلاری کلینتون و دستیار ویژه اوباما در حوزه خاورمیانه و جنوب و غرب آسیا بوده است». آیا جا ندارد با اقتدا به علمدار کربلا به دهان این صهیونیست بیپدر و امثال او زد؟! برای گرفتن حقوق ملت ایران از جبهه استکبار، ابتدا باید همین سوءتفاهمها و طمعورزیهای دشمن را برطرف کرد و این از رئیسجمهور و دیپلماتهایی که فرزند انقلابند، برمیآید؛ اگر که مزاحمت برخی عناصر آلوده کنار زده شود.
محمد ایمانی
رئی
ی
س مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز با تاکید بر بازنگری نسبت به مقوله سربازی بر حرفهای شدن سربازی به عنوان یک اصل پافشاری و به تبیین رابطه سربازی با کاهش زاد وولد و افزایش سن ازدواج، پرداخت.
به گزارش تسنیم، حسن عباسی از جمله چهرههایی است که نظرات و دیدگاههای وی در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فلسفی و فرهنگی نشان از مطالعه و تحقیقات گسترده وی دارد که به واسطه حساسیت و اهمیت آنها در کانون توجهات او قرار گرفته است. نظرات عباسی از بانکداری اسلامی و مقابله با ربا تا سخنان بیپرده سیاسی و نقدهای اساسی به فرهنگ غرب و شبکههای خبری و تبلیغی آن سوی آبی، و حتی انتقادات وی به فلسفه همه و همه نشان دهنده حساسیت او نسبت به موضوعات جدی پیرامونی جامعه است که با چاشنی جسارت نفوذ کلامش اثرگذاری بیشتری یافته است. در فرصتی نه چندان طولانی در حاشیه بازدید او از خبرگزاری تسنیم فرصت را غنیمت شمردیم و مساله سربازی را با وی مطرح کردیم و نظرش را جویا شدیم:
حرفهای شدن سربازی یک اصل است/ نیروهای مسلح باید با سعه صدر بیشتری اجازه نقد بدهند
تسنیم: آقای عباسی شما جزء معدود افرادی بودید که در چند سال گذشته بر لزوم جایگزینی سربازی حرفهای به جای سربازی اجباری تاکید کردهاید و در توجیه این امر از دریچه و زاویه خاصی به موضوع خدمت سربازی پرداختید که پیش از شما چندان به آن توجه نشده بود. به نظر شما مبانی نظری خاصی که شما به آن تاکید کردید هنوز هم پس از گذشت چند سال قابل دفاع است؟
عباسی: البته در قوانین بالادستی خدمت وظیفه و سربازی اصلاحاتی برای به روز شدن این قوانین صورت گرفته ولی سربازی حرفهای به عنوان بحثی که بسیاری از کشورهای جهان و نیروهای مسلح آنها به آن سمت و سوی روی آوردهاند مسالهای است که باید به آن به صورت جدیتری نگاه کرد. من از یک سو به دلیل آشنایی کامل و نزدیک با دستگاههای نظامی و انتظامی کشور و از سوی دیگر به واسطه تحقیقاتی که پیرامون خدمت وظیفه سربازی انجام دادهام اعلام میکنم که طراحی ساز و کاری برای حرفهای ساختن سربازی باید به صورت جدی پیگیری شود و این موضوع ضرورتی است که باید نظام توجه جدی خود را به آن معطوف کند.
لذا در طراحی معماری آینده نیروهای مسلح، همانطور که ساختارها باید در تطابق با تهدیدات، فرصتها و توجه به عنصر زمانآگاهی با گذشت زمان تغییر کند، ساختار سربازی نیز نیازمند تغییر است. از این رو با توجه به من بارها به مسئولان و سیاستگذاران کلان کشور تاکید کردهام که حرفهای شدن سربازی یک اصل است. چراکه تاثیرات این موضوع را در مسائل و مشکلات فعلی جمعیتی، ازدواج، اقتصادی، معضلات اجتماعی بوضوح میتوان دید.
تسنیم: ولی با این وجود ستادکل نیروهای مسلح و بسیاری از مسئولین همچنان نسبت به این مساله به شدت مقاومت میکنند و شما هم بر نظر خود کماکان مصرید...
عباسی: پیش از هرچیز میبایست به این نکته توجه داشت که با اتکا به قوانین 70 سالهای که خدمت سربازی را مقدس میدانستند و اجازه نمیدادند که فردی متعرض آن قوانین شود و انتقاد و اصلاحی را به آن وارد سازد، نمیتوان مشکلات امروز جامعه را مرتفع کرد. لذا برای طراحی ساز و کاری مناسب نسبت به این موضوع باید با بهرهگیری از نظرات نخبگان و کارشناسان بهترین ساختار ممکن را طراحی و عملیاتی کرد. از این رو به واسطه این قوانین و مقاومت برخی از افراد، پرداختن به مساله سربازی چندان از سوی نخبگان جدی گرفته نشده است و مجالی برای ورود اندیشمندان و نخبگان جامعه به این موضوع داده نشده بنابراین از نظر شرعی و عرفی این مسئولیت بر عهده من و امثال من قرار دارد که با توجه به شناختی که از نیروهای مسلح و ساختار آنها داریم و همچنین به واسطه درگیر بودن با مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و آینده شناختی نسبت به جدی گرفته نشدن این موضوع و مخاطرات پیش روی، هشدارهای جدی را بدهیم. در مقابل نیز نیروهای مسلح باید با سعه صدر بیشتری اجازه نقد و بررسی کارشناسانه این ساختار را بدهند. همچنین رسانهها لازم است تا با برگزاری میزگردهای تخصصی و مناظرههایی پیرامون خدمت سربازی، این موضوع را از حالت تک صدایی که تنها متکلم آن حسن عباسی است خارج کنند.
ستاد کل نیروهای مسلح در کنار قدرت ملی سیاسی، فرهنگی و نظامی یک از منابع قدرت اربعه کشور است که این مقاومتها معمولا به دلیل دارا بودن تفکر همیت قسمتی و نگاه بخشی صورت میگیرد که بر مبنای آن پدیده سربازی به عنوان پدیدهای مقدس شناخته شده و با توجه به قانونی بودن آن و همچنین تایید برخی از سران نظام، کسی اجازه تعرض و باز تعریف چارچوب آن را ندارد. از سوی دیگر بخشی از این مقاومتها نسبت به رسانهای شدن چنین موضوعاتی است که به برخی از قوانین نیز استناد میشود که در شرایط فعلی برای تبیین این موضوعات نیازمند پرداختن به چنین مسائلی است.
سربازی یکی از عوامل بالارفتن سن ازدواج و کاهش زاد و ولد/ سکته 2 ساله در روند حیات اجتماعی پسران
تسنیم: شما پایین آمدن نرخ رشد جمعیت را یکی از دلایل رویآوری به سربازی حرفهای بیان کردهاید. توضیحی پیرامون ارتباط این دو موضوع با یکدیگر میدهید؟
عباسی: قطعاً یکی از عوامل بالارفتن سن ازدواج و یکی از فاکتورهای اصلی کاهش زاد و ولد در کشور و همچنین معضلات اجتماعی و خاصه اقتصادی، بحث خدمت سربازی در شرایط فعلی است چراکه هیچگاه به صورت جدی به این مساله توجه نشده که ساختار، شکل و محتوای خدمت سربازی باید با گذشت زمان و تحولات روز تغییر کند. به عنوان نمونه این قاعده که پسران18 تا 20 ساله باید تحت قوانینی خاص برای انجام خدمت سربازی عازم پادگانها شوند باعث شده تا وقفه و سکتهای 2 ساله در روند حرکت حیات اجتماعی این پسران جوان شکل بگیرد و این امکان بوجود آید که دختران جوان بدون هیچ مانعی تحصیلات خود را ادامه دهند و با سرعت بیشتری زندگی اجتماعی خود را شکل دهند. لذا پیشیگرفتن تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسران در 12 سال گذشته شاهدی بر این مانع تراشی خدمت سربازی برای پسران جوان است.
تسنیم: به نظر بسیاری از افراد، سبقت گرفتن دختران از پسران در تحصیلات دانشگاهی در جوامعی که به سمت و سوی توسعه پیش میروند میتواند بیانگر تغییرات مثبتی باشد اما به نظر شما این مساله مخاطراتی را به همراه دارد. درسته؟
عباسی: بر هم خوردن تعادل دانشجویان دختر و پسر تا حدی جدی است که در برخی موارد درصد ورود دختران به دانشگاه به بیش از 63 درصد نیز رسیده است و در مقابل متاسفانه پسران به دلیل برخورد با مانعی بنام سربازی و خدمت وظیفه بخش کوچکی از جمعیت 4 میلیون و 400 هزار نفری دانشجویان کشور را تشکیل دادهاند و کمتر از 37 درصد ظرفیت دانشگاهها توسط پسران تکمیل شده است. اما مهمترین تاثیر منفی این مساله آن است که در حال حاضر با گذشت بیش از 10 سال از برهم خوردن این تعادل، ما شاهد نسلی از دختران در جامعه هستیم که به واسطه تاثیرات این معضل، امکان ازدواج ندارند.
به عبارت دیگر با توجه به اینکه پسران برای رسیدن به مرحله ازدواج باید ابتدا 2 سال زمان خدمت خود را سپری و پس از آن مساله اشتغال را حل کنند تا بتوانند حداقل شرایط لازم را برای ورود به مساله ازدواج دارا شوند لذا خدمت سربازی تاثیر مستقیمی در بالا رفتن سن ازدواج و پایین آمدن زاد و ولد در کشور دارد.
حل مشکل اشتغال و ازدواج در گروی حل مشکلات سربازی / جایگاه سربازی در تبیین انسان تراز/ لزوم تغییر در تعریف سربازی
تسنیم: تنها دلیل شما برای رویآوری به سربازی حرفهای کاهش سن ازدواج و افزایش زاد و ولد است؟
عباسی: من بارها در طول 12 سال گذشته به مسئولان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور گوشزد کردهام که حل مشکل اشتغال، ازدواج و مواردی از این دست در صورت عدم توجه به مشکلات سربازی که به مانعی جدی در مسیر حرکت پسران جوان تبدیل شده امکانپذیر نخواهد بود. به عبارت دیگر ما به بهانه تامین امنیت کشور و ارتقای امنیت دفاعی کشور خدمت زیر پرچم را برای همه ذکور بالای 18 سال اجباری میکنیم ولی زیان این راهکار به دلیل عدم مطالعه پیرامون جنبههای حاشیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی از سود و فایده آن بیشتر شده است.
از سوی دیگر بنده به واسطه فعالیت استراتژیک خود باید نگاهی جامع به مسائل داشته باشم و نباید مشکلات یک بخش را تنها در همان بخش جستجو کنم. از این رو با توجه به نگاه استراتژیک و کلینگر درمییابیم که بخشی از مشکلات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور به برخی از ساختارهای موجود در نیروهای مسلح ما باز میگردد. لذا حرفهای شدن سربازی تاثیر بسزایی در فرهنگ، اقتصاد، سیاست و در مجموع بر آرامش حاکم بر جامعه خواهد داشت و پسران جوان زودتر و راحتتر برای تشکیل خانواده و ازدواج آمادگی لازم را کسب میکنند.
