بعد از مدتها زمزمه و حرفهای در گوشی، دو روز قبل، یک سایت حامی دولت، از حرفهای در گوشی و محفلی برخی از نزدیکترین افراد به دولت یازدهم خبر داد و گفت که آنها در جلسات محفلی و خصوصیشان، از یک دورهای بودن روحانی میگویند و آنقدر نسبت به این موضوع مطمئن شدهاند که از هماکنون بار خود را برای خدمت در دولت بعدی تنظیم کردهاند!
این سخنان عجیب را نه یک کارگر با چند ماه حقوق عقب افتاده میزند که بگوییم از سر دلخوری و ناامیدی از دولت است و نه یک رسانه یا رجل سیاسی منتقد دولت. این سخن را یک رسانه حامی سینهچاک دولت به نقل از مقامات ارشد دولتی نقل کرده است. فارغ از اینکه این اتفاق در عالم واقع محقق بشود یا نه، چرایی این حرف و این موضوع بیش از اینکه موضوعات مختلف دیگر مهم است و باید به تبیین و تحلیل آن پرداخت.
پشتوانه اجتماعی به طرق مختلفی بهدست میآید؛ که گاه با عملکرد غلط رقبا، گاه با دادن وعدههای رنگارنگ، گاه با موجسازی و گاه با سوار شدن بر موج نیازها، احساسات و حسرتها. اما بر عکس اینکه کسب پشتوانه اجتماعی راههای مختلفی دارد، از دست دادن آن زیاد پیچیده نیست! و شاید هیچچیز به اندازه دروغ، عدم صداقت و خلف وعده به تخریب آن پشتوانه کمک نکند.
دولت یازدهم با وعدههای فراوان با مردم عهد بست. این تا حدودی طبیعی است که افراد وعده بدهند تا رای بگیرند. اما همان ایام انتخابات بود که رهبر عزیز انقلاب در حرم مطهر امام راحل فرمودند؛ کاندیداها به مردم وعدههایی بدهند که اگر سال دیگر فیلم آن وعدهها را به آنها نشان دادند، در اجرای آن در نمانند و تعجب نکنند. آن همه وعده به وضع امروز رسیده و مردم طبیعتا دلخور شدهاند. برای اثبات این مدعا، کافی است به دو مقوله اخیر توجه کنید تا راز ادبار حتی تا نزدیکترین لایههای دولت را کشف کنیم.
1- «شخص من هرگز با مسکن مهر مخالف نبوده و نیستم و من جزو اولین کسانی بودم که این موضوع را وارد نظام برنامهریزی ایران کردم که بعد از آن، این مسئله ردیف پیدا کرد و مباحث دیگری چون بهسازی مسکن روستایی و مسکن اجتماعی تا قبل از دوره مسئولیت من در تاریخ ایران سابقه ندارد.» هر کس این سخن را بخواند، یقین میکند که گوینده، یکی از طرفداران پر و پا قرص محرومین و مستضعفین و حامی خانهدار شدن مردم است و از ته دل برای موفقیت او دعا میکند. این همان در باغ سبز معروف و وعده روز اول است. اما شاید کسی باور نکند که گوینده، به فاصله کوتاهی بعد از این سخنان، ریل عوض کرده و بگوید: «مسکن مهر طرح مزخرفی است»! اما این اتفاق افتاده است! نه تنها این اتفاق، که باز مدتی بعد همان شخص مسکن مهر را فاجعهآمیز خوانده است! آیا به راستی گوینده هر دو سخن یکی است!؟ یعنی کسی در دنیا پیدا میشود که طرح خودش را(!) مزخرف و فاجعهآمیز بنامد!؟ بله پیدا میشود! همه این حرفها، اظهارات آقای آخوندی، وزیر مسکن دولت یازدهم است! حرفهای اول، مربوط به جلسه رای اعتماد است، روزی که نیاز به رای نمایندگان مجلس داشت و همین حرفها اثر خودش را گذاشت. و حرفهای بعدی مربوط به زمانی است که ایشان به صندلی وزارت تکیه زده بود! آیا این رفتار اعتمادی برای دولت باقی میگذارد!؟ برای مردم منتظر، خیلی سخت است که بپذیرند وزیری که قرار بوده برای خانهدار شدنشان، کاری بکند، بعد از سه سال، هیچ هنر و ابتکاری جز حمله به دولت قبل ندارد! وزیر مسکن، حتی از طرح مسکن اجتماعی که بارها و بارها وعده رونمایی آن را داده بود هم رونمایی نکرد و برای دلخوشی، حتی یک نفر را صاحب خانه نکرد تا ثابت کند نه تنها مسکن مهر مزخرف است، بلکه اساسا مسکنسازی برای فقرا مزخرف است! وقتی میتوان با ثروت چند هزار میلیاردی در خانههای قصرگونه و مجلل زندگی کرد، آیا اشتباه نیست به فکر ساختن آپارتمانهای کوچک و فقیرانه باشیم!؟ و اینگونه میشود که برخلاف همه هفتههای دولت طول تاریخ انقلاب که اوج رونمایی از خدمات دولتهاست، وزیر مسکن دولت یازدهم پروژههایی نظیر اتاق شیردهی مادران، نوسازی سرویسهای بهداشتی و ساماندهی چرخدستیهای فرودگاه مهرآباد را با حضور خود افتتاح میکند!
البته نباید از نقش کسانی که با ابقای این وزیر در روز رایاعتماد، به ظاهر دوستی و در عمل بزرگترین ضربهها را به اعتبار دولت یازدهم زدند چشمپوشی کرد. کسانی که در مجلس کوشیدند آخوندی را وزیر موفق و دلسوز جا بزنند و صراحتا گفتند که وی رای بالاتری بدست خواهد آورد! و کسانی از بیرون مجلس با ارسال پیامک، نمایندگان را تحت تاثیر خود قرار دادند. این یکی از مهمترین دلایل ریزش اعتماد مردم به دولت یازدهم است.
