بسمه تعالی
قطره دریاست اگر با دریاست ! (یادداشت روز)
واکنش نسبت به اینگونه نوشته ها یکی از اصلی ترین اهداف کسانی است که آن را تدارک دیده اند تا از این طریق یک ماجرای دم دستی و کم اهمیت را به موضوع روز تبدیل کرده و به فتنه گران تنفس مصنوعی بدهند. از این روی پرداختن به آن را غیرضروری می دانستیم، اما بعد از انتشار نامه تعدادی از سرداران محترم سپاه در اعتراض به حسین علایی و نصیحت همراه با ملامت وی که از غیرت دینی و انقلابی آن عزیزان حکایت می کرد، اشاره به نکاتی چند درباره یادداشت آقای علایی را ضروری تلقی کردیم و در این وجیزه نگاهی - هرچند گذرا- از زاویه ای دیگر به ماجرا خواهیم داشت. امید آن که آقای حسین علایی در این نوشته اندیشه کند و چنانچه گفتنی های آن را شنیدنی ارزیابی کرد، پای از بازی بیشتر در میدان دشمن بیرون بکشد.
1- «بازی با مهره حریف» یا «شکار مهره» یکی از ترفندهای عملیات روانی است. دشمن در این ترفند شکار خود را از میان کسانی انتخاب می کند که اولا؛ سابقه شناخته شده ای از همراهی با نظام را در کارنامه خویش داشته باشند و ثانیا؛ به هر علت، از جمله ضعف بینش سیاسی، آرزوهای برآورده نشده و امثال آن، با نظام فاصله گرفته باشند. دشمن در این حالت، از یکسو نقطه ضعف شکار خود را موجه جلوه داده و به تقویت آن می پردازد. مثلا چنانچه «شکار» مورد نظر به مسئولیت دلخواه خود در نظام دست نیافته باشد، این توهم را در وی می دمد که مسئولان بالادستی نظام حق او را نادیده گرفته و یا پایمال کرده اند! و از این طریق می کوشد تا حس انتقامجویی را در شکار خود تحریک کند. و از سوی دیگر، فرد شکار شده را گام به گام به موضع گیری علیه نظام می کشاند و هریک از این گام های زاویه دار او را به گونه ای -مثلاً از طریق رسانه ها- برملا می کند تا به تدریج پل های پشت سر شکار خود را خراب کرده و راهی برای بازگشت وی باقی نماند. دشمن در این مرحله، زبان خود را در کام فرد شکار شده می گذارد و آنچه را که از زبان و قلم دشمن تابلودار قابل عرضه نیست بر زبان و قلم شکار خود می نشاند.
2- اکنون باید دید که آقای حسین علایی یک مهره شکار شده است و یا آنچه در یادداشت موهن خود آورده است، برخاسته از خواست و برداشت خود ایشان است؟ یافتن پاسخ این سؤال دشوار نیست و برای کشف آن فرمول علمی و تعریف شده ای وجود دارد. با این توضیح که؛
الف: اگر اظهارات شخص مورد نظر- در اینجا، آقای حسین علایی- برخاسته از دیدگاه و نظر خود او باشد، در بستر و چارچوب فرهنگ شناخته شده وی ابراز می شود، چرا که فرهنگ نوشتاری یا گفتاری افراد- صرفنظر از محتوای آن- به آسانی قابل تغییر نیست و نمی توان این تغییر فرهنگ را مثلاً به سادگی تهیه یک تابلو و نصب آن به یکی از دیوارهای اتاق تلقی کرد!
ب: و اما چنانچه فرد مورد نظر با فرهنگی متفاوت از فرهنگ شناخته شده خود سخن بگوید و مخصوصاً هنگامی که فرهنگ به کار گرفته شده با فرهنگ شناخته شده وی تفاوتی فاحش و در حد تضاد داشته باشد می توان حدس زد- و البته متأسف نیز بود - که به عنوان یک مهره از سوی دشمن شکار شده و چه بخواهد و بداند و یا نخواهد و نداند در میدان دشمن به بازی گرفته شده است.
3- حالا به یادداشت آقای حسین علایی توجه کنید؛
«... حکومت شاه به بهانه نداشتن مجوز برای راهپیمایی- 19 دی ماه 56- به طلاب و جوانان در خیابان صفائیه حمله کرد و تعداد 6 نفر از طلاب و معترضین را کشت و عده ای را نیز مجروح کرد... رژیم شاه ظرف یک سال بیش از 2 هزار نفر از مردم معترض در خیابان های شهرهای مختلف را کشت ولی هر چه بر کشته های خیابانی افزوده می شد...»
آیا یک سردار سپاه، آنهم در حالی که کماکان خود را طرفدار انقلاب و جمهوری اسلامی معرفی می کند، می تواند به جای واژه «شهید» از شهدای مظلوم 19 دی قم از واژه «کشته شده» استفاده کند؟! آنهم نه یک بار و دوبار، بلکه 3 بار در یک نوشته کوتاه 4خطی و حتی یک بار هم به جای «کشته» از واژه شهید استفاده نکند؟! ممکن است گفته شود، این جابجایی در نوشتار، از نوع «خطای زبان و قلم» است! که باید گفت؛ آقای علایی یک سردار سپاه است و فرهنگ شهید و شهادت در وی نهادینه شده است بنابراین، اگر جابجایی این واژه عمدی نبوده است، دستکم باید یک بار به جای «کشته شده» از لفظ شهید استفاده می کرد که نکرده است! چرا؟!... باید توجه داشت که «خطا» وقتی در یک موضوع واحد به تکرار رسید، دیگر «خطا» تلقی نمی شود، بلکه «خط» است!
4- آقای علایی در یادداشت کذایی، برخلاف عقیده و نظر بارها اعلام شده خود به این تحلیل می نشیند که مردم ایران خواستار تغییر رژیم شاهنشاهی نبوده اند بلکه فقط انجام تغییراتی در رژیم شاهنشاهی را دنبال می کردند!! ولی از آنجا که شاه به اصلاحات مورد نظر آنها پاسخ مثبت نداد، تظاهرات و اعتراضات شدت گرفت و «عملاً از اقتدار نظام شاهنشاهی کاسته شد»! و سپس در 7 بند و در قالب پرسش های فرضی، محمدرضا شاه را نصیحت می کند که چرا با بی توجهی نسبت به اصلاحات مورد نظر مردم باعث فروپاشی رژیم شاهنشاهی شده است؟!
باید از آقای علایی پرسید؛ آیا مردم خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی نبودند؟ و آیا بعد از تغییر نخست وزیر، شعار نمی دادند «ما میگیم شاه نمی خوایم، نخست وزیر عوض میشه» و...؟!