البته نباید فراموش کرد که خدمت سربازی در پروسه شکلگیری شخصیت، مسئولیتپذیری و به اصطلاح مرد شدن پسران جوان تاثیرات بسیاری دارد.
تسنیم: به نکته خوبی اشاره کردید. به نظر شما نقش دوره سربازی در تثبیت شخصیت و فرآیند مرد شدن و کمال تا چه اندازه مهم و قابل اشاره است؟
عباسی: یکی از موضوعات و اهداف اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران که از سوی رهبری نیز به آن اشاره شده تبیین انسان تراز است که آموزش و پرورش و وزارت علوم و آموزش عالی هریک به صورت مجزا در حال تعریف و تبیین آن هستند. اما در این میان و در فاصله بین آموزش و پرورش و آموزش عالی مساله خدمت وظیفه و سربازی پسران مطرح است که باید جایگاه سربازی را در تبیین این انسان تراز و نقش مفصلی آن را به عنوان ارتباط دهنده میان آموزش و پرورش و آموزش عالی، با توجه به افقهای نظام مشخص کرد.
تسنیم: پس با وجود اهمیت سربازی و نقش ویژه آن و با توجه به مشکلات و معضلات حاشیهای آن چه کار باید کرد؟!
عباسی: اگر به اطلاعات افشا شده از سوی اسنودن توجه کنیم درمییابیم که مشخصترین تهدید و اساسیترین خطر برای تمام جهان سازمان «اِن اِس اِی» است که زیر نظر وزارت دفاع آمریکا فعالیت میکند و امنیت در سطوح فردی و کلان ملی را برای تمامی کشورها در فضای سایبر از بین برده است. حالا باید فضای خدمت سربازی جوان امروز را که آشنایی خوبی با فضای سایبر دارد چگونه تعریف کنیم؟ آیا خدمت به عنوان راننده، پاسبان بالای برجک یا حتی سرباز یگان رزمی بهترین فضایی است که می توانیم برای استفاده از دانش و توانایی او در اختیارش قرار دهیم؟! لذا با توجه به تغییر در تعریف تهدیدات و فرصتهای امروز باید تعریف خود را از سربازی و خدمت زیر پرچم تغییر دهیم و بروز کنیم و از نقش و مسئولیتی که یک پسر جوان در تامین امنیت کشور میتواند ایفاء کند ارزیابی درستی داشته باشیم.
حضور بیش از 2 میلیون نیروی بسیجی حرفهای در مواجهه با هرگونه جنگ طلبی
تسنیم: به نظر میرسد تغییر در ساختار سربازی با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری که تاکید ویژهای بر افزایش جمعیت داشتند، در حال حاضر بیش از هر زمانی ضرورت دارد. اینطور نیست؟
عباسی: متاسفانه نسل دخترانی که امروز امکان ازدواج ندارند حاصل فعالیت فمنیستهایی است که 15 _16 سال پیش در کشور تحت عنوان توانمندسازی زنان کار خود را آغاز کردند و طی این مدت بلایی را بر سر دختران و زنان کشور آورند که علیرغم دارا شدن تمامی امکانات تحصیلی و اشتغال، از پاسخ دهی به نیاز طبیعی خود که همان مادر و همسر بودن است محروم شدند. البته مقام معظم رهبری چندسال گذشته نیز با طرح این مساله که فراموش کردیم شیر کنترل جمعیت را ببندیم نسبت به این موضوع هشدار دادند و مساله سربازی یکی از دهها عامل موثر در کاهش زاد و ولد است که مقام معظم رهبری نیز مجدداً نسبت به آن موضعگیری کردند.
از این رو ما در مباحث استراتژیک این آمادگی را داریم که از منظر کلاننگر به مجلس، نهادهای سیاستگذار و تصمیمساز و حتی به نهادهای نظامی که در حوزههای ستادی مسئولیتهایی را در این زمینه دارند، مشاوره دهیم. لذا از مجموعههای کارشناسی و اندیشمندان دعوت میکنم تا با ورود به موضوع بازسازی سربازی، موجبات بروز کردن قوانین و حرفهای ساختن سربازی را با استفاده از تجربه کشورهای دیگر و بنیانهای اعتقادی امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری برای این مقطع حساس زندگی پسران جوان کشور الگوی مناسبی را طراحی کنیم.
تسنیم: برخیها عنوان میکنند که در صورت حذف سربازی اجباری، کشور با مشکل امنیتی مواجه خواهد شد. آیا واقعاً چنین اتفاقی رخ میدهد؟
عباسی: اگر منظور از مشکل امنیتی برای کشور در زمان جنگ است که قطعا با توجه به بیش از 15 میلیون نفر نیروی بسیجی ثبت نام کرده در ایران، حتی در صورت حذف سربازی اجباری، مشکل امنیتی برای کشور بوجود نخواهد آمد چراکه ایران این قابلیت را دارد تا در هرگونه درگیری و تجاوزی بیش از 1 تا 2 میلیون نفر نیروی بسیجی حرفهای را وارد صحنه کند.
اما در برابر این تصور برخی که تامین امنیت کشور را در خدمت 2 ساله هر فرد ذکور بالای 18 سال میبینند باید بگویم که اولاً قدرت ملی و تامین امنیت کشور تنها در گروی نیروهای مسلح آن کشور نیست و در ثانی با طراحی دورههای کوتاه مدت آموزشی میتوان شرایطی را فراهم ساخت که جوانان کارت و کد مخصوصی را برای سپری کردن این آموزشهای کوتاه مدت دریافت کنند و زمان خدمت خود را در نهادها و ارگانهای دیگری به تناسب تخصص خود بگذرانند و از این طریق در افزایش قدرت ملی تاثیرگذار باشند.
حرفهای شدن نیروهای مسلح، لازمه حرفهای شدن سربازی
تسنیم: به نظر شما ساختار فعلی کشور و نیروهای مسلح آماده این تغییر بزرگ و حرکت به سوی سربازی حرفهای است؟
عباسی: پیش از هرچیز لازمه حرفهای شدن سربازی، حرفهای شدن نیروهای مسلح و اصلاح ساختاری معماری آن است تا جوانی که به عنوان یک سرباز پا به این مجموعه میگذارد از نقش خود در این ساختار به طور کامل مطلع باشد. اما همانطور که بارها اعلام کردهایم در شرایطی که به نظر میرسد نه ساختار نیروهای مسلح ما برای سربازی حرفهای به صورت کامل حرفهای شده و نه در بهرهگیری از منابع عظیم جوانانی که در حال گذراندن خدمت سربازی هستند به طور 100 درصدی موفق بودهایم، و در مجموع از امکان تبدیل سربازی اجباری به سربازی حرفهای در شرایط فعلی برخوردار نیستیم.
تسنیم: چه کسانی مسئولیت این تغییر ساختار و طراحی ساز و کاری جدید و مناسب را در موضوع سربازی و خدمت وظیفه دارند؟
عباسی: زحمتکشان و دلسوزان نظام وظیفه در نیروهای مسلح در چارچوب و حیطه قوانین موجود قادر به بررسی این موضوعات هستند و هر از گاهی نیز شاهدیم که تغییرات جزئی مرتبط با معافیتها و غیره را اعلام میکنند. لذا بررسی تغییرات اینچنینی و بزرگ باید یک گام بالاتر و توسط مجلس شورای اسلامی انجام شود که پیشنیاز آن نیز انجام یک کار تحقیقاتی و مطالعاتی جامع است که در آن نظرات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، روانشناختی و جامعه شناختی با استفاده از بنمایههای قرآنی و اسلامی و با توجه به افقهای ترسیمی مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا دیده شود.
بنابراین باید برای بررسی این موضوع با توجه به تمامی ابعاد موجود نمیتوان به صورت کلی و اجنالی به این مساله پرداخت و باید برای پیگیری این موضوع کارگروههایی تعریف و تشکیل شوند که نظرات نیروهای نظامی و انتظامی متفاوت را که به انواع مختلف از سربازان استفاده میکنند اخذ کنند و بر مبنای آنها مدل مطلوب را طراحی کنند.
زمان بازنگری در مقوله سربازی فرارسیده/اندیشمندان، کارشناسان و همچنین علمای حوزوی با بهرهگیری از فقه سربازی وارد کار شوند
تسنیم: سخن پایانی...
عباسی: با توجه به مشکلات ذکر شده به نظر میرسد که زمان آن رسیده است که مقوله سربازی مورد بازنگری، بازنویسی و بازسازی کلی قرار بگیرد و هر میزان که در این مورد غفلت صورت بگیرد به همان اندازه کشور در آینده دچار مشکل خواهد شد. همچنین مردم آثار مثبت این تغییرات را باید در زندگی شخصی خود لمس کنند چراکه زمانی به دلیل کثرت زاد و ولد، خدمت سربازی فرزندان در خانوادهها چندان به چشم نمیآمد ولی در شرایطی که خانواده امروز تنها یک یا دو فرزند دارد و در این میان نیز بحث سربازی برای یکی از این فرزندان مطرح میشود، در قبال دستیابی به امنیت نظامی، ناخواسته ناامنی، از میان رفتن فرصتها و در برخی موارد تهدید اقتصادی را برای خانواده موجب میشویم. لذا این انتظار وجود دارد تا اندیشمندان، کارشناسان و همچنین علمای حوزوی با بهرهگیری از فقه سربازی وارد کار شوند و با دستیابی به یک اجماع و طرح جامع مطالعاتی پشتوانهای برای دستگاه قانونگذار فراهم کنیم.
بسمه تعالی
مداخله آشکار از طریق پیاده کردن نظامیان، تهدید و یا توسل به کودتای نظامی و اقدام به براندازی به منظور سرنگون کردن دولتهای ملی و مردمی که حاضر نیستند به برنامهها و خواستههای یکجانبه گرایانه تن در دهند و جایگزین کردن آنها توسط دولتهای مجری منافع سرمایهداری، از جمله روشهایی است که ایالات متحده امریکا، در یک قرن اخیر و بویژه از اوایل دهه 50میلادی جهت اجرا و پیشبرد منافع خود در کشورهای جهان و خصوصاً جهان سوم به کار برده است.
اگرچه با توجه به شکلگیری اولیه سیاست خارجی امریکا بر اساس انزوای سیاسی و همچنین مشکلات داخلی در دو دهه اول قرن بیست، این کشور تا پایان جنگ جهانی اول در عرصه بین المللی حضور جدی پیدا نکرد و بیشتر به حوزه امریکای مرکزی و جنوبی معطوف بود، اما شالوده حضور ایالات متحده و حذف و تضعیف دیگر رقبا در عرصه بین المللی در همین زمان بنا نهاده شد. تنها درنیمه دوم قرن بیستم ایالات متحده آمریکا حدود 100 کودتای نظامی و براندازی حکومتها را طراحی و رهبری کرده است و دهها بار بطور مستقیم دست به اشغال نظامی کشورها زده است و یا آنها را تهدید به مداخله نظامی کرده است.