2- اما مشهور است که گفتهاند: «ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست» یعنی اگر کاری هم از دستت برنمیآید، در حوزههای غیر عملی، همراهی و همدلی داشته باشد. نگاهی به ماجرای حقوقهای چند ده و حتی چند صد میلیونی برخی مدیران دولت یازدهم، حقایق تلخی را آشکار میکند. همه میدانیم با وجود خیل عظیمی از کارمندان و مدیران پاکدست، حلالخور و خدوم در بدنه اداری کشور، افرادی بیتالمال را غنیمت دانسته و به آن دستدرازی کردهاند و میکنند. این عده افزون بر آنکه آبروی آن همه انسان شریف و خدوم را لکهدار میکنند، آبرو و اعتبار دولت را هم مخدوش کرده و از کیسه اعتماد عمومی که بزرگترین پشتوانه هر دولتی است، به ناروا برای خود خرج میکنند. در چنین شرایطی چه باید کرد و چگونه میتوان اعتماد مردم را حفظ کرد؟ جواب یقینا چندان پیچیده و پنهان نیست. همان کاری که امام علی(ع) از ما خواستهاند، یعنی کوتاه کردن دست غارتگر. یقینا واکنش قاطع و محکمی از این دست، نه تنها باور و اعتماد عمومی را حفظ میکند، بلکه به تقویت آن هم کمک میکند. اما در عمل چه اتفاقی افتاد!؟ در عمل مردم با مواضع و رفتارهای متناقضی مواجه هستند که معلوم نمیکند بالاخره رفتار دولت با متخلفانی از این دست چیست!؟ به خصوص آنکه برخی متخلفان، به نحوی از انحاء نزدیکی بیشتری با برخی مقامات دولتی دارند. از یک سو، با دستور رئیسجمهور محترم مواجه هستیم که شناسایی افراد و پیگیری موضوع را از معاون اول خود خواسته است. و مردم با خود میگویند مگر این افراد شناخته شده نیستند!؟ پس این فیشهای حقوقی که منتشر میشود، صاحب ندارد!؟ اما در همان فرمان، رئیسجمهور موضوع را به گردن دولت قبل انداخته و آن ر ا میراثی از آن دوران میداند! مردم با خود میگویند یعنی شخصی سه سال حقوق چند ده میلیونی گرفته و متوجه نبوده و اکنون ناگهان متوجه شده که دولت قبل چه دام مخوفی برای گرفتار کردن او گسترده است!؟ اما به جز این نامه پرتناقض، موضعگیریهای مسئولان دولتی هم در نوع خود جالب است. وزیر کار، این موضوع را نادرست میداند و رسما اعلام میکند که مبلغ پرداختی به فلان شخص، حق او بوده و چون چند ماه حقوق دریافت نکرده و یک باره به حساب وی واریز شده، چنین شبههای ایجاد شده است! سخنگوی دولت از عزم کابینه برای برخورد با این وضع میگوید و در عین حال، موضوع را به گردن دولت قبل میاندازد و گلایه میکند که چرا به جای پرداختن به فیش حقوقی مدیران، به اختلاسهای کلان نمیپردازید!؟
رئیس بیمه مرکزی استعفا میکند ولی در استعفانامهاش به سر مردم منت میگذارد که در بخش خصوصی چند برابر(!) این پول را به او میدادهاند و نرفته است! و از اینکه آبروی دولت یازدهم به خطر افتاده، از رئیسجمهور عذرخواهی میکند! واقعا چه خبر است!؟ مردم چگونه و به کدام حرف اعتماد کنند؟ بالاخره این افراد حق داشتهاند چند صد میلیون حقوق بگیرند یا نه؟! بالاخره با کسی برخورد میشود یا نه؟ مدیر چند صد میلیونی چه گلی به سر مردم زده که تازه منت هم دارد؟ و کلی سوال دیگر. این دو نمونه که میتوان به آن نمونههای دیگری هم افزود، راز ادباری است که سایت حامی دولت از آن سخن گفته بود و اکنون از داخل دولت نیز صدای آن شنیده میشود.
حسین شمسیان
این نوشیدنیها نه تنها استرس را کاهش میدهند، بلکه باعث بهبود تمرکز ذهن و خواب بهتر میشوند. خواندن این مقاله را که در مورد نوشیدنیهای کاهشدهنده استرس است از دست ندهید.
دمنوش بابونه با شیر برای زمانی که
مضطرب هستید
خواص آرامشبخش بابونه برای رفع اضطراب و عصبانیت به خوبی شناخته شده است. شیر گاوهایی که از علف تغذیه کردهاند نیز حاوی اسید لینولئیک، گونهای از اسیدهای چرب است که میتواند جریان خون را به مغز افزایش دهد و اثر هورمون استرس کورتیزول را معکوس کند. ترکیب این دو نوشیدنی آرامشبخش به همراه کمی عسل میتواند اثر ضد اضطراب آنها را به حداکثر برساند.
مقدار کمی عسل را با شیر مخلوط کنید. شیر تریپتوفان را به مغز میرساند، سپس به سرتونین تبدیل میکند و سرتونین در تاریکی به ملاتونین تبدیل میشود که ملاتونین مسئول چرخه خواب و بیداری است.
آب ولرم و لیمو برای زمانی که
به تمرکز نیاز دارید
کم شدن آب بدن میتواند تا حد زیادی مانع تمرکز شود، به همین دلیل مصرف مداوم آب، کاری بسیار هوشمندانه است، اما اضافه کردن چند قطره آب لیمو یا یک تکه لیمو به آبی که مینوشید، میتواند توانایی ذهنی را برای انجام فعالیتهایی که به تمرکز بیشتری نیاز دارد، افزایش دهد.
نوشیدنی کفیر برای زمانی
که غمگین هستید
پروتئینهای موجود در ماست چکیده و کفیر میتواند موجب افزایش سطح پیامرسانهای عصبی کنترلکننده ناراحتی شود. این خوراکیها همچنین حاوی پروبیوتیک نیز هست، موادی که طبق برخی تحقیقات انجام شده میتواند مانع افسردگی شود و حتی در درمان آن موثر باشد.
آب آلبالو و گیلاس برای رفع بیقراری
اگر کلافه و بیقرار هستید و نمیتوانید بخوابید، کمی آب آلبالو یا گیلاس بنوشید. بررسیهای انجام شده نشان میدهد که با نوشیدن آب آلبالو دو بار در روز میتوانید شبها 90 دقیقه بیشتر بخوابید چرا که این میوه حاوی ملاتونین، هورمون تنظیمکننده چرخه خواب و بیداری و اسیدهای آمینهای است که میتواند شما را به خوابی عمیق و طبیعی فرو برد. البته اگر شبها آب گیلاس را نوشیدید میتوانید به آن وانیل هم اضافه کنید.
اضافه کردن چند قطره آب لیمو یا یک تکه لیمو به آبی که مینوشید، میتواند توانایی ذهنی را برای انجام فعالیتهایی که به تمرکز بیشتری نیاز دارد، افزایش دهد.
خواب آرام با نوشیدن شیر داغ
نوشیدن شیر داغ باعث آرامش و خواب راحت میشود. جالب است بدانید شیر حاوی اسید آمینهای به نام تریپتوفان است که برای کاهش استرس ضروری است. شیر نوشیدن باعث آرامش روانی و خوابآلودگی میشود. شما همچنین میتوانید مقدار کمی عسل را با شیر مخلوط کنید. شیر تریپتوفان را به مغز میرساند، سپس به سرتونین تبدیل میشود و سرتونین در تاریکی به ملاتونین تبدیل میشود و ملاتونین مسئول چرخه خواب و بیداری افراد است. ترکیب شیر با عسل همچنین تاثیرات آنتی اکسیدانی را افزایش میدهد.
