علیرضا معاف سردبیر هفته نامه 9 دی در واکنش به نوشته مالک شریعتی به سرمقاله حمید رسایی مدیرمسئول هفتهنامه 9 دی، یادداشتی منتشر کرد که متن آن در ادامه آمده است:
1 . هفته نامه 9 دی به هیچ وجه به یادداشت هفته نامه پنجره پاسخی عجولانه نداده است. بویژه که این پاسخ پس از یک هفته در 9 دی به چاپ رسیده. ظاهرا واکنش سریع جمعیت رهپویان در خبرگزاری فارس تنها چند ساعت پس از انتشار یادداشت 9 دی در خبرگزاری فارس به شتابزدگی شبیه تر است.
در یادداشت توضیحی جمعیت رهپویان ذکر شده که برخی از دوستان با ضعیف شمردن و انکار جریان انحرافی به رقابت درون گفتمانی معتقدند. در حالی که ما نه جریان انحرافی را انکار و نه ضعیف می شماریم بلکه از همان ابتدا به نقد جدی و اصولی مبانی و اظهارات جریان انحرافی پرداخته ایم از جمله در محضر رهبر معظم انقلاب آن هم حدود یک سال و نیم قبل از اتفاقات اردیبهشت ماه امسال که اتفاقا در همان جلسه رهبر معظم انقلاب این مشی را تایید کردند.
ولی در عین حال معتقدیم مردودین و ساکتین فتنه 88 با اصلی کردن جریان انحرافی به دنبال تبرئه عملکرد خود در فتنه 88 هستند. این جماعت می خواهند با این ترفند، فتنه و عملکرد خود در کودتای88 را از یادها ببرند. در حالی که این خط بر خلاف مسیر تبیین شده توسط رهبری معظم انقلاب است. روشن است که رهبری در عین ایستادگی در برابر زیاده خواهی های جریان انحرافی، تاکنون در اکثر سخنرانی های خود فتنه 88 را به یادها آورده است از جمله در کرمانشاه، در آخرین دیدار مجلس هشتم، در سفر استانی قم و... با این همه متاسفانه برخی از دوستان ما در این بازی، تبدیل شدند به مهره های جریان مردود و ساکتین فتنه و دقیقا همان می کنند که آنها می خواهند.
یعنی به جای آن که به فتنه و انحراف با هم بپردازند، فتنه گران و ساکتین فتنه که در مجلس هشتم همواره با جریان اصلاحات و فتنه ائتلاف نانوشته داشتند را رها کرده بلکه با بخشی از آنها وحدت کرده اند و تنها واجب خود را بزرگنمایی جریان انحرافی می دانند.
در حالی جبهه پایداری وظیفه خود می داند که نه تنها به جریان انحرافی بپردازد بلکه همواره عملکرد جریان فتنه و خواص مردود را نیز در کنار آن به یادها بیاورد. بد نیست بدانید که اولین کسی که به گوش یکی از عوامل جریان انحرافی در مجلس سیلی زد، آقای زارعی و تنها کسی که در تلویزیون در برابر نماینده جریان انحرافی به مناظره نشست، مدیر مسئول 9 دی بود که هر دو از جبهه پایداریاند. شاید می دانید که یکی از دلایل پشت پرده توقیف 9 دی هم اتخاذ همین استراتژی (پرداختن به فتنه و ساکتین در کنار انحرافیون) بود که برخی را خوش نمی آمد.
2 . در بند دوم اشاره شده که یادداشت 9 دی القا کرده که فقط خودشان و دوستانشان حافظ گفتمان اصولگرایی اند. برای قضاوت در این باره لطفا به این بخش از یادداشت 9 دی دقت کنید: "حال به سئوال مهم ما که دوستانی همچون شما (آقای زاکانی) باید پاسخ دهید این است که ترکیب 8+7 بر اساس این شاخص مورد نظر رهبری تشکیل شده است؟
ما و شما که تردید نداریم اصلاح طلبان و آقای هاشمی رفسنجانی از جمله کسانی بودند که نه تنها سکوت نکردند بلکه با صراحت و قاطعیت تمام از فتنه حمایت کردند و می کنند. همچنین تردیدی نیست که دوستانی مانند جمعیت رهپویان، ایثارگران و بسیاری از اصولگرایان در جبهه پیروان امام و رهبری و آنهایی که امروز به جبهه پایداری انقلاب اسلامی شناخته می شوند نیز با صراحت و قاطعیت به تبیین فتنه و روشنگری و بصیرت افزایی پرداختند، حال سئوال این است که پس مصداق این سخنان رهبری چه کسانی هستند؟ آیا برخی از اعضای خانواده اصولگرایی که جمعی از آنها از جمله حاضرین در ترکیب 8+7 هستند، از جمله مصادیق این جمله رهبری که قرار است برای ما شاخص وحدت باشد، نیستند؟
بی تردید ما معتقد نیستیم که این افراد به دلیل اتخاذ مواضع دو پهلو و سکوتشان باید از جریان اصولگرایی بیرون قرار داده شوند اما مانند همه بدنه اصولگرایی که با فتنه دست و پنجه نرم کردند، پایگاه های بسیجشان به آتش کشیده شد، چادر از سر ناموسشان کشیده شد و در روز عاشورا صدای هلهله و شادی از جماعت فتنه گر شنیدند و بسیاری از هزینه های دیگر را پرداختند، معتقدیم که جای این افراد در ترکیب 8+7برای به وحدت رساندن بدنه اصولگرایان نیست چون با وجود آنها، بدنه جریان اصولگرایی که قرار است پای صندوق های رای برود، به وحدت نمی رسند."
در بخش دیگری از یادداشت 9 دی به این بخش از سخنان رهبری به عنوان یک شاخص اشاره شده که فرمودند :"انتظار از خواص این است که مرزشان و موضعشان را با آنها (فتنه گران) مشخص کنند. دو پهلو حرف زدن این کمک به غبارآلودگی فضاست. این کمک به رفع فتنه نیست. این کمک به شفاف سازی نیست. شفاف سازی دشمنِِ دشمن است، مانع دشمن است. این خودش یک شاخص است. این که چه کسی به شفاف سازی کمک می کند و چه کسی به غبارآلودگی کمک می کند، این یک شاخص است، این را معیار قرار بدهند و در نظر بگیرند."
آیا از این بخش از یادداشت 9 دی به معنای منحصر کردن جبهه پایداری در حفاظت از گفتمان اصولگرایی است؟ آیا ما رهپویان و ایثارگران را از این دایره بیرون دانسته ایم؟ اما از همه اینها که بگذاریم راستی چرا به سئوالات ما در این بند از یادداشت 9 دی پاسخ نداده اید؟ واقعا منظور رهبری چه کسانی است ؟ ما یا برخی از آنهایی که شما با آنها وحدت کرده اید؟
3 . دوستان ما اشاره کرده اند که رهپویان از زمان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب تاکنون همواره بر وحدت تاکید داشته است. اگر واقعا چنین است پس چرا در انتخابات نهم ریاست جمهوری علی رغم این که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در جمع بندی خود به آقای لاریجانی رسیدند، شما از آقای قالیباف حمایت کردید؟
آیا این اقدام وحدت شکنی نبود؟ جبهه پایداری از آنجا که تاکنون در جلسات 8+7 شرکت نکرده است، انگ وحدت شکنی بر آن صدق نمی کند چون وحدتی با ساکتین نکرده است که آن را بشکند. بله ما همچنان دستمان برای وحدت با شما و دیگر اعضای جبهه پیروان امام و رهبری که در فتنه 88 مواضع دوپهلو نداشته اند و ساکت نبوده اند و در خط ولایت بوده اند و در برابر جریان انحرافی هم بر اساس مشی رهبری حرکت می کنند، دراز است.
4 . در بند چهارم این یادداشت اشاره شده که آقای زاکانی در صف مبارزه با انحراف دانشگاه آزاد بوده است و همچنین گفته شده که ایشان و چند برادر دیگر به مخالفت با طرح وقف دانشگاه آزاد در یکشنبه سیاه پرداختند. ما نیز تردیدی در اینها نداریم اما سئوال می کنیم مگر غیر از این است که هیات رییسه مجلس هشتم وقتی از عدم حضور آقایان حسینیان، زارعی، حداد عادل، آقا تهرانی، رسایی و کوچک زاده در جلسه روز یکشنبه (مشهور به یکشنبه سیاه) مطلع شد، دستور جلسه را تغییر داد و بعد هم توانست رأی نمایندگان را بگیرد.
مگر غیر از این است که وقتی این جمع از سفر کربلا بازگشتند، طرحی را تهیه کردند و در حالی دوستان حاضر در صحن نا امید بودند، با تلاش و پایداری خود پس از دو روز رای مجلس را تغییر دادند و دانشگاه آزاد را از مصوبه چند روز قبل استثنا کردند. جالب اینجاست که مدیر مسئول 9دی طراح اصلی این طرح بود و توسط جناب آقای حسینیان در مجلس مطرح شد. نمی دانیم چرا جمعیت رهپویان در جوابیه خود به توجیه تاخیر مجلس هشتم در تصویب طرح نظارت روی آورده است؟ تاخیری که رهبری معظم انقلاب در دیدار سالانه خود اقدام مجلس را به کاری کوچک تعبیر کردند که اهمیت آن درک نشده است. اما بی شک می دانیم که اگر نبود فشار رسانه ها از جمله صدا و سیما ، خبرگزاری فارس ، روزنامه کیهان ، هفته نامه 9 دی و برخی از رسانه های اصولگرای دیگر که تاثیر زیادی در فضای مجلس داشت، شاید این امر رهبری تاکنون نیز عملی نشده بود.
5 . این موضوع که جناب آقای زاکانی همچنان اصرار دارد تا مکانیزم پر عیب و ایراد 8+7 را به رهبری انقلاب منتسب کند نیز از موارد عجیب است. 9 دی همانطور که در یادداشت خود یادآور شده: رهبری معظم انقلاب همواره بر این نکته تاکید کرده اند که مواضع خود در موضوعات مختلف را شفاف و صریح بیان می کنند و اینگونه نیست که بر خلاف مواضع اصولی و علنی، حرف هایی درگوشی برای جمعی داشته باشند.
با این حساب، شایسته نیست که در جریان اصولگرایی کسی برای به کرسی نشاندن سلیقه خود به سخنان گزینشی از رهبری و یا نقل قول های درگوشی استناد کند. بهویژه که در خصوص موضوعی همچون وحدت اصولگرایان نیز هر عقل سلیمی می داند که اقتضای به نتیجه رسیدن در میدان رقابت با رقبای سرسخت، به وحدت رسیدن با سلیقه های همسو و هم جهت درمبانی و رفتار است.
البته این نیز از بدیهات عقلی است که در چنین شرایطی وحدت مورد نظر باید بر اساس مکانیزمی طراحی شود که اعتماد بدنه یک جریان فراگیر سیاسی را به دنبال داشته باشد. با این حساب چرا توصیه رهبری به وحدت را که ایشان برای همه یاران انقلاب قائلند را در مکانیزم 8+7 خلاصه می کنید؟ آقای زاکانی لطفا به صراحت بفرمایید آیا رهبر معظم انقلاب در خصوص تبعیت از این مکانیزم توصیه ای داشته اند؟ مکانیزمی که در حال حاضر حتی برخی از ارکان اصلی آن به جز جبهه پایداری نیز در موردش اما و اگر دارند و این موارد را به اطلاع حضرات آیات مهدوی و یزدی هم رسانده اند.
6 . بر خلاف آنچه در بند 6 جوابیه آقای زاکانی ذکر شده ، جبهه پایداری همچنان خود را وارد فعالیت حزبی نمی کند اما همانطور که از ابتدا اعلام کرده به دنبال کانال کشی و جریان سازی برای رسیدن به گفتمان واحد است. یعنی دقیقا آنچه رهبری انقلاب آن را تایید فرمودند. البته ادعا نداریم که فقط جبهه پایداری این گفتمان سازی را دنبال می کند ولی به روشنی می بینیم که جبهه پایداری با صراحت اعلام می کند که گفتمان واحد را مقدمه ضروری لیست واحد می داند که منطقی درست است . اما سئوال افکار عمومی این است که آیا شما هم گفتمان واحد را بر لیست واحد ترجیح می دهید یا نه؟ اگر نه پس شما گفتمان سازی نمی کنید.
9 دی در یادداشت خود به صراحت نوشت سئوال ما از برادران محترممان این است که آیا ساز و کار حاکم بر 8+7 مبتنی بر منطق اصولگرایانه است؟ اگر چنین است چرا اعلام کرده اند که ورود نماینده لاریجانی و قالیباف به دلیل این است که این آقایان مانند انتخابات مجلس هشتم لیست جداگانه ندهند. آیا این منطق اصولگرایانه است یا منطق سهم خواهانه و باج گیرانه؟ بدیهی است با این مقدمه در نهایت به مدل سهمیه بندی خواهیم رسید. یعنی به هر جریان و هر فردی سهمی از کاندیداها را اختصاص می دهیم تا فقط وحدت داشته باشیم، اما وحدت روی چه و برای چه؟ وحدت برای پیروزی در رسیدن به کرسی های مجلس نه وحدت در گفتمان اصولگرایی.
ما این مدل را در انتخابات مجلس هشتم تجربه کردیم و نتیجه آن ترکیبی از نمایندگان مجلس هشتم شد که مشهور بود به مجلسی با اکثریت تفکر اصولگرایانه اما جامعه از خروجی آن احساس اصولگرایانه نداشت چرا که یکی از خروجی های آن وقف دانشگاهی با000/000/000/000/250 میلیارد تومان سرمایه بود برای چند نفر ! خروجی آن یک سال و شش ماه معطلی در تصویب طرح نظارت بر نمایندگان بود که مطالبه صریح و سریع رهبری از مجلس بود ! خروجی آن ستاد اصولگرایان حامی میر حسین موسوی بود ! و موارد دیگری از این دست. بنابراین جبهه پایداری بر این عقیده است که تا اصلاح این ساز و کار، وحدت مورد نظر که وحدت حول ارزش ها و آرمان هاست، تحقق نخواهد یافت و الا در ضرورت وحدت در فعالیت های اجتماعی، فقط غیرعاقل شک می کند.
7 . در بند 8 جوابیه مذکور اشاره شده که امثال آقای زاکانی در ابتدای مجلس هشتم حاضر به ائتلاف و حمایت از آقای لاریجانی نشدند اما اعضای جبهه پایداری امروز آن روز از لاریجانی حمایت کردند و بعد پشیمان شدند. سئوال ما از دوستانمان این است که اعضای جبهه پایداری یا همان فراکسیون انقلاب اسلامی اگر در سال 87 علی رغم احترامی که برای دکتر حداد عادل قائل بودند از لاریجانی حمایت کردند، بر اساس استدلال های روشن و از جمله سوابق آقای لاریجانی در دفاع از مبانی انقلاب و وعده ایشان در خصوص تعامل و همکاری با دولت بود که همواره مورد مطالبه رهبری انقلاب بوده است و اگر به فاصله چند ماه از این حمایت اعلام برائت کردند و بر آن تاکنون مانده اند نیز به دلیل پیوند آقای لاریجانی با اصلاح طلبان مجلس و همکاری با عده ای در مانع تراشی برای خدمات دولت نهم بوده است بویژه که آقای لاریجانی در فتنه 88 کاملا در پازل جریان فتنه و سبز ایفای نقش کرد.
اما سئوالمان این است که شما چرا علی رغم اطلاع از همه این ویژگی ها و سوابق آقای لاریجانی، امروز به متحدان اصلی خواص مردود و ساکتین در فتنه 88 تبدیل شده اید؟ آیا منکر تاثیر سکوت لاریجانی و قالیباف و سایر خواص مردود در تنفس مصنوعی به فتنه 88 هستید؟ اگر هستید چرا از اعلام صریح آن ابا دارید؟
8. در بند 9 جوابیه جمعیت رهپیویان به استنادات 9 دی به بخش هایی از مصاحبه مسئول دفتر آیت الله مصباح استناد شده و گفته شده که خبر رسمی دفتر آیت الله مصباح کذب و خبر منتشر شده به نقل از یک مقام آگاه درست است. واقعا نمی دانیم چه بگوییم به این همه منطق و استدلال جز جل الخالق.
9 دی هر چند تاکید کرده است که قصد ادامه دادن به این نامه نگاری ها را ندارد و از ابتدا نیز آغاز کننده آن نبوده است،اما منتظر است تا هفته نامه پنجره به انبوه سئوالات یادداشت اول 9 دی پاسخ دهد.
در پایان ما برای دوستانمان در جمعیت رهپویان و ایثارگران آرزوی موفقیت می کنیم و باز تصریح می کنیم که نباید از جبهه ای که با حمایت و مشورت آیت الله مصباح تشکیل شده ترسید. نباید آن را تخریب کرد. بی شک جبهه پایداری اگر تکلیفش وحدت با این ترکیب 8+7 باشد به آن عمل خواهد کرد ولی تا امروز هیچ قرینه ای بر این موضوع دیده نمی شود الا این که دوستانی چون شما اصرار بر پیوستن در این مکانیزم می کنند. البته این اصرار هم از آن باب است که دوستانی چون شما می گویند اگر جبهه پایداری نیایید ما تنها می مانیم و ما می پرسیم : چرا احساس تنهایی می کنید؟ مگر دیگر اعضای 8+7 را از جنس خودتان نمی دانید؟
خدا سایه خانم کلینتون را کم نکند!
حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
1-اوایل آبان ماه 1384-اکتبر 2005- خبرنگار «سی.ان.ان» که برای تهیه گزارش و مصاحبه به کیهان آمده بود، با اشاره به حمله نظامی آمریکا به عراق و حضور همزمان نظامیان آمریکا در شرق و غرب ایران- افغانستان و عراق- نظر نگارنده را دراین باره جویا شد که به وی گفته شد؛ «اگر آقای جرج بوش آدم جنایتکاری نبود وظیفه خود می دانستیم برای سلامتی و طول عمر وی دست به دعا برداریم»! و در مقابل ابراز تعجب خبرنگار سی.ان.ان که در همان حال به دوربین دار و صدابردار برای ضبط دقیق صوت و تصویر تاکید می کرد به ایشان گفته شد «شما آمریکایی ها نمی دانید که برخورداری از دشمن نادان چه امتیاز بزرگی است»! و در ادامه به نمونه هایی از دستاوردهای حمله نظامی آمریکا به عراق که علی رغم خواست جرج بوش نصیب ایران شده بود اشاره رفت، چند ماه بعد از پخش این مصاحبه از شبکه تلویزیونی سی.ان.ان. «براون بک» سناتور جمهوریخواه از کانزاس که به کینه توزی علیه جمهوری اسلامی معروف است و یکی از مدافعان سرسخت تحریم ایران بوده است نیز در یک کنفرانس خبری به مقایسه میان اهداف از قبل اعلام شده آمریکا در حمله به عراق و آنچه که آن هنگام به دست آورده است پرداخت و با اشاره به سرنگونی رژیم صدام، حاکمیت اسلامگرایان در عراق، آسیب جدی گفتمان لیبرال دموکراسی در منطقه، تبدیل عراق به همپیمان استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و... نتیجه گرفت که هزینه های مالی و تلفات انسانی این حمله نظامی به آمریکا تحمیل شده است و دستاوردهای آن به حساب منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ریخته شده. سناتور براون بک در همین کنفرانس خبری با لحنی نیشدار گفت «مقایسه سود و زیان حمله نظامی آمریکا به عراق این تلقی را پیش می آورد که حمله نظامی به عراق را جمهوری اسلامی ایران به پرزیدنت جرج بوش تحمیل کرده است»! این بخش از اظهارات سناتور براون بک با واکنش فوری و تند سخنگوی کاخ سفید روبرو شد که آن را با منافع ملی آمریکا ناسازگار ارزیابی کرده بود و سناتور جمهوری خواه کانزاس توضیح داد که در اظهارات خود جدی نبوده و قصد شوخی داشته است! و این در حالی بود که براون بک شواهد محسوس و قابل مراجعه ای را به اظهارات خود پیوست کرده و نشان داده بود طرح حمله نظامی آمریکا به عراق «احمقانه»! بوده است.
2- روز چهارشنبه 4آبان ماه جاری -26 اکتبر 2011- خانم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در اقدامی غیرمنتظره که با توجه به جایگاه و موقعیت سیاسی وی در هیئت حاکمه آمریکا، «بیرون از عرف دیپلماتیک» ارزیابی شده است، ابتدا با شبکه فارسی زبان «بی بی سی» و ساعتی بعد با شبکه فارسی زبان صدای آمریکا «VOA » به مصاحبه نشست و اظهارات سخیف و خنده داری درباره جمهوری اسلامی ایران بر زبان آورد که با جرأت می توان گفت، نمایش قابل تقدیری! از یک دشمن احمق بود و جا دارد مردم ایران و همه ملت های مسلمان همنوا با حضرت سجاد علیه السلام، خدای مهربان را به خاطر ارزانی داشتن این دشمن نادان شاکر باشند، اگرچه به قول سعدی؛
«از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید»!
پرداختن به تمامی اظهارات خانم هیلاری کلینتون در دو مصاحبه پی در پی او با شبکه های تلویزیونی فارسی زبان انگلیس و آمریکا اگرچه به نمایش گذاردن دست خالی مقامات آمریکایی در مقابله و چالش با ایران اسلامی است و امید است صدا و سیمای کشورمان متن کامل این دو مصاحبه را به جای یکی از برنامه های «رازبقا» پخش کند! ولی این مختصر را گنجایش آن پرحرفی نیست و از این روی به چند نکته گفتنی درباره مصاحبه های یاد شده بسنده می کنیم.
3- وزیر امور خارجه آمریکا، ابتدا به پشتیبانی دولت آمریکا از فتنه 88 و اینکه «دولت آمریکا، در حمایت از معترضان هرچه از دستش برمی آمد انجام داده است» اشاره کرده و از ناکامی این فتنه آمریکایی-اسرائیلی ابراز تأسف می کند. خانم کلینتون اعتراف می کند که عوامل داخلی فتنه از آمریکا خواسته بودند «دولت آمریکا در حمایت از جنبش سبز(!) به گونه ای عمل کند که عامل و حامی اصلی این جنبش تلقی نشود». تا اینجا وزیر خارجه آمریکا بی آن که بخواهد و یا متوجه باشد که دست به چه اعترافی زده است، یک گام بلند و سودمند به نفع جمهوری اسلامی ایران برمی دارد و برتمامی مستندات به دست آمده از فتنه 88 و اعترافات بازداشت شدگان مهر تائید می زند و علی رغم تبلیغات گسترده رسانه های آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی که عاملان و سران فتنه 88 را بی تقصیر معرفی می کردند، خانم کلینتون از جایگاه وزیر خارجه آمریکا تصریح می کند که فتنه گران «ستون پنجم» آمریکا در ایران اسلامی بوده اند و بدیهی است که در تمامی سیستم های حقوقی دنیا، «ستون پنجم»ها به اشد مجازات محکوم می شوند.
4-خانم هیلاری کلینتون، چنانکه گویی با هووی خود «خانم مونیکا» جرّ و بحث کرده و برای او خط و نشان می کشد در اظهاراتی سخیف و احمقانه می گوید اگر معترضان در ایران نیز مانند مردم لیبی از آمریکا درخواست کمک کنند، دولت آمریکا به کمک آنان می شتابد! این تهدیدهای ناشیانه در حالی است که اولا؛ مردم لیبی با دخالت ناتو در انقلاب اسلامی آنان به شدت مخالف بودند. ثانیا؛ آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل را حامیان اصلی سرهنگ قذافی می دانستند و در تظاهرات پیوسته خود بیشترین اعتراض ها را علیه این چند کشور غربی که مهره های اصلی «ناتو» هستند، سرداده بودند و نهایتا نیز علی رغم تلاش گسترده آمریکا و متحدانش با صراحت اعلام کردند که خواستار برپایی یک نظام اسلامی در کشورشان هستند. ثالثا؛ خانم کلینتون فراموش کرده است که مردم مسلمان ایران با چه قدرت و اقتداری گروهک های تروریستی مسلح را به زباله دان تاریخ فرستادند، بنابراین اگر نگاه کلینتون به مردم ایران است که مردم ایران در جریان فتنه 88، حماسه 9 دی و حضور همه ساله 22 بهمن و اخیراً در استقبال بی نظیر و مثال زدنی از رهبر معظم انقلاب در سفر ایشان به کرمانشاه که در سراسر ایران اسلامی تکرارشدنی است و... نفرت و انزجار عمیق خود از آمریکا و متحدانش را به نمایش گذارده اند و اما، چنانچه منظور کلینتون، اصحاب اندک و کم شمار فتنه 88 است که باید گفت؛
«موز را زور و قوتی گر بود کمر خویش راست می فرمود»!
5- یکی از خنده دارترین بخش از اظهارات هیلاری کلینتون، آنجاست که درباره اتهام اخیر دولت آمریکا به جمهوری اسلامی ایران، سخن می گوید. این بخش از سخنان خانم کلینتون به اندازه ای بی پایه و اساس است که مجری شبکه بی بی سی با پوزش از وی، می گوید؛ بسیاری معتقدند که این اتهام و طرحی که به ایران نسبت داده می شود «پیش پا افتاده» و «مبتذل» است-مجری از این اتهام با واژه BANAL یاد می کند- و خانم کلینتون که از این سؤال به طور محسوسی عصبانی شده است به ادعانامه- کیفرخواست-دادستان کل آمریکا علیه «منصور ارباب سیار» اشاره می کند و به جای ارائه دلیل برای اثبات این ادعا می گوید «سپاه قدس سابقه اینگونه عملیات را دارد و این خود دلیل محکمی است بر این که می تواند در توطئه قتل سفیر عربستان نیز دست داشته باشد»! و هیچ نشانه ای از سوابق مورد ادعای خویش ارائه نمی کند. خانم کلینتون که انگار متوجه پریشان گویی خود شده است در ادامه پاسخ به سوال یاد شده می گوید «البته امیدواریم دولت آمریکا بتواند این اتهامات را در دادگاه ثابت کند»!
گفتنی است که طی 32سال گذشته برای اولین بار است که یکی از اتهامات دولت آمریکا به جمهوری اسلامی ایران نه فقط با مخالفت، بلکه با تمسخر بسیاری از مقامات رسمی و رسانه های معروف آمریکایی روبرو می شود. تا آنجا که هفته نامه آمریکایی «تایم» علی رغم نزدیکی اعلام شده با کاخ سفید، این اتهام را مضحک و با سناریوهای تخیلی فیلم های هالیوودی قابل مقایسه دانسته است و «رابرت بائر» مأمور برجسته سیا در خاورمیانه اظهار می دارد: سطح کار نیروی قدس بسیار بالاتر از آن است که چنین طرح های دم دستی داشته باشد و خطاب به دولتمردان آمریکایی می گوید: «با شناختی که من از نیروی قدس دارم، اگر تصمیم بگیرد که شما بمیرید، حتما خواهید مرد»!
هیلاری کلینتون که فهمیده است پاسخ وی به پرسش یاد شده تا چه اندازه بی پایه و سخیف بوده است در مصاحبه بعدی با VOA- در همان روز- به فکر جبران می افتد و در پاسخ به همین سوال فقط می گوید «ما اسناد فراوانی در اختیار داریم که در دادگاه ارائه خواهیم کرد»!
6- وزیر امور خارجه آمریکا در پاسخ به این سوال که «شما از یکسو می گوئید طرفدار جدی مردم ایران هستید و از سوی دیگر دست به تحریم هایی زده اید که آثار آن متوجه همین مردم است» می گوید«آمریکا چاره ای جز انجام این تحریم ها ندارد»! و هنگامی که با پرسش بعدی مجری که اشاره تلویحی به تناقض میان ادعای مردم دوستی آمریکا و تحریم علیه همین مردم روبرو می شود، یک برگ دیگر به نفع جمهوری اسلامی ایران رو می کند و بی آن که متوجه باشد، اعتراف می کند که هدف اصلی از تحریم ها و اتهام تروریستی اخیر به ایران، ایجاد تمایل در جمهوری اسلامی ایران به مذاکره با آمریکاست و با استیصالی که آشکارا نشان می دهد آمریکا تا چه اندازه از این که مورد تحقیر ایران قرار گرفته عصبانی است، ابراز امیدواری می کند که ایران در پی این تحریم ها به مذاکره با آمریکا تن بدهد. به بیان دیگر، خانم کلینتون با صراحت به دست بالا و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در چالش با آمریکا اعتراف می کند. اظهارات خانم کلینتون درباره انقلاب های اسلامی منطقه و ادعای حمایت از آنها در حالی که خروش مردم در تمامی تحولات اخیر علیه دیکتاتورهای دست نشانده آمریکا نظیر حسنی مبارک، بن علی، عبدالله صالح، پادشاه اردن، آل سعود، آل خلیفه و... است نیز قبل از آن که تعجب آور باشد خنده دار است و موارد دیگری از این دست که در این وجیزه نمی گنجد و تنها می توان از ژرفای دل دست به دعا برداشت و از خدای مهربان، ادامه مسئولیت خانم هیلاری کلینتون در پست وزارت امور خارجه آمریکا را آرزو کرد!
