تعهد دولت بر اجرای معاهده مبارزه با پولشویی، حرف و حدیث فراوانی را به همراه داشته است. موافقان و مخالفان دلایل متعددی در نفی و اثبات این توافق برشماری نمودهاند. از بیان این جمله که این توافق تمام مشکلات پولی و بانکی کشور را رفع خواهد کرد تا اینکه اجرای این توافق بدتر از کاپیتولاسیون است. نگارنده فارغ از این ماجرا تلاش دارد از منظری دیگر به این موضوع توجه داشته باشد. ادامه مطلب...
روز یکشنبه هفته جاری سعید مرتضوی دادستان وقت تهران در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با ارسال نامهای خطاب به رئیس و هیئت قضات شعبه 22 دادگاه تجدیدنظر به سبب فوت سه متهم به آشوبآفرینی در فتنه 88 که در زندان کهریزک جان باخته بودند عذرخواهی کرد. پوزش مرتضوی بهخاطر اعزام سه متهم یاد شده به بازداشتگاه کهریزک و فوت آنها به علت شرایط نامناسب این زندان و بیتوجهی مسئولان کهریزک بود. رخدادی که رهبر معظم انقلاب از آن باعنوان جنایت یاد کرده و دستور تعطیلی هر چه سریعتر این بازداشتگاه را صادر کرده بودند.
جرم آقای مرتضوی اعزام متهمان به بازداشتگاه کهریزک با توجه به آگاهی از شرایط بسیار بد و نامساعد آن بوده است که نهایتاً منجر به فوت آنان شده بود و مرتضوی از آنجا که خود را به گونهای ناخواسته و غیرعمد در زمینهسازی منجر به فوت 3 متهم مورد اشاره دخیل میدانسته، با ارسال نامه به دادگاه تجدیدنظر پوزش خواسته است. اقدام درخورتقدیر مرتضوی، این انتظار قانونی، شرعی و منطقی را بهدنبال دارد که سران و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نیز که برخی از آنان مصداق بیچون و چرای مفسد فیالارض هستند، از مردم به خاطر جنایتهای شرمآوری که مرتکب شدهاند، عذرخواهی کنند، اگرچه پوزش آنها نمیتواند و نباید مانع از مجازات قانونی آنان باشد. خودداری سران و اصحاب فتنه 88 از عذرخواهی در حالی است که صدها سند غیرقابل انکار از عامدانه بودن جنایاتی که مرتکب شدهاند حکایت میکند و کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که آنان تحت مدیریت مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس دست به جنایت زدهاند برخلاف مرتضوی که اقدام وی غیرعامدانه بوده است.
درباره وطنفروشی سران فتنه و پادویی مستقیم و بیواسطه آنها برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس، صدها گزارش مستند داشتهایم که واکنش فتنهگران به جای پاسخ، فقط فحاشی و ناسزاگویی بوده است و در این مختصر تنها به یادآوری برخی از آن بسیارها بسنده میکنیم.
1- فتنه 88 دقیقاً براساس فرمول دیکته شده کودتاهای مخملی صورت پذیرفته بود و از چند سال قبل برخی از کارشناسان برجسته سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا برای آموزش فتنهگران به ایران سفر کرده و با مدعیان اصلاحات، نشستهای مخفی و طولانی داشتهاند، از جمله این افراد میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
جانکین، عضو برجسته MI6 و از نظریهپردازان مطرح در مرکز مطالعات دموکراسی لندن، او در آموزشهای خود تأکید میکند که شروع انقلاب مخملی باید از نقطه انتخابات باشد «ELECTION POINT» .
مانوئل کاستلز، عضو برجسته سازمان «سیا» در پوشش استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا.
جان هیک معروف به احیاگر اندیشه پلورالیزم دینی.
آلن تورن از سرویس اطلاعات خارجی فرانسه DGSE.
تموتی گارتن اش، از سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس، تئوری «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» که مدعیان اصلاحات به نام خود جا زدهاند از اوست.
آکنش هلر، رهبر کودتای مخملی مجارستان.
آدام میچنیک، رهبر جنبش همبستگی در فروپاشی لهستان.
الکساندر اسمولار، از اعضای اصلی کودتای مخملی لهستان.
مایکل ایگناتیف، رهبر لیبرالهای پارلمان کانادا.
و... که همگی تحت پوششهای آکادمیک به ایران آمده و با کسانی که بعدها در فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 نقشآفرینی کردند، جلسات طولانی و مخفیانه داشتهاند. مدعیان اصلاحات به دلیل عملیاتی کردن نقشه دشمن در فتنه 88، جنایت بزرگی مرتکب شدهاند ولی دریغ از یک پوزش خشکوخالی که علت آن را توضیح خواهیم داد.