از جنگ جهانی دوم، کشورهای زیر سلطه، صحنه اصلی دخالتها و کودتاهای نظامی یا شبه کودتا و ضد کودتا و استقرار دیکتاتوریهای نظامی بودهاند و به سادگی میتوان برآورد کرد که کاربرد گسترده شیوههایی چون تهدید، کودتا، اشغال نظامی و غیره، تا چه اندازه به استقلال کشورها و به فرایند تصمیمگیری دولتها صدمه و زیان وارد میآورد.
بدون تردید، دستگاهها و آژانس های مختلف جاسوسی آمریکا فعالانه در طرح و اجرای کودتاها و توطئهها، برای سرنگونی حکومت های مردمی، فعالانه مشغولاند و مسئول کودتاهای بیشمار در جهان هستند. البته در این راستا و برای دستیابی موفقیتآمیز به اهداف، امریکا از کمک و پشتیبانی سیاستمداران طرفدار سیاست غرب استفادههای زیادی برده است.
مداخلات امریکا در عرصه جهانی، در دوران ریاست جمهوری دموکرات ها و جمهوریخواهها همواره وجود داشته است، اما نوع آن از دخالت سیاسی در زمان تصدی دموکراتها به دخالت نظامی در دوران جمهوریخواهها متغییر بوده است.
لذا نگارنده سعی دارد با مرور روند مداخلات امریکا در کشورهای جهان طی بازه زمانی یک قرن گذشته که مقارن با ریاست جمهوری 16 نفر از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نیز میباشد، به بررسی چگونگی این مداخلات و تبعات آن در عرصه بین المللی بپردازد.
در این راستا نگارنده 5 دوره زمانی را مدنظر قرار می دهد.
-- دوره اول: از ابتدای قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی اول (مداخله در امریکای مرکزی و جنوبی)
1901 تا 1909 Theodore Roosevelt از حزب جمهوریخواه
*در 12 فوریه 1901 روزولت طرح Platt Amendment را پایه ریزی کرد. این طرح به امریکا اجازه می داد نه تنها سیاست های داخلی، بلکه سیاست خارجی و تمام قرارداد های بین المللی کوبا را دیکته کند. طبق این طرح امریکا اجازه یافت که گوانتانامو بی Guantanamo Bay)) را از کوبا به مبلغ 4000 دلار در ماه اجاره نماید و در آنجا پایگاه نظامی ایجاد کند و تاکنون هم امریکا نیروی نظامی خود را در این کشور حفظ کرده است.
* در سال 1903 نیروی دریایی امریکا در زمان انقلاب هندوراس وارد آن کشور شد.
*در سال 1904 ارتش امریکا با عنوان حمایت ازمنافع امریکا وارد جمهوری دومینیکن شد.
*در سال 1904 ، بعد از موفقیت در کوبا، روزولت سیاست خارجی خود را بر پایه دکترین مونرو نهاد. بر اساس این دکترین امریکا می بایست "پلیس بین المللی" در امریکای مرکزی باشد. (کشورهای امریکای مرکزی به Banana Republic معروف هستند)
* در سال 1907 ارتش امریکا وارد نیکاراگوئه شد تا "Dollar Diplomacy" را در آن کشور ایجاد کند. در همین سال امریکا در خلال جنگ هندوراس با نیکاراگوئه، دوباره وارد هندوراس شد.
1909تا 1913 William H. Taft از حزب جمهوریخواه
ویلیام تفت سیاست های خارجی روزولت را دنبال کرد و مجموعه ای از جنگ ها و دخالت های نظامی در کشور های امریکای مرکزی را تدارک دید که به "Banana Wars" شهرت یافت.
* در سال 1910 نیروی دریایی امریکا برای بار دوم نیکاراگوئه را اشغال کرد.
*در سال 1912، آمریکا خانواده سوموزا را در نیکاراگوئه به قدرت رساند که تا سال 1979 با سرکوب و اختناق حکومت کرد. این سیاست را روسای جمهور دیگر، چه از حزب دمکرات و چه از حزب جمهوریخواه، دنبال کردند. بطور مثال می توان از دخالت های نظامی امریکا در هائیتی 1915، جمهوری دومینیکن در سال 1916 و پاناما در سال 1918 نام برد.
*در سال 1911 و در خلال جنگ داخلی هندوراس، بار دیگر امریکا ارتش خود را به آن کشور فرستاد تا از منافع خود در آن کشور حفاظت کند.
*بین سال های 1912 تا 1933 ارتش امریکا، نیکاراگوئه را در اشغال خود داشت و در جنگ داخلی 20 ساله آن کشور، در پشتیبانی از سوموزا، شرکت داشت.
1913 تا 1921 Woodrow Wilson از حزب دموکرات
*در سال 1915، ایالات متحده به دخالت نظامی در هائیتی پرداخت.
*در سال 1916، ارتش امریکا وارد جمهوری دومنیکن شد.
*ویلسون عامل دخالت امریکا در جنگ جهانی اول بود و در 7 دسامبر 1917 نیروهای امریکایی بطور محدود با امپراتوری اتریش ـ مجارستان وارد جنگ شدند.
*در سال 1918، امریکا قسمت هایی از پاناما راتصرف کرد.
« پس از پایان جنگ جهانی اول، ویلسون در اعلامیه ای 14 ماده ای، با عنوان (حق تعیین سرنوشت خود، توسط ملت ها) برای تجزیه امپراتوری ها، مخصوصا امپراتوری اتریش ـ مجارستان تلاش کرد. (به گفته معاون ویلسون، وی اعتقاد راسخی به حق تعیین سرنوشت برای ملت ها نداشت و این اقدام در جهت تضعیف قدرت امپراتوری ها در برابر قدرت امریکا بود.)
در مجموع در دوره یاد شده، امریکا با این دخالت ها در واقع دو هدف اصلی را دنبال می کرد. اول اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی در کشور های امریکای مرکزی و جنوبی با حمایت از رژیم های وابسته به آنها و یا کنترل مستقیم توسط افراد دست نشانده خود. دوم، از آنجائی که امریکا فرصت ها را در جهت به مستعمره گرفتن کشورهای جهان سوم شرق و آفریقا از دست داده بود، همزمان با تلاش برای تجزیه و تضعیف امپراتوری های اروپایی درپی ایجاد امپراتوری خود در قسمت غربی کره زمین بود.
دکترین مونرو در واقع مانع نفوذ کشور های اروپایی به این منطقه از جهان شد و دست ایالات متحده را در این حوزه بازگذاشت و باعث وابستگی سیاسی و اقتصادی کشورهای این منطقه شد که تا کنون نیز با آن دست به گریبان هستند . از طرفی ایالات متحده با تکیه بر سیاست انزوا درسال 1920 در جامع ملل که خود یکی از طراحان آن بود حضور نیافت و باعث بی اعتباری و خروج دیگر کشورها ی عضو در سالهای بعدی و نهایتاً انحلال جامعه ملل با آغاز جنگ جهانی دوم شد.»
- دوره دوم : از 1921 تا پایان جنگ جهانی دوم ( راهیابی و زمینه سازی مداخله در عرصه بین الملل )
1921-1923 Warren Harding از حزب جمهوریخواه
*در سال 1921، درزمان ریاست جمهوری هاردینگ، نیروهای ارتش امریکا به خاطر اختلافات مرزی دو کشور پاناما و کوستاریکا بار دیگر پاناما را به اشغال خود در آوردند.
*در سال 1922 ارتش امریکا با ناسیونالیستهای ترکیه در ازمیر درگیر شد.
*در سال 1922 نیروی دریایی امریکا به چین فرستاده شد تا با قیام ناسیونالیستهای چینی مقابله کند. این اقدام تا سال 1927 ادامه داشت.
*در سال 1923 ارتش امریکا در جهت حفظ منافع یک شرکت امریکایی هندوراس را به اشغال خود در آورد.
1923-1929 Calvin Coolidge از حزب جمهوریخواه
* در سال 1925 نیروی دریایی ارتش امریکا وارد پاناما شدو اعتصابات عمومی را درهم شکست.
*در ماههای اول سال 1926 جنگهای داخلی در نیکاراگوئه شروع شد. نیروهای ارتش امریکا سریعا وارد عمل شدند و خاک آن کشور را اشغال نمودند. و منطقه بی طرفی را برای حفظ سرمایه داران امریکا ایجاد نمودند.
*در ژانویه سال 1927 ارتش امریکا به بهانه تقویت نیروی خود با وارد کردن 7 ناوشکن و 2 کشتی جنگی سبک زمینه حضور طولانی مدت را درنیکاراگوئه فراهم کرد .
1929-1933 Herbert Hoover از حزب جمهوریخواه
در دوران ریاست جمهوری هوور ارتش امریکا چندان فعال نبود. وی معتقد بود که " مردان سنین بالا اعلام جنگ می کنند ، اما این جوانان هستند که می باید به جنگ بروند و کشته شوند." همچنین در سال 1929 ، رکود بی سابقه اقتصادی گریبان گیر امریکا شد. در این رکود اقتصادی 12 میلیون نفر بیکار شدند ، 20 هزار کمپانی و 1616 بانک ورشکست شدند و تنها در یک سال 23 هزار نفر دست به خود کشی زدند.
*با توجه به آنچه ذکر شد ، در زمان هوور توجه امریکا به داخل معطوف شد و فقط در سال 1932 ، وی کشتی های جنگی ارتش را برای حفظ منافع امریکا به السالوادور فرستاد.
1933-1945 Franklin d. Roosevelt از حزب دموکرات
*دوره ریاست جمهوری فرانکلین روزولت مقارن با آغاز و پایان جنگ جهانی دوم بود و لذا امریکا بر خلاف جنگ جهانی اول ، درکنار متفقین وارد جنگ شد . روزولت دخالت در اروپا را به نفع آمریکا تشخیص داد زیرا اولاً اروپاییان را مقروض آمریکا می کرد و ثانیاً بعد از سقوط هیتلر در طرح بازسازی اروپا که بعدها به ( Marshal plane ) شد، شرکت می کرد و در تصمیم گیری های سیاسیون اروپا، دولت آمریکا می توانست دخالت مستقیم داشته باشد.
* در 8 دسامبر سال 1941 آمریکا درکنار انگلستان به ژاپن اعلان جنگ داد و از آنجا که آلمان، ایتالیا و ژاپن در سپتامبر 1940 پیمان سه جانبه ای در مورد همکاری در نبرد در صورت حمله دشمن به هر یک از سه کشور امضا کرده بودند، هیتلر نیز در 11 دسامبر به آمریکا اعلان جنگ کرد.
