ب
کمتر از 40 روز تا برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری زمان باقی است. ثبت نام نامزدها از پس فردا به مدت پنج روز آغاز میشود و 10 روز دیگر اسامی اولیه نامزدهای تایید صلاحیت شده منتشر خواهد شد. با این وصف بخشی از ابهامات فضای انتخابات در زمینه اینکه چه کسانی نامزد میشوند یا نمیشوند، نهایتا تا پایان هفته جاری برطرف خواهد شد. از هماکنون بساط بازارگرمی از سوی حامیان برخی چهرهها در کنار بازیهای رایج «ناز و نیاز» داغ است و باید دید در پس هیاهوی برخی فروشندگان که مدعیاند آتش به مال خود زده و میخواهند حراجی زیر قیمت به راه بیندازند چه خبر است؟
1- میگویند مسافری از شهری میگذشت و راهش به گورستان افتاد. سنگ قبرها و سن درگذشتگان را که دید شگفتزده شد. 3 سال، 5 سال، 10سال و نهایتا 20 سال. از کسی پرسید که چرا مردم این منطقه در کودکی و جوانی از دنیا رفتهاند؟ به او پاسخ دادند که ما در این شهر سن افراد را بر اساس میزان عمری که برای دانشاندوزی صرف کردهاند محاسبه میکنیم نه به اندازه سالهایی که در این دنیا زندگی کردهاند. ادامه مطلب...
|
«انتخابات آزاد» کلید واژهای بود که از چند ماه قبل - پیش از آن که حتی زنگ غیررسمی رقابت های انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ایران نواخته شود - ابتدا در رسانه های غربی و شبکه های مخالف نظام در خارج کشور مطرح گردید و بلافاصله توسط برخی چهره های مشهور سیاسی و جریانات و رسانه های مرتبط با آن ها در داخل، وارد ادبیات سیاسی شد. این واژه پردازی دقیقاً مفاهیمی چون «سلامت انتخابات» و «تقلب» را به اذهان متبادر می کرد که چند ماه قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری به همین ترتیب و توسط همین جریانات و رسانه ها وارد عرصه سیاست شدند و ماجراهایی آفریدند که فتنه غم انگیز و براندازی ناکام سال 88 محصول آن بود. به همین دلیل نیز از ابتدایی که واژه «انتخابات آزاد» ابتدا توسط رسانه های خارج کشور و سپس توسط چهره هایی چون آیت الله هاشمی رفسنجانی به کار گرفته شد، واکنش های قاطعی از جانب صاحب نظران و فعالان سیاسی و رسانه ای جبهه انقلاب در قبال آن اتخاذ گردید.
به گزارش رجانیوز، ماجرای «انتخابات آزاد» گرچه با موضع صریح رهبر معظم انقلاب، از ادبیات آشکار مروجان آن رخت بربست اما به نظر می رسد طراحان سناریویی که موضوع انتخابات آزاد یکی از ابعاد آن بود، همچنان پیگیر سناریوی خود برای تاثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92 هستند. در این خصوص بر آن شدیم تا اهداف، ابعاد و زوایای مختلف سناریوی مخالفان برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را با تمرکز بر تجارب حاصله از فتنه 88 در گفتگو با آیت الله سید محمد خامنهای مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
آیت الله سید محمد خامنهای، سالیانی است که حضور مستقیمی در عرصه های سیاسی و حکومتی ندارد و در مسند ریاست بنیاد حکمت ملاصدرا، پیگیر مباحث بنیادین فلسفی است اما علاوه بر سابق طولانی مبارزاتی و حضور در ارکان تصمیم سازی پس از پیروزی انقلاب - که تجارب حاصل از آن دستمایه ای گرانسنگ برای تحلیل مسائل کنونی کشور است - وی هنوز هم بواسطه دغدغه های انقلابی، روزانه بخشی از اوقات خود را به پیگیری مباحث روز کشور اختصاص می دهد و اشراف دقیق و جزئی بر تحولات داخلی و خارجی دارد. ادامه مطلب...
وزیر اطلاعات بدون نام بردن از آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی ، با بیان اینکه کسی که جزو سران فتنه بوده و نظام مانند دوتن دیگر او را محصور نکرده امروز امر بر او اشتباه نشود، گفت : کسی که خود را پیشگوی حوادث 88 عنوان می کند و می گوید "من گفتم، من بیانیه دادم" در حقیقت پیشگویی نکرده است، ما اطلاعات دقیقی داریم که این آقا در فتنه دست داشته است.
ش
|
«سید حسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان در سخنرانی سهشنبه شب خود که به طور مستقیم از شبکه خبری المنار پخش شد به تبریک سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و همچنین روز کارگر در لبنان پرداخت.
وی در ادامه گفت که به عنوان موضوع نخستی که درباره آن صحبت خواهم کرد به موضوع اسرائیل خواهم پرداخت.
دبیرکل حزبالله لبنان گفت: چند روز قبل اسرائیل مدعی شد که هواپیمای بدون سرنشینی را سرنگون کرد که از لبنان آمده بود و رسانههای اسرائیلی و تحلیلگران و کارشناسان اسرائیل به طور مستقیم حزبالله را مسئول ارسال این هواپیمای بدون سرنشین کردند که البته این عزتی است که ما ادعایی در این باره نداریم.
حزبالله ارسال هرگونه هواپیمای بدون سرنشین به فلسطین اشغالی را رد کرد
سید حسن نصرالله ادامه داد: برخی گروهها در لبنان نیز حزبالله را مسئول ارسال هواپیمای بدون سرنشین کرده و همان طور که شما میدانید اقدام به اتهام پراکنی کردند. حزبالله در حال حاضر اقدام به ارسال این هواپیما و از این نوع نکرده و به دلیل حساسیت اوضاع منطقه بیانیهای را صادر کرد که طی آن ارسال هر گونه هواپیمای بدون سرنشین را رد کرد.
وی اضافه کرد: هم اکنون سوال بزرگ این است که اگر حزبالله اقدام به ارسال این هواپیما نکرده پس چه کسی اقدام به این کار کرده است؟ تاکنون اسرائیلیها فیلم یا تصاویر ضبط شدهای را درباره سرنگونی هواپیمای ادعا شده ارائه نکرده و هنوز در رسانهها هیچگونه اطلاعاتی در این باره که آیا به بقایای هواپیمای سرنگون شده دست یافتهاند یا خیر منتشر نشده است.
حزبالله شجاعانه مسئولیت اقدامات خود را بر عهده میگیرد
دبیر کل حزبالله لبنان گفت: همه میدانند که حزبالله به اندازه کافی شجاعت دارد که مسئولیت هرگونه اقدامی را که انجام میدهد را بر عهده بگیرد به خصوص که اگر این اقدامات علیه دشمن اسرائیلی باشد و هرگز از انبوه اتهامات نیز هراسی نداریم آن چیزی که درباره این هواپیما گفته شده مهمتر از اقدام حزبالله در ارسال هواپیمای «ایوب» به نزدیکی رآکتور «دیمونا» نبوده که حزبالله مسئولیت آن را بر عهده گرفت. ادامه مطلب...
بسمه تعالی
رحجت الاسلام دکتر رفیعی در گفتگو با رجانیوز:
آ
|
مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکهای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر میگذارند، به وجود آمده است.
اما باید توجه داشته باشیم که سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد و مدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم در سبک زندگی اسلامی ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخواسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها و نمادها هستند.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی در گفتگو با رجانیوز به تبیین بایدها و نباید ها در خصوص سبک زندگی پرداخته است.
سبک و روش زندگی باید بومی سازی شود
رهبر انقلاب بر آسیب شناسی این که چرا در طول دوران پس از انقلاب پیشرفت ما در سبک زندگی اسلامی چشمگیر نبوده، تأکید داشتند، به نظر شما علت عدم پیشرفت در این زمینه چیست؟
امروزه ما از الگو های دینی روش زندگی فاصله گرفته ایم، یعنی فاصله خود را با توصیههایی که در قرآن و سیره ائمه معصومین علیهم السلام در خصوص نحوه زندگی به آنها سفارش شده، افزایش دادهایم. ما در دعاها و زیارات میخوانیم «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ خدایا زندگی ما را زندگی پیامبر و آلش قرار ده و مرگ ما را مرگ پیامبر و آلش قرار ده» پس ما باید ابتدا زندگی پیامبر و خاندان مطهرشان را بشناسیم و بعد براساس زندگی این بزرگواران گام برداریم.
زندگی پیامبر و خاندان عظیم الشأنشان اصولی دارد که آن اصول تغییر ناپذیر است، البته سبک و روش زندگی باید بومیسازی شود، بالاخره میدانیم که مرکب آن زمان اسب، شتر و الاغ بوده است و یا این که لباس به شیوهای خاص بوده؛ ما امروز بیان نمیکنیم که باید از آن لباس و یا مرکب استفاده کنیم چرا که با پیشرفت زمان وسایل نیز پیشرفت کردهاند. اما اصول حاکم بر زندگی ائمه ثابت است، و ما باید در زندگی خود این اصول را پیاده سازی کنیم، که متأسفانه این گونه نشده است.
خطبه متقین نهج البلاغه بهترین الگوی سبک زندگی است
اگر بخواهید الگویی برای تحقق یافتن سبک زندگی اسلامی در جامعه بیان کنید، آن الگو چیست؟
به عقیده بنده یکی از بهترین الگوها در بحث سبک زندگی اسلامی خطبه متقین نهج البلاغه است ـ البته برخی از موارد ذکر شده در آن خطبه برای افراد خاص است ـ اگر ما به مفاهیم اصلی این خطبه توجه کنیم ملاحظه می کنیم که مولای متقیان علی علیه السلام به زیبایی صفات متقین را بیان می کنند و در خصوص نشانه های انسان متقی می فرمایند «مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ؛ متقی حق می گوید».