2- تمامی فتنهگران و مخصوصاً برخی از سران و افراد شاخص آن با صراحت و برخی دیگر با اقدامات بعدی خود اعتراف کردهاند که ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری 88 دروغ بوده و فتنهگران صرفاً با دستوری که از آن سوی مرزها گرفته بودند در شیپور این ادعای دروغ دمیدهاند.
همه اصحاب فتنه از جمله آقای خاتمی در انتخابات بعد از ریاست جمهوری 88 شرکت کرده بودند و پرسش این است که مگر برگزارکنندگان انتخابات مجلس، همان مراکز و افراد برگزار کننده انتخابات ریاست جمهوری 88 نبودهاند که آنان را به تقلب متهم کرده بودید؟ بنابراین، آیا به جرم توطئه علیه اسلام و انقلاب و مردم این مرز و بوم مستحق شدیدترین مجازاتها نیستید؟ پوزش از مردم پیشکش!
3- آقای خاتمی حداقل 2 بار با جرج سوروس، سرمایهدار صهیونیست آمریکایی ملاقات پنهانی داشته است. جرج سوروس دشمن تابلودار اسلام و انقلاب اسلامی است که دشمنی و کینه خود علیه ایران اسلامی را بارها به صراحت اعلام کرده است. آقای خاتمی باید برای ملت توضیح بدهد که در ملاقات پنهان با جرج سوروس در پی چه بوده است؟ و یا جرج سوروس از ملاقات با آقای خاتمی چه انتظاری داشته است؟ آنچه مشخص است اینکه، اولاً؛ ملاقات یاد شده قبل از فتنه 88 صورت پذیرفته و ثانیاً؛ جرج سوروس حمایت و دخالت خود در فتنه را نفی نمیکند.
4- آقای هاشمی رفسنجانی باید توضیح بدهد که چرا چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری 88 و در حالی که هیچ گمانه و سخنی درباره احتمال تقلب در انتخابات مطرح نبود به ناگاه در اقدامی غیرمنتظره از احتمال تقلب در انتخابات ریاست جمهوری 88 سخن به میان آورد؟ پاسخ آقای رفسنجانی به این پرسش از آن جهت حائز اهمیت است که همگان شاهد بودند چند ماه بعد از آن، فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با اسم رمز «تقلب در انتخابات»! شکل گرفته و به میدان آورده شد. انتظار آن است جناب آقای هاشمی رفسنجانی برای مردم توضیح بدهند که میان ادعای غیرمنتظره ایشان که چند ماه بعد به اسم رمز تقلب در فتنه 88 تبدیل شد چه رابطهای وجود داشته است؟
5- فتنهگران با ادعای تقلب در انتخابات که از بیرون به آنها دیکته شده بود، علاوه بر آن که کشور را به آشوب کشیدند و خسارتهای جبرانناپذیری به مردم و نظام وارد کردند، تعداد قابل توجهی از مردم را هم در خیابانها به قتل رساندند. حمله به عزاداران عاشورای حسینی(ع)، اهانت به ساحت مقدس آن حضرت، پاره کردن عکس امام(ره) و لگدمال کردن آن! آتش زدن مسجد، خط زدن قید «اسلامی» از نام مقدس جمهوری اسلامی ایران، ائتلاف آشکار و بیپرده با بهائیان، منافقین، سلطنتطلبها، مارکسیستها، کلانسرمایهداران و حتی عبدالمالک ریگی، دریافت هزینه آشوب از آلسعود و... بماند.
هر یک از جرایم و جنایات مورد اشاره به تنهایی، سران و اصحاب فتنه را مستحق شدیدترین مجازاتها میکند که پوزش از مردم، کمترین و دمدستیترین وظیفه قطعی آنان است.
6- درخواست مدعیان اصلاحات از آمریکا برای تشدید تحریمها علیه مردم این مرز و بوم نیز ماجرای رسوای دیگری از هویت وطنفروشانه این جماعت است. این درخواستهای شرمآور در چند مورد با ارسال نامه محرمانه از مبادی بیرونی صورت پذیرفته که برخی از اسناد آن - تأکید میشود که فقط برخی از اسناد- منتشر شده است. آیا این وطنفروشی و مزدوری برای دشمنان ننگآور نیست؟ مخصوصاً آنجا که برای خزانهداری آمریکا توضیح دادهاند، تحریمها باید سنگین و فلج کننده باشد چرا که تحریمهای تدریجی برای مردم قابل تحمل خواهد بود!