*در 7 اوت 1942 ، نیروی دریایی آمریکا در کانال "گودال" واقع در سالومون پیاده شدند.
*در 8 آوریل 1942 نخستین حمله هوایی ناگهانی به شهر توکیو به وسیله بمب افکن های متوسط آمریکایی صورت گرفت.
*بین سالهای 1943 و 1944 نیروهای آمریکایی با تفوق بر ژاپن این کشور را به دو نیم تقسیم کردند.
*در 6 ژوییه 1944 قوای تازه نفس آمریکایی همراه با تجهیزات بسیار زیاد به همراه نیروهای انگلیسی و کانادایی در ساحل نرماندی فرانسه پیاده شدند و با آلمان وارد جنگ شدند .
1945-1953 Harry S Trumanاز حزب دموکرات
در16 ژوییه سال 1945 پس از پنج سال تلاش شبانه روزی در قالب طرحهای سری لوس آلاموس ، نخستین بمب اتمی با نام « Gadget » در حضور یکصد نفر از دانشمندان در صحرای آلاموگودور در صحرای نیو مکزیکو واقع درجنوب غربی ایالات متحده آزمایش شد، تا برتری قدرت امریکا در عرصه بین الملل تثبیت شود.
*پس از تسلیم آلمان در ماه مه 1945 ، ترومن در جولای همان سال درکنفرانس ( پست دام ) پیرامون اروپای پس از جنگ شرکت کرد و زمینه های حضور امریکا در اروپا تثبیت شد.
*به دستور ترومن، رییس جمهور وقت آمریکا و با هدف تسلیم کردن امپراتوری ژاپن، هواپیمای آمریکایی ،هیروشیمارا درساعت 8:15 صبح در تاریخ 6 اگوست 1945 بوسیله بمب اورانیمی با نام «پسرک Little Boy» بمباران کرد و ناکازاکی در 9 اگوست سال 1945 در ساعت حدود 11:15 بوسیله بمب پلوتونیمی با نام «مردچاق Fat Man» بمباران شد، که طی آن بمباران ها صدها هزار نفر فورا جان باختند. ترومن چند روز بعد در مصاحبه ای، با اعلام خبر استفاده آمریکا از بمب اتم، در توجیه این اقدام آمریکا که با هدف نشان دادن ضرب شست به شوروی انجام شد، گفت: «ما با این کارمان مانع از کشته شدن جوانان آمریکایی به دست ژاپنی ها شده ایم!».
*در سال 1947 طی عملیات سرکوب چیانکایچک (درچین) که با حمایت همه جانبه امریکا صورت گرفت، بیش از 10000 نفر جان باختند.
*در سال 1950، امریکا در برافروختن جنگ کره و دخالت در جنگ هند و چین شرکت داشت که تا سال 1953 نیز ادامه داشت.
«در این دوره و با آغاز جنگ دوم جهانی در اروپا در سال 1939، امریکا توانسته بود در زمینه تولید هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک و صنایع جنبی نظامی بیش از کشورهای روسیه، انگلستان، فرانسه و آلمان جنگ افزار تولید نماید. این حرکت در آمریکا باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد؛ اما محصولات تولید شده می بایستی در جایی مصرف شود تا روند تولید متوقف نشود. روزولت رئیس جمهور آمریکا در ابتدای جنگ، اعلان بی طرفی کرد اما به فکر مصرف سلاح های تولید شده بود.
به این جهت در 11 مارس 1941 قانونی از کنگره آمریکا به نام «قانون وام و اجاره» (The Lend Lease Act) به تصویب رسید. به دنبال تصویب این قانون بود که زیردریایی های آلمان در اقیانوس اطلس مزاحم کشتی های آمریکا شدند که برای انگلستان ملزومات نظامی حمل می کردند. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان به روسیه در 22 ژوییه1941 و پیشرفت سریع ارتش هیتلر به سمت مسکو، لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز نازیسم، چرچیل از فرصت استفاده کرد و ضمن ملاقات با روزولت در عرشه کشتی «پرنس آف ولز» (Prince of Wales) ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روسها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت.
از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست و در 25 اوت 1941 برای انتقال کمک های انگلیس و آمریکا به شوروی، خاک ایران اشغال شد و سیل کمک های تسلیحاتی آمریکا به سوی روسیه شوروی سرازیر شد. واقعه حمله ژاپن که متحد آلمان بود به بندر «پرل هاربور» در هاوایی باعث شد که آمریکا در دسامبر 1941 به آلمان اعلان جنگ داده و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ شود و جنگ از محدوده اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد که طی آن بیش از 20 میلیون نفر جان باختند و شهرهای بسیاری ویران شد.
با پایان جنگ جهانی دوم، امریکا در قالب طرح بازسازی اروپا یا "مارشال پلن" وارد اروپا شد و با در دست گرفتن سیستم اقتصادی و صنعتی کشورهای آسیب دیده، زمینه را برای مداخلات بیشتر در آینده مهیا کرد. به همین جهت، صنایع این کشور توانست صنایع مشابه کشورهای دیگر را حتی در بازارهای داخلی آنها تحت الشعاع قرار دهد. این برتری اقتصادی منجر به برتری سیاسی، فرهنگی، و نظامی امریکا نیز گردید.
سنگ بنای مداخله سیاسی امریکا در جهان نیز در این دوره بنا نهاده شد. با تأسیس سازمان ملل متحد بعد ازجنگ، امریکا با بدست آوردن حق وتو در این سازمان برتری و زمینه مداخله آشکار در امور جهانی را ایجاد نمود. تنها تهدیدکننده جدی منافع امریکا در این دوره، اتحاد جماهیر شوروری بود و از این زمان دوره معروف به جنگ سرد بین این دو قدرت در دنیا آغاز شد و جهان به دو قطب و بلوک شرق و غرب تقسیم شد. در این زمان امریکا با انعقاد پیمان آتلانتیک شمالی (NATO) حضور نظامی خود را در امریکای شمالی و اروپای غربی تثبیت کرد و با مداخله در استقرار پلیس سازمان ملل در شبه جزیره کره، در این منطقه نیز حضور یافت که بحران های دوکره در سالهای بعد متأثر از آن بود.
همچنین از سال 1947 و اشغال فلسطین، عملاً مرکز نفوذ صهیونیزم به ایالات متحده انتقال یافت و امریکا حمایت های آشکار خود را از اسرائیل به طرق مختلف از قبیل (حمایت های سیاسی، مالی و نظامی ـ وتو قطعنامه ها علیه اسرائیل ـ طرح قیمومیت برای فلسطین و ...) آغاز کرد.»
دوره سوم: آغاز نیمه دوم قرن بیستم تا سال 1989 (دوره جنگ سرد)
1953-1961 (دوایت آیزنهاور Dwight D. Eisenhower) از حزب جمهوریخواه
* در سال1953 بعد از طرح کودتا در ایران، مقامات انگلیس و سرویس جاسوسی ام.آی.6 موفق به جلب حمایت آیزنهاور برای کودتا در ایران می شوند. پس از به قدرت رسیدن جمهوریخواه ها، کودتای 28 مرداد 1332 (19 اوت 1953) در ایران انجام می گیرد و دولت دکتر محمد مصدق، نخست وزیر ایران که صنعت نفت ایران را ملی کرد، با پشتیبانی سیا و رئیس جمهور وقت امریکا، ساقط می شود و شاه دوباره به قدرت باز می گردد و زمینه برای سرکوب اعتراضات مردمی (در 25 سال بعد از کودتا) فراهم می شود که طی آن هزاران نفر در دوران سرکوب کننده حکومت شاه و ساواک، کشته شدند.
* در ژوییه 1954 دولت مردمی (جاکوبو آربنز) در گواتمالا، که املاک اتحادیه بزرگ چند ملیتی را ملی کرده بود، توسط سازمان سیا و در دوران ریاست جمهوری آیزنهاور سرنگون شد. این اتحادیه بزرگ چند ملیتی تمام زمین های کشاورزی را در دست داشتند. تخمین زده شده است که حدود 120،000 نفر روستائی گواتمالائی در دوران دیکتاتوری نظامی ایجاد شده کشته شدند. این دومین کودتای سازمان سیا و دولت جمهوریخواه امریکا در دو سال پی در پی بود. امریکا تا سال 1960 در گواتمالا ماند.
* در سال 1956 امریکا در بحران کانال سوئز، مداخله کرد.
* در سال 1957 ایالات متحده به نیروی دریایی برای مداخله در هائیتی و سرکوبی اغتشاشات داخلی آماده باش داد.
در ژوئیه سال 1958، نیروی دریایی ارتش امریکا لبنان را به اشغال خود در آورد.
* در سال 1959، امریکا در جنگ بین چین ملی و جمهوری دموکراتیک خلق چین مداخله نمود.
* در سال 1959، امریکا به پاناما تجاوز نظامی کرد.
* در سال 1960، ایالات متحده همچنین در جنگ های داخلی لائوس مداخله نمود و تا سال 1963 در لائوس حضور نظامی داشت.
* در اواخر سال 1960، امریکا با فرستادن 20 هزار سرباز، قسمت هایی از جمهوری دومینیکن را اشغال کرد که تا سال 1965 ادامه داشت.
* در سال1960 امریکا جنگ خود را با ویتنام شروع کرد. (این جنگ طولانی ترین و پر هزینه ترین جنگ امریکا بود که تا سال 1975 بطول انجامید.)
1961-1963 جان اف کندی (John F. Kennedy) از حزب دمکرات (1)
* در اگوست 1961، دیوار برلین، آلمان را به دوبخش غربی و شرقی تحت نفوذ امریکا و شوروری تقسیم کرد (که بمدت 28 سال ادامه داشت).
* از سال 1961، آمریکا کوبا را تحت تحریم اقتصادی قرار داد که به وابستگی اقتصاد این کشور به شوروی منجر شد.
* در سال 1962، امریکا مجدداً گواتمالا را به دخالت نظامی تهدید کرد.
* در سال 1962، ایالات متحده به نیروهای خود آماده باش داد و در پی آن در تایلند حضور نظامی پیدا کرد.
* در پاییز سال 1962، ایالات متحده پس از محاصره دریایی کوبا، به شوروی هشدار داد تا از استقرار موشک های میان برد در خاک این کشور خودداری کند و تهدید کرد که در صورتی که این خواست برآورده نشود، به توقیف کشتی های روسی حامل موشک های میان برد و اشغال خاک کوبا مبادرت خواهد ورزید و بحران اتمی بین دو قطب پدید آمد.
همچنین در دوران ریاست جمهوری کندی بود که به شاه ایران فشار آورده شد تا اصلاحاتی را در ایران انجام دهد. به همین دلیل علی امینی را برای سمت نخست وزیری به شاه تحمیل کردند. شاه ایران زیر فشار کابینه کندی مجبور شد دست به تغییراتی بزند که به انقلاب سفید معروف شد. همان انقلابی که طرفداران حکومت پهلوی آن را بزرگترین دستاورد حکومت محمد رضا شاه می دانند.