امروز ما انتخابات را در پیش داریم، اگر طرفداران نامزدها، گروه ها و حزب ها همین سخن علی علیه السلام را ملاک قرار دهند، یعنی منطق شان صواب شود، یعنی حق بگویند جلوی بسیاری از انحرافات را میگیرند.
علی علیه السلام همچنین می فرمایند «وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصاد؛ لباس شان میانه روی است. وَ مَشْیُهُمُ التَّواضُعُ؛ راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آمیخته است». بنابراین سبک زندگی، خطبه متقیان امیر المؤمنین علیه السلام است.
محدودیت فرزنددار شدن جامعه را با فاجعهای بزرگ مواجه می کند
یکی از مصادیقی که حضرت آیت الله خامنهای در سخنان خود در جمع جوانان خراسان شمالی به آن اشاره کردند، بحث محدودیت فرزنددار شدن بود، آیا وجود این محدودیت ها جامعه را با مشکل مواجه خواهد کرد؟
امروز مشکلاتی در بحث فرزنددار شدن نیز وجود دارد، رهبر انقلاب نیز به این نکته اشاره کردند و حتی لسان ایشان، لسان اعتذار از مردم بود و فرمودند «تا یک زمانی و مقطعی باید این را مطرح می کردیم که فرزنددار شدن یک مقدار محدود شود اما از یک زمانی باید این محدودیت را بر می داشتیم» البته امروز نیز بحث فرزند دار شدن دوباره مطرح شده است.
ما در مقطعی برای فرزنددار شدن محدودیت ایجاد کردیم و در جامعه نیز جواب داد، ولی بعد از آن برهه زمانی خاص متوجه شدیم که اگر این روند ادامه پیدا کند، ما با فاجعهای ـ عظیم ـ مواجعه خواهیم شد. دور شدن از سبک زندگی دینی نیز دارای چنین آثاری است.
البته ما نباید خوبی ها را نادیده بگیریم چرا که پس از انقلاب اسلامی بخش هایی از سبک زندگی ما نظیر حس اجتماعی و همدردی، رسیدگی به درد فقرا و مشارکت در امور با سبک زندگی اهل بیت علیه السلام منطبق شده است.
درس تنظیم خانواده حذف و به جای آن دو واحد سبک زندگی ارائه شود
تکلیف و وظیفه حوزه و دانشگاه در خصوص تحقق بخشیدن به سخنان رهبر انقلاب در زمینه سبک زندگی اسلامی چیست؟
وظیفه حوزه و دانشگاه، وظیفه ای سنگین است، چرا که این دو مجموعه باید در بخش های پشتیبانی اقداماتی داشته باشند. حوزه در بخش نشریات، کتاب های درسی و دینی، مجلات، سخنران ها و... باید حضور پیدا کند، دانشگاه نیز باید همانند حوزه به این مسأله ورود پیدا کند.
دانشگاه باید در حیطه تربیت دانشجو اقدامات مناسبی را انجام دهد؛ بالاخره دانشجویان 10 تا 12 واحد دروس عمومی می خوانند، از این جهت باید استادانی باید به دانشجویان آموزش دهند که در این مسأله پیشتاز باشند.
ما امروز در دانشگاه واحد درسی تنظیم خانواده داریم، به نظر می رسد که امروز جایگاه آن وجود دارد که وزارت علوم بر روی این واحد درسی تجدید نظر داشته باشد و این درس را حذف کند و به جای آن دو واحد سبک زندگی ارائه شود.
آموزش و پرورش و مجموعه دست اندرکاران فرهنگی کشور باید به مبحث سبک زندگی اسلامی ورود پیدا کنند و آموزه های اسلامی را در زندگی مردم پیاده سازی نمایند. من بیان نمیکنم که در مدارس راهنمایی و دبیرستان دو واحد درسی بگنجانند ـ که برخی ها نخواهند آن را بپذیرند و بگویند سخت است ـ ولی باید برای استادان این دو مقطع در درسهای پرورشی و دینی دوره هایی گذاشته شود که سبک زندگی را در این مقاطع به دختران و پسران بیاموزند تا این دانش آموختگان فردا در مراحل اولیه زندگی مشکلاتی را ایجاد نکنند.
اگر یک دبیر بینش و دینی و یک استاد اخلاق بتوانند، سبک زندگی دینی ائمه را به دانش آموختگان مدارس و دانشگاه خوب تبیین کنند، خودش فضای سبک زندگی اسلامی را فراهم می کند و طبیعتا همین بحث را در بخش مشاوره ها داریم.
رسانه ملی به بومی سازی سبک زندگی کمک کند
باید توجه داشته باشیم که مردم بیشترین تأثیر در سبک زندگی را از رسانهها می پذیرند، به عنوان مثال زمانی که سریالی پخش می شود، نام بازیگران آن در سال، نام برجستهی ثبت احوال میشود و این بدین معناست که مردم تحت تأثیر حتی کلمات و رفتار بازیگران قرار میگیرند. بنابراین لازم است که در صدا و سیما برنامههایی ساخته شود تا سبک زندگی دینی با بومی سازی در فضای امروز جامعه ما قرار گیرد.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: نابودی اسرائیل ایده انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است و این اصلی از اصول نظام ایران اسلامی است، از این جهت نمی توانیم بگویم که با اسرائیل سر جنگ نداریم! پس سر چی داری؟
آیت الله سید احمد علم الهدی در گفتگو با رجانیوز با انتقاد از مواضع جدید هاشمی رفسنجانی در برابر رژیم صهیونیستی گفت: این تعبیری که حضرت امام خمینی می فرمایند «اسرائیل باید نابود شود» یعنی چه؟ یعنی می شود انسان بگوید با کسی که معتقد است باید نابود شود، سر جنگ ندارد؟ پس سر چی دارد؟ این خلاف نظر صریح امام راحل است که میفرمایند «اسرائیل باید از بین برود شود» آیا ما با اسرائیل سر صلح داریم؟
امام جمعه مشهد با تاکید بر اینکه ما به هیچ وجه نمی توانیم با اسرائیل سازشی داشته باشیم، اظهار داشت: سازش که نمیتوانیم داشته باشیم، جای خود، بلکه حکم امام این بوده است که اسرائیل باید نابود شود.
این عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان این که امام خمینی به عنوان حاکم شرع، مؤسس و بنیانگذار انقلاب بر نابودی اسرائیل تأکید داشتند، تصریح کرد: نابودی اسرائیل ایده انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است و این اصلی از اصول نظام ایران اسلامی است، از این جهت نمی توانیم بگویم که با اسرائیل سر جنگ نداریم! پس سر چی داری؟
وی اضافه کرد: گاهی اوقات فردی می خواهد تعبیری منافقانه داشته باشد و گاهی اوقات چیز دیگری است؛ حالا آقای هاشمی چه گفته من کاری ندارم.
آیت الله علم الهدی با تأکید بر این که همه ما باید برای نابود اسرائیل با همه قدرت در عرصه انقلاب بجنگیم، ابراز داشت: ایده جنگ با اسرائیل و نابودی این رژیم غاصب ایده انقلاب است و باید برای رسیدن به این هدف با تمام توان بکوشیم.
وی با اشاره به این سخن هاشمی رفسنجانی که بیان کرده «اگر نظام به حرف من گوش می کرد، شرارت های 88 پدید نمی آمد» گفت: یک زمان آقای هاشمی میخواهد نظری را ابراز کند، در بیانش آزاد است، اما وقتی می گوید اگر به نظر من عمل می شد آن مسائل پیش نمی آمد چیز دیگری است.
امام جمعه مشهد در ادامه پرسید: مگر نظر آقای هاشمی چه بود که به آن عمل نشد؟ آقای هاشمی نظرش را در نماز جمعه بیان کرد و گفت «همه این زندانی ها را آزاد کنید و هیچ برخوردی با آنان نکنید» نکته اینجا است که این افراد شرور و منافق که به این اکتفا نمیکردند و قانع نمی شدند.
وی ادامه داد: ما از آقای هاشمی می پرسیم که آیا باید افرادی که آدم کشتند و اماکن عمومی و خصوصی را به آتش کشیدند آزاد کنیم؟ آقای هاشمی نظرش را در نماز جمعه داد؛ در درجه دیگر این که این مسائل مربوط به قانون و مباحث قضایی نه افراد دیگر! ادامه مطلب...
دانشگده علوم سیاسی دانشگاه تهران که پذیرای کاندیدای جبهه پایداری بود روزی بسیار آرام و بدون حاشیه را پشت سر گذاشت.
نشست پرسش و پاسخ که به دعوت بسیج دانشجویی این دانشگاه انجام شده بود از شور و هیجان کافی برخوردار نبود و مخاطبین با هیچ چالشی مواجه نشدند، گویا منتقدان و مخالفین جبهه پایداری در این جلسه حاضر نشده بودند و یا تمایلی برای عرض اندام نداشتند.
بعد از اتمام سخنرانی لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مجری مراسم شروع به خواندن سوالات مکتوب کرد.