7- سعید مرتضوی صرفنظر از اتهاماتی که به وی وارد شده و قضاوت نهایی درباره آن برعهده دادگاه است، به صراحت از نقش غیرمستقیم خود در کشته شدن سه متهم آشوب در بازداشتگاه کهریزک عذرخواهی کرده است. اما چرا سران و اصحاب فتنه با وجود اثبات جنایاتی که مرتکب شدهاند و خیانت بزرگی که در حق نظام و مردم روا داشتهاند، کمترین کلامی به عذرخواهی بر زبان و قلم نمیآورند؟ پاسخ این پرسش را میتوان در سه گزاره زیر جستجو کرد.
اول؛ آن که امیدوارند با لب فرو بستن از پوزش، جنایات آنان در اذهان ملت به فراموشی سپرده شود که در این صورت سخت در اشتباهند.
دوم؛ این که مسائل پنهان و به گرو گرفتهای نزد مدیریت بیرونی فتنه دارند که میترسند سرویسهای اطلاعاتی بیگانه در صورت عذرخواهی فتنهگران از مردم و ابراز پشیمانی، آن را برملا کنند.
و سوم؛ این که در انتظار فتنه دیگری گوش خواباندهاند! واین یادآور حکایت شخصی است که به پزشک مراجعه کرده و گفته بود؛ چند شبی است خواب میبینم در تیم فوتبال گرگها بازی میکنم! پزشک بعد از معاینه وی مقداری دارو تجویز میکند و میگوید با مصرف این داروها دیگر از این خوابهای آشفته نخواهی دید. شخص مراجعه کننده میپرسد؛ اجازه میدهید این داروها را از فردا شب مصرف کنم؟ و پزشک با تعجب میپرسد؛ چرا از همین امشب مصرف نمیکنی؟ و طرف میگوید؛ برای اینکه، امشب مسابقه فینال است!
و اما، کدامیک از این سه احتمال قوت بیشتری دارد؟! مروری بر مواضع و عملکرد این جماعت میتواند به کشف گزارهای که به واقعیت نزدیکتر است کمک کند.
حسین شریعتمداری
حمد زعیمزاده: میتوان دولت یازدهم را به تعبیری مخرج مشترک دولتهای سازندگی و اصلاحات دانست، در واقع دولت حسن روحانی، هم میراثدار برخی خصلتها و رویکردهای دولت سازندگی است و هم برخی کارکردهای دولت اصلاحات. از اشتراک وزرا و اعضای کابینه روحانی با آن
دو دولت که بگذریم، «اینهمانی» فراوانی بین رویکردهای جدی دولت فعلی با آن
دو دولت در حوزههای مختلف اعم از اقتصاد بومی و فرهنگ ملی و سادهزیستی دولتمردان و... وجود دارد اما شاید سیاست خارجی دولت یازدهم را بتوان خروجی همزمان آن دو دولت دانست.
دولت یازدهم را در حوزه سیاست خارجی میتوان همزمان میراثدار وادادگیهای دولت اصلاحات و تحقیرشدگیهای دولت سازندگی دانست؛ عقبنشینیها تا مرز شهید خواندن رئیسجمهور یهودی آمریکا و تلاش برای خلع سلاح حزبالله لبنان که یادگار دولت اصلاحات است و تحقیرشدگی تا ممنوعالورود شدن رئیسجمهور به بسیاری از کشورهای دنیا در حالی که وزیر امور خارجه دولتت مدعی باشد با وزیر خارجه فرانسه و آلمان قهوه میخورده و مشکلات را حل میکرده است و البته اوج این وادادگی و تحقیر که در 3 سال اخیر و در دولت یازدهم در رابطه با عربستان سعودی به منصه ظهور رسیده است.
حسن روحانی در نخستین کنفرانس خبری پس از انتخابات ریاستجمهوری خرداد 92 و در حالی که هنوز زمام کار را رسما به دست نگرفته بود در سخنانی عجیب و غیرمنتظره و تقریبا خارج از دستور اعلام کرد خواستار برقراری روابطی تازه با برادران سعودی است، اظهارنظری که به سرعت در صفحه اول روزنامههای زنجیرهای جای گرفت و پروژه احیا و گسترش رابطه با نوچه منطقهای کدخدا کلید خورد. مبنای نظری این تصمیم عجولانه را باید در گفتههای محمود سریعالقلم «عقل منفصل» دولت روحانی جستوجو کرد که «چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، عربستان یک کشور مهم منطقه است؛ به لحاظ سیاسی، نظامی، نفتی و اقتصادی. ما باید نهایت تلاشمان را بکنیم که با عربستان همکاری داشته باشیم، ما با دولتهای منطقه، همکاریهای جدی و پایداری نداشتهایم. البته از دیدگاه توسعهگرایان، من این را به فرهنگ ایرانی مرتبط میدانم. امیدوارم اشتباه کنم ولی مطالعه و تحقیق و مشاهده، این را به من میگوید. حتی به لحاظ تاریخی، من از فرهنگ عمومی و رایج ایرانی این را میفهمم که ایرانیها در سهیم شدن با همدیگر مشکل دارند.» اظهاراتی که در آن جناب سریعالقلم همکاری با عربستان را به عنوان یک کدخدای کوچک و منطقهای امری جدی برای توسعه میداند و حتی برای ساختن مبنا برای ایدهاش از تحقیر فرهنگ ایرانی هم ابایی ندارد.