1963- 1969 لیندون جانسون (Johnson Lyndon) از حزب دموکرات
* در سال 1963 امریکا بطور غیر مستقیم و با همکاری سربازان بلژیکی و در امور کنگو مداخله کرد و با کمک عوامل داخلی چون (موسی چومبه)، رئیس جمهور کنگو (پاتریس لومومبا) را به قتل رسانده و دولت کنگو را سرنگون کردند.
* در سال 1963، ایالات متحده، اندونزی و فیلیپین را تهدید به حمله نظامی نمود و به ارتش آماده باش داد.
* در سال 1964، امریکا با حمله مجدد به پاناما این کشور را اشغال کرد.
* در آگوست 1964، ایالات متحده به ویتنام شمالی حمله کرد و آنجا را اشغال نمود.
* در سال 1965، امریکا با مداخله در اندونزی، در این کشور کودتا کرد.
* حین جنگهای اعراب و اسرائیل، در سالهای 1967 تا 1973، امریکا کمک های فراوان نظامی و مالی به اسرائیل کرد.
* در سال 1967، امریکا مداخله سیاسی در امور یونان، به روی کار آمدن سرهنگان در این کشور کمک شایانی نمود.
1969-1974 ریچارد نیکسون (Richard M. Nixon) از حزب جمهوریخواه (2)
(دوره ریاست جمهوری نیکسون یکی از مهمترین و پرفراز و نشیب ترین دوره های تاریخی امریکاست؛ چراکه در این دوره بیشترین کودتا در زمان یک رئیس جمهور، (تقریباً هر سال یک کودتا) طراحی و انجام شد و کادر رهبری امریکا به چیزی جز مداخله نظامی و جنگ نمی اندیشید و نهایتا با افتضاح سیاسی واترگیت، نیکسون مجبور به استعفا شد.)
* در سال 1969 زمانی که آتش جنگ ویتنام به کامبوج هم سرایت کرد، نیکسون ارتش امریکا را به کامبوج فرستاد.
* در سال 1971، امریکا از کودتای بولیوی حمایت و آنرا رهبری کرد.
* سال 1972 یکی از شگفت انگیزترین و ماندگارترین فصل ها در تاریخ سیاسی امریکا است. در این سال دو روزنامه نگار جوان واشینگتن پست بنام های باب وودوارد (Bob Woodward) و کارل برنشتاین (Carl Bernstein) جاسوسی سیاسی نیکسون و حزب جمهوریخواه را بر علیه حزب دمکرات کشف و بر ملا کردند. اکنون که مجموعه ای نزدیک به 500 ساعت نوار از صحبت های نیکسون در آرشیو ملی امریکا برای استفاده عموم موجود است، نکات تازه و حیرت آوری در 6 ماهه نخست سال 1972 در مذاکرات او با وزرا و مشاورانش بر ملا شد. در بخشی از مذاکرات بین نیکسون و هنری کسینجر، مشاور امنیتی کاخ سفید، در باره نحوه پیگیری جنگ ویتنام، ریچارد نیکسون می گوید: "من ترجیح می دهم از بمب اتمی استفاده شود."
* در 11سپتامبر سال 1973 دولت منتخب و مردمی سالوادور آلنده در شیلی، توسط کودتای نظامی که توسط سازمان سیا طراحی و کمک شد، سرنگون شد. آلنده کشته و بیش از 30،000 نفر در خشونت های بعدی کشته شدند. پینوشه دیکتاتور نظامی بر سر کار آمد و بیش از 25 سال با استبداد و دیکتاتوری در شیلی حکومت کرد.
* در سال 1973، امریکا با اجرای کودتای نظامی در اروگوئه، دولت این کشور را سرنگون کرد.
* در سال 1974، با مداخله مستقیم سازمان سیا، امریکا علیه (مارکیوس) در قبرس کودتا و وی را سرنگون کرد.
(ریچارد نیکسون برای فرار از محاکمه و مجازات جریان جاسوسی سیاسی، که به واترگیت معروف شد، در 8 اوت 1974 استعفا داد. و جرالد فورد جای او را گرفت.)
* در سال 1967، امریکا، اتیوپی را به مداخله نظامی تهدید کرد و به ارتش آماده باش داد.
* در تابستان 1976، امریکا همچنین کمک های زیادی به فرانسه برای سرکوبی قیام مردم (شابا) در کشور زئیر نمود.
1977-1981 جیمی کارتر (Jimmy Carter ) از حزب دمکرات
(کارتر با شعار برقراری حقوق بشر در جهان در مبارزات انتخاباتی علیه جرالد فورد، که بعد از استعفای ریچارد نیکسون در پی رسوایی واترگیت رئیس جمهور شده بود، به پیروزی رسید. شاه ایران نیز که از پیروزی جیمی کارتر احساس نگرانی می کرد، با وجود کمک های مالی فراوان به فورد نتوانست مانع پیروزی جیمی کارتر شود.)
* در سال 1978، ایالات متحده با دخالت در امور ایران، ارتشبد ازهاری را به امید جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی در ایران بر روی کار آورد.
* در سال 1980، امریکا در کره جنوبی کودتای نظامی ایجاد کرد.
* در سپتامبر 1980 نیز امریکا، کودتای نظامی در ترکیه را رهبری کرد.
* در ماه می 1980، با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و در پی آن اشغال سفارت امریکا، ایالات متحده برای آزادی گروگان ها، اقدام به دخالت نظامی در ایران نمود که در طبس با شکست مواجه شد.
1981-1989 رونالد ریگان (Ronald Reagan) از حزب جمهوریخواه
* در سال 1981، بعد از به قدرت رسیدن رونالد ریگان، با تحریکات کابینه او ارتش عراق به رهبری صدام حسین به ایران حمله کرد و جنگ 8 ساله را به مردم ایران تحمیل کرد. در طول 8 سال جنگ تحمیلی، کمک های نظامی و اطلاعاتی کابینه ریگان به عراق باعث طولانی شدن جنگ و کشته شدن بیش از یک میلیون نفر از هر دو طرف شد.
بسمه تعالی
ریاست مرکز تحقیقات مجمع مبارک آقای دیپلمات!
بسمه تعالی
ریاست مرکز تحقیقات مجمع مبارک آقای دیپلمات!
ولایتی مزد خوشخدمتی انتخاباتی به رفسنجانی را گرفت؟
اگر این همه ایثارگری برای به قدرت رسیدن یک فرد یا همفکران او، برای انقلاب اسلامی صورت میگرفت، وضع امروز بسیار متفاوتتر از آنی میشد که هم اکنون هست
"خیبرآنلاین" - علیاکبر ولایتی پس از پیشنهاد علی اکبر هاشمی رفسنجانی در حاشیه جلسه اخیر مجمع، مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را پذیرفت.
به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی "خیبرآنلاین"، روز شنبه و در حاشیه جلسه مجمع، رفسنجانی این مسئولیت را به ولایتی پیشنهاد کرده و او نیز پس از مشورتهایی، این مسئولیت را پذیرفته است. البته تا لحظه انتشار این نوشته، حکمی برای ولایتی صادر نشده و ظاهرا قرار است طی روزهای آینده این حکم از سوی رفسنجانی صادر شود. ولایتی با دریافت این حکم از دست رفسنجانی جایگزین شیخ حسن روحانی خواهد شد.
براساس این گزارش، تا اینجای خبر تنها یک اطلاع رسانی بود تا مردم در جریان امر قرار بگیرند اما از اینجا به بعد این نوشته، تحلیلی است بر |آنچه موجب شد تا ولایتی به خاستگاه اصلی خود، قرابت تمام عیار با رفسنجانی بازگردد.
برای شفاف شدن چرایی این پیشنهاد به ولایتی از سوی رفسنجانی، بهترین کار انتشار برخی مطالبی است که از قضا از سوی ولایتی و برخی همفکران او و رفسنجانی منتشر شده است به طوری که هرکدام از این مطلب مانند قطعه ای از یک پازل هستند که در کنارهم قراردادن آنها، در نهایت معمای حضور ولایتی به عنوان دست راست رفسنجانی در مجمع حل می شود.
الف) بیانیه ولایتی در انتخابات سال 84
علی اکبر ولایتی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 فعالیت خود را از ماه ها قبل آغاز کرده بود، در دیماه سال 83 با خروج از جمعی که با نام شورای هماهنگی نیروهای انقلاب فعالیت داشت، اعلام کرد که می خواهد به صورت مستقل وارد انتخابات شود و البته بعدها معنای این استقلال نیز مشخص شد.
در نهایت و پس از چندماه فعالیت انتخاباتی و فعال کردن بدنه ی حامیانش، در تاریخ 24 اردیبهشت 84 و به فاصله ی یک ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتشار بیانیه ای انصراف خود را کاندیداتوری اعلام کرد.
ولایتی در این بیانیه علت اصلی انصرافش را اینچنین توضیح می دهد:"از ابتدا اعلام کردم که در صورت ورود جناب آقای هاشمی رفسنجانی به عرصه انتخابات (به عنوان فرد اصلح)، از صحنه کناره گیری خواهم کرد. اینک که ایشان ثبتنام کرده اند، انصراف خود را از ادامه فعالیتهای انتخاباتی اعلام می دارم. علیرغم اینکه ایشان بارها عدم تمایل خویش را به بازگشت به این سمت اعلام و متقابلاً از نامزدی اینجانب، در صورت اجماع بین ارزش گرایان حمایت کرده بودند، که البته هرگز چنین نشد".
همانگونه که مشاهده شد، تنها دلیل ولایتی برای انصراف، حضور رفسنجانی در انتخابات اعلام شده است. با این حساب، اولین خوش خدمتی انتخاباتی علی اکبر ولایتی به علی اکبر رفسنجانی به صورت رسمی در سال 84 کلید خورد.
ب) ولایتی و خوردن زیرآب ائتلاف 1+2
در انتخابات سال جاری که با حضور حماسی مردم برگزار شد، نیز ولایتی از ماهها قبل فعالیت آشکار خود را آغاز کرد. ابتدا با حدادعادل و قالیباف ائتلافی تشکیل دادند و در ادامه، دست در دست آنها به همه جا رفتند و در میان خود تعهدی ایجاد کردند که در نهایت از داخل این ائتلاف، یک نفر به عنوان خروجی به مردم معرفی شود.
دکتر غلامعلی حدادعادل پس از حضور در مناظرات و دفاع از آرمان های انقلاب، به تعهد خود پایبند شد و البته با آشکار شدن مواضع برخی افرادی که قبلا با آنها در ائتلاف بود، با انتشار بیانیه ی انصراف، بدون آنکه از فردی نام ببرد، از ادامه ی حضور کنار کشید. باتوجه به نزدیکی پررنگ مواضع حدادعادل و سعید جلیلی در رقابت های انتخاباتی و به ویژه در مناظرات، بسیاری از تحلیلگران معتقدند وی در نهایت به نفع جلیلی کنار کشید اما هرچه بود، پایبندی حداد به ائتلاف 1+2 بود.