اولین سوال در خصوص دلیل کناره گیری لنکرانی از کابینه محمود احمدی نژاد بود که لنکرانی تفاوت دیدگاه با محمود احمدی نژاد را علت اصلی این جدایی دانست و در ادامه به نامه ای اشاره کرد که توسط برخی از دوستان خود در دولت نهم برای رئیس جمهور نوشتند و به صورت مکتوب آقای احمدی نژاد را از اعتراض خود به حضور مشایی در جلسات هیات دولت و سخنرانی های وی در این جلسات رسانه بودند.
لنکرانی در خصوص محتوای این نامه چنین گفت: در این نامه نوشته بودیم در جلسه ای که اسفندیار رحیم مشایی حضور داشته باشد شرکت نخواهیم کرد، که در نهایت یک نفر از دوستان عزل شد (محسنی اژه ای) و مابقی تهدید به برکناری شدند!
سوال دوم در خصوص برنامه های لنکرانی در سیاست خارجی بود و اینکه آیا با رژیم صهیونستی رابطه برقرار می کند یا خیر، که لنکرانی واکنش جالبی از خود نشان داد!
لنکرانی که از این سوال متعجب شده بود سوال کرد رابطه با چه کسی؟!
کاندیدای جبهه پایداری در خصوص این سوال توضیح داد: هیچ آشوبی نیست مگر اینکه دست رزیم صهیونیستی پشت آن دیده می شود، هیچ راهی برای تماس یا مذاکره و یا حتی ایجاد ارتباط با این رژیم غاصب وجود ندارد.
در ادامه این نشست، دانشجویی روی سن آمد و سوال خود را به صورت شفاهی از لنکرانی پرسید.
او خود را حامی جبهه پایداری معرفی کرد و در خصوص رای خود در این انتخابات گفت: رای من حول محور شخص شماست! و به صورت درون گفتمانی انتقادم را به شما مطرح می کنم.
این دانشجو انتقاد خود را نسبت به عملکرد وزارت بهداشت در زمان لنکرانی مطرح کرد و با اشاره کردن به برخی از اشکالات این وزارتخانه گفت: شما که در آن دوره توان و جرات وارد شدن به حیطه دارو را نداشتید چگونه توانایی اداره کشور را در دولت یازدهم در خود می بینید؟
وزیر بهداشت دولت نهم نیز در این خصوص توضیحات مفصلی ارائه داد و در انتها اظهار داشت: ما نقاط ضعف زیادی داشتیم اما وقتی که امروز شرایط رو بررسی می کنیم، متوجه این امر می شویم که اهمیت شکستن انحصار دارو که در آن زمان وارد شدیم، چقدر زیاد است.
- اگر رقابت بین اصولگرایان و اصلاحطلبان بود باید روی یک کاندیدا اجماع کنیم
در انتهای این نشست خبری لنکرانی کاندیدای احتمالی انتخابات در گفت و گو با خبرنگار مشرق، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه اگر شرایط عرصه انتخابات تغییر کند و اصولگرایان نیاز به جبهه منسجمی داشته باشند آیا جبهه پایداری با دیگر اصولگرایان ائتلاف می کند یا خیر، پاسخ داد: اگر طوری شود که رقابت بین اصولگرایان و اصلاح طلبان باشد طبیعی است که وظیفه همه اصولگرایان اجماع بر روی یک کاندیدا است.
وی ادامه داد: اما شرایط انتخابات 92 این را نشان می دهد که رقابت بیشتر بین بین جریان اصولگرایی خواهد بود.
کاندیدای جبهه پایداری همچنین اظهار داشت: آن چیزی که باعث شد در صحنه حضور پیدا کنم، این بود که با نگاه به سایر دوستانی که در صحنه حاضر هستند متوجه شدیم که حضور بنده میتواند در مقایسه با دیگران کمک کننده باشد و هر کس که قصد دارد در انتخابات حاضر شود باید ببیند که حضور وی گرهای از مشکلات کشور را باز میکند یا خیر.
کامران باقری لنکرانی بعدازظهر امروز در نشست انتخاباتی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درجمع دانشجویان گفت: موضوعی که این روزها در سطح رسانه ها و در بین اقشاری از مردم مطرح است این است که برای برون رفت از مشکلات فعلی چه سیاستی را باید در برابر سایرین پیش بگیریم و سیاست خارجی ما باید چگونه باشد.
وی با بیان اینکه یکی از مطالباتی که در داخل و خارج عده ای آن را دنبال می کنند این است که برای حل مشکلات خود مشکلاتمان را با دنیا حل کنیم یعنی مذاکره با آمریکا به عنوان دستور کار جدی برای خودمان در نظر بگیریم، افزود: به عقیده آنها از این طریق بخشی از فشارها را کم کرده و با فرصتی که به دست می آوریم با استفاده از ظرفیت های داخلی می توانیم خودمان را تقویت کنیم.
این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری عنوان کرد: افرادی از بین کسانی که رای انتخابات اعلام حضور کردند با بیانات مختلف خود موید این مسیر هستند. حتی برخی که امروز گفته اند «من نمی گویم نمی آیم» نیز در سخنانشان چنین چیزی را برای روابط خارجه توصیه کرده اند.
لنکرانی گفت: آمریکا در همه سال هایی که به عنوان چهره بین المللی خود را در صحنه جهانی مطرح کرده سیاست واحدی را در دستور کار داشته است و آن این بوده که همیشه یک موجود موذی و بدجنس که توانمندی دارد را به عنوان رقیب جدی خود مطرح کند و نوعی اتحاد در جهان سرمایه داری به رهبری خود ایجاد کرده تا بتواند از این طریق ضمن تامین منافع خود مشکلات داخلی خود را نیز بپوشاند.
وی افزود: آمریکا با چنین پیشینه ای در 3 دهه گذشته چهره مقابل خود را اسلام و مصداق آن را ایران معرفی کرده است. البته همواره تناقضات بسیاری در حرف های آمریکایی ها مطرح شده است؛ برخی اندیشمندان آمریکایی نوشته اند که بیشترین تفکری که آمریکا را تهدید می کند عربستان وهابی است نه تفکرات اسلامی ایران. مروری بر موضع گیری های رسمی آمریکا نشان دهنده دوگانه کردن این مسئله است و از این رو ایران را خطر صلح جهانی مطرح می کند.
این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری عنوان کرد: هر زمان که آثاری از تمایل به مذاکره از سوی آمریکا مطرح شده زمانی بوده که آنها احساس کرده اند ما تحت فشار و سستی هستیم. از این رو تلاش کردند از این طریق از ما امتیاز گرفته و بگویند پرچم مقاومت شکسته شده است.
لنکرانی گفت: در چنین شرایطی اگر کسی از مذاکره صحبت کند اما به نتیجه این کار اشراف پیدا نکند، نتیجه این خواهد شد که در آستانه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری آمریکایی ها چنین ترجمانی خواهند داشت که ایرانی ها از اصول خود دست کشیده اند؛ آمریکایی ها در هیچ شرایطی اهل امتیاز دادن نیستند.
کاندیدای جبهه پایداری ادامه داد: ما محتاج مذاکره با آمریکا نیستیم. اگر در صحنه بین الملل مشکلی داریم که حتما هم داریم راه حل آن را مذاکره با آمریکا نمی دانیم. آمریکایی ها بنایشان افزودن بر مشکلات است تا ابتدا مقاومت ملت ایران شکسته شده و پس از آن همان کاری را که در دوران جنگ سرد با شوروی کردند با ما انجام دهند.
لنکرانی گفت: من نمی گویم کسانی که این روزها حرف از مذاکره با آمریکا زده و راه حل اقتصادی شان کرنش در برابر آمریکاست آدم های بدی هستند اما باورم این است که کسانی که در این زمینه اظهار نظر می کنند باید جمیع مسائل را در نظر گرفته و فقط برای یک جمع خاکستری تصمیم نگیرند؛ باید منافع ملی را در نظر بگیرند. منافع ما امروز مذاکره بی قید وشرط با آمریکا نیست زیرا این چیزی است که آنها دنبال می کنند.
وی افزود: اگر غرب احساس کند که ما در دفاع از آرمان های خود سست هستیم ما را روزانه مورد حمله و حتی حمله از نوع حملات فیزیکی قرار خواهد داد؛ اینکه غرب سناریوی حمله را در سال های اخیر کنار گذاشته به این دلیل بوده که تصور کرده در ایران انگیزه قوی برای حفاظت از آرمان های انقلاب وجود دارد.
عضو جبهه پایداری عنوان کرد: یکی از کرنشگرهای قهار قذافی بود که در امتیاز دادن به غرب چیزی کم نگذاشت ولی خود اولین قربانی غرب در موج بیداری اسلامی بود. کشته شدن او کشته شدن معمولی نبود و هنوز ابعاد بسیاری از مسائل مختلف در لیبی نامشخص است.
وی افزود: گاهی سیاسیون باتجربه اشتباهات بزرگی می کنند که ما در اظهار نظرهای امروز شاهد برخی از این اشتباهات هستیم. اما عقلانیت به ما حکم می کند که در برابر آمریکا منفعل نباشیم.
لنکرانی ادامه داد: مهمترین دوگانگی انتخابات آتی حول این مسئله است که آیا می توانیم به آرمان هایمان پایبند باشیم و مشکلات را حل کنیم یا نه؛ بسیاری تلاش می کنند اینگونه بقبولانند که راه کارآمدی زیر پا گذاشتن مقاومت است.