چای گیاهی را با عسل بخورید
انواع چای بهخصوص چای سبز از جمله نوشیدنیهای دیگری است که باعث کاهش استرس میشود. چای بابونه و اسطوخودوس هم آثار آرامشبخش خودش را همراه دارد. اپیژنین موجود در بابونه به گیرندههای مغز میچسبد و آثار ضد اضطرابی دارد. این گیرندهها نقشی اساسی در تنظیم سیستم عصبی مغز دارند و قادرند باعث کاهش استرس فرد به خصوص هنگام خواب شوند. اگر میخواهید از نوشیدن چای گیاهی لذت بیشتری ببرید به شما پیشنهاد میکنیم آن را با یک قاشق چایخوری عسل ترکیب کنید.
1- رهبر معظم انقلاب بارها تاکید کردند آمریکا علیرغم لبخندهای ظاهری از پشت خنجر میزند، از جمله 21 اسفند 93 در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان که: « تیم مذاکرات هستهای امین است اما من نگرانم، چون طرف مقابل حیلهگر و اهل خدعه و نیرنگ است و از پشت خنجر میزند» و همچنین 12 آبان 1394 در دیدار دانشآموزان و دانشجویان : «هدف برخی از بزک کردن چهره آمریکا این است تا آمریکاییها در فرصت مناسب خنجر را از پشت فرو کنند».
2- یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اذعان کرد: «آنچه در آمریکا میبینم دروغ و فریبکاری و بیرحمی است. مقامات آمریکا به شما لبخند و از پشت به شما خنجر میزنند!»
3- یک دیپلمات سابق کشورمان که در خارج سکونت گزیده، گفت: «ظریف سرخورده شده است». این سه موضع و سخن در بطن خود از یک به هم پیوستگی و تحلیل واقعبینانه و پیام روشن برخوردارند که تبیین این تحلیل و پیام برای آگاهی افکار عمومی میتواند بسیار مفید باشد، چرا که هم درسآموز است و هم مسیر و جهت درست را نشان خواهد داد تا دچار غفلت و انحراف و خسران نشویم.
الف- گرچه این سخن رهبری که آمریکا قابل اعتماد نیست و از پشت خنجر میزند، بر اساس یک منطق صحیح سیاسی و تجربیات سالهای گذشته و مستندات فراوان تاریخی بیان شده، اما نکته مهم این است که اولا اکنون خود آمریکاییها به آن اذعان میکنند و بر همین اساس وزیر محترم امور خارجه از این همه خوشبینی به دولت مستکبر و اهل خدعهای مثل آمریکا سرخورده شده! و ثانیا این مقام آمریکایی که خود محصول همین سیستم فریبکاری و بیرحمی است، اذعان میکند که نظام سرمایهداری آمریکا برای تامین منافع کارتلهای اقتصادی و سیاسی حتی به مردم خودش هم از پشت خنجر میزند، چه برسد به سایر ملل!
ب- بنده هم مثل گوینده این سخن که تیتر برخی از روزنامهها شد، معتقدم آقای ظریف سرخورده شده، اما نه با نگاه وی بلکه با یک نگاه استراتژیک رسانهای و انقلابی: اولا در باب این اعتراف صریح آمریکاییها مبنی بر اینکه مقامات این کشور از پشت خنجر میزنند، باید گفت یا باید این اعتراف را بر اساس قاعده «اقرار العقلاء علی أنفسهم جائز» پذیرفت و مبنای تحلیلهای درست و موضعگیریهای خود قرار داد و یا اینکه اگر نپذیریم و با توجیهاتی ادعا کنیم که این اذعان آمریکاییها مصرف داخلی در منازعات انتخاباتی دارد و از روی بیعقلی زده شده، سوال اساسی این است چرا وقت خود را صرف مذاکره با یک چنین افراد بیعقلی کردید؟ پس مجبوریم این اعتراف را بپذیریم و آن را مستندی بر دلایل عقلی و منطقی و تاریخی رهبر معظم انقلابی تلقی کنیم.
پ- فقط چند مورد از هزاران موردی که آمریکا به کشورهای مختلف خنجر زده: مورد اول: دم دستترین مورد محمد مرسی رئیسجمهور سابق مصر است که به وعدههای دروغین و لبخندهای ظاهری آمریکاییها اعتماد کرد اما آمریکاییها به کمک صهیونیستها در یک توطئه طراحی شده، او را از ریاستجمهوری خلع، محاکمه و زندانی کردند. مورد دوم: ریاض المالکی وزیر خارجه تشکیلات خودگردان فلسطینی چند روز قبل در مصاحبه اختصاصی با روسیا الیوم اذعان کرد 24 سال مذاکره با رژیم صهیونیستی بیفایده بوده و آمریکا علیرغم ادعای حمایت از تشکیلات خودگردان، در عمل از جنایات اسرائیل حمایت و از پشت به فلسطینیها خنجر زده است. مورد سوم: آمریکاییها با مذاکرات و لبخند، سودانیها را مجبور به تقسیم کشورشان کردند و در قبال این ذلت قول دادند تحریمهای آنها را لغو خواهند کرد. اما پس از تقسیم سودان نه تنها تحریم سودانیها لغو نشد بلکه آمریکا خنجر را به پشت عمرالبشیر که زیر توافق ذلتبار تقسیم کشورش را امضاء کرده بود، زد و او را به جرم جنایات جنگی در دادگاه بینالمللی لاهه به محاکمه کشاند. مورد چهارم: علیرغم اینکه پوتین بعد از حادثه 11 سپتامبر از حمله آمریکا به افغانستان و تحریمهای اقتصادی علیه ایران حمایت و فروش سامانه موشکی اس 300 به ایران را لغو کرد، اما به قول پوتین، آمریکا خنجر را از پشت به روسیه زد و با هدف سرنگونی پوتین، انقلاب رنگی در روسیه به راه انداخت و تحریمها را علیه مسکو اعمال کرد. هر چند پوتین متوجه این خنجر از پشتزدنها شد و در سیاست خود با آمریکا تجدیدنظر کرد.