در مقابل، ولایتی که کاملا مشخص بود از کمترین پایگاه مردمی برای ریاست جمهوری برخوردار است، زیرآب تعهدات ائتلاف را زد و تا آخر در رقابت باقی ماند. بعدها، تیمورعلی عسگری، مشاور پارلمانی روحانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در قبل از ریاست جمهوری و از افراد نزدیک به رفسنجانی، طی مصاحبه ای پشت پرده عدم کناره گیری ولایتی را اینچنین توضیح می دهد:"بحث این بود که آقای ولایتی کنار برود. آقای ولایتی به هر دلیلی کنار رفتن برایش سخت بود بعضی از بزرگان جریان اصول گرا از جمله آقای مهدوی کنی به وی گفتند که کنار برود. وقتی آقای ولایتی با آقای ناطق نوری در این باره مشورت کرد، آقای ناطق در پاسخ گفته بود که مگر غیر از این است که بزرگان اصول گرا می خواهند که جریان اصول گرا پیروز شود شما (ولایتی) بگویید من مشروط کنار می روم آن هم به این شرط که آقای جلیلی و من با هم کنار برویم".
پ) وقتی بودن کنار آیت الله مهدوی کنی صرف نمی کند!
در ادامه ی افشاگری ها راجع به آنچه در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به وقوع پیوست، محدرضا باهنر، رییس ستاد انتخابات ولایتی، با لحنی انتقادی اینگونه می گوید:"درآخرین روزها تلاش شد آقایان ولایتی و قالیباف به وحدت برسند و یک خروجی واحد داشته باشند حتی آیت الله مهدوی کنی وارد صحنه شد و تقاضایی از آقای ولایتی داشت اما آقای ولایتی این تقاضا را قبول نکرد و این یکی از نکات منفی انتخابات بود.
روز آخر ولایتی خود را از دسترس آیت الله مهدوی کنی خارج کرد که به این کار او نقد داشتم. من در حدی نبودم که به ولایتی بگویم بنشیند از آیت الله مهدوی کنی تبعیت کند اما اصرار داشتم که ملاقات صورت بگیرد و نتیجه آن یک تصمیم واحد شود اینکه ملاقات انجام نشد اتفاق بدی بود. آیت الله مهدوی کنی تلاش داشت که ولایتی را پیدا کند اما میسر نشد".
در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر، بارها و بارها جوانان انقلابی و حزب اللهی هشدار داده بودند که ولایتی در پازل طراحی شده ی دیگران مشغول بازی است اما برخی قدیمی ترها (مانند موتلفه) و افرادی وابسته به جریان موسوم به راست سنتی که نوعی پدرخواندگی را در گروه موسوم به اصولگرایان برای خود قائل هستند، با ادله ای ناکافی اعلام کرده بودند که ولایتی گزینه ی اصلح است.
اینک، با آشکارشدن برخی پیشت پرده ها، باید به آن افراد گفت که لطفا از هم اکنون خود را از مدار تصمیم گیری برای آینده ی این جریان خارج کنید که در چند نوبت، به اصطلاح گاف داده اید.
همچنین به مومنینی که به جهت دلبستگی به انقلاب و سوابق انقلابی برخی راست ها(اصولگرایان) همچنان آراء خود را بر معیارهای انان منطبق می کنند نیز پیشنهاد می شود یک پایه گذاری جدید انقلابی در افکار خود ایجاد کنند و سطح این پایه را تا می توانند به روز نمایند و بنگرند که برخی، چگونه به خاطر دنیای برخی دیگر، به آب و آتش می زنند.
اگر این همه ایثارگری برای به قدرت رسیدن یک فرد یا همفکران او، برای انقلاب اسلامی صورت می گرفت، وضع امروز بسیار متفاوت تر از آنی می شد که هم اکنون هست.
سه نمونه ی فوق تنها مواردی آشکار از خوش خدمتی های ولایتی به جریان رفسنجانی طی دو دوره انتخابات ریاست جمهوری است و اینک، پاسخ به این سوال مشخص می شود که علت اصلی پیشنهاد ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت از سوی رفسنجانی به ولایتی چه بوده است.
به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی "خیبرآنلاین"، روز شنبه و در حاشیه جلسه مجمع، رفسنجانی این مسئولیت را به ولایتی پیشنهاد کرده و او نیز پس از مشورتهایی، این مسئولیت را پذیرفته است. البته تا لحظه انتشار این نوشته، حکمی برای ولایتی صادر نشده و ظاهرا قرار است طی روزهای آینده این حکم از سوی رفسنجانی صادر شود. ولایتی با دریافت این حکم از دست رفسنجانی جایگزین شیخ حسن روحانی خواهد شد.
براساس این گزارش، تا اینجای خبر تنها یک اطلاع رسانی بود تا مردم در جریان امر قرار بگیرند اما از اینجا به بعد این نوشته، تحلیلی است بر |آنچه موجب شد تا ولایتی به خاستگاه اصلی خود، قرابت تمام عیار با رفسنجانی بازگردد.
برای شفاف شدن چرایی این پیشنهاد به ولایتی از سوی رفسنجانی، بهترین کار انتشار برخی مطالبی است که از قضا از سوی ولایتی و برخی همفکران او و رفسنجانی منتشر شده است به طوری که هرکدام از این مطلب مانند قطعه ای از یک پازل هستند که در کنارهم قراردادن آنها، در نهایت معمای حضور ولایتی به عنوان دست راست رفسنجانی در مجمع حل می شود.
الف) بیانیه ولایتی در انتخابات سال 84
علی اکبر ولایتی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 فعالیت خود را از ماه ها قبل آغاز کرده بود، در دیماه سال 83 با خروج از جمعی که با نام شورای هماهنگی نیروهای انقلاب فعالیت داشت، اعلام کرد که می خواهد به صورت مستقل وارد انتخابات شود و البته بعدها معنای این استقلال نیز مشخص شد.
در نهایت و پس از چندماه فعالیت انتخاباتی و فعال کردن بدنه ی حامیانش، در تاریخ 24 اردیبهشت 84 و به فاصله ی یک ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتشار بیانیه ای انصراف خود را کاندیداتوری اعلام کرد.
ولایتی در این بیانیه علت اصلی انصرافش را اینچنین توضیح می دهد:"از ابتدا اعلام کردم که در صورت ورود جناب آقای هاشمی رفسنجانی به عرصه انتخابات (به عنوان فرد اصلح)، از صحنه کناره گیری خواهم کرد. اینک که ایشان ثبتنام کرده اند، انصراف خود را از ادامه فعالیتهای انتخاباتی اعلام می دارم. علیرغم اینکه ایشان بارها عدم تمایل خویش را به بازگشت به این سمت اعلام و متقابلاً از نامزدی اینجانب، در صورت اجماع بین ارزش گرایان حمایت کرده بودند، که البته هرگز چنین نشد".
همانگونه که مشاهده شد، تنها دلیل ولایتی برای انصراف، حضور رفسنجانی در انتخابات اعلام شده است. با این حساب، اولین خوش خدمتی انتخاباتی علی اکبر ولایتی به علی اکبر رفسنجانی به صورت رسمی در سال 84 کلید خورد.
ب) ولایتی و خوردن زیرآب ائتلاف 1+2
در انتخابات سال جاری که با حضور حماسی مردم برگزار شد، نیز ولایتی از ماهها قبل فعالیت آشکار خود را آغاز کرد. ابتدا با حدادعادل و قالیباف ائتلافی تشکیل دادند و در ادامه، دست در دست آنها به همه جا رفتند و در میان خود تعهدی ایجاد کردند که در نهایت از داخل این ائتلاف، یک نفر به عنوان خروجی به مردم معرفی شود.
دکتر غلامعلی حدادعادل پس از حضور در مناظرات و دفاع از آرمان های انقلاب، به تعهد خود پایبند شد و البته با آشکار شدن مواضع برخی افرادی که قبلا با آنها در ائتلاف بود، با انتشار بیانیه ی انصراف، بدون آنکه از فردی نام ببرد، از ادامه ی حضور کنار کشید. باتوجه به نزدیکی پررنگ مواضع حدادعادل و سعید جلیلی در رقابت های انتخاباتی و به ویژه در مناظرات، بسیاری از تحلیلگران معتقدند وی در نهایت به نفع جلیلی کنار کشید اما هرچه بود، پایبندی حداد به ائتلاف 1+2 بود.
در مقابل، ولایتی که کاملا مشخص بود از کمترین پایگاه مردمی برای ریاست جمهوری برخوردار است، زیرآب تعهدات ائتلاف را زد و تا آخر در رقابت باقی ماند. بعدها، تیمورعلی عسگری، مشاور پارلمانی روحانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در قبل از ریاست جمهوری و از افراد نزدیک به رفسنجانی، طی مصاحبه ای پشت پرده عدم کناره گیری ولایتی را اینچنین توضیح می دهد:"بحث این بود که آقای ولایتی کنار برود. آقای ولایتی به هر دلیلی کنار رفتن برایش سخت بود بعضی از بزرگان جریان اصول گرا از جمله آقای مهدوی کنی به وی گفتند که کنار برود. وقتی آقای ولایتی با آقای ناطق نوری در این باره مشورت کرد، آقای ناطق در پاسخ گفته بود که مگر غیر از این است که بزرگان اصول گرا می خواهند که جریان اصول گرا پیروز شود شما (ولایتی) بگویید من مشروط کنار می روم آن هم به این شرط که آقای جلیلی و من با هم کنار برویم".
پ) وقتی بودن کنار آیت الله مهدوی کنی صرف نمی کند!
در ادامه ی افشاگری ها راجع به آنچه در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به وقوع پیوست، محدرضا باهنر، رییس ستاد انتخابات ولایتی، با لحنی انتقادی اینگونه می گوید:"درآخرین روزها تلاش شد آقایان ولایتی و قالیباف به وحدت برسند و یک خروجی واحد داشته باشند حتی آیت الله مهدوی کنی وارد صحنه شد و تقاضایی از آقای ولایتی داشت اما آقای ولایتی این تقاضا را قبول نکرد و این یکی از نکات منفی انتخابات بود.
روز آخر ولایتی خود را از دسترس آیت الله مهدوی کنی خارج کرد که به این کار او نقد داشتم. من در حدی نبودم که به ولایتی بگویم بنشیند از آیت الله مهدوی کنی تبعیت کند اما اصرار داشتم که ملاقات صورت بگیرد و نتیجه آن یک تصمیم واحد شود اینکه ملاقات انجام نشد اتفاق بدی بود. آیت الله مهدوی کنی تلاش داشت که ولایتی را پیدا کند اما میسر نشد".