وی تصریح کرد: البته یک گروهی هم داریم که صحبت آنها در آرمانگرایی هیچوقت عملی نبوده و فکر کردند با یک نگاه صرفا اخلاقی می شود کشور را گرداند. جایگاه و مدیریت کشور احتیاج به تقوای جمعی دارد اما ما در این مسیر ضمن اینکه بر اصول خود پافشاری داریم، این پافشاری باتدبیری است که آرمانگرایی ما را تقویت می کند.
در ادامه این نشست باقری لنکرانی به پرسش دانشجویان پاسخ داد؛ وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه حالا که در جبهه پایداری هستید فکر نمی کنید مردم به این جبهه اعتماد نمی کنند واینکه شما گفته بودید اگر هاشمی بیاید از گفتمان سوم تیر شکست می خورد با چه استدلالی این حرف را زدید، گفت: سوم تیر به عنوان خرده گفتمان، ذیل گفتمان انقلاب تعریف می شود و بی توجهی به آن هزینه هایی برای کشور فراهم کرده است.
وی به دلایل شکست خوردن هاشمی اشاره کرد و افزود: با کارکردهایی که آقای هاشمی در چند سال اخیر داشتند نه اعتماد اصلاح طلبان و نه اعتماد اصول گرایان را نتوانستند جذب کنند. مواضع امروزشان هم ابهام زایی است و عدم شفافیت دارد، مردم در انتخابات 92 به هر کس رای دهند به هاشمی رای نخواهند داد.
بسمه تعالی آب هم از آب تکان نمی خورد ! (یادداشت روز) |
.
خدای مهربان بر درجات شهید محراب، حضرت آیت الله دستغیب شیرازی بیفزاید. آن شهید بزرگوار درباره شرایط استعاذه- پناه بردن به خدا از شر شیطان- تمثیل گویا و زیبایی داشت و می فرمود «اگر همراه خود غذایی که باب میل سگ است داشته باشید، حتی در صورتی که آن را از چشم پنهان کرده و مثلا در پارچه ای پیچیده باشید، سگ گرسنه با حس بویایی و شامّه تیزی که دارد، به دنبال شما راه می افتد، چرا که گرسنه است و غذای باب میل خود را نزد شما می یابد. در این حالت اگر ده ها بار هم او را برانید و بر سرش فریاد برآرید، دست از تعقیب شما برنمی دارد. دل انسان هم از همین زاویه مورد توجه شیطان است. کسی که صفات زشتی نظیر حب جاه، مقام دوستی، شهرت طلبی، حب دنیا، قدرت طلبی، حسادت، بخل و... را در دل خویش جای داده است، درون خود را به چراگاه شیطان تبدیل کرده است و مادام که این صفات زشت را در دل دارد، اگر هزاران بار هم به زبان «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگوید، نتیجه ای ندارد، زیرا در حالی به زبان شیطان را می راند که در عمل، او را به میهمانی دل خویش دعوت کرده و برایش سفره گسترده است. برای رهایی از شر شیطان که «عدو مبین» است باید آن صفات زشت را از دل خود بیرون بریزد- برگرفته و اقتباس از کتاب استعاذه شهید دستغیب شیرازی».این روزها برخی از کسانی که به گونه ای آشکار و به گواهی صدها سند غیرقابل انکار در جریان فتنه 88 نقش ستون پنجم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس را برعهده داشته اند و «مفسد فی الارض» گویاترین واژه برای نشان دادن وطن فروشی و خیانت آنان است، به ظاهر- تاکید می شود که به ظاهر- برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی خیز برداشته اند و با سازی که به وضوح از آن سوی مرزها کوک شده است، ترانه بازگشت به مسئولیت های کلیدی نظام را زمزمه می کنند. که باید پرسید در کجای دنیا و براساس کدام نظام حقوقی در جهان، به ستون پنجم شناخته شده دشمن اجازه نفس کشیدن می دهند؟! نامزد شدن برای پست های کلیدی که جای خود دارد! آیا سران و عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 می توانند فقط یک نمونه -تأکید می شود فقط یک نمونه- از اقدامات پلشت خویش را آدرس بدهند که با توصیه مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس صورت نگرفته باشد؟! آیا، ادعای تقلب در انتخابات، با هدف مشخص حمله به جمهوریت نظام و به توصیه جرج سوروس صهیونیست مطرح نشده بود؟! آیا شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!! خواسته رژیم صهیونیستی برای روز قدس نبود؟! و آیا شعار به نفع آمریکا در روز جهانی مبارزه با استکبار، حذف قید اسلام از جمهوری اسلامی ایران، دریافت کمک مالی از ملک عبدالله سعودی و چند کشور اروپایی، ائتلاف آشکار و اعلام شده با منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها و مارکسیست ها و کومه له و عبدالمالک ریگی... و صدها جنایت دیگر از سوی سران و عوامل فتنه صورت نپذیرفته بود؟ و آیا این همه، مصداق بارز خیانت و جنایت نیست؟! و آیا شیمون پرز با تأکید بر این که «اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند»! و نتانیاهو با اعلام این که «اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی می جنگند»! و اوباما، با انتشار این بیانیه که «حمایت از جنبش سبز(!) یکی از اهداف استراتژیک آمریکاست»! بر هویت وطن فروشانه اصحاب و سران فتنه انگشت تأیید و تأکید نگذاشته بودند؟!
گفتنی است سران و عوامل فتنه در برابر کمترین انتقادی که از سوی یک گروه و یا یک مسئول دست چندم علیه آنها مطرح می شد و یا می شود، ساکت نمی نشستند و با استفاده از رسانه هایی که در داخل و خارج کشور در اختیار داشتند به مقابله برمی خاستند ولی در اعتراض به آنچه سران رژیم صهیونیستی به صراحت درباره هویت و ماموریت آنها بر زبان آورده و منتشر کرده بودند کمترین اعتراضی از خود نشان ندادند. اگرچه در صورت اعتراض هم، هویت واقعی آنها قابل انکار نبود.
شهید دستغیب می فرمودند- و سخنی بدیهی و حکیمانه نیز هست- که وقتی کسانی درون خویش را به چراگاه شیطان تبدیل کرده و برای شیطان سفره گسترده اند، اگر هزار بار هم «اعوذبالله من الشیطان» بگویند، نتیجه ای ندارد و حال آن که سران و عوامل فتنه حتی به زبان و برای حفظ ظاهر نیز علیه شیطان بزرگ موضعی نگرفته و از یک «اعوذبالله» خشک و خالی و زبانی هم خودداری ورزیده و می ورزند. یعنی دهها بار از افراد فاسدی که در تمثیل شهید دستغیب آمده است، فاسدترند... و معلوم نیست با چه رویی از بازگشت خویش به مسئولیت ها سخن می گویند؟!... فاعتبروا یا اولی الابصار!
اکنون به این نکته توجه فرمائید. سال 1363 است. آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت است و سومین جشنواره سینمایی فجر در حال برپایی و انجام است. خبرنگاری از آقای خاتمی می پرسد؛ «آیا افرادی که در عرصه فرهنگ و هنر آلوده به فساد بوده اند، می توانند دوباره به این عرصه بازگشته و فعالیت کنند»؟ حالا جواب آقای خاتمی را بخوانید؛ «به نظر اینجانب کسانی که مروج پلیدترین جنبه های فرهنگ ضد اسلامی بوده اند، نباید کارهای فرهنگی و از جمله وجهه فرهنگی سینما را به آنان سپرد، هرچند اگر مدعی باشند که توبه کرده اند. بسیار خوب، در جامعه می توانند به فعالیت های مختلفی مشغول شوند ولی در صحنه فرهنگ و هنر جایی برای آنان نیست. این اصل، صرفنظر از این که خود، یکی از مصادیق بارز پالایش فرهنگی است، حداقل احترامی است که به انقلاب خونبار اسلامی می گذاریم».
اکنون باید از آقای خاتمی پرسید؛ چگونه است که حضرتعالی حضور افراد فاسد و بدسابقه را در عرصه سینما نمی پذیرید ولی انتظار دارید کسانی که دست به صدها مورد از فساد، خیانت و جنایت زده اند در کلیدی ترین پست ها و مسئولیت های نظام نظیر ریاست جمهوری به کار گرفته شوند؟! آیا از نظر شما، مسئولیت ساخت یک فیلم سینمایی و یا مدیریت یک مجله از مسئولیت ریاست جمهوری بااهمیت تر است که افراد فاسد و بدسابقه در آنجا حق حضور ندارند ولی نامزدی برای ریاست جمهوری حق مسلم آنهاست؟! تازه، این در حالی است که به قول شما آن هنرپیشه های فاسد توبه هم کرده اند ولی شما و دوستانتان از یک اعلام توبه ظاهری هم خودداری کرده اید!
آقای خاتمی می گوید؛ «حذف عناصر فاسد فرهنگی حداقل احترامی است که به انقلاب خونبار اسلامی می گذاریم» و باید پرسید؛ یعنی به کارگیری افراد صدها برابر فاسدتر، نظیر اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، بی احترامی به ملت و انقلاب خونبار اسلامی نیست؟!