ت- و چند مورد از صدها موردی که آمریکا از پشت به ملت ایران خنجره زده: مورد اول: بعد از ملی شدن نفت، آمریکاییها با کودتای 28 مرداد پاسخ اعتماد مصدق به آمریکا را با سرنگونی دولتش و زندانی کردنش دادند و در تبعید و تنهایی درگذشت. «25 سال این ملت زیر یوغ حکومت وابسته پهلوی به انواع خفتها، فشارها و سختیها مبتلا شد... به خاطر اعتمادی که آن روز، آن آقا (مصدق) از روی سادهاندیشی به آمریکا کرد.)* «آن کسانی که خیال میکنند رابطه و دوستی با آمریکا موجب میشود که انسان از آسیب آمریکا محفوظ بماند، به این تجربه(های) تاریخی مراجعه کنند.»*. مورد دوم: در سال 59 آمریکا در مذاکرات الجزایر متعهد شد در قبال آزادی گروگانها، کلیه تحریمهای تجاری علیه ایران را لغو و داراییهای ایران را آزاد کند و در امور داخلی ایران دخالت نکند. اما پس از آزادی گروگانها، آمریکا خنجر را از پشت زد و نه تنها داراییهای ایران را آزاد نکرد، بلکه تحریمها را تشدید و حمایت خود را از صدام علنی کرد. مورد سوم: در ژانویه 2002 بعد از این اینکه ایران در دولت اصلاحات به آمریکا کمک کرد تا مشکلاتش در افغانستان را حل کند، بوش پسر در اقدامی تعجببرانگیز در کنگره آمریکا پاسخ خوشبینی به آمریکا را داد و خنجر را از پشت به دولت اصلاحات زد و دولت ایران را محور شرارت خواند. مورد چهارم: و اکنون در مذاکرات هستهای، آمریکا پاسخ خوشبینیها و لبخندهای دولت تدبیر و امید را با خنجری آبدیدهتر داد و به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرد و تحریمها را تشدید و ملت ایران را به بهانههای مختلف تحقیر و تهدید کرد و پس از امضاء برجام، باز ایران را حامی تروریسم و محور شرارت در منطقه خواند.
ث - گرچه بنا به فرمایش رهبرمعظم انقلاب تیم مذاکرهکننده را فرزندان انقلابی کشور میدانیم اما همانند فرزند یک خانواده ممکن است فرزندان انقلابی خانواده نظام جمهوری اسلامی نیز اشتباه کنند و اکنون پس از متوجه شدن اشتباهات خود سرخورده شدهاند. البته همین سرخوردگی که رئیس تیم مذاکرهکننده هرچند دیر متوجه شده، خود نکته مثبتی است، اما میتواند در ادامه راه نتایج مفیدی به دنبال داشته باشد، به شرطی که از این تجربه به خوبی استفاده شود: « تجربه این است که اگر ما تنازل هم بکنیم، آمریکا دست از نقش مخرّب خودش برنمیدارد؛ این را ما در مذاکرات هستهای تجربه کردیم. ...خیلیها قبل از این تجربه هم میدانستند امّا بعضی هم که نمیدانستند، حالا بدانند: آمریکا اوّل با لبخند و تبسّم وارد میدان خواهد شد، بعد در عمل، دبّه میکند .این شد یک تجربه برای ملّت ایران؛ این تجربه را مغتنم بشمرید».*
ج - اما:1- وزیر امورخارجه باید از این سرخورده باشد که چرا دیر متوجه عمق کینهتوزی آمریکا شده است.2- از این که چرا دلسوزان انقلاب را که از قبل میدانستند نمیشود به آمریکا خوشبین بود، بزدل و ترسو و تندرو نامیدند و به جهنم حواله دادند! 3- از این که چرا زمانی که وندی شرمن ایرانیها را دارای ژن فریبکاری خواند و آن زمان که اوباما ملت ایران را به بمب هستهای تهدید کرد و آن زمان که جان کری ملت ایران را تروریسم خواند و دهها و صدها آن زمان دیگر، چرا به موقع و قاطعانه واکنش نشان نداد تا امروز آمریکا پرروتر و وقیحانهتر از گذشته طلبکار ملت ایران نشود که چرا از ملتهای مظلوم حمایت میکند و چرا برای دفاع از خود صنایع موشکی را تقویت میکند و چرا حقوق بشر را با استانداردهای دوگانه غرب نمیپذیرد و دهها چرای دیگر ؟ 4-تیم محترم مذاکرهکننده میتواند نگران باشد که چرا نتیجه زحمات شبانه روزی آنها - که قابل انکار نیست- برای کشور «دستاورد تقریبا هیچ» داشته و ادامه این روال میتواند «خسارت محض» در پی داشته باشد! و نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا برای پاره کردن برجام که این همه زحمت برایش کشیده، مسابقه گذاشتهاند!:«هر فردی و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار میکند، اگر به خاطر مصلحتاندیشی، عقل سیاسی و تاکتیک به آمریکا اعتماد کرد، سیلیاش را خواهد خورد».* 5- باید عبرت گرفته باشند که چرا انقلابی عمل نکردهاند: « همه باید بدانند میتوان در این راه انقلابی حرکت کرد و اگر راه را عوض کردیم، اسلام و ملّت ایران سیلی خواهد خورد»*.6- از این نگران باشند که چرا برخی دچار وسوسه شدند که میتوانند با آمریکا در حلّ مسائل بینالمللی همکاری کنند و خیال میکنند رونق اقتصاد کشور صرفاً با سرمایهگذاری خارجی تأمین میشود که به قول رهبرمعظم انقلاب این خیال، یک خطای بزرگ است: «اهداف آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران، هیچ تغییری نکرده و آنها اگر بتوانند جمهوری اسلامی را نابود کنند، لحظهای درنگ و تأمل نخواهند کرد»* و«آمریکای دوران ریگان و آمریکای دوران بوش با آمریکای امروز هیچ فرقی ندارد.»*
اشرافیت اجارهنشین!(یادداشت روز)
گفتگو
بروز برخی نابسامانیهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به یک «معما» تبدیل شده است. این که چرا پدید میآیند و چرا از سوی مسئولان چارهجویی نمیشوند؟ این پرسش، مجهولی است که باید به واسطه معلومات از آن رازگشایی کرد. پازلی است با قطعات به هم ریخته که اگر کنار هم چیده شود، تصویر واقعی معلوم میگردد. به نظر میرسد دو تهدید در این زمینه به هم رسیدهاند؛ نقشهای که دشمن برای آسیب زدن و بیثبات کردن اقتصاد و فرهنگ و جامعه ایران دارد، وبیعملی و بیهمتی و سوء تدبیری که در میان برخی مسئولان به ویژه دولت دیده میشود. براساس گزارش هفته گذشته وزیر کشور درباره آسیبهای اجتماعی، «11 میلیون نفر حاشیهنشین، 3/5 میلیون بیکار، یکونیم میلیون نفر معتاد، دو و نیم میلیون زن سرپرست خانوار (که بخش عمدهای از آن ناشی از طلاق است) و 600 هزار زندانی» در کشور وجود دارد. به نظر میرسد اقتصاد، فرهنگ و سیاست در این زمینه همپوشانی دارند.