5- آقای حسین علایی در یادداشت مورد اشاره، برخلاف فرهنگ رایج و جای گرفته در قلب و جان سپاهیان، از بکارگیری واژه «امام» برای نامیدن آن مراد به حق پیوسته و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، خودداری می ورزد و آنجا که ناچار به نام بردن از آن بزرگوار است به عبارت «آیت الله خمینی» بدون هیچ پیشوند و پسوند احترام آمیز بسنده می کند.
آیا، این دیدگاه و فرهنگ و چارچوبی که در بیان آن به کار گرفته شده می تواند با دیدگاه کسی که عمری را در کسوت یک سردار سپاه سپری کرده است کمترین همخوانی و ارتباطی داشته باشد؟! قاعده آن بود و هست که زبان جناب علایی در نام بردن از امام(ره)، به کمتر از «حضرت امام(ره)» حرکت نکند و در کام نچرخد. آیا آن چرخش و این نچرخیدن زبان و قلم ایشان را باید- خدای نخواسته- به حساب چرخش مواضع آقای علایی نوشت یا -باز هم خدای نخواسته- به حساب دیکته ای که دیگران برای او نوشته اند؟! بی تردید، این نوشته با فرهنگ گفتاری و نوشتاری یک سردار سپاه آنهم با سابقه فرماندهی در جنگ تحمیلی همخوانی ندارد. دارد؟! پس چه کسی آن را دیکته کرده است؟!
6- یک بار دیگر به یادداشت آقای حسین علایی مراجعه کنید. ایشان اولا؛ به حضرت امام(ره) اهانت می کند و بنای مستحکم آن بزرگوار یعنی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را بدون انگیزه الهی و اسلامی قلمداد می کند! ثانیا؛ خاستگاه اسلامی انقلاب را نفی می کند و خواست با خون نوشته مردم مسلمان ایران را در حد و اندازه اصلاحات در رژیم شاهنشاهی تنزل می دهد! ثالثا؛ از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 حمایت می کند و...
حالا امضای یادداشت را نادیده بگیرید. آیا نوشته ایشان با نوشته ای که از یک ضد انقلاب دوآتشه انتظار می رود کمترین تفاوتی دارد؟! اگر تفاوتی ندارد- که ندارد- احتمال سفارشی بودن آن دور از ذهن نیست!
7- در حالی که انقلاب اسلامی به الگوی تحولات در جهان اسلام تبدیل شده و ملت های مسلمان با در دست داشتن این نسخه بر دیکتاتورهای دست نشانده شوریده و پوزه آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی آنها را به خاک مذلت مالیده اند و در حال و هوایی که دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب، انکار نمی کنند که از اقتدار ایران اسلامی تحت رهبری امام راحل و خلف حاضر او به تنگ آمده و فریاد استیصال سرداده اند، مخالف خوانی افرادی که روزی همراه انقلاب بوده اند جز آن که برای دهان های گرسنه دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها خوراکی در حد و اندازه یک ساندویچ فراهم کند چه تأثیر دیگری می تواند داشته باشد؟! جناب علایی! «قطره دریاست، اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا، دریاست».
8- دیروز آقای حسین علایی طی یادداشت کوتاهی بر وفاداری خود به اسلام و انقلاب و ولایت فقیه تأکید کرد که امید است اولین گام ایشان برای بازگشت از بیراهه ای باشد که در آن گام نهاده بود و همینجا گفتنی است و عبرت آموز نیز هست که یادداشت کذایی آقای علایی، به به و چهچه و استقبال همراه با ذوق زدگی فراوان رسانه های دشمن و گروه های ضد انقلاب را در پی داشت ولی نوشته کوتاه دیروز او با بی اعتنایی همان رسانه ها روبرو شد. عبرت انگیز نیست؟! فاعتبروا یا اولی الالباب...
حسین شریعتمداری
امام جمعه مشهد گفت که در مجلس نهم نیازمند افرادی سینه چاک ولایت هستیم، اگر بنا باشد جبهه بذل مهجه حاکم نشود همه مقدرات ما به باد مطامع میرود. به گزارش فارس، آیتالله علم الهدی امام جمعه مشهد و نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی طی سخنانی در مراسم اربعین حسینی، با اشاره به شهادت امام حسین(ع) گفت: در عرصه کربلا و عاشورا دو جریان قابل شناسایی است که یکی جبهه بذل مهجه است و دیگری جبهه تبازر.
وی با بیان اینکه در هر عصری که امامت و ولایت وارد شود جبهه بذل مهجه و جبهه تبازر تشکیل میشود، خاطرنشان کرد: باید از عاشورا و اربعین حسینی در زندگی اجتماعی و سیاسی خودمان استفاده کرده و بصیرت جریان شناسی داشته باشیم.
امام جمعه مشهد در تبیین بذل مهجه ابراز داشت: امام حسین(ع) تا آخرین قطره خون خود را در راه خدا و برای نجات دادن مردم از جهالت و گمراهی نثار کرد. و این جهالت و گمراهی مردم به نحوی بود که از آن اطلاع نداشتند.
آیت الله علم الهدی با اشاره به اینکه نقطه مقابل جبهه بذل مهجه، جبهه تبازر وجود دارد، یادآور شد: جبهه تبازر همه جا وجود دارد. اگر کسی قدرت را برای بهرهبرداری شخصی و پول بخواهد از جبهه تبازر است.
وی افزود: اگر بنا باشد کسی به خاطر پول و قدرت با رنگ آمیزی دین و اصول وارد عرصه سیاست شود اگر یک روزی حفظ مقام و مطامع سیاسی اقتضاء کرد که همین اصولی که با آن وارد عرصه سیاست شده است را زیر پا بگذارد، اولین کسی است که اصول دین را زیر پا میگذارد، بنابراین کسانی که برای قدرت و پول و نه خدمت وارد عرصه سیاست شوند ممکن است امروز با آرم اصول انقلاب وارد عرصه شوند و فردا اگر منافعشان اقتضاء کند با آرم مقابله با اصول انقلاب در جامعه ظاهر میشوند.
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی با تأکید بر لزوم جریانشناسی از عاشورا و اربعین حسینی تأکید کرد: در عرصه سیاسی اگر دنبال یک جریان یا فردی میخواهیم راه بیافتیم باید ببینیم که این چهره از جبهه بذل مهجه است یا از جبهه تبازر، جبهه بذل محجمه جان و خون میدهد و به هیج منفعت، مقامی و قدرت و درآمدی توجه ندارد و سینه چاک به وسط میدان میآید اما آن آدم مصلحت اندیشی که هزار زدوبندهایش را میکند و حساب قفل و بستهای خودش را با منابع قدرت دارد و برای به دست گرفتن امتیاز به میدان میآید از جبهه تبازر است و آخرش لشکر عمرسعد میشود.