برخی از کسانی که خود در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 از آتش بیاران معرکه بوده اند، به این سخن رهبر معظم انقلاب که می فرمایند «همه سلیقه ها می توانند در انتخابات حضور داشته و نامزد معرفی کنند» استناد کرده و زمینه را برای حضور و نامزدی یکی از سران فتنه مساعد معرفی می کنند و حال آن که اولا؛ حضرت آقا بلافاصله پس از تاکید بر حضور همه سلیقه ها، بر ضرورت تایید صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان اشاره می فرمایند و بدیهی است که عوامل و سران فتنه نه فقط کمترین صلاحیتی برای حضور در کم اهمیت ترین پست های کلیدی نیز ندارند، بلکه بایستی در انتظار محاکمه و مجازات هم باشند و ثانیا؛ سخن از حضور همه سلیقه های سیاسی است که در چارچوب نظام قابل تعریف هستند و البته این تعریف، شامل آن عده از اصلاح طلبان که در فتنه 88 حضور و دخالتی نداشته اند نیز می شود ولی اصحاب فتنه در بستر یک سلیقه سیاسی قابل تعریف نیستند، بلکه وطن فروشانی هستند که آنها را فقط در قالب «ستون پنجم دشمن» می توان تعریف کرد.
همین جا، لازم است به این هشدار حضرت امام- رضوان الله تعالی علیه- اشاره کنیم که می فرمودند؛ «از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی های بی مورد و ساده اندیشی ها سبب مراجعت آنان به پست های کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود» (صحیفه امام(ره) جلد 21 ص 285).
قمپز درمی کنند که انتخابات بدون حضور ما- فتنه گران- پرشور نخواهد بود! که باید پرسید مگر انتخابات مجلس نهم را با صراحت تحریم نکرده بودید؟ نتیجه چه بود؟! برخلاف توهم شما و انتظار اعلام شده مدیران بیرونی فتنه، نزدیک به 65 درصد واجدین شرایط در آن شرکت کردند، بسیار بیشتر از چند انتخابات مشابه قبلی... آیا باز هم تصور می کنید که چیزی بیشتر از «هیچ» هستید؟!
شما به فرموده خداوند تبارک و تعالی: دوست دارید که نظام الهی کوتاه بیاید «ودّوا لو تدهن فیدهنون» اما به قول امام راحلمان(ره) که احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) است؛ درباره کسانی که روزی در مسئولیت بوده و سپس به خیانت آلوده و برکنار شده اند؛
«امروز هیچ تاسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند، چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد». (صحیفه امام ج 12 ص 628)
اصحاب فتنه و حلقه انحراف که این روزها با یکدیگر گره خورده اند کمترین تردیدی ندارند که صلاحیت آنها برای نامزدی در انتخابات پیش روی رد خواهد شد. بنابراین سؤال آن است که اینهمه بازی آمدن و نیامدن برای چیست؟ پاسخ این پرسش به نوشته دیگری نیاز دارد و در این مختصر به اجمال باید گفت آنان با بهره گیری از شگرد «حرکت از پله دوم» اولا در پی آنند که گذشته خیانت بارشان به فراموشی سپرده شود آنگونه که انگار مسئله اصلی، حضور یا عدم حضور آنها در انتخابات است و نه جنایات و خیانت های آنان و ثانیا؛ فضا را ملتهب نشان بدهند...
و در این باره باز هم گفتنی هایی هست... و اما، به قول حضرت آقا در دیدار اخیر کارگران شریف کشور با ایشان «هرکه با این ملت دارای انگیزه عمیق الهی در افتد، قطعا برخواهد افتاد»... و دیدید که افتادند و افتادید و آب هم از آب تکان نخورد.
بسمه تعالی
تاملی بر دولت توسعه گرای آقای قالیباف
.
پیرامون دیدگاهها و نظرات آقای قالیباف در خصوص دولت توسعه گرا پاره ای ابهامات و سوالات مطرح می باشد که در این مقاله با طرح ملاحظاتی نسبت به آنها،قصد داریم تا ابهامات مزبور را برطرف نماییم. البته در این بررسی سعی شده است تا براساس دیدگاههای مقام معظم رهبری ،با نگاهی تطبیقی به بررسی نظرات آقای قالیباف پرداخته و نکاتی را با ایشان در میان بگذاریم. هرچند مطمئن هستیم که آقای قالیباف از مواضع مقام معظم رهبری آگاه بوده و این ملاحظات را صرفا جهت یادآوری مطرح می نماییم.
1- آقای قالیباف در یکی از همایش های شهرداری تهران که اخیرا در برج میلاد برگزار شده بود، "تکنوکرات" بودن خود را پذیرفته و اعلام نموده است: «ممکن است که بگویند قالیباف ، انسان تکنوکراتی است که باید بگوییم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده درست از ابزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی الهی استفاده می شود و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم باید به عقلمان شک کنیم.».[i] نکته ای که در خصوص این اظهار نظر آقای قالیباف قابل ذکر می باشد ، این است که چه کسی گفته که مخالفین تکنوکراسی، مخالف با استفاده از ابزار و فنون در راستای تحقق اهداف متعالی اسلام هستند. در اینجا به نظر می رسد که این سخن به نوعی فرار از پاسخگویی به چرایی طرفداری آقای قالیباف ازتکنوکراسی است. چه اینکه تکنوکراسی به معنایی که ایشان تعریف نموده اند نمی باشد. و در اینصورت باید گفت که ایشان یا معنای دقیق تکنوکرات بودن را نمی دانند ، ویا اینکه دانسته معنای آن را تغییر داده وبا تعریف آن در معنای مورد پسند ومقبول ، خواستار همراهی مخاطب با دیدگاه خود می باشند. چه اینکه معنای واقعی تکنوکرات بودن ، برتری و ترجیح تخصص بر تعهد است نه به معنایی که ایشان تعریف نموده اند. بنابراین اگر آقای قالیباف با علم به معنای واقعی تکنوکراسی خود را طرفدار این تفکر دانسته و آن را چیز بدی نمی دانند ،می بایست توجه ایشان را به جملاتی از مقام معظم رهبری جلب نمود. مقام معظم رهبری در سال72 در دیدار با رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت فرمودند:«من این را مکرّر عرض کردهام، باز هم عرض مىکنم. به این نکته باید توجّه کنید: گاهى مىشود که یک مدیر، در مجموعه کارى خود، طبعاً به افرادى تکیه مىکند و همه کارها را شخصاً نمىتواند انجام دهد. ناگزیر، کسانى با اختیاراتى در مجموعههایى هستند و گاهى مىبینید در صراط و راه دیگرى حرکت مىکنند. اوّلین ثمرى که ثمر تلخى خواهد بود، این است که کار این مدیر را لنگ مىگذارند. بعد هم، البته کشور ضرر مىبیند؛ اهداف ضرر مىبیند؛ مردم ضرر مىبینند. اما اوّلین مشکلى که به وجود مىآید این است که خود آن مدیر، مىبیند کارش پیش نمىرود. براى خاطر اینکه، به انسانهایى تکیه کرده که اهل نیستند. در محیط وزرارتخانه، باید کسانى را آورد که به این راه و هدف از بُنِ دندان معتقد باشند. این، شرط اوّل است. براى خاطر اینکه، اگر از بُنِ دندان معتقد نباشد، اگر توانایى و کاردانى هم داشته باشد، آن توانایى و کاردانى، در خدمت راهى که شما دارید برایش تلاش مىکنید، به کار نخواهد افتاد. این امرى طبیعى است. باید معتقد باشد. بحمداللَّه، امروز بعد از چهارده، پانزده سال که از انقلاب مىگذرد، دیگر آن دعواى تعهّد و تخصّصى که اوّل انقلاب بود، وجود ندارد. معنى ندارد که ما بگوییم تعهّد یا تخصّص؟ هم تعهّد، هم تخصّص؛» [ii] ایشان درادامه فرمودند: «من اینطور مىخواهم تعبیر کنم و این تعبیر، حاکى و گویاست: عرض من این است که در محیط وزارتخانه، آن جوّ حزب الّلهى را غالب کنید. با همان بارِ معنایى که کلمه «حزبالّلهى» دارد. باید آدمهاى متدیّن بر سرنوشت تشکیلات حاکم باشند. البته در سطوح مختلف، انسان مىتواند از همه کسانى که اندک چیزى بلدند و خودشان هم با ما همعقیده نیستند و حتى مىگویند که «همعقیده نیستیم»، استفاده کند. حرفى نیست. بنده در بخشهاى مختلف کشور، قسمتهایى را مىشناسم که آن مدیرى که در آن قسمت کار مىکند - البته مدیر در سطوح پایین، یا یک کارشناس متخصّص - اعتقادى هم به راه انقلاب ما ندارد؛ اما خودش را در خدمت این مدیریّت قرار داده؛ در خدمت این تشکیلات یا این وزارتخانه یا این اداره قرار داده است و کار مىکند. به این شکل مىتوانید از خدمات افراد استفاده کنید. اما آنهایى که تعیین کنندهاند، راه را مشخّص مىکنند و بخصوص، در سطوح بالاى مدیریّت و نیز کارشناسیهایى که خط دهنده هستند، باید افرادى باشند با روحیه انقلابى و اسلامى عمیق.»