1- قطعاً از سال 80 تا به امروز نقشههای دشمنان بارها به روزرسانی شده است. 23 شهریور 1380 نتانیاهو- وزیر دارایی وقت رژیم صهیونیستی- در کنگره آمریکا گفت «من یکبار به رئیس سیا گفتم راه ایجاد دگرگونی در ایران استفاده از تاکتیکهای معمولی این سازمان نیست بلکه بهترین راه استفاده از ماهوارههایی است که برنامههای هالیوودی را پخش کنند. این برنامهها مفید و برانداز است. باید با سیل ویرانگر برنامههای دارای محتوای جنسی، علیه حکومت دینی شورش ایجاد کرد. بچههای ایرانی با دیدن این شوها، همان لباسها و مدها را خواهند خواست». یکی دو سال بعد یک مقام آمریکایی گفت «به جای انداختن بمب بر سر ایرانیها، دامنهای کوتاه (مینیژوپ) برایشان بفرستید». این موج ماهوارهای با فضای مجازی و گوشیهای هوشمند تشدید شده است اما در مقابل برخی مسئولین در گذر زمان کرختتر شدهاند چنان که فلان نماینده کجفهم مجلس که 2 سال پیش تصاویر ساپورتپوشها را به مجلس میآورد و نسبت به تضعیف حجاب هشدار میداد، اکنون -به اعتبار آلودگیهای سیاسی و فکری- از نامزد نمایندگی کشف حجاب کرده دفاع میکند! یا آقای وزیر ارشاد پس از چند ماه اکران یک فیلم مبتذل و ضد اخلاقی به سادگی میگوید از دستمان در رفت! به همین خونسردی و بیدردی!
2- اگر دو سال پیش طراحان جنگ فرهنگی برای مخالفت با حجاب، کمپین آزادی یواشکی راه میانداختند با این توجیه که از آزادی پوشش دفاع میکنند، حالا دعوت به کمپین روزهخواری برای انتشار تصاویر آن در فضای مجازی راه میاندازند تا هویت واقعی جریان ترویج اباحیت معلوم شود. به راستی وقتی مردم روزه میگیرند و آمار دروغ و غیبت و تهمت و خیانت و دزدی و جنایت و پرخاشگری به شکل محسوسی پایین میآید- که واقعیت ثابت شدهای است- چه کسانی زیان میکنند؟ چه کسانی از ثبات و امنیت فرهنگی- اجتماعی ایران آسیب میبینند یا از ایجاد گسل و به حرکت درآوردن آن در عرصه اجتماعی و فرهنگی سود میکنند؟ آیا نباید احتمال داد که دشمن به دنبال پمپاژ ناهنجاری و جرم به جامعه برای انفجار اجتماعی و بیثباتی و سرخوردگی است؟ در این میان چرا دولت به عنوان ناظر و سامان دهنده اصلی، ولنگاری در عرصه فرهنگ را پیشه کرده است؟
3- اقتصاد و سیاست دو ضلع دیگرند که نوع به هم رسیدن آنها، به فرهنگ و هنجارهای اجتماعی شکل میدهد. بگذارید یک قطعه دیگر از پازل به هم ریخته را سر جای خود بگذاریم. آقای عباس عبدی در آخرین شماره نشریه کارگزارانی صدا روایت جالبی درباره یک دگردیسی منفی دارد. «باید قبول کرد بخشی از اصلاحطلبان در عمل، توجه گذشته به طبقات ضعیف را فراموش کردند یا کنار گذاشتند... زندگی شخصی آنان با گذشته فاصله گرفته و بسیاری از مدیران آنها در مقایسه با گذشته زندگی متفاوتی را تجربه میکردند. یک بار به یکی از دوستان گفتم اگر آدرس محل سکونت کسانی را که در جریان رویدادهای پس از خرداد 1388 به زندان رفتهاند بنویسی، معلوم میشود بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی شهر هستند. شاید بتوان درباره علل سکونت قدری اغماض کرد ولی زندگی آنان نیز چون گذشته نبود و نیست». طاعون زندگی اشرافی کارگزارانی به تدریج به بخشی از جریان چپ- و برخی راستها که بعدها مدعی اعتدال شدند- سرایت کرد. ائتلافهایی نظیر جبهه اصلاحات تشکیل شد و توسعه پیدا کرد که به تعبیر 25 خرداد 81 محسن آرمین «از نیروهای بیاعتقاد به عدالت و راست مدرن و تکنوکرات تا نیروهای چپ معتقد به عدالت ]![ در این جبهه حضور دارند»، نوعی شرکت سهامی قدرت و ثروت که قرار بود برای تداوم «اشرافیت سیاسی» تدارک کند. در مقابل، فرهنگ اسلامی و عدالتخواه جامعه معارض این پیوندهای آلوده بود و باید مضمحل یا رقیق میشد.
4- اشراف سیاسی بالاشهرنشین، خواسته یا ناخواسته در فتنه سال 1388 وارد زمین و بازی دشمن شدند. اما با وجود موج اجتماعی اولیه، ظرف چند ماه معلوم شد این ماجرا به اعتبار سیاسی بودن قادر به اجتماعی شدن نیست و نهایتاً به میدان ونک عقب نشست. بنابراین اقتصاد و معیشت طبقات فرودست برای طراحان آن آشوب و نیز اشراف مایل به بازگشت به قدرت، موضوعیت ابزاری پیدا کرد. مهر ماه 88 لسآنجلس تایمز فاش کرد «نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مشترک با اپوزیسیون و مقامات غربی، از آنها خواستهاند تحریمها را تشدید کنند اما نه به صورت تدریجی که مثل واکسن عمل کند بلکه باید دفعتاً باشد و فلج کند». مشابه همین گراها را آقازاده متواری و دیگران دادند. قطعنامه به شدت تحریمی 1929 که خرداد 1389 تصویب شد، اصالتاً برای حمایت از جنبش سبز بود. به فاصله یکی دو سال، اجرای تحریمهای جدید به انضمام انحراف رئیس و برخی اعضای دولت دهم و رها کردن جبهه اقتصاد، موجب بروز آشفتگیهای اقتصادی شد. این وضعیت محملی برای روی کارآمدن دولت یازدهم بود.