آیت الله علم الهدی دلیل فریب خوردن مردم در زمان امام حسین را نداشتن بصیرت جریانشناسی از اربعین دانست و اظهار داشت: اگر درس بصیرت جریانشناسی را از اربعین حسینی جبهه بذل مهجه و جبهه تبازر را بشناسیم و در جامعه خودمان با همین معیار و ملاک دقیقا مشخص کنیم جبهه بذل محجه کدام جبهه است و جبهه تبازر کدام جبهه است، آنهایی که حساب میکنند برای رسیدن به قدرت با یک جریانهایی هم حرف باشند اهل لابی و معامله هستند و از الان شروع کنند این جریانها را در جایگاههای قدرت تهدید کردن، از جبهه تبازر هستند.
امام جمعه مشهد با تأکید بر اینکه ما در مجلس نهم نیازمند افرادی سینه چاک ولایت هستیم هرچند تخصص در سیاست، اقتصاد و سایر عرصهها نیز نیاز است، گفت: اگر بنا باشد جبهه بذل مهجه حاکم نشود همه مقدرات ما به باد مطامع میرود.
بسمه تعالی
احکام محکومیت دو عضو جریان انحرافی متهم به جاسوسی و فساد اقتصادی ابلاغ شد
راسخون :احکام دو تن از بازداشت شدگان منسوب به جریان انحرافی که به اتهام جاسوسی ، اختلاس ، ارتشا ، تحصیل مال نامشروع و ارتباط نامشروع بازداشت شده بودند اخیرا" ابلاغ شده است.
به گزارش راسخون،یکی از این افراد که مسئول تشریفات سازمان مذکور بوده در چهار اتهام محکوم شده است. اتهام اول ، جاسوسی برای سرویس های آمریکا ، انگلیس و ایتالیا که در این باره به 5 سال حبس محکوم شده است. اتهام دوم ، اختلاس توام با جعل که در این زمینه به 5 سال حبس ، انفصال دائم از خدمات دولتی ، رد مال مورد اختلاس و پرداخت 26 هزار یورو جزای نقدی محکوم شده است. اتهام سوم ، تحصیل مال نامشروع است که در این خصوص به پرداخت دو برابر مال تحصیل شده (8 هزار دلار و 60 میلیون ریال ) و رد اصل مال (4 هزار دلار و 30 میلیون ریال) محکوم شده است. اتهام چهارم این فرد رابطه نامشروع بوده که با اثبات آن به 99 ضربه شلاق محکوم شده است.
بنا براین گزارش ، فرد دیگر منسوب به جریان انحرافی که ذیحساب سازمان مذکور بوده در زمینه 3 اتهام محکوم شده است.
اتهام اول ، اختلاس که بابت آن به تحمل 4 سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و رد مال مورد اختلاس (مبلغ 92 میلیون و 200 هزار ریال) و پرداخت جزای نقدی معادل 2 برابر مال مورد اختلاس محکوم شده است.
اتهام دوم وی اخذ رشوه است که بابت آن به تحمل 4 سال حبس ، 74 ضربه شلاق و پرداخت 70 میلیون جزای نقدی محکوم شده است.
اتهام سوم ، رابطه نامشروع بوده که بابت آن پس از اثبات به 99 ضربه شلاق محکوم شده است.
آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام بسمه تعالی یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام محمدعلی مجاهدی (پروانه)
از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من
بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش تر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
ازبرایت دامنی اشک روان آورده ام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آورده ام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام
بسمه تعالی
یک ضربه سخت به پیکره جاسوسی اسرائیل
به گزارش العالم، به گفته منابع امنیتی لبنان، الیاس یونس کارمند بازنشسته شرکت مخابرات لبنان (اوجیرو)، همکاری با رژیم صهیونیستی را از 35 سال پیش ( از سال 1977 ) آغاز کرده تا جایی که لقب پیشکسوت جاسوسان رژیم صهیونیستی را به خود اختصاص داده است .
این جاسوس در ارائه اطلاعات اعم از اسامی و شماره های تلفن آنها و دستگاه های ارتباطی به رژیم صهیونیستی از زمان سازمان آزادیبخش فلسطین تاکنون فعال بوده و از "شربل قزی " جاسوس دستگیر شده در بخش تلفن همراه لبنان پیشی گرفته است .
با دستگیری الیاس یونس معلوم شده که رژیم صهیونیستی جاسوسی از خطوط تلفنی لبنان را از 70 سال پیش آغاز کرده و به موازات پیشرفت سیستم ها این افراد را عوض می کرده است .
این جاسوس رژیم صهیونیستی همچنین اطلاعات مربوط به ناوگان دریایی ، تحرکات بندری و ساحلی و حرکت کشتی های لبنانی را در اختیار رژیم اسرائیل قرار می داده است .
صهیونیست ها در قبال اطلاعات داده شده، ده ها هزار دلار به این جاسوس پول پرداخت کرده اند .
چندی پیش نیز نیروهای امنیت داخلی لبنان در جنوب این کشور و در شهر صور یک لبنانی را به اتهام تعامل با دستگاههای جاسوسی رژیم صهیونیستی بازداشت کردند.
این فرد در جریان تحقیقات به جاسوسی برای اسرائیل از سال 2006 و تا اوایل سال 2010 اعتراف کرد.
این جاسوس با استفاده از تجهیزات مختلف، اطلاعاتی را در خصوص برخی مراکز مربوط به حزبالله و مقاومت در شهرهای صور و العباسیه و عناصر وابسته به حزبالله در این شهرها و تجهیزات آنها به رژیم صهیونیست داده است.
در یک و نیم سال گذشته بیش از 150 جاسوس رژیم صهیونیستی در شهرهای مختلف لبنان بازداشت شده و به جاسوسی برای موساد اعتراف کردهاند.
انهدام شبکههای جاسوسی رژیم اسراییی در لبنان یکی از بزرگترین ضربهها به پیکره موساد بود و باعث تغییر در ریاست این سازمان جاسوسی بعد از سال های طولانی شد.