2-آقای قالیباف طی مقالات و سخنرانیهایی در زمینه دولت توسعه گرا به تبیین و حمایت ازآن پرداخته و کتابی را تحت همین عنوان، یعنی دولت توسعه گرا، تالیف نموده اند. ایشان درمقاله ای ضمن بیان اهمیت توسعه یافتگی، به الزامات و شرایط دست یابی به این امر اشاره نموده و آورده اند: «مقوله توسعه از اهمیتی محوری، در دولت و نظام سیاسی برخوردار است. این بدان معناست که نظام خود را عمیقا متعهد به پیشرفت و توسعه و ضرورت آن میداند. نظام اسلامی ما در مسیر بدلشدن به یک دولت توسعهگرا علاوه بر ترمیم ساختارهای ایدئولوژیکی خود، باید عمیقا در راستای دگرگونی در ساختارهای اجرایی خود قدم بردارد. تحقق یک دولت توسعهگرا، نیازمند آن است که دولت بتواند رابطه مبتنی بر ارزشها، آرمانها، عقلانیت و مصلحت با محیط داخلی و خارجی خود را برقرار سازد. ..... اگر توسعه ضروریتی حتمی برای کشور ماست، راه تحقق آن در دولت نهفته است، تنها نوعی خاص از دولت، یعنی دولت "توسعهگرا". تحقق چنین دولتی نیز نیازمند دگرگونیهایی در درون اندیشه و ساختارهای شکلدهنده و جهتدهنده دولت است که میتوان در یک کلام به آن "توسعه دولت" اطلاق کرد. نتیجه نهایی آنکه، توسعه نیازمند دولت توسعهگرا است و دولت توسعهگرا نیازمند توسعه دولت است. »[iv] این در حالی است که مقام معظم رهبری طی بیاناتی در مناسبتها و دیدارهای مختلف به تبیین مفهوم توسعه پرداخته و مخالفت خود را با بکارگیری این واژه اعلام نموده اند. ایشان در نخستین نشست اندیشههای راهبردی الگوى اسلامى - ایرانىِ پیشرفت فرمودند: «آنچه که من میخواهم اضافه کنم، این است که اولاً کلمهى «پیشرفت» را ما با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمهى «توسعه» را به کار ببریم. علت این است که کلمهى توسعه، یک بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتادهى متعارف جهانى را که معناى خاصى را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعهى کار خودمان بکنیم. ما مفهومى را که مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه میکنیم؛ این مفهوم عبارت است از «پیشرفت».
3- آقای قالیباف در مراسم افتتاحیه نخستین همایش علمی سراسری دانشجویی جغرافیا که در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار شد بود،اظهار داشتند : «مساله بنیادینی که اشاره به آن ضروری می نماید ، موضوع پرهیز از افتادن به دام خوش بینی ها و بدبینی ها در باب توسعه است . متاسفانه اندیشه توسعه با خوش بینی آغاز شده و برخی آن را به معنای نفی سنت ها ، ارزش ها و در نهایت غربی شدن تعبیر کردند . تعبیراتی که در خود محوری ریشه داشتند و در عرصه عملی همواره باعث گرایش غربی ها به فراتر دانستن خود از ملل دیگر و بی مقدار دانستن هویت و ارزش های آنان شده است .این رویکرد و جهت گیری خودمحورانه ، موجب شکل گیری نگرش افراطی به شدت بدبینانه و غرب ستیزانه شد که با تلقی توسعه به معنای غربی شدن و از میان رفتن هویت خودی ، آن را نفی می کرد و به گونه ای واکنشی به تجلیل کورکورانه سنت ها و هویت خودی می پرداخت .این پدیده در ایران بسیار مشاهده شده است .»[vi] سوالات قابل طرح در اظهارات اخیر آقای قالیباف این است که آیا نگاه بدبینانه و به تعبیر ایشان غرب ستیزانه به غرب و آموزه های آن از قبیل مفهوم توسعه، نگاهی مذموم می باشد؟و اگر کسی چنین نگاهی داشت آیامطلقا چنین نگاهی باید متهم به افراطی گری گردد؟ همچنین اگر کسی مفهوم توسعه را به معنای غربی شدن دانست ، باید گفت که چنین نگرشی افراطی و به شدت بدبینانه است؟ در خصوص این اظهارات آقای قالیباف، لازم است به ایشان متذکر گردید که مقام معظم رهبری در دیدار استادان و دانشجویان استان کردستان (در تاریخ 27/2/88)درخصوص مفهوم توسعه فرمودند: «ما وقتى میگوئیم پیشرفت، نباید توسعهى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. .......غربىها یک تاکتیک زیرکانهى تبلیغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا کردند و آن این است که کشورهاى جهان را تقسیم کردند به توسعهیافته، در حال توسعه و توسعهنیافته. خب، در وهلهى اول انسان خیال میکند توسعهیافته یعنى آن کشورى که از فناورى و دانش پیشرفتهاى برخوردار است، توسعهنیافته و در حال توسعه هم به همین نسبت؛ در حالى که قضیه این نیست. عنوان توسعهیافته - و آن دو عنوان دیگرى که پشت سرش مىآید، یعنى در حال توسعه و توسعهنیافته - یک بارِ ارزشى و یک جنبهى ارزشگذارى همراه خودش دارد. در حقیقت وقتى میگویند کشور توسعه یافته، یعنى کشور غربى! با همهى خصوصیاتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهتگیرى سیاسىاش؛ این توسعهیافته است. در حال توسعه یعنى کشورى که در حال غربى شدن است؛ توسعهنیافته یعنى کشورى که غربى نشده و در حال غربى شدن هم نیست. این جورى میخواهند معنا کنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشویق کشورها به توسعه، تشویق کشورها به غربى شدن است! این را باید توجه داشته باشید. بله، در مجموعهى رفتار و کارها و شکل و قوارهى کشورهاى توسعهیافتهى غربى، نکات مثبتى وجود دارد - که من ممکن است بعضىاش را هم اشاره کنم - که اگر بناست ما اینها را یاد هم بگیریم، یاد میگیریم؛ اگر بناست شاگردى هم کنیم، شاگردى میکنیم؛ اما از نظر ما، مجموعهاى از چیزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعهى غربى شدن، یا توسعهیافتهى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نمیکنیم. پیشرفتى که ما میخواهیم چیز دیگرى است.»[vii] بنابراین مطابق بیانات اخیر مقام معظم رهبری ، در فرهنگ امروز غربى، تشویق کشورها به توسعه، تشویق کشورها به غربى شدن است .و لذا از نظر ایشان ، مجموعهاى از چیزهاى ضد ارزش در آن وجود داشته و به همین خاطر ما مجموعهى غربى شدن، یا توسعهیافتهى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نمیکنیم. به همین دلیل است که ایشان در نخستین نشست اندیشههای راهبردی الگوى اسلامى - ایرانىِ پیشرفت فرمودند: «آنچه که من میخواهم اضافه کنم، این است که اولاً کلمهى «پیشرفت» را ما با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمهى «توسعه» را به کار ببریم. علت این است که کلمهى توسعه، یک بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتادهى متعارف جهانى را که معناى خاصى را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعهى کار خودمان بکنیم. ما مفهومى را که مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه میکنیم؛ این مفهوم عبارت است از «پیشرفت». » حال آیا از دیدگاه آقای قالیباف می بایست چنین نگاهی را افراطی تلقی نمود؟! همچنین مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد نیز فرمودند: «امروز در چشم بسیارى از نخبگان ما، بسیارى از کارگزاران ما، مدل پیشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روى مدلهایى که غربىها براى ما درست کردهاند، دنبال و تعقیب کنیم. امروز در چشم کارگزارانِ ما این است و این چیز خطرناکى است؛ چیز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناک است. غربىها در تبلیغات خیلى ماهرند؛ یعنى ماهر شدهاند؛ در طول این دویست سیصد سالى که کار تبلیغاتى پىدرپى میکنند، با تبلیغات موفقِ خودشان توانستهاند این باور را در بسیارى از ذهنها به وجود بیاورند که توسعهیافتگى مساوى است با غرب و غربى شدن! هر کشورى بخواهد کشور توسعهیافتهاى محسوب بشود، بایستى غربى بشود! این تبلیغات آنهاست. هر کشورى که از الگوهاى موجود غرب فاصله داشته باشد، توسعهیافته نیست!»[viii] مقام معظم رهبری در ادامه مباحث خود به برخی از التزامات و ویژگی های توسعه غربی اشاره نمودند که حاوی نکاتی بسیارمهم و اساسی بوده و می بایست مورد توجه مسئولین نظام وسیاستمداران قرارگیرد. ایشان در این باره فرمودند: «الگوى پیشرفت غربى، یک الگوى ناموفق است. درست است که به قدرت رسیدهاند، به ثروت رسیدهاند؛ اما بشریت را دچار فاجعه کردهاند. پیشرفتهاى غربى، پیشرفتهایى است که امروز همهى دنیا و همهى بشریت دارند از آن رنج میبرند؛ کشورهاى عقبمانده یکجور، کشورهاى پیشرفته یکجور. این همان پیشرفت و توسعهاى است که توانسته است گروههاى معدود و انگشتشمارى از خانوادههاى ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملتهاى دیگر را دچار اسارت و تحقیر و استعمار کرده؛ جنگ به وجود آورده و حکومت تحمیل کرده است و در داخل خود آن کشورها هم اخلاق فاسد، دورى از معنویت، فحشا، فساد، سکس، ویرانى خانواده و این چیزها را رواج داده. بنابراین، موفق نیست. شما الان اگر آثار ادبى کشورهاى غربى - مثلاً فرانسه - را که مربوط به سه قرن یا دو قرن پیش هست، بخوانید، وضع امروزِ آنجا را هم مطالعه کنید، خواهید دید مردمِ آنجا از لحاظ اخلاقى بمیزان بسیار زیادى عقب رفتهاند. این وضعیتى که امروز بر آنجا حاکم است، آن روزها حاکم نبود. پیشرفت تمدن غربى در طول قرنهاى متمادى، این کشورها را از لحاظ اخلاقى دچار مشکل کرده؛ آنها را از لحاظ اخلاقى به انحطاط کشانده؛ از لحاظ وضع زندگى هم به آنها خدمتى نکرده؛ یعنى فقر در آنجاها برنیفتاده است. در آنجا کار و تلاش زیاد است؛ اما دستاورد و محصول براى فرد و براى خانواده کم. بنابراین، پیشرفت غربى، پیشرفت ناموفقى است..... آنچه که موجب میشود ما الگوى غربى را براى پیشرفت جامعهى خودمان ناکافى بدانیم، در درجهى اول این است که نگاه جامعهى غربى و فلسفههاى غربى به انسان - البته فلسفههاى غربى مختلفند؛ اما برآیند همهى آنها این است - با نگاه اسلام به انسان، بکلى متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانى و ریشهاى دارد. لذا پیشرفت که براى انسان و به وسیلهى انسان است، در منطق فلسفهى غرب معناى دیگرى پیدا میکند، تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معناى پیشرفتى است که غرب به دنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همین را به همه توصیه میکنند. پیشرفت وقتى مادى شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتى قربانى کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولى اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادى مطلوب است، اما به عنوان وسیله.هدف،رشد و تعالى انسان است. پیشرفت کشور و تحولى که به پیشرفت منتهى میشود، باید طورى برنامهریزى و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالى برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقهاى از انسان، حتّى نه انسانِ ایرانى. پیشرفتى که ما میخواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامى معنا کنیم، فقط براى انسان ایرانى سودمند نیست، چه برسد بگوئیم براى طبقهاى خاص. این پیشرفت، براى کل بشریت و براى انسانیت است. نقطهى تفارق اساسى، نگاه به انسان است.»