اما در بحبوحه تلاش دولت برای احیای رابطه با سعودی و دعوت گاه و بیگاه زنجیرهایها از پدر معنوی دولت برای سفر به عربستان و لابد حل مساله با برادران سعودی، ناگهان مساله تحقیرآمیز تجاوز ماموران سعودی به 2 زائر نوجوان ایرانی همچون آوار بر سر دولت خراب میشود اما از سوی دولت از واهمه بر هم خوردن رؤیای ارتباط با سعودی پیگیری در حد تقریبا هیچ در این مساله صورت میگیرد. اما اوج وادادگی دولت در رابطه با سعودی در مساله فاجعه منا رخ میدهد؛ رئیسجمهور و وزیر امور خارجه در حالی که عمال سعودی بدنهای زنده زائران ایرانی را همراه با اجساد روی زمین افتاده سرزمین منا شخم میزنند و بار کانتینرها میکنند، حتی حاضر نمیشوند یک روز از سفر تشریفاتی خود به نیویورک کم کنند و هیچ اقدام مثبتی را در این باره انجام دهند و اوج تحقیر در این مساله آنجا بود که بهرغم همه این وادادگیها و خاصهخرجیها از عزت ملی، دولت سعودی حتی حاضر نمیشود برای وزیر بهداشت ایران برای پیگیری احوال زائران ایرانی ویزا صادر کند و کار به زانو زدن جلوی امیر کویت برای واسطهگری میرسد.
طنز تلخ داستان اینجاست که حسن روحانی بهرغم داشتن این زمینه فکری و عملی درباره سعودی حالا پس از یک سال از فاجعه منا مدعی شده است اقدام عدهای در حمله به سفارت سعودی، اجازه ادامه پیگیریها و فشارهای سیاسی و حقوقی دولت بر سعودیها را نداده است!
هرچند همه میدانند حدفاصل این دو اتفاق بیش از 3 ماه بوده و اگر بگذریم از اینکه انفعال دولت در مساله تجاوز به نوجوانان در جده و فاجعه منا خود از زمینههای جدی روانی حمله غلط به سفارت عربستان بود اما به تعبیر یکی از همراهان سابق دولت واقعا کدام اقدام حقوقی و سیاسی؟ یعنی باید باور کنیم دولت در این یک سال مساله منا را در دستور کار قرار داده و اقدام موثر کرده اما به هیچکس هیچ چیزی نگفته و هیچ اثری در رسانهها نداشته؟ میتوانیم باور کنیم دولتی که با هزار و یک انگیزه انتخاباتی و غیرانتخاباتی کارهای نکردهاش را هم در بوق و کرنا میکند مساله منا را پیگیری جدی حقوقی و سیاسی کرده باشد و محض رضای خدا و برای پرهیز از ریا به ملت هیچ نگفته باشد؟ دولتی که 2 سال قبل میگوید از رکود عبور کردهایم ولی غرق در رکود است، دولتی که تحریمها را بالمره لغو شده میداند اما برای انتقال 400 میلیون دلار از هواپیما استفاده میکند و ... آیا میتواند کاری واقعی در این مساله کرده باشد اما با روزنامههای رنگی و زنجیرهای و بنرهای بنفش، ایران را مفروش نکرده باشد؟
قسمت سوزناک و دردناک قصه برای خانوادههای داغدار منا همینجاست که عزیزترین کسانشان را در حالی از دست دادهاند که عدهای که هیچ کاری برای آنها نکردهاند و اساسا در مبانی نظریشان هم نمیگنجد که کاری کنند، حالا میخواهند ماهی انتخاباتی خود را از آن صید کنند. به تعبیر دختر یکی از این شهدا اقدامات همین دولت بود که باعث شد جسد پدرشان 4 ماه در عربستان بماند و امروز این مواضع دولت برایشان از غم از دست دادن پدر دردناکتر است. برای خانواده شهدای منا دردناک است که عدهای که توسعه را در تنبلی در مدیریت، دیکتاتوری در سیاست و ذلت در دیپلماسی میدانند و دائما در حال پمپاژ دوگانه «شکم ـ شرف» در جامعه هستند به دروغ از کارهای نکردهشان برای شهدای منا بگویند و همزمان هم پدر معنوی و مادیشان بگوید خب، چه اشکالی دارد برای برقراری رابطه با برادران سعودی ما پیش قدم شویم؟!!