بولتن نیوز تا روز انتخابات، مهمترین محورها و ترفندهایی که رسانه های بیگانه برای تحت تاثیر قرار دادن و کاهش مشارکت مردم به کار می گیرند را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد تا هشیاری های لازم مورد توجه مردم و رسانه های معتقد به مشارکت در انتخابات قرار گیرد. براین اساس، برخی اخبار مهم مندرج در سایتها و رسانههای وابسته به گروههای اپوزیسیون و جریان فتنه را درباره انتخابات منعکس مینماییم. بخش نخست بررسی رسانه های بیگانه و تحلیل فتنه گران و مخالفان نظام، در تاریخ 7 دی ماه1390 با عنوان "تردید در حضور اصلاح طلبان در انتخابات " در بولتن نیوز منتشر شد . در گزارش حاضر قسمت دوم از بخش دوم بررسی رسانه ها مربوط به دوره شانزده روزه، روزهای 29 دی تا 14 دی ماه 1390 مورد توجه قرار گرفته که مربوط به نکاتی است که رادیو فردا، جرس، صدای آمریکا و تلویزیون پارس مورد توجه قرار داده اند. در بخش قبلی با عنوان " کف مطالبات طرد شدگان از سوی ملت کجاست؟ " به بررسی نقطه نظرات شبکه بی بی سی فارسی پرداختیم. پروژه اصلاحطلبسازی عنوانی است که برخی از تحلیلگران شبکه رادیو فردا به آن اشاره دارند. به باور این تحلیلگران، این پروژه تنها برای شرکت درانتخابات و فریب مردم است. معرفی افرادی به عنوان اصلاحطلب ار طیف اصولگرا ادعایی است که این تحلیلگران درخصوص این پروژه دارند. شبکه تلویزیونی پارس به انتقاد از مواضع برخی از عناصر جریان فتنه خارج از کشور پرداخته و مدعی است که این افراد که در حال حاضر انتخابات راتحریم میکنند، خود از عناصر جمهوری اسلامی بودند و التزام عملی به نظام و قانون اساسیشان باعث شده بود که در دورهای خود به عنوان نماینده مجلس ظاهر شوند. شبکه تلویزیونی پارس با ادعای اینکه تمام کسانی که به عنوان کاندیداثبتنام کردهاند، همگی از طرفداران مقام معظم رهبری و آقای احمدینژادهستند، به تحریک مردم پرداخته و در پی القای این است که اگر مردم به این کاندیداها رای ندهند و انتخابات را تحریم کنند، میتوانند نقش تعیینکنندهای را ایفا کنند رویگردانی اصلاحطلبان از حضور در انتخابات به باور تحلیلگران شبکه تلویزیونی صدای آمریکا، انتخابات بیرونقی را رقم خواهد زد. در نگاه این تحلیلگران انتخابات غیردموکراتیک است و به همین دلیل نبایددر آن شرکت کرد. عدم حضور اصلاحطلبان نیز تاثیری نخواهد داشت، زیرا بنابه اعتقاد برخی از این تحلیلگران، اصلاحطلبان رویی ندارند که از مردم بخواهند برای حضور در انتخابات به صحنه بیایند و به نوعی عدم قبول شرایط اصلاحطلبان توسط حاکمیت به نفع آنها تمام شده است مهدی مهدویآزاد منتقد و تحلیلگر در گفتوگو شبکه رادیو فردا، انتخابات مجلس نهم را چنین معرفی میکند:• عدم مشروعیت واقعی، آزاد و رقابتی• کاهش مشارکت مردم و طبقه متوسط• ضعیفبودن و فرمایشیبودن مجلس نهم شبکه پرشینرادیو با نمایشیخواندن انتخابات مجلس نهم، شروط اصلاحطلبان و خاتمی را به سخره گرفته و ادعا کرد که کسانی که در حال حاضر از انتخابات آزاد سخن میگویند، افرادی هستند که به خاطر وابستگی به جمهوری اسلامی صلاحیتشان تایید شده بود. از نگاه عوامل این شبکه، درجمهوری اسلامی انتخابات آزاد و منصفانه وجود نداشته و نخواهد داشت همچنین بیرنگترین انتخابات در جمهوری اسلامی و پیشبینی گستردهترین تحریم در انتخابات از مدعیات تحلیلگران شبکه تلویزیونی آسوست است سایت جرس در تناقضی آشکار با ادعاها و خط مشی های اعلامی از سوی بی بی سی و دیگر سایت های معاند با نظام جمهوری اسلامی ایران ضمن انتقاد شدید از اصلاح طلبانی که برای انتخابات مجلس نهم نامزد شده اند می نویسد:« در محافل خبری تهران در باره برخی اصلاح طلبان سابق که در انتخابات مجلس در تهران و شهرهای بزرگ ثبت نام کرده اند گفته می شود آنها زمانی از نردبان اصلاحات به نمایندگی مجلس رسیدند اما، اکنون بیشتر به منافع خود می اندیشند تا منافع ملی«. ارگان حلقه لندن با حمله به این طیف از اصلاح طلبان و ابراز نگرانی از این که مدعیان اصلاحات به دیدگاه سران فتنه توجهی ندارند، نوشت؛محافل نزدیک به سیدمحمد خاتمی در تهران به جرس خبر داده اند که رئیس جمهور پیشین از ثبت نام خواهرزاده اش محمد رضا تابش در انتخابات مجلس در جلسه خصوصی با حضور وی از او انتقاد کرده است. گفتنی است طبق آخرین برآوردهای صورت گرفته بالغ بر 800 داوطلب با گرایش اصلاح طلبی در انتخابات مجلس نهم از حوزه های مختلف در سراسر کشور ثبت نام کرده اند. در همین حال اکثر اعضای فراکسیون اقلیت (اصلاح طلبان) مجلس نیز در انتخابات مجلس نهم مجددا کاندیدا شده اند. در همین حال به دلیل سابقه بد برخی از اصلاح طلبان تندرو و ساختارشکن نزد مردم، اصلاح طلبان در این دوره ترجیح داده اند بدون تابلو و با تاکتیک مهره های سفید وارد انتخابات شوند. هر چند بر اساس نظر برخی کارشناسان سیاسی مطالعه دو خط مشی سیاسی تبلیغاتی تحریم انتخابات و شرکت اصلاح طلبان در آن، دو شاخه از یک پروژه مشترک است با این منظور که مدعیان اصلاحات از یک سو فرصت احتمالی حضور در مجلس را از دست نداده باشند و از سوی دیگر با اعلام تحریم انتخابات، در پروژه تعریف شده غرب برای خدشه دار کردن الگوی انقلاب اسلامی نقش آفرینی کرده باشند. البته موضع گیری و ناخرسندی معاندین داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و حمایت آنها از اغتشاشات پس از آن و همچنین سناریوی جدید انتخابات نهمین دوره مجلس که از سوی آمریکا و انگلیس و وابستگان آنها در حال طرح ریزی است، استراتژی نخ نمایی است که دیگر بر هیچکس پوشیده نیست. به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، طرح مباحث متناقض از سوی این شبکه ها و سایت جرس و افرادی مانند اردشیر امیرارجمند، رضا علیجانی، اکبر گنجی، جمشید برزگر، احمد سلامتیان و از این قبیل در حالی صورت می گیرد که هر یک از این سایت ها و افراد در رویکردی