در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر، بارها و بارها جوانان انقلابی و حزب اللهی هشدار داده بودند که ولایتی در پازل طراحی شده ی دیگران مشغول بازی است اما برخی قدیمی ترها (مانند موتلفه) و افرادی وابسته به جریان موسوم به راست سنتی که نوعی پدرخواندگی را در گروه موسوم به اصولگرایان برای خود قائل هستند، با ادله ای ناکافی اعلام کرده بودند که ولایتی گزینه ی اصلح است.
اینک، با آشکارشدن برخی پیشت پرده ها، باید به آن افراد گفت که لطفا از هم اکنون خود را از مدار تصمیم گیری برای آینده ی این جریان خارج کنید که در چند نوبت، به اصطلاح گاف داده اید.
همچنین به مومنینی که به جهت دلبستگی به انقلاب و سوابق انقلابی برخی راست ها(اصولگرایان) همچنان آراء خود را بر معیارهای انان منطبق می کنند نیز پیشنهاد می شود یک پایه گذاری جدید انقلابی در افکار خود ایجاد کنند و سطح این پایه را تا می توانند به روز نمایند و بنگرند که برخی، چگونه به خاطر دنیای برخی دیگر، به آب و آتش می زنند.
اگر این همه ایثارگری برای به قدرت رسیدن یک فرد یا همفکران او، برای انقلاب اسلامی صورت می گرفت، وضع امروز بسیار متفاوت تر از آنی می شد که هم اکنون هست.
سه نمونه ی فوق تنها مواردی آشکار از خوش خدمتی های ولایتی به جریان رفسنجانی طی دو دوره انتخابات ریاست جمهوری است و اینک، پاسخ به این سوال مشخص می شود که علت اصلی پیشنهاد ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت از سوی رفسنجانی به ولایتی چه بوده است.
گروه بین الملل – رجانیوز : در حالی که بسیاری از کارشناسان و مقامات ایرانی معتقدند سرویس های جاسوسی آمریکا و برخی از کشورهای منطقه با گروه های تروریستی مخالف ایران ارتباط دارند، رادیو فردا در اقدامی کم سابقه تریبون خود را در اختیار سخنگوی تروریستی گروه جیش العدل قرار داد.
رادیو فردا پنجشنبه شب در گفتگو با عبدالرئوف ریگی، سخنگوی گروه تروریستی جیش العدل به معرفی این گروه و تطهیر اقدامات تروریستی آن پرداخت.
خبرنگار رادیو فردا در آغاز این گفتگو کشتار 14 مرزبان ایرانی توسط تروریست های وابسته به جیش العدل را "اقدام اعتراضی" نامید و از عبدالرئوف ریگی درخواست کرد انگیزه خود را از "اقدام اعتراضی" سراوان تشریح کند.
رادیو فردا یک ایستگاه رادیویی فارسیزبان است که به هزینه کنگره آمریکا و تحت نظر "هیئت رئیسه اطلاع رسانی" اداره میشود. رادیوفردا در سال 2006 میلادی که چند ماه از تاسیس آن می گذشت بودجه سالانهای معادل هفت میلیون دلار داشته است که در سالهای بعد این بودجه افزایش پیدا کرد.
در سایت رادیو فردا نوشته شده است: "رادیو فردا یکی از زیرمجموعههای نهاد اطلاعرسانی بینالمللی ایالات متحده آمریکاست که با هزینه کنگره آمریکا و زیر نظر شورای اطلاعرسانی بینالمللی دولت آمریکا اداره میشود. وظیفه شورای اطلاعرسانی بینالمللی آمریکا که از ادارات دولت فدرال محسوب میشود، تقویت و گسترش آزادی و دموکراسی از طریق انتشار آزادانه اطلاعات و اخبار دقیق و بیطرفانه است. این شورا ضامن استقلال و اعتبار حرفهای برنامههای رادیو فردا و سایر برنامههای رادیویی و تلویزیونی بینالمللی دولت آمریکاست."
تایید گزارش رجانیوز توسط سخنگوی جیش العدل
در ادامه این گفتگو اما ریگی اظهارات قابل تاملی بیان کرد که گزارش هفته گذشته رجانیوز درباره ارتباط سرویس های بیگانه یک قدرت فرامنطقه ای با این گروه تروریستی را تایید می کند.
در بخشی از این گفتگو خبرنگار رادیو فردا از عبدالرئوف ریگی خواست درباره ارتباط جندالله و جیش العدل توضیجاتی را ارائه دهد.
ریگی در پاسخ به این سئوال گفت: واقعا مرگ ریگی برای اهل سنت ایران حادثه تکان دهنده ای بود. لذا تمام گروهای مختلفی که در منطقه بودند دور هم جمع شدند... و یک جبهه جدید تشکیل دادند که اسم آن جیش العدل است و در آن یک سری بازنگری هایی در کارهایی که در گذشته میشد صورت گرفت تا آن کارها انجام نشود و کارهایی که سبب نارضایتی مردم باشد و یا جامعه جهانی با آن مشکل داشته باشد انجام نشوذ فقط مواضع اقتصادی و سیاسی و نظامی مورد هدف قرار بگیرد... این به تصویب رسید و قانون جدیدی برای آن نوشته شد و همه گروه ها این قانون را پذیرفتند و ...
کارمند رادیو فردا در ادامه و در تایید اظهارات ریگی گفت: پس جیش العدل صرفا اهداف نظامی و سیاسی را مدنظر دارد و اهدافی که در آن احتمال کشته شدن افراد بیگناه و کسانی که دخیل نیستند وجود ندارد...
ریگی سپس با تایید اظهارات مجری رادیو فردا، مدعی شد: اقدامات جیش العدل مطابق با منشور سازمان ملل است و ما به قوانین بین المللی کاملا احترام می گذاریم و سعی می کنیم اقداماتی که جامعه جهانی قبول نداشته باشد انجام ندهیم.
خبرنگار نیز که نقش تاییدکننده اظهارات این عضو جیش العدل را برعهده داشت، در ادامه گفت: پس جیش العدل کاملا به منشور سازمان ملل عمل می کند.
اما نکته قابل تامل آنکه که رجانیوز سه روز پیش از این مصاحبه در گزارشی اختصاصی آورده بود:
به دنبال افزایش ارتباط گروهک تروریستی جیش العدل که عامل حمله اخیر تروریستی در سراوان بود، با برخی سرویسهای اطلاعاتی فرامنطقهای، از این گروه درخواست شده در اساسنامه خود تغییراتی ایجاد کند. این قدرت فرامنطقهای از جیش العدل خواسته به نحوی اساسنامه خود را تغییر بدهد که روند قرار گرفتن این گروه در لیست گروههای تروریست این قدرت به راحتی امکان پذیر نباشد.
در اساسنامه جدید گروه جیش العدل قرار است بر فرهنگی و سیاسی بودن این گروه نیز تاکید ویژه شده و به نحوی تنظیم گردد که ضمن طرح مباحث کلی بتوان در جزئیات انعطاف پذیر عمل کرد.
این قدرت فرامنطقهای لیستی از اشتباهات گروهک ریگی را به فرمانده این گروه تحویل داده و تاکید کرده نحوه عملیاتهای انجام شده به لحاظ خشونت افراطی شباهت معناداری با گروههای تروریستی همانند القاعده نداشته باشد.
در این گزارش همچنین آمده بود: «جیش العدل چند ماه بعد از چنددستگی گروهک ریگی بلافاصله با تقویت سرویس های منطقه ای و با هدایت آمریکا و نظارت موساد دست به تشکیل یک چارت سازمانی منسجم می زند. این چارت شباهتهای جالبی با روشهای اداره سازمان منافقین دارد.»
گروههای فعال تروریستی در بلوچستان پاکستان که با محوریت ضد ایرانی فعالیت میکنند مورد حمایت آمریکاییها بوده و در تمامی جنایت این گروهها در سالهای اخیر در جنوب شرق ایران دست چدنی آمریکا قابل مشاهده بوده است.
حمایت آمریکا از گروه های تروریستی که به عرصه رسانه های وابسته به دولت ایالات متحده هم کشیده شده در حالی است که کارشناسان معتقدند " عمده ماموریت ویژه این گروهها ناامنی نقطهای و فشار به ایران برای تعدیل در مواضع منطقهای و سیاست خارجه بوده است. پررنگتر شدن حوادث تروریستی در ماههای اخیر – دستگیری چندین عامل انتحاری- و مخصوصا حادثه اخیر سراوان نشان میدهد که آمریکاییها همزمان با مذاکرات، در حال جابجایی گزینههای درون بسته فشار به ایران را به صورت تاکتیکی میباشند."
آیتالله خاتمی با بیان اینکه ما شعار مرگ بر آمریکا و مذاکره را با هم پیش میبریم، گفت: به جهانیان میگوییم منتظر 13 آبان باشید.
به گزارش رجانیوز، آیتالله سیداحمد خاتمی خطیب امروز نماز جمعه تهران در خطبه دوم با اشاره به مناسبتهای هفته جاری گفت: ما در این هفته چند مناسبت داریم که به طور اختصار به برخی از آنها اشاره میکنم؛ اولین مناسبت که امروز است شهادت آیتالله محمد قاضی امام جمعه شهید تبریز و اولین شهید محراب است، عالمی که عالم و عامل بود.
وی افزود: هفته گذشته روز شهادت میثم تمار بود که در سال 60 هجری توسط ابنزیاد به شهادت رسید. هفته گذشته سالگرد رحلت عالم بزرگوار آخوند خراسانی را داشتیم که 105 سال از رحلت وی میگذرد که او هم عامل بود و هم عامل حضور در صحنه مشروعیت بود. همچنین درگذشت محدث بزرگ حاج شیخ عباس قمی را داریم که کتابش در تمام خانهها زینتبخش است.
خطیب امروز نماز جمعه تهران ادامه داد: هفته گذشته شهادت مرزبانان عزیز را در سراوان داشتیم این اولین حادثه از این دست نیست و احتمالاً آخرین هم نخواهد بود اینکه میگوییم ما 35 سال قربانی تروریست هستیم همین مسئله است.
آیتالله خاتمی گفت: امروز تروریستپرورترین کشورها از جمله آمریکا و اسرائیل پرچم مبارزه با تروریسم را در دست گرفتهاند در این حادثه دولت پاکستان باید به ملت ما پاسخگو باشد. تروریستها از مرز آنان به داخل ریختهاند. مسئولان ما انشاءالله هوشمندانهتر عمل کنند که در آینده شاهد این حوادث نباشیم اما تروریستها بدانند نظام مقتدر اسلامی ما محکم با آنان برخورد خواهد کرد و کاری از پیش نخواهند برد.
وی افزود: ما در آبان ماه سه مناسبت ویژه ضدآمریکایی داریم، 4 آبان ماه سالروز سخنرانی امام علیه قانون کاپیتولاسیون یا اعطای مصونیت قضایی به آمریکاییها بود که اهانت به یک ملت بود و امام علیه آمریکاییها خروش برآورد. در پی این سخنرانی در 13 آبان مأموران طاغوت مذبوحانه امام را دستگیر کردند و از تهران به ترکیه تبعید کردند.