آیت الله موحدی کرمانی: آقای مصباحی مقدم حرفهای خودشان را میزنند؛ مواضع جامعه روحانیت را من میگویم/جلساتمان به دفتر هاشمی نمیرود، حمایت از روحانی هم مطرح نیست
خبرگزاریها پریروز گزارش دادند رئیس جمهور فیلیپین بعد از مشاهده مداخلات بیحد و حصر آمریکا در امور داخلی کشورش، اعتراض کرده و اوباما را «حرامزاده» خوانده است! «رودریگو دوترته» که اکنون به یک چهره ضد آمریکایی مشهور تبدیل شده در ادامه این را هم گفته که «فیلیپین دیگر مستعمره آمریکاییها نیست که اگر هرچه بگویند، کشورش مثل برده از آن اطاعت کند». فیلیپین از قرن هفدهم تا بیستم، مستعمره اسپانیا و در نیمه اول قرن بیستم مستعمره آمریکا بود. این کشور در سال 1946میلادی توانست مستقل شود.گفته میشود انتقاد اوباما، به اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در فیلیپین بوده است... در این باره گفتنیهایی هست؛
1- تا همین سه چهار ماه پیش که فیلیپین یکی از متحدین آمریکا محسوب میشد، قاچاقچیان مواد مخدر در این کشور اعدام میشدند؛ بدون اینکه رهبران این کشور از سوی دولت آمریکا تحت فشار قرار بگیرند. تظاهراتهای ضد آمریکایی مردم علیه تمرینهای نظامی مشترک کشورشان با آمریکا هم جزو معدود خبرهایی بود که غالبا در رسانهها از فیلیپین منتشر میشد. خلاصه اینکه کسی با فیلیپین کاری نداشت جز چین که فیلیپین را محلی برای توطئه چینیهای آمریکا علیه کشورش یافته بود.
فیلیپین قریب یک قرن پایگاه اصلی نظامی آمریکا و سکوی پرتابی، علیه چین بوده است. این پایگاههای ظاهراً موقتی، ارتش آمریکا را قادر میسازد خطوط استراتژیک دریایی را در کنترل داشته باشد. به همین دلیل واشنگتن همیشه نگران بوده که رشد مبارزات مردمی علیه پایگاهها و تمرینهای مشترک نظامی، بر مبارزات علیه پایگاههای نظامی آمریکا، در جهان تأثیر داشته باشد. در سال 1992 به دلیل همین اعتراضهای مردمی فیلیپین، پایگاه نظامی آمریکا تعطیل و آمریکا مجبور به ترک این کشور شد. با این وجود هنوز 30 تا 50 هزار سرباز آمریکایی در فیلیپین حضور دارند و در حال فعالیت هستند. «مانیلا تایمز» در تاریخ 27 اوت 2007 اعلام کرده بود حتی اگر آمریکا طرح برقراری دوباره پایگاه نظامی در فیلیپین را انکار کند، آشکار است که ارتش این کشور مشغول اجرای یک پروژه نظامی در سراسر میندانائو است. حوزه عملیاتی آمریکا در فیلیپین در حال حاضر 8000 مایل مربع و شامل کل جزیره میندانائو و جزایر اطراف آن است.
فیلیپین بیش از یک قرن در خدمت منافع آمریکا بوده است. آمریکاییها در این 110 سال از فیلیپین کم بهرهبرداری نکردهاند بنابراین نمیتوانند بپذیرند مستعمره سابقشان به راحتی از دست برود. آمریکا فیلیپین را مستعمره میخواهد حتی اگر مقامات این کشور به اسم متحد، یک قرن به آن سواری مفت داده باشند.
2- چرا آمریکا هیچ ابایی از خیانت به متحدین خود ندارد و به راحتی از پشت به آنها خنجر میزند؟ پاسخ این سوال را باید در ماهیت استکباری حاکمان کاخ سفید جست و جو کرد. آمریکاییها پیش از این نیز به شکلهای گوناگون از جمله کودتا و جاسوسی و... از خجالت نزدیکترین متحدین خود درآمدهاند. ماجرای کودتای نافرجام اخیر در ترکیه و جاسوسی از صدر اعظم آلمان نسخههای جدید از خیانتهای آمریکا به نزدیکترین متحدانش-نه دشمنانش-هستند. شاید حرامزاده خواندن فردی مثل اوباما از سوی رئیس جمهور فیلیپین پسندیده نباشد اما دولت فیلیپین این حق را دارد که ازآمریکا بخواهد پس از این همه سال خدمت بیمزد، دیگر در امور داخلی کشورش دخالت نکند. ماجرای فیلیپین نشان میدهد آمریکا متحد و غیرمتحد نمیشناسد و کشورها و مقامات آنها را - همان طور که دوترته گفته- «َبرده» میخواهد.