متقابل به طرح سناریوهای متفاوت پرداخته و با نقض برداشت های یکدیگر، برخی از حضور گسترده اصلاح طلبان و بعضی از عدم حضور اصلاح طلبان و مردم خبر می دهند. کسانی که روزگاری ادعای اصلاح طلبی داشتند امروز از مشروعیت زدایی و تحریم و عدم مشارکت حرف می زنند در حالی که این شعارها با حداقل های اصلاح طلبی همخوانی ندارد چه رسد به مشارکت فعال در امور جامعه با هدف اصلاحات! و با مغلطه کاری، تحریم را مشارکت فعالانه و آگاهیبخش میدانند! آنها تلاش می کنند که هر نوع ادبیاتی را که در راستای منافع خود باشد به اصلاح طلبی ربط دهند و کسانی که در انتخابات مشارکت می کنند را اصولگرا جلوه دهند و معلوم نیست که در برابر حضور افرادی مانند کواکبیان و تابش خواهر زاده خاتمی، چه حرفی برای گفتن دارند. مطمئنا اگر این افراد در جریان حوادث بعد از انتخابات از سوی مردم طرد نمی شدند حالا به راحتی برای رسیدن به قدرت و منافع و پست و سمت تلاش می کردند و به عدم حضور سایر فعالان سیاسی در انتخابات نیز کاری نداشتند و همه چیز را عادی جلوه می دادند اما حالا که ناامید از راه یابی به مجلس هستند، با ترفندهای مختلف و در همکاری با آمریکا و انگلیس و اسرائیل از طریق رسانه هایی مانند بی بی سی، کف مطالبات اصلاح طلبی را عدم شرکت در انتخابات می خوانند. در حالی که اگر امکان مشارکت داشتند قطعا اصلاح طلبی را مساوی با مشارکت فعال تفسیر می کردند. رسانههای انگلیسی به ویژه بیبیسی فارسی همواره نشان داده اند که استراتژی آنها مقابله با حکومت جمهوری اسلامی ایران و براندازی بوده است و در این خصوص از هیچ ترفندی واهمه نداشته اند. بررسی فرایند عملیات تخریبی این گروه از رسانه ها همانگونه که در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و پس از آن در فتنه 88 نیز دیده شد نشان می دهد که در ابتدا فعالیتهای آنها در جهت فضاسازی متناسب با تحولات صحنه شکل گرفته، اما هدف اصلی همانا سوق دادن مردم به سمت بیتفاوتسازی و بی اهمیت جلوه دادن برگزاری انتخابات بوده است. روندی که در جهت سرد کردن تنور انتخاباتی سرعت گرفته و با گرم شدن فضای انتخاباتی به ناچار تغییر رویکرد داده و به تلاش برای مصادره فضای سیاسی کشور در جهت اهداف خود همت می گمارد. شبکه بیبیسی و دیگر شبکه های در دست معاندین نظام در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با هدف به چالش کشیدن نتایج انتخابات و ضربه به مشروعیت نظام و انتخابات وارد عمل شد و زمام انتشار اخبار کذب و تحریککننده را در دست گرفت و امروز هم با همان روند قبلی که در دوره های قبلی انتخابات در پیش گرفته بودند وارد دور جدید جنگ روانی سیاسی شده اند. و در پی آن هستند تا با بهره گرفتن از چهرههای ترد شده از نظام به عنوان اعضای اتاق فکر خود در روند رأیگیری مردم خلل ایجاد نمایند . برای بیشتر روشن شدن ماهیت شبکه هایی مثل بی بی سی نگاهی تاریخی به عملکرد استعمارگران در دوره های گذشته قابل توجه است. حسین فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جلد 1 صفحه 329) در بحث جنگ روانی به بنگاه بیبیسی اشاره میکند و مینویسد:
بسمه تعالی بگرد تا بگردیم ! (نکته )
بعدازظهر روز سه شنبه هفته جاری- 10 ژانویه 2012- خبرگزاری چینی «شین هوا» در گزارشی از بیت المقدس به فرازهایی از اظهارات ژنرال بنی گانتز- BENNY GANTZ- رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی اشاره کرد. ژنرال گانتز ضمن ابراز نگرانی از تحولات منطقه و نقش جمهوری اسلامی ایران در این تحولات می گوید؛ سال 2012، زمانی برای مقابله با فعالیت های هسته ای ایران و تشدید فشارها برای ایجاد تغییرات در نظام اسلامی ایران است که به گفته وی، تحولات منطقه را به نقطه انفجار کشانده است. ژنرال گانتز که در جمع اعضای کمیسیون سیاست خارجی و دفاع کنست سخن می گفت؛ با اشاره به گزارش خبرنگار «شین هوا» که نشانه های فراوانی از تصریح داشت، اعلام کرد «اسرائیل با همکاری برخی کشورهای عربی در پی آسیب زدن به برنامه های هسته ای ایران است» و...
ترور شهید مصطفی احمدی روشن، دانشمند هسته ای کشورمان دقیقا فردای همان روز که ژنرال بنی گانتز به صهیونیست های کنست نشین وعده داده بود، اتفاق افتاد. گفتنی است که رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل در اظهارات خود از واژه «حمله» استفاده نمی کند بلکه از «آسیب» زدن به برنامه هسته ای ایران سخن می گوید.
پیش از این در 4 آبان ماه سال جاری- 26 اکتبر 2011- «رائول مارک گرشت»، مشاور ارشد کنگره و دولت آمریکا و «جک کین» فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش آمریکا در جلسه رسمی کمیته امنیت سرزمینی مجلس نمایندگان آمریکا با صراحت از ترور مقامات ایرانی و فرماندهان نظامی ایران به عنوان «یک راه کار موثر» برای مقابله با جمهوری اسلامی یاد کرده بودند که اظهارات آنان هرگز از سوی مقامات رسمی آمریکا نه فقط تکذیب نشد بلکه «جو بایدن» معاون اوباما پرسش یکی از خبرنگاران آمریکایی که نظر وی را درباره اظهارات یاد شده جویا شده بود، بی پاسخ گذاشت!
علاوه بر 2 نمونه فوق، ده ها نمونه مستند دیگر از اظهارات مقامات رسمی آمریکایی و اسرائیلی قابل اشاره است که در آن با صراحت از تصمیم سرویس های اطلاعاتی و امنیتی خود برای ترور دانشمندان هسته ای کشورمان سخن گفته اند. اما، بدون استناد به موارد و نمونه های یاد شده و تنها با نگاهی گذرا به تابلوی چالش جدی جمهوری اسلامی ایران با قدرت های استکباری و مخصوصا آمریکا و اسرائیل و انگلیس که انقلاب های اسلامی منطقه بخشی از برآیند بن بست آفرین آن برای نظام سلطه جهانی بوده و هست، نیز می توان نتیجه گرفت که ترور ناجوانمردانه دانشمندان هسته ای کشورمان فقط به فقط از سوی سرویس های اطلاعاتی موساد و سیا و MI6 است. مگر عامل ترور شهید مسعود علیمحمدی، از موساد دستور نگرفته بود؟! و...