خطیب امروز نماز جمعه تهران ادامه داد: در روز 13 آبان دانشجویان مسلمان جاسوس خانه آمریکا را فتح کردند که انقلاب دوم نامیده شد.
آیتالله خاتمی با اشاره به برخی از جنایتهای آمریکا و ماهیت طاغوتی آن گفت: نمود استکبار فرعون است، فرعون اسم عام سلاطین مصر بوده است و آنان 3 هزار سال حکومت کردند. اسم خاص فرعون که در مقابل حضرت موسی (ع) بود ولید بن مصعب بود و 1491 قبل از میلاد متولد شده است.
وی افزود: خداوند فرعون را نماد استکبار معرفی میکند و ویژگیهای استکبار را نیز در آن میگوید. اول آنکه مستکبرین خود برتربیناند و خود را آقابالاسر دیگران میدانند و خودشان را جدا تافته از سایر ملتها میدانند حداقل دولتمردان آمریکایی اینگونه هستند. آمریکا به 25 کشور دنیا در طول 50 سال گذشته حمله مستقیم و یا غیرمستقیم نظامی داشته است این اگر نامش خود برتربینی نیست پس چه نامی میتوان بر آن نهاد. شنود مکالمات تلفنی که نه تنها آدمهای معمولی بلکه 25 رهبر دنیا را در بر میگیرد این چه معنایی میتواند داشته باشد این چیزی جز خود برتربینی است.
آیتالله خاتمی ادامه داد: تحقیر ملتها کار فرعونها است و در قرآن به آن اشاره شده است. کسانی این القای نادرست را داشته باشند که گرفتاریهای کشور با رابطه با آمریکا حل میشود، واقعیات تاریخی نشان میدهد گرفتاریها افزون میشود 57 سال حکومت شاه تا 28 مرداد سال 32 دست انگلیسیها بود و از 28 مرداد سال 32 دست آمریکاییها بود چه کردند اینها با این کشور، فقر و غارتگری در همه جا موج میزد اگر آمریکاییها بیایند دینزدایی و استبداد را میآورند، تحقیر ملتها میآورند این آدم بیشخصیتی که در مذاکرات آمریکاییها است با کمال بیادبی به ملتی دارای پیشینه 1400 ساله به صراحت اهانت میکند و این نشان دهنده خوی استکباری آنان است.
وی افزود: سوم آنکه فرعونها در پی تفرقهاند چه چیز تکفیریها را به جان مسلمانان میاندازد هر روز در عراق عملیاتهای انتحاری کشته میگیرد. در سوریه و پاکستان سرنخ تمام این عملیاتها در دستان آمریکا و همپیمانان این کشور همچون عربستان است اینها هستند که آنها را تغذیه عملیاتی میکنند این عملیاتها هزینههای هنگفت دارد که جز قارونهای منطقه کسی نمیتواند آن را تأمین کند دلیل آن هم عمیق کردن کینه و شکاف بین مسلمانان است.
آیتالله خاتمی تصریح کرد: تهدید کردن کار استکبار است الان آمریکا این تهدید را نه تنها نسبت به ملت ایران بلکه به دیگران نیز روا میدارند از حمله به افغانستان جز نفرت چه به دست آوردید در عراق دخالت کرده و مجبور شدید بعد از 10 سال دست از پا دراز کنید دولتهایی که مثل ایران مقتدر نبودند. شما هم میدانید که توانایی مقابله با ملت ایران را ندارید این ملت فرمایش امام را بارها به گوشش رسیده است که اگر ذرهای بخواهند آسیب برسانند دندانهای آمریکا را در دهانش خرد میکنیم.
وی افزود: پنجم کار مستکبرین شکنجه است آمریکا این جنایت و شکنجهها را ندارد در گوانتانامو چه میگذرد زندانی که اوباما قول داده بود آن را تعطیل کند ولی هم اکنون به جنایات خود در دوره ریاست جمهوری وی ادامه میدهد. زندانهای مخفی آمریکا در اروپا کارشان شکنجه اروپاییها است. خندهدار است گزارشگر ویژه حقوق بشر این جنایتکار را که در خط مقدم زیر پا گذاشتن حقوق بشر است نمیبیند و در ایران گزارشی که تروریستهای ایرانی برایش نوشتهاند به عنوان گزارش به سازمان ملل ارائه میکند. واضح است که این گزارشهای سست و بیمایه که تروریستها نوشتهاند به پشیزی ارزش ندارد.
آیتالله خاتمی ادامه داد: قرآن تنها راه مقابله را مقاومت میداند. صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند آمریکا به تجربه نشان داده است چیزی با مذاکره به هیچ کس نداده است اینها فقط زبان مقاومت را میفهمند وقتی که مسئول سیاست اتحادیه اروپا به صراحت میگوید ما فشار و مذاکره را همزمان پیش میبریم ما هم میگوییم به فضل خدا شعار «مرگ بر آمریکا» و مذاکره را با هم پیش میبریم.
وی افزود: حرف ما این است روحیه مقاومت است که جواب آمریکاییها را میدهد البته ما دیپلماسی فعالی که در چارچوب رهنمودهای مقام معظم رهبری عزت، حکمت، مصلحت و مصداق نرمش قهرمانانه باشد مقاومت را در مقابل آن نمیبینیم.
خطیب امروز نماز جمعه تهران ادامه داد: اینجا هم میدان رزم است ما به دیپلماتهای خود که در راستای رهنمودهای مقام معظم رهبری تلاش میکنند خسته نباشید میگوییم و به صراحت میگوییم تلاشهای شما که در راستای اجرایی کردن رهنمودهای مقام معظم رهبری باشد مورد حمایت ملت است.
آیتالله خاتمی گفت: بنابراین به دنیا که میخواهند موضع ملت ایران را ببینند میگویم منتظر 13 آبان باشید و به فضل خدا ملت ایران باشکوهتر از سالهای گذشته و با شعاری رساتر فریاد «مرگ بر آمریکا» را به گوش ملت ایران خواهد رساند.
آیتالله خاتمی با اشاره به توهین یکی از روزنامهها به مقام حضرت امیرالمؤمنین (ع) گفت: این امر بسیار تلخی بود کسانی خواب بعضی روزها و چیزها را دیدهاند و با سوءاستفاده از آزادی قلمشان را در خدمت استکبار قرار دادند روانشناسی ملت ما عشق به مقدسات است الحمدالله مسئولین ما حساس هستند من معتقدم به گونهای باید برخورد شود که آنهایی که در هوساند این طور قلمها را بزنند حساب کار خود را بکنند و بدانند ملت ایران یکپارچه پای مقدسات خود ایستادهاند.
جناب آقای دکتر رحمانی فضلی،
وزیر محترم کشور جمهوری اسلامی
باسلام
ظاهراً کسی را که به نوکری مردم استان ایلام فرستاده اید که شایستگی این سمت را ندارد.
وی به تازگی افاضه نموده است : من حوادث سال 88 را فتنه نمی دانم.
او در ادامه به خبرنگاران معترض گفته است : هر کاری هم می خواهید بکنید.
وزیر محترم کشور،
بدیهی است هر کسی می تواند نظر شخصی خویش را حتی در خصوص بود و نبود خدا داشته باشد.
اما شما بهتر می دانید که بیان نظر شخصی در هرجایی و هر زمان و مکان و مکانتی ممکن نیست.
کسی که به سمت استانداری یک استان برگزیده می شود خوب میداند که می بایست جایگاه حقوقی، سیاسی ، اجتماعی و مدیریتی خویش را رعایت کند.
این وبلاگ ساده از شما برادر گرامی که به حُسن سلوک و صحت مشی و منش شناخته می شوید می خواهد که شخص مذکور را که یا از تبار ساده لوحان و بی بصیرتانی است که شایستگی خدمت به مردم را ندارد و یا عملاً جزو عمله ی فتنه 88 می باشد را عزل فرموده و به کم هزینه ترین شکل ممکن از حکمرانی بر استانی که زادگاه یکی از مظلوم ترین شهدای هسته ای ماست برکنار فرمایید.
استان محروم ایلام نیاز به استانداری که شاقول ذهنش را با مبادی غیرولایت طراز میکند نیاز ندارد.جناب رحمان فضلی،
من ایلامی نیستم اما استان ایلام را خوب می شناسم،
هنوز بوی خون و آتش از جای جای آن به مشام می رسد.
لکن ایلام فقط بوی خون و حماسه نمی دهد بلکه عطر رگ وریشه ی آرمیتای رضایی نژاد را نیز در خود دارد.
از ملکه ی عشق و محبت دلهای پدران و مادران ایران سخن میگویم که پیش چشمش، پیکر مطهر پدرش را آماج گلوله های حقد و غضب قرار دادند.
ظاهرا استاندار منصوب شما آنقدر ولایت ناشناس است که نه تنها قریب به 100 مرتبه صدور واژگان فتنه را از لسان ولایت نشنیده اند بلکه حتی قبول ندارند که قاتلان و آمرانِ غیر مستقیمِ پرپر کردنِ شهدای هسته ای ما همان برپاکنندگان فتنه 88 هستند.
همان کسانی که به قول رهبر عزیزمان، جرم بزرگ آنان در سال 88 امیدوار کردن دشمن بود.
جناب رحمانی فضلی،
خواهشمند است دستور فرمایید تا محمدرضا مروارید پس از عزل از سمت خویش، با پای برهنه و پیاده از استان ایلام خارج شود تا شاید اهانت غیرمستقیمی که این فرد به خون شهید داریوش رضایی نژاد + و شهدای فتنه 88 کرده است جبران گردد.
امیدوارم خواهش این برادر کوچکتان اجابت شود تا ناچار نباشیم موج سایبری لازم را برای تواب سازی محمدرضا مروارید به راه بیاندازیم.
در اینجا ضمن ادای احترام به مقام وزارت محترم کشور، نظرتان را به فرازی از فرمایشات حضرت آقا(روحی له الفدا) جلب می نمایم :
(( بدون تردید دشمن در جدا کردن مردم از نظام اسلامى شکست خورده است. سال گذشته[88] در انتخابات، چهل میلیون مردم کشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع یک رفراندوم چهل میلیونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همین بود که دشمن را عصبانى کرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بین ببرند، اما این را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنهى سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروبهاى سیاسى و اجتماعىاى که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد. ))
پی نوشت 1 : خبرها حاکی از آن است که استاندار ایلام مواضع شاذ خود را اصلاح کرده و در چرخشی 180 درجه ای ابراز داشته است : من فتنه 88 را محکوم کرده و آنرا دسیسهای بزرگ میدانم.
شنود ضمن استقبال از این عقب نشینی آشکار، امیدوار است تا مدیران ارشد مسئولانه تر سخن بگویند. چه اینکه درست قضیه آن بود که محمدرضا مروارید رسماً از مواضع اعلام شده ی قبلی عذرخواهی و طلب بخشش میکرد.
بسمه تعالی
http://temenna.blogfa.com/category/115