3- بیهیچ تردیدی آنچه باعث شده مداخلات آمریکا در فیلیپین از حد بگذرد، اعدام قاچاقچیان مواد مخدر نیست که سالانه دستکم 200 هزار نفر را در جهان به کام مرگ میکشانند بلکه خطری است که آمریکاییها با روی کار آمدن یک رئیس جمهور مستقل در فیلیپین احساس کردهاند. ضمن اینکه در آمریکا نیز قاچاقچیان مواد مخدر اعدام میشوند. جان انسانها اگر برای آمریکا اهمیت داشت، امروز نه داعشی وجود داشت، و نه نام هیروشیما و ناگازاکی اینقدر برای مردم آشنا بود. آمریکا اگر نگران جان انسانها بود، باید، افسار شجره خبیثه ملعونه آل سعود را میکشید. به قول حضرت آقا «رژیم بیشرم سعودی به پشتوانه همراهی آمریکا، وقیحانه در مقابل مسلمانان ایستاده و در یمن، سوریه، عراق و بحرین خونریزی میکند، بنابراین آمریکا و دیگر حامیان ریاض در جرم و جنایات سعودیها شریکند.» نگرانی چنین رژیمی از اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در فیلیپین، بیشتر به جوک شبیه است. نیست؟
4- لزوم حرکت کشورها با استانداردهای آمریکا-یا به قول لیبرالهای وطنی«استانداردهای جهانی»! - موضوعی است که امثال اوباما مداخلات خود در امور کشورهای مستقل را همواره با آن توجیه کردهاند. در ماجرای اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در فیلیپین نیز اوباما گفته، این اعدامها با قوانین و استانداردهای جهانی همخوانی ندارد. در حالی که همانطور که اشاره شد، اولا موضوع ربطی به استانداردها ندارد و اصل ماجرا به ترس واشنگتن از دور شدن این کشور از آمریکا مربوط میشود؛ ثانیا اگر کشوری بخواهد با این به اصطلاح استانداردها حرکت کند، میبایست منتظر استانداردهای ضد انسانی و ظالمانه بعدی غرب هم باشد.
5- چین پیش از آن که تبدیل به یک قطب در حوزه نظامی و اقتصادی شود، همواره از ناحیه حقوق بشر و همین استانداردهای به اصطلاح جهانی از سوی کشورهای غربی مثل آلمان، فرانسه و آمریکا، گزیده میشد. اما همین کشور به محض اینکه با استفاده از ظرفیتهای داخلی به رشد عظیم اقتصادی و نظامی دست یافت، فشارهای حقوق بشری به ویژه از سوی کشورهایی مثل فرانسه و آلمان تقریبا متوقف شد. چین امروز نه با استانداردهای تعریف شده غرب همراهی میکند، و نه به فشارها علیه خود بها میدهد چرا که قدرتمند شده است. راه مقابله با زورگویی کشورهای مستکبر، لبخند زدن و دل بستن به وعدههای نسیه یا، متوقف کردن توانمندیهای خود در حوزه فناوری و نظامی نیست. برعکس چاره کار در تقویت بنیانهای اقتصادی و نظامی و اعتماد به ظرفیتهای داخلی و در یک کلام «اقتصاد مقاومتی» است. این نگرانی وجود دارد ادامه راهی که دولت محترم در مواجهه با مشکلات اقتصادی و فشار غرب در پیش گرفته، به مداخلات بیشتر و گستاخی افزونتر آمریکا منتهی شود. در چنان وضعیتی حرامزاده خواندن دولتمردان آمریکا فایدهای ندارد؛ چرا که خباثت و خیانت و بدعهدی و از پشت خنجر زدن جزو صفات ذاتی شیطان بزرگ است.
جعفر بلوری
خشم مفتیان وهابی ادامه دارد
کنفرانس اهل سنت در چچن، سعودیها را از اهل سنت حساب نکرد
خشم سعودیها و مفتیهای وهابی و سلفی کماکان از کنفرانس «اهل سنت چه کسانی هستند» در چچن روسیه تمامی ندارد. کنفرانسی که وهابیت و جریان تکفیری را باعث بدنامی اسلام دانست.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، کنفرانس «اهل سنت چه کسانی هستند» که با حضور 200 عالم اهل سنت به ویژه مفتیان دانشگاه الازهر در تاریخ 4 شهریور در چچن روسیه برگزار شد از مفتیان سلفی و وهابی سعودی و قطری برای شرکت در این کنفرانس دعوت نکرد که این موضوع باعث واکنش شدید و عصانیت مفتیان سلفی و وهابی شده است.
در این کنفرانس که با سخنرانی «رمضان احمد قدیرف» رئیسجمهور چچن در شهر «گروزنی» آغاز به کار کرد، سعی شد تا تعریفی جامع از مذهب «اهل سنت» شکل بگیرد؛ تعریفی که وهابیت و سلفیگری تکفیری در آن جایی نداشت.
در این کنفرانس که شیخ «احمد الطیب» شیخ الازهر نیز حضور داشت شرکت کنندگان در بیانیه پایانی اهل سنت را این چنین تعریف کردند: «اهل سنت در اعتقاد و مذاهب کلامی، اشعری و ماتریدی و در فقه همان مذاهب چهارگانه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی هستند و اهل تصوفِ پاک از نظر علمی و اخلاقی و تزکیه نفس همچون امام الجنید (جنید بغدادی) و امثالهم هستند...»
در این کنفرانس تاکید شد که وهابیت و سلفیت باعث تفرقه در امت اسلامی و بدنامی اسلام شده است.
در بیانیه پایانی همچنین آمده است: جلوگیری از انحراف و به خطر افتادن مفهوم اهل سنت و جماعت مسأله بسیار مهم و ضروری است، مفهومی که تندروها سعی دارند این عنوان شریف را بربایند و آن را به خود محدود کنند.
حضور شیخ احمد الطیب رئیس دانشگاه الازهر مصر، در این کنفرانس ضربه سنگینی به مدعیان اهل سنت وارد کرده است
پس از این کنفرانس که با بایکوت خبری بسیار شدید رسانههای جریان سعودی و غربی توأم بود، به تدریج واکنشها به آن خود را نشان میدهد و مفتیان و شخصیتهای سعودی یکی پس از دیگری این کنفرانس را هدف حملات خود میکنند.
به نوشته پایگاه خبری عربی21، محدود کردن تعریف اهل سنت در اشعری گری و ماتریدی به معنای خارج کردن اهل حدیث و سلفیگری از دایره اهل سنت است، موضوعی که موجب خشم و عصبانیت سلفیها شده است و «سعد البریک» از مفتیان وهابی درباره این کنفرانس گفته است: « نشستی که از رشتههای توطئه علیه اهل سنت محسوب میشود و یک دشمنی آشکار علیه عقیده و کشورمان است».
هیأت علمای عربستان نیز در موضعگیری خود اعلام کرده است: کنفرانس «چه کسانی از اهل سنت هستند» که اخیرا در شهر «گروزنی چچن» برگزار شده با هدف برانگیختن فتنه و درگیری مذهبی بین مذاهب اسلامی است.
شیخ «محمد السعیدی» از دیگر مفتیان وهابی عربستان نیز درباره این کنفرانس گفته است: نشستی که به منزله یک توطئه علیه جهان اسلام و به خصوص عربستان سعودی است.
«جمال قاشقچی» نویسنده معروف سعودی و مدیر شبکه «العرب» نیز در صفحه توئیتر خود نوشت: کنفرانس «گروزنی» به زودی باعث درگیری و چند گانگی خواهد شد؛ گویی دستهای شری پشت پرده کار میکنند و گویی فتنه حنبلی و اشعری در قرن پنجم، بار دیگر بروز پیدا میکند.
همچنین سلفیهای مصر و وهابیت عربستان حملات گستردهای علیه شیخ «احمد الطیب» رئیس دانشگاه الازهر مصر به راه انداختهاند.
«محمد آل شیخ» از نویسندگان معروف عربستان نوشته است: مشارکت «شیخ الازهر در کنفرانس گروزنی که عربستان را از اهل سنت ندانسته است، باعث تغییر نوع رابطه و رفتار ما با مصر خواهد شد و مصر با السیسی به سوی نابودی خواهد رفت...
با رای دیوان عالی کشور حکم محکومیت و انفصال از خدمات دولتی مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و دیگر اعضای هیئت مدیره این شرکت در دوره اول وزارت زنگنه تایید شد.
به گزارش نفت نیوز، این حکم که در ارتباط با قرارداد کرسنت صادر شده قطعی است و هیچ مرجعی در سه قوه نمیتواند آنرا نقض کند.
گفتنی است در دولت روحانی بیژن زنگنه در یک اقدام مشکوک تیم کرسنت را که حکم محکومیت در دادگاه داشتند در برخی پستهای کلیدی بکارگیری کرد که انعکاس احکام انتصاب این مدیران به دادگاه لاهه تاثیر نامطلوبی برای ایران و به نفع طرف اماراتی داشت. استدلال آنها این بود که اگر این افراد محکوم شدهاند چرا مجدداً در پستهای دولتی بکار گرفته شدند.حال به نظر میرسد با محکومیت اعضای هیئت مدیره نفت توسط دیوان عالی کشور و اثبات فساد روند پرونده به نفع ایران رقم بخورد اما این مسئله مشروط به پیگیری مناسب از طرف مسئولان وزارت نفت است. ادامه مطلب...
رمزگشایی از تاکید اخیر رهبر انقلاب بر رفتار خبیثانه آمریکا در خصوص سامانه اس 300/ ازسنگاندازی در تقویت توانایی دفاعی ایران تا سرازیر کردن تسلیحات نظامی به همپیمانان منطقهای/ رونمایی از مدل به روز شده "تحریم سیمخاردار" توسط شیطان بزرگ
در همین راستا از جمله دلایل اصلی تاخیر چند ساله دستیابی ایران به سامانه اس 300 را میتوان به سیاستهای خصمانه ایالات متحده آمریکا نسبت داد که با تهدید و جنجال رسانهای و گسترس ایرانهراسی موانع بسیار متعددی در زمینه تحویل این سامانه به کشور ایجاد کرد. در همین رابطه فسخ شدن ابتدایی قرارداد اولیه تحویل اس 300 به ایران توسط روسیه با تشویق آمریکا اتفاق افتاد و باراک اوباما رئیس جمهور این کشور در پاسخ به سوالی درباره تصمیم روسیه برای لغو پنج ساله ممنوعیت تحویل دادن سیستم های ضدهوایی اس-300 به ایران میگوید: این موضوع به سال 2009 برمی گردد و آن زمان من ولادیمیر پوتین که نخست وزیر روسیه بود دیدار کردم وآنها فروش این سامانه را به درخواست آمریکا متوقف کردند.
اما این اقدامات خصمانه هرگز متوقف نشد و مقامات آمریکا از هر فرصتی برای مخالفت با این مسئله استفاده کردند. در همین راستا جان کربی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پس از انتشار اخبار انتقال سامانه اس 300 به ایران میگوید: ما مطمئنا از گزارشهای (منتشره درباره) انتقال (این سامانه) آگاه هستیم. و همانگونه که میدانید از گذشته اعتراض خود را نسبت به هرگونه فروش سامانه اس-300 به ایران اعلام کردهایم. ما این کار از چند سال گذشته تاکنون انجام دادهایم. جان کری، وزیر خارجه آمریکا این موضوع را به شخصه و به طور مکرر طی دیدارهایش با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه مطرح کرده است. ما از مدتها پیش اعتراض خود را به فروش چنین امکانات دفاعی پیچیدهای به ایران اعلام کردهایم و این موضوع را از نزدیک زیر نظر خواهیم داشت.
در ادامه نیز جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید با اشاره به تماس تلفنی جان کری با لاوروف و تلاش برای منصرف کردن روسیه از ارسال سامانه اس 300 به ایران اذعان میکند: "جان کری" وزیر امور خارجه آمریکا در تماس تلفنی با "سرگی لاوروف" وزیر امور خارجه روسیه مخالفت واشنگتن با تصمیم مسکو برای تحویل سامانه دفاع موشکی اس-300 به ایران را اعلام و تاکید کرد که ارسال این سامانه موشکی به ایران هم اکنون ضرورتی ندارد.اقدام روسیه برای ارسال این سامانه به ایران در نهایت برنامه رفع تحریمها علیه ایران به عنوان بخشی از توافق هستهای نهایی را به خطر میاندازد.
ناگفته نماند که این سیاستهای خصمانه شیطان بزرگ از جمله مواردی بود که واکنش رهبر معظم انقلاب را به دنبال داشت و ایشان در دیدار با در دیدار فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (صلیاللهعلیهوآله)ارتش مخالفت و جنجال گسترده در خصوص سامانه موشکی اس300 و یا تأسیسات حفاظتشده فردو را نمونههایی از خباثت دشمن ملت ایران خوانده و تصریح کردند: سامانه اس300 ابزاری دفاعی است نه تهاجمی، اما آمریکاییها تمام تلاش خود را کردند که جمهوری اسلامی از این امکان برخوردار نشود. ما با چنین دشمنی مواجه هستیم که حق دفاع را نیز برای ملت ما قائل نیست و در واقع میگوید بدون دفاع بمانید تا هر زمان که خواستیم، بتوانیم کشورتان را مورد تهاجم قرار دهیم