5- داستان را از وسط ماجرا تعریف میکنند آنها که در هفتههای اخیر با مشاهده بیدستاوردی برجام و اعتراض مردم، به توجیه میگویند «وضعیت فعلی را با 3 سال پیش مقایسه کنید که فروش نفت ما کاهش پیدا کرده بودو تورم 40 درصد بود و اگر آن شرایط ادامه پیدا میکرد دلار اکنون 7 هزار تومان بود». شروع داستان این است که حامیان فتنه سبز، تحریمهای جدید را برای احیای فتنهگران رو به موت و به سفارش آنها اعمال کردند و درحقیقت کاسبان واقعی فتنه و تحریم، همانهایی هستند که اکنون علیه کاسبان فتنه و کاسبان تحریم بدگویی میکنند. آنها به قاتلانی میمانند که بعد از جنایت، سرصحنه و بر سر جنازه مقتول میآیند. به تعبیر امیر مؤمنان درباره خونخواهی اصحاب جمل «انّهم لیطلبون حقاً هم ترکوه و دماً هم سفکوه. حقی را مطالبه میکنند که خود ترک کردند و خونی را مطالبه میکنند که خود ریختهاند». شهادت رابرت گیتس رئیس وقت پنتاگون پس از شعار نه غزه نه لبنان در روز قدس قابل تأمل است. «تصور میکردیم تحریمها اثر ندارد اما با مشاجره و دو دستگی روز قدس فهمیدیم باید تحریمها را تشدید کرد».
6- آقای روحانی در فتنه 88 با فتنهگران همراهی نکرد در حالی که امثال آقای هاشمی همراهی کردند. او در فتنه 78 نیز علیه فتنهگران سخنرانی صریحی در 23 تیر انجام داد و فتنهگران را مزدور آمریکا و اسرائیل خواند. اما به نظر میرسد خط فاصل نسبت به برخی افراد مسئلهدار، به مرور کمرنگ شد و عناصر آلوده زهر خود را در دولت ریختند. بخشی از فشلیها و ناکارآمدیهای امروز دولت، محصول کولی دادن به افراطیونی است که دشمن را برای فشار اقتصادی گستاخ- بلکه راهنمایی- کردند. اگر ابراهیم اصغرزاده (از عوامل انحلال شورای شهر اول تهران) 13 اسفند 92 به روزنامه قانون گفت «اصلاحطلبان دولت روحانی را رحم اجاره خود میدانند»، اکنون عبداله ناصری (عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان) صراحتاً به روزنامه فرهیختگان میگوید «اگر دولت به عنوان رحم اجارهای، جنین را خوب محافظت کند، حتماً اصلاحطلبان آن را دوباره اجاره خواهند کرد»! صاحبخانه دولت، مردمند و دولت، خود مستأجر است. حالا چه اتفاقی افتاده که مستأجر، خانه را به دیگرانی که سابقه شرارت و خیانت دارند، میسپارد؟ آیا مزدوران آمریکایی- صهیونیستی فتنه 78 دیگر مزدور نیستند؟ مگر نه اینکه از حجاریان تا مزروعی بارها گفتند جبهه اصلاحات از گوگوش تا سروش را شامل میشود و مگر نه اینکه وجه اشتراک سروش تا گوگوش، الحاد و لاقیدی و تحریف و هجو دین است. بنابراین جبههای چنین بیمار، از رحم اجارهای دولت چه توقعی دارد؟ اشراف امتیازجو و تمایزطلب قرار است از این رحم اجارهای، طفل عدالت و خدمت و رونق اقتصادی و بهبود کسب و کار و سلامت فرهنگی- اجتماعی را به دنیا آورند؟! هرگز!
7- برخی دولتمردان فعلی و حامیان آنها بارها در اواخر دولت گذشته گفتند تحریمها عامل 10 تا 30 درصد نابسامانیهای اقتصادی هستند و 70 تا 90 درصد آن به سوء مدیریت باز میگردد. اکنون که 5 ماه پس از اجرای برجام، تقریباً هیچ خاصیتی مشاهده نمیشود، آیا نباید پرسید تکلیف رسیدگی به آن سوء مدیریت 70 تا 90 درصدی چه میشود که اینک حامیان دولت به تواتر درباره ناهماهنگی، بیارادگی، آشفتگی و فشلی دولت هشدار میدهند؟ آیا شگفت نیست که شیرکوند (معاون مشارکتی وزیر اقتصاد در دولت اصلاحات) با هشدار درباره سرنوشت انتخابات 96 میگوید «ظهور رابینهودها در انتخابات، دولت روحانی را تهدید میکند». مگر صاحبان نگاه «رحم اجارهای» با دولت و روحانی چه کردهاند که نگران رابینهود هستند؟ ولنگاری مدیریتی تا کجا پیش رفته که مدیر بانک زیر نظر وزارت رفاه- که باید در خدمت کارگران باشد- حقوق و پاداش 734 میلیون تومانی دریافت میکند و مدیر بیمهای که باید غم محرومان و مستضعفان را داشته باشد، حقوق و مزایای 80 میلیونی میگیرد؟ آیا چنین مدیران بانکی میتوانند بدهیهای معوقه کلان بدهکاران را مطالبه کنند؟ آیا تحریمها، فلج کننده و مزاحم رونق اقتصادی کشور است یاموشهای بزرگتر از گربهای که به جان بیتالمال افتادهاند و رمق را از بانک و بیمه و بورس و پتروشیمی و خودرو و... گرفتهاند؟ آیا بانک و بیمه هم به اجاره رفته است؟ چرا به جای تشکر از منتقدان به این درآمدها، آنها را متهم به بداخلاقی و ظلم کردند و از مدیر مستعفی جانبداری نمودند؟ قسم برخورد با متخلفان و بازگرداندن پولها به بیتالمال را باور کنیم یا دم خروس جانبداری را؟
8- امیر مؤمنان علیهالسلام این قانون طلایی را هنگامی که اصحاب خود را برای جهاد فرا میخواند، فرمود «کمربند را محکم کنید و دامن به کمر ببندید. و لا تجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ. دامن همت به کمر ببندید که عزم و اراده جهاد با سور چرانی و شکم بارگی و سفره بارگی جمع نمیشود» (خطبه 241 نهجالبلاغه). واقعیت این است که دشمن جنگ همه جانبه اقتصادی فرهنگی و سیاسی را علیه ملت ما به راه انداخته است. اگر باید به دشمن زورگو در چنین جنگی نه گفت و به سینه او زد و اگر باید اقتصاد و فرهنگ را با نگاه جهادی رونق داد، مدیران اشرافی و اجارهای نه تنها مرد چنین میدانهایی نیستند بلکه بعضاً معبرگشایی دشمن را میکنند؛ به ویژه اگر پای منافع و شرکتهای برخی مدیران ارشد هم در میان باشد. به راستی صرافی را با دستیاری دولت و شرکتداری زنجیرهای را با وزارت چه کار؟ غمبارتر اینکه جماعت هم افق با بیگانه، در حوزه رسانه و مطبوعات و فرهنگ هم خط زده و مشغول تحریف واقعیتها هستند. فعلاً کاسبان فتنه، بعد از کاسبی تحریم مشغول کاسبی برجامند. آری کاسبان برجام به شدت مشغول کارند.