و اما، اکنون جای این سؤال است که چرا جمهوری اسلامی ایران از حق قانونی خود برای مقابله به مثل که نه فقط در آموزه های اسلامی، بلکه در تمامی نظام های حقوقی بین المللی تحت فصل RETALIATE به رسمیت شمرده شده استفاده نمی کند؟! برای سیستم اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران که طی 32 سال گذشته در جنگی تمام عیار با تمام سرویس های اطلاعاتی و امنیتی دشمن کارآزموده شده و تجربیات فراوان و پیچیده ای اندوخته است، ترور نظامیان و مقامات اسرائیلی به آسانی امکان پذیر است. این جرثومه های فساد به راحتی قابل شناسایی و به آسانی قابل دسترسی هستند. امروزه جمهوری اسلامی ایران، فداییان پاکباخته و سینه چاک فراوانی در سراسر جهان دارد که تنها با یک اشاره از ژرفای دل و جان برای مجازات آنها مایه می گذارند... به قول حاج بخشی، ماشاءالله، حزب الله و به قول شهید همت سردار فاتح خیبر خطاب به فرمانده ارتش بعثی- از پشت بی سیم- بگرد تا بگردیم.
حسین شریعتمداری
متن زیر آخرین وصیت نامه ی به جا مانده از این شهید بزرگوار است که با حذف چند جمله کوتاه منتشر می شود:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
«بسم الله الرحمن الرحیم»
الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین
و اما بعد از حمد خدای تبارک و تعالی و درود به پیغمبر و اهل بیتشان علیهم السلام خداوند توفیق عنایت فرمود که در شب شانزدهم اسفندماه سال هزارو چهارصد و شصت شمسی مطابق با جمادی الاول در ایام وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیتنامه ای بنویسم. و خدایا تو گواهی در این لحظه که در خدمت مقام وحدانیت، این کلمات را می نویسم بسی شرمنده و شرمسارم، چرا که بندگان تو را می بینم که در جبهه های حق بر علیه باطل می جنگند و در سنگرهای خود وصیتنامه های شهید وارانه می نویسند. خدایا دلم می سوزد که چرا به زمین چسبیدم. خدایا اگر من بیچاره در این لحظه بمیرم فردا در مقابل این جوانانی که از لذت و عیش و نوش دنیا بریدند و رو به تو آوردند سرافکنده خواهم بود.
اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریک له و اشهدان محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و ان علیا امیرالمؤمنین و حسن بن علی المجتبی و حسین بن علی السیدالشهدا و علی بن الحسین زین العابدین و محمدبن علی باقر علم النبین و جعفربن محمد الصادق و موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمدبن علی التقی و علی بن محمدالنقی والحسن بن علی العسگری و حجه بن الحسن المهدی صلواتک علیهم اجمعین ائمتی و سادتی بهم اتولی و من اعدائهم اتبری و ان ما جاز به النبی حق و ان الله بعث من فی القبور.
ای پدر بزرگوار و مادر مهربانم و ای خواهران و برادران و ای همه کسانی که با شما در دنیا مانوس بودم از شما عاجزانه می خواهم که پیوسته از برایم طلب مغفرت کنید چرا که با رویی سیاه از دنیا می روم. شما نمی دانید خدا چقدر لطف کرده گناهان مرا از شما پوشانده.
آن چه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم.
دومین مسئله ای که مرا در زندگی عقب انداخت که موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندتر گردم، بی نظمی و بز صفتی من بود که جسته گریخته کار می کردم و به هر کشتزاری دهانی می زدم. این است که دستم از حسنات تهی است. و سومین چیزی که گوشت بدنم را آب کرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند غیبت بخصوص غیبت علما بود. خدا کند که با دعای شما پروردگار همه کسانی را که برگردن ماحق دارند از دست ما راضی گرداند...
[پدر] فراموش نمی کنم وقتی که آمدید پشت میله های زندان قصر و گفتید خدایا من از این فرزند راضی هستم تو هم راضی باش و من چقدر آسوده شدم...
ای مادرم، شما آن مادری هستید که در اولین برخورد هنگام ملاقات در زندان حماسه ای همچون حضرت زینب آفریدید. همان جا که گفتید فرزندم ناراحت نباش تو سرباز امام زمان هستی درسهایت را بخوان و مرا از آن گرداب هولناک به ساحل اطمینان خاطر آوردید. و اگر این فرزند کوچک شما فاتحانه و پیروزمندانه با چهره سفید از دنیا رفت بدانید همان دعای شماست که در اولین سال عروسی خود جهت فرزندی صالح کردید مستجاب گشته و خدا این فرزند صالح را از شما پذیرفته است.
ای خواهرانم طاهره خانم و اکرم خانم! شما از یادتان نرود که شما از پستانی پاک شیر خورده اید و باید با پستانی پاک به فرزندانتان شیر بدهید. فرزندانتان را با حب اهل بیت بار بیاورید. آن ها را آشنا با ولایت فقیه کنید. مگر نمی دانید که پیغمبر خدا ما را به دست اهل بیتش سپرد و امام زمان ما را به دست فقها سپردند مبادا در راهی به جز راه مرجع تقلید قدمی بردارید که در این صورت در مقابل خدای تبارک و تعالی هیچ حجتی ندارید.
برادران عزیزم! ای رحمت خدا و ای امین خدا و ای عطا خدا شما سربازی امام زمان را فراموش نکنید. برادرتان که لیاقت نداشت اما امیدوارم شما جزو انصار و یاران امام زمان باشید. بکوشید با تقوای الهی تا از منبع اهل بیت بهره مند شوید. نکند خدای ناکرده در دسته بندی ها و جبهه بندی های مذهبی بیفتید که معنویت روحانیت از شما گرفته می شود. که ناگهان می بینید از روحانیت به جز لباسش برایتان نمانده است. به این طرف و آن طرف ننگرید. فقط نگاه کنید به نائب امام زمانتان تا فریب نخورید. در گرداب غیبت ها و تهمت ها نیفتید. خدا گواه است که این بدگویی ها ایمان را می خورد و انسان را از روحانیت اخراج می کند. لذت مناجات با خدا را از بین می برد و شما به بچه های خواهرانتان بیشتر سر بزنید مخصوصا فرزندان طاهره خانم که سید هستند باید جزء رهروان راه حسینی باشند.