7- و بالاخره، نکته درخور توجه این که در هیچیک از دو مصاحبه یاد شده هیچ پرسشی درباره جنبش فراگیر وال استریت و دامنه گسترده آن به بیش از 1200 شهر بزرگ از 84 کشور جهان مطرح نمی شود و حال آن که مردم آمریکا و سایر کشورهای اروپایی مخالفت جدی خود با نظام سرمایه داری را به صراحت فریاد می زنند و با شعار معروف «ما 99 درصدیم که تحت سلطه یک درصدی حاکمان آمریکایی و اروپایی قرار گرفته ایم» ضمن تاکید بر غیرمردمی بودن این حکومت ها از ادامه جنبش تا رسیدن به خواسته های مشروع خود سخن می گویند و به گفته تمامی صاحبنظران اروپایی و آمریکایی جنبش وال استریت، اصلی ترین، جدی ترین و بی سابقه ترین تهدید علیه دولت های غربی است. از این روی حضور شتابزده و غیرمنتظره هیلاری کلینتون در دو شبکه مورد اشاره برخلاف ظاهر آن، نشانه استیصال آمریکا در مقابل جنبش وال استریت، احساس ضعف و شکست از خیزش های اسلامی منطقه و سقوط پی درپی دیکتاتورهای دست نشانده است که به اعتراف استراتژیست های معروف آمریکایی و اروپایی در تمامی این تحولات اثرپذیری از انقلاب اسلامی ایران به وضوح دیده می شود. مردم در آمریکا، انگلیس، ایتالیا، یونان و...خیزش خود را با حرکت انقلابی مردم مصر در میدان «التحریر» مقایسه می کنند. در اقدام مضحک هیلاری کلینتون نباید وحشت آمریکا و متحدانش از حج امسال و فریاد برائت از مشرکین ملت های مسلمان را که این روزها به فریادی فراگیر تبدیل شده است، نادیده گرفت.
خدا سایه خانم کلینتون را کم نکند!
حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
1-اوایل آبان ماه 1384-اکتبر 2005- خبرنگار «سی.ان.ان» که برای تهیه گزارش و مصاحبه به کیهان آمده بود، با اشاره به حمله نظامی آمریکا به عراق و حضور همزمان نظامیان آمریکا در شرق و غرب ایران- افغانستان و عراق- نظر نگارنده را دراین باره جویا شد که به وی گفته شد؛ «اگر آقای جرج بوش آدم جنایتکاری نبود وظیفه خود می دانستیم برای سلامتی و طول عمر وی دست به دعا برداریم»! و در مقابل ابراز تعجب خبرنگار سی.ان.ان که در همان حال به دوربین دار و صدابردار برای ضبط دقیق صوت و تصویر تاکید می کرد به ایشان گفته شد «شما آمریکایی ها نمی دانید که برخورداری از دشمن نادان چه امتیاز بزرگی است»! و در ادامه به نمونه هایی از دستاوردهای حمله نظامی آمریکا به عراق که علی رغم خواست جرج بوش نصیب ایران شده بود اشاره رفت، چند ماه بعد از پخش این مصاحبه از شبکه تلویزیونی سی.ان.ان. «براون بک» سناتور جمهوریخواه از کانزاس که به کینه توزی علیه جمهوری اسلامی معروف است و یکی از مدافعان سرسخت تحریم ایران بوده است نیز در یک کنفرانس خبری به مقایسه میان اهداف از قبل اعلام شده آمریکا در حمله به عراق و آنچه که آن هنگام به دست آورده است پرداخت و با اشاره به سرنگونی رژیم صدام، حاکمیت اسلامگرایان در عراق، آسیب جدی گفتمان لیبرال دموکراسی در منطقه، تبدیل عراق به همپیمان استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و... نتیجه گرفت که هزینه های مالی و تلفات انسانی این حمله نظامی به آمریکا تحمیل شده است و دستاوردهای آن به حساب منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ریخته شده. سناتور براون بک در همین کنفرانس خبری با لحنی نیشدار گفت «مقایسه سود و زیان حمله نظامی آمریکا به عراق این تلقی را پیش می آورد که حمله نظامی به عراق را جمهوری اسلامی ایران به پرزیدنت جرج بوش تحمیل کرده است»! این بخش از اظهارات سناتور براون بک با واکنش فوری و تند سخنگوی کاخ سفید روبرو شد که آن را با منافع ملی آمریکا ناسازگار ارزیابی کرده بود و سناتور جمهوری خواه کانزاس توضیح داد که در اظهارات خود جدی نبوده و قصد شوخی داشته است! و این در حالی بود که براون بک شواهد محسوس و قابل مراجعه ای را به اظهارات خود پیوست کرده و نشان داده بود طرح حمله نظامی آمریکا به عراق «احمقانه»! بوده است.
2- روز چهارشنبه 4آبان ماه جاری -26 اکتبر 2011- خانم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در اقدامی غیرمنتظره که با توجه به جایگاه و موقعیت سیاسی وی در هیئت حاکمه آمریکا، «بیرون از عرف دیپلماتیک» ارزیابی شده است، ابتدا با شبکه فارسی زبان «بی بی سی» و ساعتی بعد با شبکه فارسی زبان صدای آمریکا «VOA » به مصاحبه نشست و اظهارات سخیف و خنده داری درباره جمهوری اسلامی ایران بر زبان آورد که با جرأت می توان گفت، نمایش قابل تقدیری! از یک دشمن احمق بود و جا دارد مردم ایران و همه ملت های مسلمان همنوا با حضرت سجاد علیه السلام، خدای مهربان را به خاطر ارزانی داشتن این دشمن نادان شاکر باشند، اگرچه به قول سعدی؛
«از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید»!
پرداختن به تمامی اظهارات خانم هیلاری کلینتون در دو مصاحبه پی در پی او با شبکه های تلویزیونی فارسی زبان انگلیس و آمریکا اگرچه به نمایش گذاردن دست خالی مقامات آمریکایی در مقابله و چالش با ایران اسلامی است و امید است صدا و سیمای کشورمان متن کامل این دو مصاحبه را به جای یکی از برنامه های «رازبقا» پخش کند! ولی این مختصر را گنجایش آن پرحرفی نیست و از این روی به چند نکته گفتنی درباره مصاحبه های یاد شده بسنده می کنیم.
3- وزیر امور خارجه آمریکا، ابتدا به پشتیبانی دولت آمریکا از فتنه 88 و اینکه «دولت آمریکا، در حمایت از معترضان هرچه از دستش برمی آمد انجام داده است» اشاره کرده و از ناکامی این فتنه آمریکایی-اسرائیلی ابراز تأسف می کند. خانم کلینتون اعتراف می کند که عوامل داخلی فتنه از آمریکا خواسته بودند «دولت آمریکا در حمایت از جنبش سبز(!) به گونه ای عمل کند که عامل و حامی اصلی این جنبش تلقی نشود». تا اینجا وزیر خارجه آمریکا بی آن که بخواهد و یا متوجه باشد که دست به چه اعترافی زده است، یک گام بلند و سودمند به نفع جمهوری اسلامی ایران برمی دارد و برتمامی مستندات به دست آمده از فتنه 88 و اعترافات بازداشت شدگان مهر تائید می زند و علی رغم تبلیغات گسترده رسانه های آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی که عاملان و سران فتنه 88 را بی تقصیر معرفی می کردند، خانم کلینتون از جایگاه وزیر خارجه آمریکا تصریح می کند که فتنه گران «ستون پنجم» آمریکا در ایران اسلامی بوده اند و بدیهی است که در تمامی سیستم های حقوقی دنیا، «ستون پنجم»ها به اشد مجازات محکوم می شوند.
4-خانم هیلاری کلینتون، چنانکه گویی با هووی خود «خانم مونیکا» جرّ و بحث کرده و برای او خط و نشان می کشد در اظهاراتی سخیف و احمقانه می گوید اگر معترضان در ایران نیز مانند مردم لیبی از آمریکا درخواست کمک کنند، دولت آمریکا به کمک آنان می شتابد! این تهدیدهای ناشیانه در حالی است که اولا؛ مردم لیبی با دخالت ناتو در انقلاب اسلامی آنان به شدت مخالف بودند. ثانیا؛ آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل را حامیان اصلی سرهنگ قذافی می دانستند و در تظاهرات پیوسته خود بیشترین اعتراض ها را علیه این چند کشور غربی که مهره های اصلی «ناتو» هستند، سرداده بودند و نهایتا نیز علی رغم تلاش گسترده آمریکا و متحدانش با صراحت اعلام کردند که خواستار برپایی یک نظام اسلامی در کشورشان هستند. ثالثا؛ خانم کلینتون فراموش کرده است که مردم مسلمان ایران با چه قدرت و اقتداری گروهک های تروریستی مسلح را به زباله دان تاریخ فرستادند، بنابراین اگر نگاه کلینتون به مردم ایران است که مردم ایران در جریان فتنه 88، حماسه 9 دی و حضور همه ساله 22 بهمن و اخیراً در استقبال بی نظیر و مثال زدنی از رهبر معظم انقلاب در سفر ایشان به کرمانشاه که در سراسر ایران اسلامی تکرارشدنی است و... نفرت و انزجار عمیق خود از آمریکا و متحدانش را به نمایش گذارده اند و اما، چنانچه منظور کلینتون، اصحاب اندک و کم شمار فتنه 88 است که باید گفت؛
«موز را زور و قوتی گر بود کمر خویش راست می فرمود»!
5- یکی از خنده دارترین بخش از اظهارات هیلاری کلینتون، آنجاست که درباره اتهام اخیر دولت آمریکا به جمهوری اسلامی ایران، سخن می گوید. این بخش از سخنان خانم کلینتون به اندازه ای بی پایه و اساس است که مجری شبکه بی بی سی با پوزش از وی، می گوید؛ بسیاری معتقدند که این اتهام و طرحی که به ایران نسبت داده می شود «پیش پا افتاده» و «مبتذل» است-مجری از این اتهام با واژه BANAL یاد می کند- و خانم کلینتون که از این سؤال به طور محسوسی عصبانی شده است به ادعانامه- کیفرخواست-دادستان کل آمریکا علیه «منصور ارباب سیار» اشاره می کند و به جای ارائه دلیل برای اثبات این ادعا می گوید «سپاه قدس سابقه اینگونه عملیات را دارد و این خود دلیل محکمی است بر این که می تواند در توطئه قتل سفیر عربستان نیز دست داشته باشد»! و هیچ نشانه ای از سوابق مورد ادعای خویش ارائه نمی کند. خانم کلینتون که انگار متوجه پریشان گویی خود شده است در ادامه پاسخ به سوال یاد شده می گوید «البته امیدواریم دولت آمریکا بتواند این اتهامات را در دادگاه ثابت کند»!
گفتنی است که طی 32سال گذشته برای اولین بار است که یکی از اتهامات دولت آمریکا به جمهوری اسلامی ایران نه فقط با مخالفت، بلکه با تمسخر بسیاری از مقامات رسمی و رسانه های معروف آمریکایی روبرو می شود. تا آنجا که هفته نامه آمریکایی «تایم» علی رغم نزدیکی اعلام شده با کاخ سفید، این اتهام را مضحک و با سناریوهای تخیلی فیلم های هالیوودی قابل مقایسه دانسته است و «رابرت بائر» مأمور برجسته سیا در خاورمیانه اظهار می دارد: سطح کار نیروی قدس بسیار بالاتر از آن است که چنین طرح های دم دستی داشته باشد و خطاب به دولتمردان آمریکایی می گوید: «با شناختی که من از نیروی قدس دارم، اگر تصمیم بگیرد که شما بمیرید، حتما خواهید مرد»!
هیلاری کلینتون که فهمیده است پاسخ وی به پرسش یاد شده تا چه اندازه بی پایه و سخیف بوده است در مصاحبه بعدی با VOA- در همان روز- به فکر جبران می افتد و در پاسخ به همین سوال فقط می گوید «ما اسناد فراوانی در اختیار داریم که در دادگاه ارائه خواهیم کرد»!
6- وزیر امور خارجه آمریکا در پاسخ به این سوال که «شما از یکسو می گوئید طرفدار جدی مردم ایران هستید و از سوی دیگر دست به تحریم هایی زده اید که آثار آن متوجه همین مردم است» می گوید«آمریکا چاره ای جز انجام این تحریم ها ندارد»! و هنگامی که با پرسش بعدی مجری که اشاره تلویحی به تناقض میان ادعای مردم دوستی آمریکا و تحریم علیه همین مردم روبرو می شود، یک برگ دیگر به نفع جمهوری اسلامی ایران رو می کند و بی آن که متوجه باشد، اعتراف می کند که هدف اصلی از تحریم ها و اتهام تروریستی اخیر به ایران، ایجاد تمایل در جمهوری اسلامی ایران به مذاکره با آمریکاست و با استیصالی که آشکارا نشان می دهد آمریکا تا چه اندازه از این که مورد تحقیر ایران قرار گرفته عصبانی است، ابراز امیدواری می کند که ایران در پی این تحریم ها به مذاکره با آمریکا تن بدهد. به بیان دیگر، خانم کلینتون با صراحت به دست بالا و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در چالش با آمریکا اعتراف می کند. اظهارات خانم کلینتون درباره انقلاب های اسلامی منطقه و ادعای حمایت از آنها در حالی که خروش مردم در تمامی تحولات اخیر علیه دیکتاتورهای دست نشانده آمریکا نظیر حسنی مبارک، بن علی، عبدالله صالح، پادشاه اردن، آل سعود، آل خلیفه و... است نیز قبل از آن که تعجب آور باشد خنده دار است و موارد دیگری از این دست که در این وجیزه نمی گنجد و تنها می توان از ژرفای دل دست به دعا برداشت و از خدای مهربان، ادامه مسئولیت خانم هیلاری کلینتون در پست وزارت امور خارجه آمریکا را آرزو کرد!
7- و بالاخره، نکته درخور توجه این که در هیچیک از دو مصاحبه یاد شده هیچ پرسشی درباره جنبش فراگیر وال استریت و دامنه گسترده آن به بیش از 1200 شهر بزرگ از 84 کشور جهان مطرح نمی شود و حال آن که مردم آمریکا و سایر کشورهای اروپایی مخالفت جدی خود با نظام سرمایه داری را به صراحت فریاد می زنند و با شعار معروف «ما 99 درصدیم که تحت سلطه یک درصدی حاکمان آمریکایی و اروپایی قرار گرفته ایم» ضمن تاکید بر غیرمردمی بودن این حکومت ها از ادامه جنبش تا رسیدن به خواسته های مشروع خود سخن می گویند و به گفته تمامی صاحبنظران اروپایی و آمریکایی جنبش وال استریت، اصلی ترین، جدی ترین و بی سابقه ترین تهدید علیه دولت های غربی است. از این روی حضور شتابزده و غیرمنتظره هیلاری کلینتون در دو شبکه مورد اشاره برخلاف ظاهر آن، نشانه استیصال آمریکا در مقابل جنبش وال استریت، احساس ضعف و شکست از خیزش های اسلامی منطقه و سقوط پی درپی دیکتاتورهای دست نشانده است که به اعتراف استراتژیست های معروف آمریکایی و اروپایی در تمامی این تحولات اثرپذیری از انقلاب اسلامی ایران به وضوح دیده می شود. مردم در آمریکا، انگلیس، ایتالیا، یونان و...خیزش خود را با حرکت انقلابی مردم مصر در میدان «التحریر» مقایسه می کنند. در اقدام مضحک هیلاری کلینتون نباید وحشت آمریکا و متحدانش از حج امسال و فریاد برائت از مشرکین ملت های مسلمان را که این روزها به فریادی فراگیر تبدیل شده است، نادیده گرفت.
بسمه تعالی
نگاه لنکرانی به وحدت اصولگرایان
دومین همایش جبهه پایداری انقلاب اسلامی استان فارس برگزار شد. در این نشست، دکتر کامران باقری لنکرانی وزیر سابق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شیراز که از اعضای مؤسس جبهه پایداری انقلاب اسلامی است، در سخنانی به تبیین و تحلیل چرایی شکل گرفتن و مبنای اصلی شعارهای این جبهه پرداخت و در ادامه نیز به پرسشها پاسخ داد که متن کامل این سخنرانی و سؤال و جوابها در ادامه آمده است:
حضور مؤمنین در عرصههای اجتماعی از باب عمل به تکلیف است
یکی از نکاتی که امام فرمودند، این بود که اخبار جهان اسلام را پیگیری کنید و این را نه به عنوان یک کار سیاسی بلکه به عنوان یک کار در زمینه خودسازی توصیه فرموده بودند. این نشان میدهد که توجه به مسائل اجتماعی اسلام اگر از باب تکلیف باشد، نه فقط در اینکه انسان تصمیمات اجتماعی خوبی بگیرد، اثر دارد بلکه برای خودسازی خودش هم موثر است.
بنابراین اگر ما بخواهیم در صحنه عمل اجتماعی وارد شویم، مؤمنین باید یک تفاوت و تمایزی از کسانی که در صحنه اجتماعی وارد می شوند، داشته باشند. بالاخره زندگی اجتماعی لاجرم همراه ما هست و همه به نوعی درگیر آن هستند. آنچه که مومنین را از غیر مومنین متمایز میکند، این است که حضورشان درصحنه اجتماعی هم با نگاه عبادی، خالصانه و از باب عمل به تکلیف است.
نگاه جبهه پایداری برای حضور در عرصههای اجتماعی
سایرین هم به صحنه میآیند ولی ادبیاتشان ممکن است ادبیات دیگری مانند کسب قدرت، نماینده شدن و... باشد. اینها خودشان موضوعیت دارند. مومن از غیر مومن اینجا متمایز میشود. که اگر درصحنه اجتماعی هم حضور پیدا میکند، بنایش این نیست که خود را مطرح کند بلکه میخواهد به آن آرمانها و ارزشهایی دعوت کند که یک انسان مسلمان را از غیر مسلمان متمایز کند.
جبهه پایداری انقلاب اسلامی با چنین نگاهی شکل گرفت. با راهنمایی علمای اعلام و جمعی از دوستان که احساس وظیفه میکردند که باید دراین فضای اجتماعی کشور، تاکید بر ارزشها و آرمانها را بیش از گذشته دنبال کرده و روزآمد کنیم؛ نگاهمان به نسل جوانی باشد که در دهه 80 به عنوان رویشهای انقلاب اسلامی در صحنههای مختلف افتخار آفرینی کردند و حماسهای مثل سوم تیر 84 را بهوجود آوردند و این حماسه امتداد پیدا کرد تا 22 خرداد 88 و بعد تا 9 دی امتداد پیدا کرد، این نسل حماسی شورآفرین را بتوانیم بهتر در صحنه حفظ کنیم و عمیقتر و اثرگذارتر کنیم و نوعی همبستگی را درآن جمع بهوجود آوریم.
توجه به شعارهای جبهه پایداری راهگشاست
شعارهایی را جبهه پایداری انتخاب کرد که به نظرم توجه به آن شعارها می تواند راهگشا باشد که ما ببینیم در فضای اجتماعی به چه چیزهایی باید توجه کنیم. یکی از شعارهایی که جبهه پایداری انتخاب کرد، موضوع عدالت بود. این روزها خیلی در مورد عدالت، ادعا و گفتوگو میشود اما یادمان بیاید که دراوایل دهه 80 وقتی که کسی میخواست بیاید به آرای عمومی مراجعه کند، شعار انتخاباتی که میخواست انتخاب کند، نوعاً حرفهای دیگری را انتخاب میکرد. درهمین شیراز در انتخابات شوراها و انتخابات مجلس افرادی که میآمدند و میخواستند از مردم رای بگیرند، معمولاً یک شعارهای خاکستری میدادند و حرف عدالت را هم یا نمیزدند یا خیلی کمرنگ میزند.
اولین دیداری که ما بهعنوان دولت نهم خدمت مقام معظم رهبری "روحی فداه" مشرف شدیم، رهبر معظم انقلاب یک نکتهای را به عنوان مدال افتخار عنوان کردند که " من در خانواده هم گفتهام که آقای احمدی نژاد اگر رأی هم نیاورد، همین یک کار را که کرد و آمد شعار عدالت را شعار خودش انتخاب کرد، بزرگترین خدمت را به انقلاب و اسلام کرد چون این شعار درحال فراموش شدن بود."
موضوع عدالت یک موضوع اساسی و مهم است که در سالهای مختلف به نوعی دچار غفلت و فراموشی شد و هنوز هم دراین خصوص غفلتهایی هست. در همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر، کاندیداهایی که پیروز نشدند، نوع انتقادشان به دولت این بود که شما وقتی میگویید "عدالت"، معنی حرفتان توزیع فقر است و می خواهید فقر را توزیع کنید و ما برعکس می گوییم تولید ثروت و پس از تولید ثروت می آییم راجع به توزیع آن صحبت میکنیم.
این نکته، یک نکته انحرافی است، چون وقتی ما محور را عدالت قرار ندهیم، در بحث تولید ثروت کارمان به اینجا میرسد که به هر ابزاری برای تولید ثروت دست میزنیم و به همین دلیل است که خیلی از کشورهای ثروتمند دنیا امروز نتیجه آن نوع ثروت آفرینی را میینند، فاصله طبقاتی به شدت زیاد شده و به جایی رسیده که جنبش 99 درصد در امریکا راه افتاده است و امروز به صورت یک حرکت همگانی درآمده است.
سخن از عدالت بدون توجه به عقلانیت و معنویت نقطه انحراف است
درواقع، نوع انتقاد 99 درصد این نیست که چرا ثروت بهوجود آمده است، بلکه نوع انتقادشان این است که در این ثروت آفرینی به نوعی تضییع حقوق اکثریت اتفاق افتاده است، وقتی شما ثروت آفرینی را به هر قیمتی اصل قرار دهید، معنیاش این است که حقوق 99 درصد را به خاطر آن یک درصد ثروتمند پایمال میکنید. ممکن است آن یک درصد مالیات هم بدهند ولی عملاً اتفاقی که میافتد، بزرگ شدن شکافهای طبقاتی است، بنابراین، عدالت به خودی خود موضوعیت دارد که به عنوان محور مورد توجه قرار گیرد. این نکته مهمی است که خیلیها ممکن است در برابر این حرف کم بیاورند و بالاخره نتوانند با این حرکت همراه شوند که ما بهعنوان حرکت اصیل انقلاب می شناسیم. کما اینکه درهمین انتخابات گذشته، کاندیداهای رقیب ریاست محترم جمهوری، گفتمانی را که برای خودشان انتخاب کردند، مواردی مانند پیشرفت، تعامل، تغییر و تعقل بود و همه اینها را به نوعی در تقابل با عدالت مطرح کردند و حرفشان این بود که برای پیشرفت کشور باید به چیزهای دیگری توجه کرد، درحالیکه اصل حرف این است که ما باید عدالت را محور قرار دهیم و پیشرفت و توسعه کشور را با این محور به پیش ببریم. وقتی که از عدالت صحبت می کنیم، اگر همراه با دو بازوی عقلانیت و معنویت نباشد، خود می تواند یک نقطه انحراف باشد.
اگر می خواهیم از عدالت صحبت کنیم، رسیدن به عدالت، برنامه ریزی و تدبیر می خواهد. نمیشود که به گمان چارچوب عدالت ما از عقلانیت غافل بمانیم و به همین دلیل، محور دیگری که جبهه پایداری در گفتمان انقلاب اسلامی به تبعیت از ابرمرد انقلاب اسلامی، دنبال میکند، عقلانیت است. عقلانیت به ما کمک میکند که بحث عدالت را به نتیجه واقعی برسانیم و آن را تبدیل به برنامه عملیاتی کنیم. نمیتوانیم یک همچین امر بزرگی را با بیتدبیری به نتیجه برسانیم و حتماً باید پشتوانه نظری داشته باشد و آن پشتوانه نظری حتماً باید با تدبیر، اجرا و عملیاتی بشود.
عدهای در شعار عدالت باقی ماندهاند
اینجا چند بزنگاه انحرافی ممکن است وجود داشته باشد. یک عدهای در بحث عدالت در شعار باقی میمانند و به دنبال اقدام عملی نمیروند، روشن است که به نتیجه نخواهند رسید. رهبری معظم انقلاب هم در همان دیدار به دفعات مکرر بهویژه در مراسم ارتحال امام به این موضوع اشاره کردند. درهمین سفر کرمانشاه هم اشاره و تأکید داشتند که عدالت بدون عقلانیت یک کار روبنایی است و پایداری لازم را ندارد، اگر بخواهیم واقعاً عدالت را در جامعه به نتیجه برسانیم، حتماً باید آن را با عقلانیت همراه کنیم.
عقلانیت مد نظر امام و رهبری با محافظهکاری اختلاف مبنایی دارد
از این طرف وقتی صحبت از عقلانیت میکنیم، ممکن است عدهای آن را به محافظه کاری تعبیر کنند. اما عقل و عقلانیت حقیقی و عقل رحمانی و عقلی که در روایات ما هست و مبنای تفکر امام است و جزو خط امام است، با این تلقی متفاوت است. جالب است که اگر به فرمایشات رهبری که تبیین کننده خط امام است، مراجعه شود، ایشان عقلانیت امام را مثال زده اند و همین امسال که درباره عقلانیت امام گفتند که امام خیلی با عقلانیت رفتار میکردند، یکی از مثالهایی که زدند، این بود که امام بهدلیل همین نگاه عقلانی هیچ وقت زیر بار غربیها نرفتند.
عقل الهی به ایشان حکم میکرد که اگر در برابر غربیها کوتاه بیایید، تا آخر بر شما سوار خواهند شد و باید محکم سر مواضع بایستید. رهبر معظم انقلاب در مورد عقلانیت مثال زدند که از عقل و عقلانیت امام بود که گفتند این انقلاب متعلق به مردم است. این را عاقلانه فرمودند که صاحب انقلاب مردم هستند و این کار مدبرانهای بود که امام انجام دادند.
یا در بحث عقلانیت، امام فرمودند ما باید به تکلیفمان عمل کنیم ولو بلغ ما بلغ! یعنی عقلانیتی که ما از آن صحبت میکنیم، با عقلانیت محافظهکاری که دنبال این است که وضعیت موجود را حفظ کند که به آن لطمهای نخورد، تفاوت مبنایی دارد. این عقلانیت، غیر از عقلانیتی است که یک عده شعار آن را میدهند و در واقع به این بهانه، کاری که میکنند، در نهایت حفظ وضع موجود و یا توجیه کردن وضعی است که در دنیا وجود دارد. این هم یک وجه تمایزی است که باید در موضوع عقلانیت به آن توجه کنیم.
جلوه مهم معنویت، سنجش کارها با عبادت است
اگر از عقلانیت صحبت میشود، منظور عقلانیت الهی است، عقلانیتی که به عبودیت الهی متصل است و ما باید در عدالت، عقلانیت را با معنویت همراه کنیم. جلوه مهم معنویت این است که ما همه کارهایمان را با شاخص عبادت بسنجیم و بررسی کنیم که نسبت این کاری که میکنیم، با عبادت چیست؟ باور کنیم که اگر میخواهیم در امورمان پیشرفت رخ دهد، باید از کانال توسل، توکل و رفتن در خانه اهل بیت علیهم السلام پیگیری کنیم. اگر میخواهیم در یک جایی صحبت یا کاری کنیم، قبل از آن توسل به اهل بیت داشته باشیم، با خدا خلوت کنیم، کارمان را به خدای متعال عرضه کنیم و مخلصانه آن کار را دنبال کنیم، حتماً اثر وضعی خود را میگذارد.
زندگی امام سرشار از مثالهایی است که این معنویت را به عنوان پشتوانه امام نشان میدهد و عرفان و حماسه را به هم میپیوندد. البته در موضوع معنویت، رهبری معظم انقلاب تذکر دادند که اگر دائم صحبت از معنویت کنیم ولی عمق و پایه نداشته باشد، منجر به ریاکاری میشود. این مطلب را درهمان دیدار اولشان با دولت نهم فرمودند و بعد هم چندین بار دیگر تکرار کردند و اظهار داشتند که توجه به معنویت، نباید منجر به ریاکاری شود.
آن بزنگاهی که توجه واقعی به معنویت است و آن را از ریاکاری جدا میکند، این است که خود انسان به حرفی که میزند، عامل باشد. نمی شود که انسان از معنویت صحبت کند اما در زندگی خودش جلوهای نداشته باشد و کسی آن را در زندگیاش نبیند.
عدالت بدون عقلانیت و بدون معنویت، اصلاً شدنی نیست و به نتیجه نمیرسد. این وسط خیلی حرفها زده میشود و خیلی گفتهها اظهار میشود و خیلیها ادعا دارند، ما در برابر این هجمهها وافکار مختلف برای اینکه راه را گم نکنیم، باید نگاهمان به ولایت باشد. یعنی عقلانیت، معنویت و عدالت در پرتو ولایت باشد. اینجا باز یک پرتگاه هم وجود دارد.
خیلیها خودشان به یک چیزهایی میرسند و تشخیصهایی میدهند و برای خودشان یک غروری حاصل میشود، یکی میگوید من مجتهد سیاسی هستم؛ یکی میگوید مردم خیلی به من اقبال دارند؛ یکی میگوید نخبگان خیلی مرا می پسندند و متفکران دنیا به من توجه دارند؛ این مطالب کم کم موجب غرور شده و انسان به جای اینکه در پرتو ولایت عمل کند، خلاف آن عمل کرده و کمکم انحراف ایجاد شده و فرد برای خودش موضوعیت قائل میشود؛ این نکته باز یک نکته تمایز بخش در حرکت اجتماعی مؤمنانه با سایر حرکات است.
هرکس هر کاری که میکند، باید در پرتو ولایت باشد و ادعای حرکت مستقل از ولایت نداشته باشد و این ادعا را نه فقط در کلام بلکه درعمل نشان دهد. رهبری منویاتی دارند و دستوراتی میدهند، مثلاً میفرمایند من فلان موضوع را میخواهم، بعد شما میبینید کسی به این حرفی که رهبری زده، عمل نمیکند، مصلحت اندیشی کرده اند و میگویند که درست است که رهبری فرمودهاند ولی شرایط اجازه نمیدهد که ما این کار را بکنیم، یا درست است که رهبری فرمودهاند ولی تشخیص ما این است یا درست است که رهبری فرمودهاند ولی ما فکر میکنیم که اینطوری بهتر است.
این همان بزنگاهی است که باز یک عدهای را دچار انحراف و ازاین مسیر مؤمنانه جدا میکند. شما خوب که دقت میکنید، خیلی از موضعگیریهایی که نوعی کاهلی و سستی در برابر امر رهبری است و نوعی اجتهاد رأی در برابر منویات ایشان، یک چنین ادعاهایی نهفته است، این هم متاسفانه بلایی است که بهویژه در افرادی که اقبال عمومی به آنها میشود، کم نیست.
کسانی را میبینیم که آدمهای بدی هم نبودهاند اما به مرور اقبال عمومی موجب یک نوع گسستگی از مسیر ولایت در آنها شده است و اگر بخواهیم آن را باز کنیم، خیلی از گروههای اجتماعی و سیاسی نوعی اجتهاد سیاسی برای خودشان قائل هستند. در ظاهر اظهار میکنند که ما مطیع رهبری هستیم ولی درعمل به بهانه اینکه ما بیشتر سیاست را می فهمیم، فرمان رهبری را زیر پا میگذارند. این مجموعه یعنی معنویت، عقلانیت، عدالت در پرتو ولایت یک بسته است و نمی شود یک قسمتی را بگیرید و یک قسمتی را فراموش کنید. هر قسمت از آن را که فراموش کنید، خودش آغاز یک انحراف است و در واقع این است که میتواند در شرایط امروزی به ما کمک کند که ما درصحنه سیاسی و اجتماعی با کمترین انحراف به پیش برویم.
جبهه انقلاب موجود است، باید پایداری بر اصول آن باشد
جبهه پایداری هم به همین دلیل این موضوع را به عنوان گفتمان خود انتخاب کرد. ما همه باید مراقب خودمان، گروهمان، نیاتمان و سلائقمان باشیم.
در همان دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند که خیلی ها بودند که رو به کعبه داشتند اما بعد 180 درجه چرخیدند و رو به بتکده کردند. خیلی مهم است که انسان مسیرش را با استقامت به پیش ببرد و بعد این آیه شریفه "ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا..." را قرائت کردند، حرف زدن زیاد است اما استقامت ورزیدن در این راه یک چیز دیگر است، اینکه انسان تا آخر این مسیر را برود، یک چیز دیگر است، اینکه انسان در این مسیر پایدار بماند، یک چیز دیگر است.
و بالاخره خطر از دست رفتن پایداری برای همه وجود دارد. اتفاقاً نکته اصلی هم همینجاست و به همین دلیل است که با راهنمایی بزرگان به سرپرستی حضرت آیتالله مصباح، برای عنوان این حرکت، "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" انتخاب شد.
جبهه انقلاب اسلامی که وجود دارد، آنچیزی که مهم است، این است که انسان در این گذار زمانها و در این فراز و نشیبها در این مسیر پایدار بماند. این پایداری است که یک بزنگاه مهمی است. یک عده حرفها و شعارهای خوبی دارند و حتی به عنوان اسوههای آن مسیر مطرح میشوند اما اینکه تا آخر بمانند، یک چیز دیگر است.
بنابراین همه در خطر انحراف هستند و باید به خود مظنون باشند و مراقبت کنند که دچار این انحراف نشوند. این را به عنوان مقدمه عرایض خدمت دوستان گفتم که بدانیم اگر ما صحبت از جبهه پایداری میکنیم، این جبهه چه میگوید و چه چیزی را میخواهد دنبال کند.
در ادامه این نشست، دکتر لنکرانی به سؤالهای حاضران پاسخ داد.
کاندیدا نمیشوم؛ روحیهام یا مجلس و نمایندگی نمیخواند
وی در پاسخ به این سوال که آیا از شیراز کاندیدا میشوید، اظهار داشت: من خیال همه را راحت کنم که بنده کاندیدای انتخابات مجلس شورای اسلامی نه از شیراز و نه از هیچ شهر دیگری نیستم و دلیل آن هم این است که فکر میکنم کاری که الان دارم انجام میدهم، از من بر میآید و با توجه به شناختی که از مجلس دارم، روحیه بنده با روحیه مجلس و نمایندگی نمیخواند.
جریان فتنه ساز مشغول برنامه ریزی برای انتخابات است
لنکرانی در پاسخ به سوالی در مورد چگونگی رقابت انتخابات مجلس با بیان اینکه این انتخابات در مقایسه با انتخابات گذشته پیچیدگی بیشتری خواهد داشت، گفت: این انتخابات بعد از وقایع سال 88 اولین مراجعه به آرای عمومی است و این صحنه یک صحنهای است که خیلیها روی آن برنامهریزی کردهاند.
وی ادامه داد: جریان فتنه به لحاظ پرچمداران و سران آن نزد مردم بزرگوار ایران علی رغم همه محبتی که داشتند و فرصت دادند که بازگردند، دیگر یک جریان شکست خورده و به موزه سپرده شده است.
آنها هر کدام در هر جای ایران بخواهند خود را عرضه کنند، حتماً با یک شکست سنگین روبرو خواهند شد و کسی به اینها محل نخواهد گذاشت. این روشن است و خود اینها هم این مطلب را میدانند و به همین دلیل است که خیلی از اینها ترس و تردید دارند که اصلاً وارد میدان شوند.
لنکرانی با بیان اینکه جریان فتنساز و جریان فکری که پشت جریان فتنه بود، هنوز وجود دارد، افزود: این جریان از هر ابزاری برای حضور در صحنههای اجتماعی استفاده خواهد کرد و چون آن سوء سابقه را در سال 88 پیش ساحت مقدس مردم ایران به دست آورده و مردم آنها را شناختند و فهمیدند که بیشتر این افراد وابستگی آشکار به غربیها دارند و انکار هم نمیکنند که از آنها پول گرفتهاند، زشت نمیدانند که مورد حمایت صریح چهره پلیدی مثل ربیس جمهور منفور آمریکا قرار گرفتهاند و رئیس جمهور آمریکا پس از دریافت جایزه صلح نوبل دو کلمه حرف زده که یکیاش حمایت از جنبش سبز بوده است. اینها هم برائت از این صحبت نجستند و خیلی هم افتخار میکنند. آنها پروندهشان بسته شده و منفور بودن نشان روشن است.
وی اظهار داشت: آن فکری که منجر به فتنه سازی شد، هنوز هست. آن فکر در این صحنه هم خواهد آمد و لاجرم هم خواهد آمد، به دلیل اینکه حیات اجتماعی خودشان را معطوف به این میدانند، با شعارهای مختلفی هم خواهند آمد، شعار عقلانیت، تعادل و اینکه ما باید کاری کنیم که کشور از بحران خارج شود و از این قسم شعارها خواهند داد.
جریان انحرافی با نقاب میآید
لنکرانی ادامه داد: از طرف دیگر گروهی که نوعی انحراف در مباحث عدالت، عقلانیت و معنویت در پرتو ولایت، پیدا کردند به شکلهای مختلف هم تلاش میکنند. این گروه هم میدانند که اگر صریح به صحنه بیایند و با همان حرفهایی که مثلاً ما دوست ملت اسرائیل هستیم یا مکتب ایرانی را دنبال میکنیم، هم طبیعتاً مورد اقبال عمومی قرار نخواهند گرفت، چون آدرس اینها را مردم دارند و طبیعتاً آنها هم با نقاب به صحنه می آیند، که این کار را پیچیدهتر میکند.
عضو موسس جبهه پایداری تصریح کرد: گروههایی هم هستند که خیلی این موضوعات برایشان مهم نیست و بیشتر خودشان بودن و در محور قدرت بودن و... برایشان مهم است که آنها هم بالاخره تلاش جدی خواهند کرد و متاسفانه قرائنی دیده میشود که بعضی از اینها از اتخاذ روشهای ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه میکند، هم ابایی ندارد و هر کاری را میکنند که در مجلس و در قدرت حضور داشته باشند.
اینها حتی ممکن است حرفهای مؤمنانه و ولایتمدارانه بزنند. یک آقایی هست که گفتههایش را در مجالس مختلف به صورت مختلف میزند. مثلاً در تهران سخنرانی کرده و گفته در این جریان فتنه یک کدروتی بود و مشکلی نبود و انشاء الله همه همدلی میکنند و کدورت برطرف میشود. همان فرد در قم سخنرانی کرد و اظهار داشته که این جریان فتنه را باید محکوم کنیم و... که این یک رفتار ماکیاولی است که مطابق دل مستمع صحبت میکند؛ این هم به پیچیدگی اوضاع می افزاید.
مجلس ایدهآل
وی با بیان اینکه توقع این است که مجلس آتی ما یک مجلس ولایتمدارتر باشد، اظهار داشت: نه اینکه مجلس فعلی ما ولایتمدار نیست بلکه مجلس آتی ما باید ولایتمدارتر باشد و نسبت به منویات رهبری کوشاتر باشد و قانونگذاریاش موثرتر باشد و بتواند کشور را در دهه چهارم انقلاب اسلامی به سمت پیشرفت و عدالت بر اساس الگوی اسلامی ایرانی سریعتر جلو ببرد.
استاد دانشگاه شیراز افزود: چنین مجلسی ایده آل ما است و طبیعتاً شکل گیری چنین مجلسی احتیاج به این دارد که این گفتمان، تبدیل به گفتمان عمومی شود و به جای اینکه ما در خصوص افراد حرف بزنیم، بیاییم اول این موضع را جا بیندازیم که چه مجلسی میخواهیم و برای چه این مجلس را میخواهیم، چه شاخصهایی داریم و چه چیزی را میخواهیم در این مجلس به نتیجه برسد، این مبنا بسیار مهم تر است تا اینکه ما بیاییم درباره اشخاص صحبت کنیم.
وزیر بهداشت دولت نهم ادامه داد: حرف اول جبهه پایداری در موضوع انتخابات هم مثل بقیه موضوعات اجتماعی این است که این گفتمان و اصل را جا بیندازیم، وقتی مبنا این شد، بعد مصداقها را پیدا میکنیم، اما اگر از اول گفتیم که باید حتماً آقای فلانی باشد، این مبنا ندارد و احتمال انحراف خیلی زیاد خواهد بود، این مصداق کلام نورانی امیرالمومنین (ع) است که در جریان فتنهای که در جنگ جمل اتفاق افتاد، فرمودند که اول حق را بشناسید و سپس اصل حق را پیدا کنید.
وی با بیان اینکه "اگر در پرتو ولایت فهمیدیم که اصل چیست و آن را دنبال کردیم، کار درست میشود"، گفت: مثلاً رهبری فرمودند که در انتخابات مبنایتان این باشد که این نمایندگی از راه اتصال به کانونهای قدرت و ثروت بهدست نیاید و این حرف یک میزان سنجش برای ماست. اگر دیدیم که کسی تلاش میکند از این طریق نماینده شود، معلوم می شود که خلاف گفتمان رهبری کار میکند.
امیدواریم وحدتی ایجاد شود که در آن، گفتمان اصل باشد نه آدمها
لنکرانی در پاسخ به سوالی در خصوص احتمال وحدت اصولگرایان گفت: گمان میکنم با توجه به صحبتهای خوبی که در مذاکرات بین جبهه پایداری و برخی از دوستان موثر در جبهه متحد اصولگرایان انجام شده، انشاء الله نتیجهاش نتیجه خوبی خواهد بود، منتها معنیاش این نیست که دقیقاً همین ساز و کار فعلی باقی بماند.
وی تصریح کرد: ساز و کار فعلی همین الان در کارکرد نشان داده که بحرانهایی در داخل خودش دارد و نتیجهاش آن نتیجه مناسب نیست. همین الان که این چرخ میچرخد، درست در نیامده و همین موجب شده که بسیاری از دوستان در آنجا معتقد باشند که باید اصلاحاتی انجام شود. امیدواریم که نتیجه کار حضور با یک پرچم واحد باشد، منتها پرچم واحدی که این گفتمان در آن اصل باشد، آدمها اصل نباشند، اصل این باشد که ما کاری کنیم که بر اساس مبنایی که داریم و آن طول و عرض مشخص، کار به نتیجه برسد.
لنکرانی در پاسخ به یکی از حاضران که از حواشی حضور رئیس مجلس و شهردار تهران در این ساز و کار و تبلیغات و هزینههایی که در شهرداری و گروههایی که در مجلس فعال هستند، پرسید، اتفاق افتاده است، گفت: ما وظیفه خاصی نداریم که در خصوص تک تک افراد اعلام نظر کنیم، اگر بتوانیم اصول را مرور کنیم و آن را مبنا قرار دهیم، میتوانیم نسبت به اشخاص نقادی داشته باشیم، امام بیاناتشان بسیار الهام بخش است. حضرت امام در موضوع انتخابات فرمودند که انتخابات، یک آزمون الهی است و من در هر انتخاباتی که انجام میشود، این جمله امام به یادم میآید. چون آزمون الهی را برای همه و از جمله خودم میبینم. چه آن کسی که میخواهد کاندیدا شود، چه آن کسی که میخواهد طرفداری کند، چه آن کسی که میخواهد انتخابات برگزار کند، چه آن کسانی که میخواهند طراحی داشته باشند. همه اینها در این آزمون هستند. مهم این است که در این آزمون الهی ما رفتاری که داریم بر چه اساسی است. آن مبنای رفتاری ما چیست؟ چرا این کار را میکنیم و چرا این کار را نمیکنیم. اینها نکات مهمی است که میتواند راهگشا باشد.
برخی در جبهه متحد هستند اما کار دیگری میکنند
وی ادامه داد: شما ملاحظه بفرمایید گفته شده که دو نفری که اسم آورده شد، بیایند در مجموعه جبهه متحد اصولگرایی به لحاظ اینکه کاندیداهای مستقل ندهند. خوب خیلی بد است که یکی از این آقایان بیاید در شیراز ستاد مستقل بزند و کاری به 8+7 و جبهه متحد اصولگرایان نداشته باشد. این چه روشی است که اظهار شود مثلاً من با جبهه متحد هستم و خودش کار دیگری را دنبال کند. بعد در عمق کار که بروی، میبینی کاندیداهایی که مورد نظر اینها است، چون در جبهه متحد کارش پیش نمیرود، بنابراین موازی کاری میکند. چشمهای بصیر اینها را میبیند و مقایسه میکند.
لنکرانی افزود: مثلاً بعضیها خودشان گفتهاند که ما میخواهیم دو نبش بازی کنیم، با دو نبش بازی کردن ممکن است آدم رأی بیاورد، بهدلیل اینکه میگوید من با فتنه و غیر فتنه و با همه هستم ولی در نهایت چه؟ به چه قیمتی؟ اینجا عرصهای است که مثل بقیه امتحانها، جوهره انسانها را مشخص میکند.
عضو جبهه پایداری در مورد فساد بزرگ بانکی اخیر نیز که مورد سوال یکی از حاضران بود، اظهار داشت: در این قضیه، قوه قضاییه کاملاً شفاف عمل کرده است، نکته زیبا در این موضوع، ریشهیابی مساله توسط قوه محترم قضاییه است و این قوه گام بلندی در این خصوص برداشته است. اگر در فسادهای قبلی هم اینگونه برخورد میشد، قطعاً بازدارندگی زیادی داشت، در قضیه شهرداری اسبق تهران، برخورد قاطع قوه قضائیه تا مدتها بازدارندگی ایجاد کرد که امیدواریم در این پرونده هم، این اتفاق بیفتد.
بسمه تعالی
ایا جبهه متحد اصولگرا به توصیه های ایت الله مصباح عمل میکند
ملاقات اقایان زاکانی و فدایی از کمیته 8+7 با ایت الله مصباح اقدامی بجا و وحدت بخش بود،چرا که مذاکره وگفتگو از محکمترین دستاویزبرای رسیدن به وحدت ورفع ابهام می باشد. هرچند اگر این ملاقات در سطح بالاتری انجام می شد بهتر بود. راهبردنیوز در خصوص نتیجه مذاکرات نوشته است که ایت الله مصباح در پاسخ به نمایندگان 8+7 اعلام کردند :بنا به ضرورتی که احساس میکردم از جبهه پایداری حمایت کردم چون اعضای این جبهه افراد خوبی هستند و میخواهند که کارها درست شود،ولی این بدین معنا نیست که من لیدر ورهبر این گروه هستم.ایت الله مصباح در بخش دیگری از سخنانشان به نمایندگان 8+7 فرمودند . شما با کسانی که قرابت فکری ندارید، مینشینید و همفکری میکنید و آنها را متقاعد میکنید چرا با دوستانتان در جبهه پایداری که قرابت فکری با شما دارند نمینشینید و با آنها
هماندیشی نمیکنید، ودرانتها ایشان توصیه میکنند که با اعضای جبهه پایداری جلسات بیشتری داشته باشید. در این دیدار میبینیم که ایت الله مصباح نظراتشان را خیلی شفاف بیان کرده اند .اول اینکه ایشان جبهه پایداری راکاملا تائید کرده اند.وهمچنین هشداری به جبهه متحد اصولگرایان در خصوص هم اندیشی باکسانی که قرابت فکری با اصولگرایان ندارند ، داده اند . که لازم است جبهه متحد اصولگرایان در این خصوص به اسیب شناسی خود بپردازد.اما نکته اخری که ایت الله فرمودند توصیه به این است که جبهه متحد اصولگرایان با دوستانشان در جبهه پایداری که قرابت فکری با انها دارند به نشینند وهم اندیشی کنند،که البته این توصیه به گفتگو وهم اندیشی تنها به یک طرف نیست بلکه یک تکلیف است که در این شرایط حساس وسرنوشت ساز بعد از فتنه 88بر عهده همه دلسوزان انقلاب وگروههای ولایت مدار میباشد .به تعبیر دیگرضرورت هم اندیشی دلسوزان انقلاب خصوصا جبهه متحد اصولگرایان وجبهه پایداری امروز بیش ازبیش احساس میشود .وهرگونه ناسزاگوئی درتریبونهای عمومی علیه یکدیگر خواسته یا ناخواسته ریختن اب به اسیاب دشمنان انقلاب خواهد بود چراکه دشمن امروز استراتژی اصلی خود را بر تفرقه بین اصولگرایان بنا گذاشته است
یکشنبه ، 1 آبان 1390 ، 12:09 |
به گزارش راهبردنیوز به نقل از فارس، حجتالاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی شنبه شب در نخستین همایش جبهه پایداری انقلاب اسلامی که در مجتمع فرهنگی امام خمینی قم برگزار شد، با گرامیداشت یاد و خاطره امام و شهدا، از حضور اقشار مختلف مردم در این همایش قدردانی کرد و گفت: با این اجتماع مشخص میشود به لطف خدا اگر ما ولایتمداری کنیم دوستان هم یار ما خواهند بود و همه با هم هستیم. |