محمد ایمانی
حسین موسویان عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای، سخنگوی سابق شورای امنیت ملی در دوره دکتر روحانی و حقوقبگیر صندوق پلاشرز در گفتوگو با روزنامه «وقایع اتفاقیه» گفته است: «من احساس میکنم آقای ظریف در جریان برجام سرخورده شدند و توقع اینکه از سوی خودیها متهم به خیانت و مزدوری شوند، نداشتند؛ ضمن اینکه با دیدن دعواهای جناحی داخلی هم محتاط شدهاند...»
به نظر میرسد آقای موسویان با دادن آدرس غلط در پی آن است که این شکست تاریخی و بسیار پرهزینه دولت روحانی تا همین چندی قبل آن را «خورشید تابان» مینامیدند، در اذهان منحرف و به مانند سایر گرفتاریهای دولت یازدهم که به گردن رئیس دولت قبل میاندازند، متوجه نقاط موهوم و خیالی کند.
نه، آقای موسویان؛ سرخوردگی دولت از انتقاد دلسوزان نیست. سرخوردگی ناشی از سهلاندیشی در شناخت شیطان و جبهه دشمن است؛ و ناشی از این سهلاندیشی که آمریکا دیگر شیطان اکبر نیست و میتوان با او تعامل کرد و با لبخند از آن امتیاز گرفت؛ حال آنکه ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا و در مقابل او باید به اقتدار درونی ملت تکیه میشد. سرخوردگی از این است که بعد از پیادهروی با دشمن و فرو ریختن عزت یک ملت مقاوم، و سوء استفاده دشمن از این تصویر برای شکستن هیمنه انقلاب، تحریمها ترک برنداشت. سرخوردگی از این است که دستاوردهای هستهای نظام پای میز معامله برده شد اما هدف اصلی از مذاکره یعنی رفع تحریمها حاصل نشد. سرخوردگی از این است که رئیسجمهور محترم به آمریکای بدعهد و غیرقابل اعتماد، اعتماد کرد و قبل از باز کردن پیچ و مهرههای صنعت خون داده و شهید داده هستهای، لبخند گرگها، جای گرفتن تضمین کتبی از رئیسجمهور آمریکا را گرفت و با وزیر خارجه آمریکا زیر پرچم عکس یادگاری گرفته شد. سرخوردگی از این است که برای انتخابات ریاستجمهوری 96 دولت چیزی برای عرضه ندارد. سرخوردگی از این است که امروز نه تنها آمریکا که بحرین فزرتی هم برای ما شاخ و شانه میکشد و او کاری از دستش برنمیآید. سرخوردگی از این است که دولت هر چه جلوتر میرود، رد پای آمریکا را در ایجاد مشکل در ارتباطات تجاری و اقتصادی ما با سایر دولتها به ویژه اروپاییها بیشتر میبیند، اما نمیتواند این واقعیت را که ریشه در سهلاندیشی دارد، اعلام کند؛ سرخوردگی از اعترافات رئیسجمهور اتریش و امثال او در آستانه سفر منتفی شده دکتر روحانی به آن کشور است. سرخوردگی از این است که این روزها دور اروپا را میگردند اما در این سفرها به غیر از چند عکس یادگاری و یا تفاهمنامههایی روی کاغذ در روی زمین چیزی حاصل نمیشود.
اما برای درمان این سرخوردگی چه باید کرد؟ نسخه شفابخش این گرفتاری در دستان «طبیب انقلاب» است؛ باید آن را گرفت و به آن عمل کرد! نسخه عبارت است از جهاد کبیر؛ یعنی مقاومت، تبعیت نکردن از دشمن و تولید اقتدار در مقابل وادادگی، تبعیت از دشمن و نشان دادن ضعف.
تعطیلی "ارج" به نفع دلالان سازمان یافته/ چرخ سانتریفیوژ که نچرخید، چرخ "صنعت" هم بتنریزی شد
گروه اقتصاد رجانیوز - مصطفی ظاهری: استراتژی های غلط سیاسی و و بی سیاستی اقتصادی دولت تدبیر و امید به قدری فاحش بود که نتایج آن در همین دولت یازدهم به ثمر نشسته و تلخی خود را به کام مردم تحمیل کرد. استراتژی هایی که فقط بخشی از نتایج آن باج گیری های غرب و دول ضعیف عربی از کشور، واگذاری و تعطیل صنایع حساس هسته ای به غرب در عرصه سیاسی و رکود صنایع و بخش تولیدی کشور و ورشکستگی اقتصادی بوده است. تعطیلی کارخانه 80 ساله ارج آخرین نتیجه این سیاست های قبیله ای دولت روحانی بود که روز گذشته خبر آن شوک جدیدی را به کشور وارد کرد.
تعطیلی کارخانه معظم ارج که سابقه 80 ساله در کشور دارد در حالی صورت پذیرفته که رهبر معظم انقلاب از سال 1391 بارها و بارها از اجرای اقتصاد مقاومتی در کشور توسط قوه مجریه صحبت کردند و حتی سیاست های اجرایی آن را که حمایت از تولید ملی یکی از ارکان مهم آن به شمار می رود را در همین دولت در بهمن 1392 ابلاغ کردند؛ لیکن هر آنچه در این سه سال از اجرای اقتصاد مقاومتی شاهد بودیم چیزی جز وعده دادن های بی پایان مسئولین دولتی و بخش نامه بازی وزارت خانه ها نبوده است؛ در حالیکه اقتصاد مقاومتی به بخش نامه بازی و سخنرانی و همایش نیاز ندارد، بلکه به اقدام و عمل آنچه که شعار امسال است نیازمند است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیئت دولت در سال 94 حتی به آسیب شناسی واحد های تولیدی کشور پرداختند و راه حل خروج از مشکل را به مسئولین دولت نشان دادند. راه حل هایی که اگر دولت یازدهم گامی در اجرای آن بر می داشت، مسلما امروز خبر تعطیلی ارج را نمی شنیدیم.
حضرت آیت الله خامنه ای 4 شهریور 94 در بخشی از بیانات خویش در دیدار با رئیسجمهور و اعضاى هیأت دولت یازدهم می فرمایند:
حالا من اینجا بگویم که آقای نعمتزاده اگر میخواهند دنبال بکنند، تعداد کارخانههایی را که الان کار نمیکنند -یعنی کارخانهای است که همه چیزش آماده است و الان کار نمیکند- برای ما آمدند گزارش دادند؛ عدد و رقمی دقیق را؛ تعداد کارخانههایی را که زیر پنجاه درصد دارند کار میکنند مشخّص کردند؛ تعداد کارخانههایی را که زیر هفتاد درصد دارند کار میکنند مشخّص کردند. خب، حالا هفتاد درصد یک چیزی امّا زیر پنجاه درصد! بعضی از اینها مشکل نقدینگی دارند؛ یعنی سرمایه در گردششان مشکل دارد -که این کار کار بانکها است، بایست بانکها جواب بدهند در این زمینه؛ که اگر در اقتصاد مقاومتی، همان کارگاه اساسی و ستاد فرماندهی راه بیفتد، به همهی اینها میتواند برسد- امّا مسئلهی بعضی از اینها مسئلهی نبود نقدینگی نیست، تسهیلات را هم طرف گرفته، کارخانه الان حاضر و آماده است، هیچ مشکلی ندارد، ماشینهایش هم آنطور که حالا گفتهاند بعضی از اینها اینجوری است که ماشینها هم ماشینهای نو است، لکن کار نمیکند. چرا؟ برای اینکه تسهیلات را رفته جای دیگری خرج کرده؛ خب این تعقیب قضائی دارد، اینها را باید دنبال بکنید، اینها را باید بخواهید. اینکه میگوییم «ستاد فرماندهی»، برای خاطر این است. باز هم تأکید میکنم: سیستم بانکی باید نقش ایفا کند؛ یعنی سیستم بانکی باید به طور کامل وارد میدان بشود.
این در حالیست که دولت یازدهم 1- با تجمیع نقدینگی هزار هزار میلیارد تومانی در بانک ها و 2- در پیش گرفتن سیاست های انقباضی برای هدایت پول به سمت تولید همچون تعیین نرخ بالای سود سپرده و تسهیلات بانکی و 3- با باز کردن بدون ضابطه و کنترل درهای کشور برای واردات کالاهای خارجی، گام هایی جدی خلاف حمایت از تولید و در راستای منافع دلالان برداشته است؛ دلالانی که یکی از منافع خود را زمین گیر شدن یکی از صنایع مهم دولتی کشور یعنی کارخانه ارج می بینند تا با اعلام تعطیلی و ورشکستگی آن، ارج را با نرخی بسیار کمتر از قیمت واقعی از دولت خریداری کنند.
نرخ سود واقعی سپردههای بانکی در ایران طی دوره 1371 تا 1392عموما منفی یا به میزان بسیار کمی مثبت بوده است ولی این نرخ در سالهای 1393 و 1394 به طور قابل توجهی افزایش یافته و به بالاترین میزان در طی 24 سال اخیر رسیده است.
افزایش نرخ سود واقعی سپرده ها و تسهیلات بانکی در سال های 1392 و 1393باعث شده است از یک طرف انگیزه سرمایه گذاری در بخشهای واقعی اقتصاد یعنی تولید کاهش یابد و از طرف دیگر اشخاص نقدینگی خود را در بانکها و موسسات اعتباری سپرده گذاری کنند. از سوی دیگر بانک ها که خود می بایست امین مردم برای سرمایه گذاری در بخش های مولد باشند، با باز شدن درهای تجارت خارجی، بجای حمایت از تولید داخل خود به واردات اقلام خارجی به کشور روی آورده و خود رقیب بخش تولیدی کشور شده اند. اگر در دولت های قبلی صنعت و تولید با مشکلات و نوسانات بازار پول برای حفظ و رشد خود مقابله می کردند؛ اینبار با رقیب گردن کلفتی چون بانک ها سر شاخ شده اند که هم تمام نقدینگی کشور را در خود جای داده و هم از رانت بسیار زیادی برخوردار است و حامیان بی چون و چرای خود را در حلقه اول دولت دارد.
از سوی دیگر دست روی دست گذاشتن دولت به بهانه گشایش اقتصادی در پسابرجام نیز بر رکود و تعطیلی کارخانه ارج و 70 درصد بخش تولیدی کشور مزید بر علت بوده و نتایج اجرای برجام نشان داد که شعار چرخیدن چرخ سانتریفیوژها به همراه چرخ زندگی مردم، چیزی جز دروغ نبوده است؛ چرا که آنچه پس از 6 ماه از اجرای برجام مشاهده می شود این است که نه تنها چرخ سانتریفیوژها از کار افتاده و راکتورها به بتن گرفته شدند؛ بر روی چرخ زندگی مردم، چرخ تولید و صنعت، چرخ بازار و اقتصاد نیز با بی تدبیری این دولت بتن ریزی شد و همه با هم از کار افتادند. غرب با برجام نه تنها صنعت هسته ای کشور را به تعطیلی کشاند، با سوء استفاده از خوش خیالی اعتدالگرایان، کل صنعت کشور را به تعطیلی کشاند.
با این وضعیت به نظر می رسد با عدم اصلاح وضع موجود، بهبود فضای تولید در دولت یازدهم، امیدی کاذب همچون سراب خواهد بود. وضعیتی که تلخی آن به کام مردم و شیرینی آن به کام دلالان سازمان یافته خواهد رفت.
گروه سیاسی- رجانیوز: جفری دیوید ساکس از دستیاران «جورج سوروس» پدر انقلابهای رنگی، در پوشش مشاور ارشد دبیرکل سازمان ملل متحد در یک سکوت خبری و ظاهراً به دعوت دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک به تهران آمده است.
گفته میشود این همکار سوروس امروز سه شنبه ایران را ترک میکند. به راستی ماجرای سفر دو روزه دیوید به ایران از 16 تا 18 خرداد ماه چیست؟
پیگیریهای خبری نشان میدهد که «جفری دیوید ساکس» در اولین گام پس از حضور در تهران به سازمان حفاظت محیط زیست رفت و با معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دیدار کرده است.
حضور ابتکار در مجادلات سیاسی داخلی در ماههای اخیر واکنش بسیاری را برانگیخته است.
«ساکس» همچنین دوشنبه علیرغم مخالفت دانشجویان متعهد و انقلابی، به دانشگاه امیرکبیر رفت. حضور در یک همایش و دیدار با مسئولان این دانشگاه از برنامههای «ساکس» بوده است.
پیگیری خبرنگار تسنیم حاکی است که صبح امروز سهشنبه نیز «دیوید ساکس» در وزارت خارجه حضور یافته و با سید عباس عراقچی دیدار و گفتوگو کرده است.
شناسایی سابقه و عملکرد «ساکس» با توجه به مستندات آشکار چندان دشوار نیست. وی به همکاری با «جورج سوروس» و مؤسسه او با نام انستیتو سوروس اذعان دارد.
v
دیروز نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که برگزیدگان ملت از سراسرکشور و ترجمان خواست و اراده تودههای مردم هستند، آیتالله جنتی را به ریاست پنجمین دوره این مجلس انتخاب کردند. انتخاب حضرت آیتاللهجنتی با توجه به هیاهوی تبلیغاتی گسترده و پرحجمی که دشمنان بیرونی و برخی از جریانات آلوده و بدسابقه و یا فریبخورده داخلی علیه ایشان به راه انداخته بودند، میتواند برای طیفی از سیاستورزان که به سیاست بازی شهرت دارند، درسها و عبرتهایی را به دنبال داشته باشد. ادامه مطلب...