من از همه رفقایم التماس دعا دارم. فقط دو نفر از دوستانم را بگوئید به سر قبرم بیشتر بیایند یکی آقا مصطفی ردانی پور و یکی هم سیدمرتضی صاحب فصول و از جانب من بر سر قبر سیداحمد حجازی بروید و شب های جمعه قبر مرحوم مجلسی را فراموش نکنید. زیارت قبر آقای مطهری علم و حکمت و زیارت قبر آقای مدنی تقوی و زهد و زیارت قبر آقای بهشتی سوز و گداز به انسان می دهد. زیارت این قبور را فراموش نکنید.
و با اجازه پدر بزرگوارم اخوی رحمت اله را به عنوان قیم انتخاب کردم باشد که بدهی های مرا بدهد...
خدایا ! ما را جزو یاران امام زمان محسوب بدار.
خدایا ! رهبر کبیر انقلاب امام خمینی را در پناه خودت از همه بلاها مصون و محفوظ بدار.
خدایا! رزمندگان ما را در جبهه های حق بر علیه باطل بر دشمنانشان فاتح و پیروز بگردان.
خدایا ! ما را به شهدا ملحق بگردان.
پروردگارا ! عاقبت امر ما را ختم به خیر بگردان.
خدایا ! پدر و مادر را از دست ما راضی و خشنود بگردان.
پروردگارا ! مهر و محبت اهل بیت را از ما و فرزندان ما مگیر.
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بریدیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
بسمه تعالی
ماهیت روزنامه اطلاعات و گردانندگان آن برای مردم روشن است؛ اما این پرسش چونان پتکی محکم بر مغز دلسوزان نظام وارد شده که چرا سایت منتسب به رئیس مجلس، این مقاله را عینا منعکس نمود تا تیراژ کم روزنامه اطلاعات را به نحوی جبران کند
به گزارش رجانیوز، این کتاب در 11 فصل و 10 ضمیمه به تفصیل و به صورت مستند نقش آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده اش در فتنه 88 را مورد کنکاش قرار داده است. انتخابات نهم ریاست جمهوری، رابطه هاشمی رفسنجانی و دولت نهم، طرح دولت وحدت ملی، طرح تقلب و کمیته صیانت از آرا، حمایت هاشمی از موسوی، نقش خانواده هاشمی رفسنجانی در انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه 88، مناظره احمدی نژاد- موسوی، نامه سرگشاده هاشمی به رهبر معظم انقلاب، هفته پس از انتخابات، فتنه 88 و جمع بندی؛ فصول اصلی این کتاب را تشکیل میدهد.
در ضمیمه این کتاب هم یک مقاله مفصل در مورد مبارزات هاشمی رفسنجانی پیش از پیروزی انقلاب، سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه 26 تیر1388 و چند مقاله و سند درباره نقش خانواده هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 آمده است.
این کتاب را محمدحسن روزی طلب تهیه و تنظیم کرده و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید مقدمه کتاب تکیه گاه است:
اکبر هاشمی رفسنجانی که در روز 14 بهمن 1357 در کنار امام خمینی(ره) و مهدی بازرگان نشست و حکم نخستوزیری موقت دولت انقلاب را قرائت کرد تا امروز که در یک فرآیند وزین و دموکراتیک از ریاست مجلس خبرگان رهبری برکنار شد، همیشه فردی تأثیرگذار و مهم در تمام عرصههای سیاسی بوده است.
اگرچه از سال 1383 و با ورود هاشمی هفتاد و چند ساله به عرصه انتخابات نهم ریاستجمهور و شکست شگفتانگیز او از شهردارد کم نام و نشان تهران، هاشمی را به عرصههایی کشاند که امروز شاهد بدترین و پرفشارترین وضعیت برای هاشمی رفسنجانی و حلقه اولش یعنی فرزندانش هستیم.
هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات نهم ریاستجمهوری حاضر نشد تا به رقیب پیروزش تبریک بگوید و شکایتش را نیز به شورای نگهبان نیز نبرد. هاشمی در چهار سال فعالیت دولت نهم، خود را رقیب و دشمن رئیسجمهور و دولت نهم دید. او رهبر مخالفان و پشتگرمی آنها بود.
هاشمی رفسنجانی یک سال مانده به انتخابات دهم ریاستجمهوری از پایان مدارا خبر داد و به همراه اکبر ناطق نوری به تشکیل دولت وحدتملی کوشید. اما هوشیاری اصولگرایان سبب شد تا توپ دولت وحدتملی به زمین هاشمی رفسنجانی بازگردد.
میرحسین موسوی که میخواست کاندیدای ریاستجمهوری شود، نزد هاشمی رفسنجانی رفت و قول تشکیل دولت وحدت ملی و اجرایی کردن «نه به احمدینژاد به هر طریق ممکن» را داد. هاشمی رفسنجانی نیز علیرغم آن که در روی صحنه محکم و استوار ناخوشدلیاش را از احمدینژاد ابراز میکرد اما تا لحظه آخر طبق تقسیم کار قبلی حمایت علنی از موسوی نکرد.
کارگزاران سازندگی و فرزندان هاشمی اما ستاد موسوی را در دست گرفتند. کمیته صیانت از آرای ستاد موسوی محلی برای خودنمایی مهدی هاشمی رفسنجانی بود. نقشه القای تقلب به گفته آیتالله جنتی از یک سال پیش از انتخابات طراحی شده بود. همهچیز طبق نقشه پیش میرفت تا شب 13 خرداد و مناظره موسوی ـ احمدینژاد!
احمدینژاد در مناظره گفت که هاشمی رفسنجانی پشت پرده موسوی است و او با سه دولت روبرو است. او کنایههایی نیز به مهدی و فائزه؛ دو فرزند جنجالی هاشمی رفسنجانی انداخت.
چند ساعت پس از مناظره و در صبحگاه 14 خرداد 1388 و در مراسم بیستمین سالروز رحلت امام خمینی(ره)، در حالی که صدها هزار نفر شعار میدادند "احمدی دلاور پیروز خط رهبر"، هاشمی رفسنجانی به احمدینژاد گفت که اگر عذرخواهی نکنی ما تا آخرش ایستادهایم. پاسخ احمدینژاد اما خندهای نه چندان ملیح بود! چند روز بعد از گرد و خاک خانواده هاشمی و در اوج انتخابات دهم ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی در اقدامی بیسابقه، وضعیت را انقلابی دید و در نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب از بیل و پیل و اغتشاشات و شباهت احمدینژاد به بنیصدر و دود آتش اغتشاشات سخن گفت. این نامه به قول علی هاشمی یا کار را خراب میکرد یا مقدمه کار را تمام! رهبری حکیم انقلاب اما نامه هاشمی را بیپاسخ گذاشت.