4-علیرغم اینکه آقای قالیباف مخالف معنا نمودن توسعه به معنای «غربی شدن» هستند، ایشان خود در تعریف توسعه، از تعاریف اندیشمندان غربی استفاده نموده اند که این تعاریف نیز دارای الزامات غربی شدن می باشند. به عنوان نمونه ایشان در تعریف توسعه به نقل از کلمن و نیکسون آورده اند:« مفهوم توسعه در معنای ساده و روان خود به معنای گذار از وضعیتی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نامطلوب به وضعیتی مطلوبتر است که در آن، انسان شادمانتر است و توانایی بیشتری در کنترل سرنوشت و زندگی خود دارد»[x] علاوه بر آن ،ایشان به صراحت در تعریف جوامع عقب افتاده آورده اند:« بهتر است که جوامع جهان سوم عقبافتاده امروز را کمتر توسعه بنامیم یعنی جامعهای که تحت تاثیر آن نوسازی قرار گرفته و برخی از ابعاد و آثار نوسازی را در خود پذیرفته است ولی به طور کامل در نظم دنیای مدرن نیز ادغام نشده است. » [xi]
حال طبق بیان فوق که توسعه یافتگی را ادغام کامل در نظم دنیای مدرن می داند،باید از ایشان پرسید که آیا نظم دنیای مدرن و الزامات آن به معنای غربی شدن نمی باشد؟ چه اینکه یکی از مهم ترین الزامات ضروری جامعه مدرن سکولاریسم است .که به معنای دنیاگرایی و این دنیایی شدن و بریده شدن انسان از جهان ماوراءو به تعبیر دینی ،جهان آخرت است . حال آیا چنین جامعه ای را می توان جامعه دینی دانست. علاوه بر آن این نکته را نیز باید به آقای قالیباف توجه داد که مقام معظم رهبری دسته بندی کشورها به توسعه یافته و توسعه نیافته را ساخته و پرداخته غربی ها دانسته و در این خصوص فرموده اند: «غربىها یک تاکتیک زیرکانهى تبلیغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا کردند و آن این است که کشورهاى جهان را تقسیم کردند به توسعهیافته، در حال توسعه و توسعهنیافته....عنوان توسعهیافته - و آن دو عنوان دیگرى که پشت سرش مىآید، یعنى در حال توسعه و توسعهنیافته - یک بارِ ارزشى و یک جنبهى ارزشگذارى همراه خودش دارد. در حقیقت وقتى میگویند کشور توسعه یافته، یعنى کشور غربى! با همهى خصوصیاتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهتگیرى سیاسىاش؛ این توسعهیافته است. در حال توسعه یعنى کشورى که در حال غربى شدن است؛ توسعهنیافته یعنى کشورى که غربى نشده و در حال غربى شدن هم نیست..»[xii] آقای قالیباف همچنین توسعه را در معنای کلی، تحول در چهار زیرمجموعه دانسته که عبارتند از: توسعه اجتماعی؛ - توسعه اقتصادی؛ - توسعه سیاسی؛ - توسعه فرهنگی.[xiii] که هریک دارای شاخصه هایی می باشند. وی در بیان شاخصه های توسعه نیزبه نظرات اندیشمندان غربی متوسل شده ودرذکر این شاخصه ها کم ترین نگاه و یا حداقل نگاه تطبیقی را به آموزه های دینی نداشته و از آنها استفاده ننموده اند. به عنوان مثال ایشان پس از تعریف توسعه اجتماعی نتیجه می گیرند که «بر این اساس، به قول دورکیم، گذر از نظم سنتی به نظم مدرن، مبین تقسیم کار اجتماعی فزاینده، انفکاک و پیچیدگی ساختاری جامعه است که حاصل آن، برآمدن صورتبندی اجتماعی مبتنی بر طبقات مشخص و صفبندیهای منطقی است »[xiv]
دربیان شاخص های توسعه اجتماعی نیز به نقل از« استس» آورده اند:« ابعاد اجتماعی توسعه تقریبا با این شاخصهها سنجیده میشود که عبارتند از: - سطح شهرنشینی؛ - سطح کاربرد فناوری در زندگی روزمره؛ - سطح وضوح صورتبندی اجتماعی؛ - نوع و شکل جرایم و طلاقها؛ - سطح تعامل با دنیای بیرون؛ - ترکیب طبقات؛ - سطح تعامل اجتماعی؛ - نوع گروهبندیهای اجتماعی؛ - استقلال طبقات از دولت؛ - انواع جدید خانواده و اشکال دموکراتیکتر آن؛ - سطح مصرف و جستوجوی کیفیت زندگی؛ - تنوع حیات اجتماعی؛ - عدالت اجتماعی و دسترسی به فرصتهای برابر»[xv]
درخصوص توسعه سیاسی نیز ایشان سطوحی را در نظر گرفته و آورده اند:« سطح اول توسعه سیاسی در دنیای مدرن، شکلگیری یک دولت- ملت است. ..... سطح دوم توسعه سیاسی ..... برحسب "افزایش کارایی حکومت در بسیج منابع انسانی و مادی در راستای اهداف ملی" تعریف میشود....... سطح سوم و نهایی توسعه سیاسی برحسب میزان مشارکت عمومی در سیاست تعریف میشود. سطح سوم توسعه سیاسی با شاخصهایی چون توسعه روابط مبتنی بر شهروندی، تحکیم حقوق فردی و گروهی، توانمندی جامعه مدنی در مقابل دولت، وجود نظام چندحزبی، سیاست رقابتی و ثبات سیاسی به عنوان شاخصهای توسعه سیاسی سنجیده میشود. لذا در کل سطح نهایی توسعه سیاسی به معنای "گسترش مشارکت و رقابت گروههای اجتماعی در زندگی سیاسی" است. امروزه بدیهی مینماید که پیش از تحقق این سطح باید؛ سطوح قبلی توسعه سیاسی رسیده باشیم تا به قول ساموئل هانتینگتون، رقابت سیاسی به "تباهی سیاسی و اجتماعی" منجر نشود» [xvi]
در اینجا نیز مشاهده می شود که در بیان سطوح مختلف توسعه سیاسی ، اصول و سطوح توسعه سیاسی در جامعه مدرن مدنظر قرار گرفته است. ایشان همچنین در بیان اصول توسعه فرهنگی نیز نوشته اند:« توسعه فرهنگی در ابعاد عینیتر خود متوجه اصول زیر است که عبارتند از: - گذار از فرهنگ انقیاد به فرهنگ مشارکتی؛ - گذار از نگرش محدود محلیاندیش سنتی به نگرش جهانیاندیش؛ - گذار از تعلقات فروملی و قبیلهای به تعلق خاطر ملی؛ - مرجعیتیابی علم و عقلانیت در زندگی بشری؛ - اهمیتیابی آموزش و مهارت و تکنیک در زندگی انسانی؛ - دسترسی هرچه بیشتر به کالای فرهنگی.»[xvii]
در خصوص عبارت فوق نیز نکات قابل تامل و سوالاتی مطرح بوده که به جهت پرهیزاز اطاله کلام ،فقط به سوالات پیرامون یکی از آن اصول اشاره می شود. ایشان در بیان فوق ، یکی از اصول توسعه فرهنگی را مرجعیت یابی علم و عقلانیت دانسته اند. حال سوال این است که اولا علم و عقلانیت در اینجا به چه معناست ؟ چه اینکه معنای علم و عقلانیت در نگاه اندیشمندان غرب و نگاه اندیشمندان مسلمان،که برگرفته از آموزه های دینی می باشد، متفاوت است .و ثانیا آیا در جامعه دینی علم و عقلانیت بشری (که در بیان فوق تعریف نیز نشده اند)باید مرجعیت یابد یا دین ؟توضیح اینکه درحالت مرجعیت یابی دین در جامعه ،دین درخود عقلانیت (به معنای عقلانیت مدنظر اسلام )را نیزدربردارد .اما درمقابل ممکن است در موارد و موضوعاتی عقل بشری توانایی درک آن موضوعات را نداشته و در مواردی با دین در تعارض باشد؛بنابراین عقل بشری به طور مطلق توانایی یافتن جایگاه مرجعیت در زندگی را ندارد. و ثالثا اگر علم و عقل بشری با دین در تعارض بود ،کدامیک ارجحیت دارند؟ در مجموع باید گفت ؛که به دلیل وجودهمین شاخص های فوق الذکر است که مقام معظم رهبری توسعه به مفهوم رایج آن را توسعه به معنای غربی شدن دانسته اند. وبرای آن الزاماتی را قائل گردیده اند. (که در نکات قبلی به آنها اشاره شده است) آقای قالیباف همچنین در باره علل توسعه یافتگی غرب ، به دیدگاههای ماکس وبر استناد نموده و بدون آنکه آنرا تایید یا رد نماید ، آن را نقل می نمایند .این در حالی است که وقتی مخاطب این دیدگاهها را می خواند ،در ذهن اینطور تلقی می شود که از نظر آقای قالیباف این دیدگاهها در خصوص جامعه ایران نیز صحیح می باشد(البته گفتنی است که دیدگاههای ماکس وبر با توجه به تعریفی که آنها از توسعه دارند ،با مبانی فکری غرب تطابق داشته وممکن است در خصوص جامعه غربی از واقعیت برخوردار باشد) . ایشان در این خصوص آورده اند: «گروهی از کارشناسان در ریشهیابی علل عقبماندگی ایران، اولویت را به عوامل فرهنگی میدهند تحلیلهای فرهنگمحور در تبیین پدیدههای اجتماعی (از جمله عقبماندگی) ریشههایی نیرومند و سنتی استوار در تاریخ جامعهشناختی دارد. فرهنگگرایانی که توسعه غربی را ریشهیابی میکنند، معمولا علل آن را در برخی سنتهای فرهنگی خاص همچون حقوق و تکالیف برآمده از سنت حقوق رومی و قوانین کلیسایی، غلبه فرهنگ کار و ثروتاندوزی ناشی از مذهب پروتستان، فرهنگ دنیاگرای یهودی، پدیدآمدن ارزشهای انسانمحور، رفاهطلبی، قدرتدوستی و فردگرایی در غرب جدید مییابند. پرنفوذترین این تحلیلها را ماکس وبر، جامعهشناس بزرگ آلمانی، در کتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری" ارائه کرده است. در همین راستا استدلالهای اندیشهمحور معتقدند که ریشههای توسعه غرب در عصر جدید، سنتهای عقلانی فلسفی در یونان باستان بوده است که بعد از رنسانس احیا شد و نهضت جدید مدرن را بنیاد نهاد، در حالی که جامعه شرقی فاقد این سنتهای علمی و عقلانی است و به جای توجه به دنیا، به آخرت اولویت داده است و اندیشهها آن در ارتباط با دین و عرفان شکل گرفته است.» [xviii]
در عبارت دیگری نیز ایشان مجددا به نقل از دیدگاههای دیگران در خصوص علل توسعه نیافتگی ایران،بدون تایید یا رد آن ، اینطور آورده اند:« نخستین تاملگران انحطاط ایرانی معتقدند بودند که ناآگاهی قاطبه ایرانیان، اجازه آن را نمیدهند تا فکر اصلاحات و توسعه را از متن جامعه آغاز کنیم. نخستین سفرنامهنویسان ایرانی، این نکته را گاه به صورت آشکار و اغلب به صورت پنهان بیان میکردند که جامعه ایرانی، برخلاف جامعه غربی، جامعهای محافظهکار، ضدترقی و ضدتوسعه است و از اینرو، اتکا به جامعه یا به طبقاتی مانند زمینداران یا تجار نمیتواند به روند توسعه کمکی بکند. به عقیده این اندیشهگران، این طبقات خود مانع توسعه هستند.» [xix]
درخصوص شاخص ها و اصولی که آقای قالیباف برای توسعه برشمردند، علاوه بر بیانات مقام معظم رهبری در خصوص الزامات و ویژگی های توسعه غربی که در نکته شماره 3 اشاره گردید،باید توجه ایشان را به بیانات دیگرمقام معظم رهبری نیزجلب نمود که فرموده اند: «پیشرفت براى همهى کشورها و همهى جوامع عالم، یک الگوى واحد ندارد. پیشرفت یک معناى مطلق ندارد؛ شرائط گوناگون - شرائط تاریخى، شرائط جغرافیائى، شرائط جغرافیاى سیاسى، شرائط طبیعى، شرائط انسانى و شرائط زمانى و مکانى - در ایجاد مدلهاى پیشرفت، اثر میگذارد. ممکن است یک مدل پیشرفت براى فلان کشور یک مدل مطلوب باشد؛ عیناً همان مدل براى یک کشور دیگر نامطلوب باشد. بنابراین یک مدل واحدى براى پیشرفت وجود ندارد که ما آن را پیدا کنیم، سراغ آن برویم و همهى اجزاء آن الگو را در خودمان ایجاد کنیم و در کشورمان پیاده کنیم؛ چنین چیزى نیست. پیشرفت در کشور ما - با شرائط تاریخى ما، با شرائط جغرافیائى ما، با اوضاع سرزمینى ما، با وضع ملت ما، با آداب ما، با فرهنگ ما و با میراث ما - الگوى ویژهى خود را دارد؛ باید جستجو کنیم و آن الگو را پیدا کنیم. آن الگو ما را به پیشرفت خواهد رساند؛ نسخههاى دیگر به درد ما نمیخورد؛ چه نسخهى پیشرفت آمریکائى، چه نسخهى پیشرفت اروپائى از نوع اروپاى غربى، چه نسخهى پیشرفت اروپائى از نوع اروپاى شمالى - کشورهاى اسکاندیناوى، که آنها یک نوع دیگرى هستند - هیچ کدام از اینها، براى پیشرفت کشور ما نمیتواند مدل مطلوب باشد. ما باید دنبال مدل بومى خودمان بگردیم. هنر ما این خواهد بود که بتوانیم مدل بومى پیشرفت را متناسب با شرائط خودمان پیدا کنیم.»[xx]
مقام معظم رهبری در مقابل در خصوص نگاه اسلامی به پیشرفت نیز فرمودند: «اساس نگاه اسلامى به پیشرفت، بر پایهى این نگاه به انسان است: اسلام انسان را یک موجود دوساحتى میداند؛ داراى دنیا و آخرت؛ .....کشور ما و جامعهى اسلامى آن وقتى پیشرفته است که نه فقط دنیاى مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند. پیغمبران این را میخواهند: دنیا و آخرت.»
5-آقای قالیباف در بررسی مقوله توسعه در ایران اشاره ای گذرا به سابقه تاریخی آن داشته وضمن آن نکات تامل برانگیزی رامطرح نموده اند که موجبات تعجب را برمی انگیزاند. ایشان در این خصوص نوشته اند: «مقوله توسعه در ایران در سالهای قبل از انقلاب عموما ذیل موقعیت و وضعیت دولت قرار گرفته است. بدینترتیب که فقط هنگامی برنامههای موفق یا ناموفق در جهت تحقق توسعه پیگیری شده است که دولت و نخبگان حاکم موفق شدهاند به صورت نسبی، کنترل جامعه را به دست بگیرند و بازی سیاسی را کنترل کنند. در این دوران، دولت و نخبگان با حمایت خارجی، موفق شدهاند تا برنامههایی را جهت ایجاد دگرگونیهایی پیگیری کنند؛ هرچند که درباره موفقیت یا شکست، مطلوبیت یا عدم مطلوبیت آنها مناقشاتی وجود دارد. ولی در دورانی که با فروپاشی قدرت مرکزی دولت از طریق عوامل داخلی (انقلاب) یا عوامل خارجی (حمله خارجی)، دورهای از کشمکش آغاز شده است، این کشمکش در اصل متوجه دولت شده و از این رو، در چنین دورههایی ماهیت دولت کاملا متزلزل بوده است و میدانیم که دولت متزلزل طبعا نخواهد توانست طرحی در راستای توسعه را به صورت مشخص اجرا کند. این وضعیت به طور مشخصی در دوران پس از شهریور 1320 ه.ش وجود داشت. ولی این ناتوانی به آن معنا نیست که در این دوره، الگوهای توسعه مطرح نبود. با رفتن رضاشاه و ورود گروههای گوناگون مدعی کسب قدرت، مبانی اصلی تلاشهای گروهها و احزاب بسیاری که در پی نقشآفرینی در قدرت بودند، حول مسئله نحوه شکلدهی به توسعه ایران میچرخید. بررسی برنامههای آنها نشان میدهد که در بنمایه برنامههای آنها مقوله توسعه و نحوه اجرای آن توسط دولت وجود داشته است. لذا در دوره 12 ساله منتهی به کودتا، گرچه در عرصه اجرا رکود تمامعیاری حاکم بود (چون دولت ثباتی نداشت) اما در حیطه نظریهپردازی، ما شاهد دورانی پویا میباشیم»[xxiii]
علاوه بر آن، آقای قالیباف در 17 خرداد 84 زمانی که به عنوان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نهم در جمع دانشجویان دانشگاه اصفهان برای ارائه مواضع خود حاضر شده بود، درباره دیپلماسی و نوع سیاست خارجی مورد نظر خویش در موضوع هسته ای به دفاع از رویکرد دولت خاتمی پرداخته و اظهار داشت: «روشی که دولت (اصلاحات) در بدست آوردن این انرژی دنبال کرده است بسیار مناسب و منطقی است و باید همین سیاست دنبال شود.»[xxxii]
.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599 [v]