صبح انتخابات 22 خرداد 1388 هاشمی رفسنجانی و همسرش رأیشان را به مانند همیشه در جماران به صندوق انداختند. هاشمی سر صندوق از صیانت از آرا گفت اما عفت مرعشی، احمدینژاد و یارانش را خوارج لقب داد و گفت که ببنید من به موسوی رأی دادم. اگر موسوی رأی نیاره تقلب شده و شما جوانها بریزید در خیابانها!
22 خرداد 1388 روز خوبی برای جمهوری اسلامی ایران بود. 40 میلیون نفر در انتخابات شرکت کرده بودند و 25 میلیون نفر احمدینژاد را شایسته ریاستجمهوری میدانستند.
صبح شنبه بعد از انتخابات جلسهای در مجمع تشخیص برگزار شد. هاشمی، سیدحسن خمینی، محمد خاتمی و موسوی گردهم آمدند تا در برابر سونامی جمهوریت نظام چارهاندیشی کنند. موسوی دقایقی پس از خروج از این جلسه بود که بیانیه مشهور تسلیم صحنهآرایی خطرناک نمیشوم را منتشر کرد؛ چراکه او تکیهگاهش را همیشه در صحنه میدید.
یک هفته آشوب، درگیری و اغتشاش در تهران، هاشمی رفسنجانی را راضی به صدور یک کلام در محکومیت اغتشاشات و یا حتی تأیید جمهوری اسلامی نکرد.
روز 29 خرداد، رهبر معظم انقلاب مواضع صریحشان درباره هاشمی رفسنجانی را در خطبههای نمازجمعه اعلام کردند: «هاشمی بارها تا مرز شهادت پیش رفته است... اختلافنظر با هاشمی دارم اما این نباید برای برخی توهم ایجاد کند... نظر من به نظر آقای احمدینژاد نزدیکتر است.»
فردای 29 خرداد برای هاشمی رفسنجانی روز مهمی بود. او قصد داشت تا بیانیهای را صادر کند اما در درگیریهای گسترده در خیابان آزادی و غرب تهران و دستگیری فائزه هاشمی که هفته گذشته را درکف خیابانها به مصونیتسازی و جرأتسازی برای اغتشاشگران مشغول بود، سبب شد تا هاشمیرفسنجانی بیانیهاش را صادر نکند. بیانیهای که به قول مطلعین در آن از ابطال و حکمیت سخن رفته بود.
یک ماه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری؛ نوبت اقامه نماز جمعه هاشمی رفسنجانی بود، نماز جمعهای با تمهیدات ویژه با حضور نمازجمعه اولیها. موسوی همانگونه که در اتاق فکرش گفته که به نماز هاشمی رفسنجانی نیاز داریم، طرفدارانش را به حضور خواند.
هاشمی که از موسوی و کروبی خواسته بود به پای خطبههای او بنشینند، در میان شعارهای "سکوت کنی خائنی" از آزادی زندانیان فتنه، تردید در صحت انتخابات، حکمیت و دلجویی از خودش و دیگر آسیبدیدگان فتنه گفت و روز 26 تیر با حضور نمازگزاران با کفش نمادی برای حمایت هاشمی از فتنه سبز شد.
در ادامه، هاشمی رفسنجانی که فرزندش مهدی را پس از دستگیری حلقه اول و دوم فتنه در خطر میدید، به بهانه درس به لندن فرستاد و سیاست سکوت را در پیش گرفت. شعار نه غزه نه لبنان در روز قدس، خط زدن مرگ بر آمریکا در 13 آبان، هتک حرمت تصویر امام خمینی در 16 آذر و از همه بدتر، هتک حرمت عاشورای حسینی توسط بهاییان، منافقین و یک چهره مشهور که نسبت خانوادگی نزدیکی با تکیهگاه فتنه داشت، نتوانست هاشمی رفسنجانی را برای مرزبندی با فتنه و محکومیت آن متقاعد نکرد. روز 9 دی در تهران و شهرستانها تکیهگاه فتنه بیش از سران فتنه مورد انتقاد مردم قرار گرفت.
از 9 دی 88 تا 15 بهمن 89 هاشمی رفسنجانی چند کلیدواژه مشهور داشت: «نظراتم همان نظرات 26 تیر است»، «نباید تسلیم افراطیها و مکتب ایران شد»، باید با خرافهگرایی دولت مبارزه کرد»و...
روز 18 اسفند 89؛ قرار بود انتخابات هیأت رئیسه خبرگان رهبری برگزار شود. بیش از 50 نفر از مجتهدین مجلس خبرگان در واکنش به اقدامات هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 از آیتالله مهدوی کنی دعوت کردند تا رئیس مجلس خبرگان شود.
احساس تکلیف آیتالله مهدوی کنی و اجابت ایشان سبب شد تا هاشمی علیرغم کاندیداتوری زود هنگامش از رقابت کناره گیرد تا درروزهای آخر اسفند 89، تحولی به جا و به حق در مجلس خبرگان رهبری صورت گیرد که هاشمی رفسنجانی نیز خوب میدانست که تاریخ انقلاب اسلامی به قبل و بعد از فتنه 88 تقسیم شده بود.
???
کتاب پیشرو، روایتی کوتاه و مستند از قصه پرغصه نقشآفرینی آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در سپهر سیاسی ایران از سال 1383 تا 1389 است.
در این کتاب کوشیدهایم تا بدون تکیه بر اخبار پشت پرده و غیررسمی به گفتهها و ناگفتهها بپردازیم. اکثر فصول و ضمائم این کتاب حاصل گزارشها و یادداشتهای نگارنده و چند تن از دوستان در روزنامه ایران است که در سالهای89ـ 88 منتشر شده است. جادارد که از روشنگریهای جناب حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان و استادم جناب آقای دکتر غلامحسین الهام، حمایتها و دلگرمیهای جناب آقای کاوه اشتهاردی، از دوستان گروه سیاسی روزنامه ایران در سالهای 87-89 و برادرانم در پایگاه اطلاعرسانی رجانیوز بهویژه آقایان مقداد نیلی، احسان صالحی و محمد مهدی تهرانی تشکر کنم.
آنچه نوشتیم و روایت کردیم حاصل دغدغهای است که میخواهدتاریخ انقلاب اسلامی در کوچه، پس کوچهها سرمایهداری، اشرافیت، و مصلحتهای بیجا گم نشود و کوشیدیم تا بیان صریح و شجاعانه بدون دروغ و توهین درباره یکی ازمهمترین شخصیتهای تاریخ داشته باشیم. "و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین".